هرچی بخوای هست

لطفا بدون نظر کپی نکن .شرعا وعرفا حرام می باشد

اسكريپت پخش موزيك بصورت آنلاين

nacfpykuhz0hki3v40dn.jpg


قيمت 35000 تومان

اسکریپت درگاه پرداخت آنلاین و الکترونیکی – بانک سامان

yb8u8b7kmhaifragmm.gif


قيمت 23000 تومان

افزایش رتبه سايت در الکسا – Alexa Rank Booster v2.0

yc1beodsyxx5ecjakwd0.gif

قيمت 90000 تومان

قيمت 65000 تومان


فیلم آموزشی WHM

به دلیل اسقبال گرم بازدید کنندگان گرامی فیلم آموزشی whm را آپلود کردم


اینم توهم ولیعهد* در حاشیه اظهارات و توهمات ولیعهد سعودی درباره ایران، منطقه و جهان…


کاریکاتور- غیرت‌ ایرانی، حمایت از کارگر‌ ایرانی


(فکر کنم حرف دل شهداست)

ببخشید اگر ناراحت کننده است

(فکر کنم حرف دل شهداست)
سلام هم وطن. 

میخواستم بزرگ بشم  درس بخونم مهندس بشم
خاکمو آباد کنم
زن بگیرم مادر و پدرمو ببرم کربلا
دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک ,تو راه مدرسه باهم حرف بزنیم
خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم
خوب نشد
باید میرفتم از مادرم, پدرم ,خاکم , ناموسم ,دخترم , دفاع کنم
رفتم که
دروغ نباشه
احترام کم نشه
همدیگرو درک کنیم
ریا از بین بره
دیگه توهین نباشه
محتاج کسی نباشیم
 


الان اوضاع چطوره؟؟

 الان اوضاع چطوره؟؟

اوضاع خيلي خوبه
پدر بزرگه سالي 2بار مكه ميره ولي يه بار نيومد دست نوه اش رو بگيره.
داداشي اوضاع خيلي عاليه
دختره با نامزدش تا دم دانشگاه ميره داخل دانشگاه با چند نفر ديگه هم هست
داداش اوضاع از اين بهتر نميشه
پسراي سرزمينت ابروهاشونو برميدارن مثل دخترا
داداش اوضاع خيلي قشنگه
مردم همديگرو فحش مادر ميبندن
 
داداش اين مرد با سنش به خاطر اينكه پيش زن و بچه اش
 
شرمنده نشه داداش سه هزار ميليارد اختلاس كردند اما انگار نه انگار كه اتفاقي افتاده و به سادگي ازش گذاشتند....شبا هم كار ميكنه
داداش سه هزار ميليارد اختلاس كردند اما انگار نه انگار كه اتفاقي افتاده و به سادگي ازش گذاشتند....
داداش گل نخريدن ازش هيچ ، بدجوري هم دلش رو شكستن...
داداش ميگن فقط شبكه bbc نبود كه عكس بگيره اينجوري به  يتيم ها كمك ميكنن مثل امام علي مخفيانه نميرن كه نشناسنشون
داداش شما  رشادت كردین ولی جومونگ شد سنبل رشادت.... داداش قويترين مرد جهان رو يه نوجوان 17 ساله كشت..
داداش يه مـــــــادرچندتا بچه رو نگه ميداره آخ نمیگه
اما چندتا بچه يه مـــــــادر رو نگه نميدارن..
داداش دختر سرزمين ات تو سن كم داره كار ميكنه كه شما به خاطر آسايش اينا از خودتون گذشتين
داداش اين كوچولو  تو جوب هاي كشورت پيدا شد
 ببين چه اوضاع خوبه
باز هم بگم.....
داداش داداش اوضاع خيلي بهتر از ايناست داداش داداش
 


خون


دانستنی های عجیب و جالب علمی

دانستنی های عجیب و جالب علمی

ـ تنها قسمتی از بدن که خون ندارد قرنیه چشم است.

ـ وقتی یک نوزاد در حال گریه است با صدای ش....ش.... شما آرام می شود به این دلیل که صدای آبی که اطراف نوزاد در شکم مادر است را برایش تداعی می کند، در ضمن این یکی ازدلایلی است که چرا صدای ساحل دریا به انسان آرامش می دهد.

-
سرعت عطسه یك انسان برابر است با 160 كیلومتر در ساعت .

-
آب دریا بهترین ماسك صورت است !

  -
نوشابه‌های زرد رنگ، زیانبارتر از نوشابه‌های سیاه رنگ هستند.

 -
توماس ادیسون از تاریکی وحشت داشت .

  -
صدای اردک اکو ندارد .

 -
چشمهای شتر مرغ از مغزش بزرگتر است .

 -
مورچه ها نمی خوابند .

-
بى‌خوابى سریعتر از بى‌غذایى موجب مرگ آدمى می‌‌شود.

 


متن مداحی منم باید برم

متن مداحی منم باید برم از سید رضا نریمانی

منو یکم ببین

سینه زنیمو هم ببین

ببین که خیس شدم

عرق نوکریمه این

دلم یه جوریه ولی پراز صبوریه

چقد شهید دارن میارن از تو سوریه

منم باید برم آره برم سرم بره

نذارم هیچ حرومی طرف حرم بره

یه روزی هم بیاد نفس آخرم بره

حسین آقام آقام 

حسین آقام آقام آقام

یه دسته گل دارم برا این حرم میدم

گلم که چیزی نیست برا حرم سرم میدم

*از زبون همه مادرا

منو یه قربونی اسماعیلو میدم باعشق

خودم با بچه هام فدای بانوی دمشق

منم یه مادرم پسرمو دوسش دارم

ولی جوونمو به دست بی بی میسپرم

بی بی قبول کنه بشه مدافع حرم

حسین آقام آقام

حسین آقام آقام آقام

اینا که از جنون یه کلمه نفهمیدن

شییه شامیا به گریه هام میخندیدن

کنایه میزنن ، دلمو میسوزوننو

میخوان باحرفاشون خالی کنن دل منو

قسم به اون بدن،که چیدنش روی حصیر

منم شبیه اون عقیله ای که شد اسیر

به غیر زیبایی نمیبینم تو این مسیر

حسین آقام آقام

حسین آقام آقام آقام

ای سایه ی سرم تا که تو رفتی همسرم

همش بهونه ی تو رو میگیره دخترم

بجای لالایی ، روضه براش میخونمو

دم بابا باباش داره میگیره جونمو

گناه دخترم چی بوده که بابا ندید

گلم بابا میخواد جواب نالشو بدین

فقط رقیه جون صدای بچمو شنید

حسین آقام آقام

حسین آقام آقام آقام


نیایش خدا با بنده

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.

بنده: خدایا !خسته ام!نمی توانم.
خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا !خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم.
خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است
خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدایا !امروز خیلی خسته ام!آیا راه دیگری ندارد؟
خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!
خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله
بنده: خدایا هوا سرد است!نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم
خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم

بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد

خدا:ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده، او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید
خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!
خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو
نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد
ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد...شاید توبه کرد...

بنده ی من ، تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری

میبینی خدا نماز رو چقدر اسون گرفته ولی توچی....

 

 


نور ایمان


1- برآورده شدن خواسته ها:

حضرت عبدالعظیم حسنی از امام حسن عسکری(علیه السلام) روایت می کند که فرمودند: "خداوند متعال با حضرت موسی تکلم کرد، حضرت موسی فرمود:خدای من. کسی که نمازها را در وقتش به جای آورد چه پاداشی دارد؟ خداوند فرمود:حاجت و درخواستش را به او عطا می کنم و بهشتم را برایش مباح می گردانم."1

حضرت حجةالاسلام والمسلمین هاشمی نژاد فرمودند: پیرمردی مسن، ماه مبارک رمضان به مسجد لاله زار می آمد. خیلی آدم موفقی بود، همیشه قبل از اذان داخل مسجد بود. به او گفتم: حاج آقا. شما خیلی موفقید، من هر روز که به مسجد می آیم می بینم شما زودتر از ما آمده اید جا بگیرید، او گفت: نه آقا، من هرچه دارم از نماز اول وقت دارم و بعد گفت: من در نوجوانی به مشهد رفتم. مرحوم حاج شیخ حسن علی نخودکی را پیدا کردم و گفتم: من سه حاجت مهم دارم، دلم می خواهد هر سه تا را خدا در جوانی به من بدهد، یک چیزی یادم بدهید؟ ایشان فرمودند: چی می خواهی؟ گفتم: یکی دلم می خواهد در جوانی به حج مشرف شوم، چون حج در جوانی لذت دیگری دارد. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. گفتم: دومین حاجتم این است که دلم می خواهد یک همسر خوب خدا به من عنایت کند. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. و حاجت سومم این است که خدا یک کسب آبرومندی به من عنایت فرماید. فرمودند:نماز اول وقت به جماعت بخوان. این عملی را که ایشان فرمودند من شروع کردم و در فاصله سه سال هم به حج مشرف شدم، هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم کسب با آبرو به من عنایت کرد.2

2- برطرف شدن گرفتاری و ناراحتی:

پیامبر اکرم فرمودند:"بنده ای نیست که به وقت های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت می کنم: برطرف شدن گرفتاری ها و ناراحتی ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش."3

3 - ورود به بهشت و دوری از جهنم:

امام محمد باقر(علیه السلام) می فرمایند:"هر کس نماز واجب را در حالی که عارف به حق آن است در وقتش بخواند، به گونه ای که چیزی دیگر را بر آن ترجیح ندهد، خداوند برای وی برائت از جهنم می نویسد که او را عذاب نکند، و کسی که درغیر وقتش به جا آورد در حالی که چیزی دیگر را بر آن ترجیح دهد، خداوند می تواند او را ببخشد یا عذابش کند.4

4- در امان بودن از بلاهای آسمانی:

قطب راوندی گوید: پیامبر خدا فرمود:هنگامی که خداوند از آسمان آفتی بفرستد، سه گروه از آن، در امان می مانند: حاملان قرآن، رعایت کنندگان خورشید یعنی کسانی که وقت های نماز را محافظت می کنند و کسانی که مساجد را آباد می نمایند.

5- خشنودی خداوند:

امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: اول وقت، خشنودی خداست و آخر آن، عفو خداست، و عفو نمی باشد مگر از جهت گناه."6 و در مقابل، تأخیر نماز موجب خشم خداست چرا که پیامبر اکرم به حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: "نماز را با وضوی کامل و شاداب در وقتش به جای آور که تأخیر انداختن نماز بدون جهت، باعث غضب پروردگار است."7

6- استجابت دعا و بالا رفتن اعمال:

در حدیث است که به هنگام ظهر درهای آسمان گشوده می شود و درهای بهشت باز می گردد و دعا مستجاب می شود ؛پس خوشا به حال کسی که در آن هنگام برای او عمل صالحی بالا رود.8 در حدیثی دیگر از حضرت صادق(علیه السلام) آمده است که فرمودند:"... بهترین ساعت های شب و روز، وقت های نماز است." سپس فرمودند:"چون ظهر می شود درهای آسمان گشوده شده و بادها می وزند و خداوند به خلق خود نگاه می کند. هر آینه من بسیار دوست دارم که در آن هنگام، عمل صالحی برای من بالا رود." آنگاه فرمودند:" برشما باد به دعا کردن بعد از نمازها، چرا که آن مستجاب می شود."9

7- دوری شیطان و تلقین شهادتین:

پیامبر اکرم فرمودند:"شیطان تازمانی که مؤمن بر نمازهای پنج گانه در وقت آن محافظت کند، پیوسته از او در هراس است؛ پس چون آنها را ضایع نمود بر وی جرأت پیدا کرده و را در گناهان بزرگ می اندازد."10

امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:"ملک الموت در هنگام مردن، شیطان را از محافظ بر نماز دور می کند و شهادت به یگانگی خدا و نبوت پیامبرش را در آن هنگامه بزرگ به او تلقین می نماید."11

زیاد شدن عمر، مال و اولاد صالح در دنیا،در امان بودن از ترس و هول مرگ در موقع مردن،آسان شدن سؤال نکیر و منکر در قبر، توسعه یافتن قبر، نورانی شدن چهره، دادن نامه عمل به دست راست و آسان گرفتن حساب در محشر، رضایت خداوند، سلام دادن خدا به او و نگاه کردن از روی رحمت به او در هنگام عبور از صراط 12 و... از دیگر آثار و برکات نماز اول وقت است که در روایات به آن اشاره شده است.

حجةالاسلام انصاری می گوید: امام(ره) در روزهای آخر عمرشان می خواستند بخوابند؛ به من فرمودند اگر خوابیدم، اول وقت نماز صدایم بزن، گفتم چشم. دیدم اول وقت شد و امام(ره) خوابیده اند، حیفم آمد صدایشان بزنم؛ عمل جراحی، سرم به دست، گفتم صدایشان نزنم بهتر است.

چنددقیقه ای از اذان گذشت و امام(ره) چشم هایشان را باز کردند، گفتند:وقت شده؟ گفتم:بله فرمودند:چرا صدایم نزدی؟ گفتم:ده دقیقه بیشتر از وقت نگذشته است. گفتند:مگر به شما نگفتم. سپس امام(ره) فرزند خود را صدا زدند و فرمودند: ناراحتم. از اول عمرم تا حالا نمازم را اول وقت خوانده ام، چرا الان باید ده دقیقه تأخیر بیفتد؟".


دانلود ترتیل قرآن کریم با صدای استاد ماهر المعیقلی

دانلود ترتیل قرآن کریم با صدای استاد ماهر المعیقلی


دانلود به تفیک سوره:

اسم سوره

  دانلود

اسم سوره

دانلود

اسم سوره

دانلود

اسم سوره

دانلود

الفاتحه

  دانلود

لقمان

دانلود

الصف

دانلود

الشمس

دانلود

البقره

  دانلود

السجده

دانلود

الجمعه

دانلود

اللیل

دانلود

آل عمران

  دانلود

الاحزاب

دانلود

المنافقون

دانلود

الضحی

دانلود

النساء

 دانلود

سبآ

دانلود

التغابن

دانلود

الشرح

دانلود

المائده

 دانلود

فاطر

دانلود

الطلاق

دانلود

التین

دانلود

الانعام

 دانلود

یس

دانلود

التحریم

دانلود

العلق

دانلود

الاعراف

 دانلود

الصافات

دانلود

الملک

دانلود

القدر

دانلود

الانفال

 دانلود

ص

دانلود

القلم

دانلود

البینه

دانلود

التوبة

 دانلود

الزمر

دانلود

الحاقه

دانلود

الزلزله

دانلود

یونس

 دانلود

غافر

دانلود

المعارج

دانلود

العادیات

دانلود

هود

 دانلود

فصلت

دانلود

نوح

دانلود

القارعه

دانلود

یوسف

دانلود

الشوری

دانلود

الجن

دانلود

التکاثر

دانلود

الرعد

دانلود

الزخرف

دانلود

المزمل

دانلود

العصر

دانلود

ابراهیم

دانلود

الدخان

دانلود

المدثر

دانلود

الهمزه

دانلود

الحجر

دانلود

الجاثیه

دانلود

القیمه

دانلود

الفیل

دانلود

النحل

دانلود

الاحقاف

دانلود

الانسان

دانلود

قریش

دانلود

الاسراء

دانلود

محمد

دانلود

المرسلات

دانلود

الماعون

دانلود

الکهف

دانلود

الفتح

دانلود

النبا

دانلود

الکوثر

دانلود

مریم

دانلود

الحجرات

دانلود

النازعات

دانلود

الکافرون

دانلود

طه

دانلود

ق

دانلود

عبس

دانلود

النصر

دانلود

الانبیاء

دانلود

الذاریات

دانلود

التکویر

دانلود

المسد

دانلود

الحج

دانلود

الطور

دانلود

الانفطار

دانلود

الاخلاص

دانلود

المومنون

دانلود

النجم

دانلود

المطففین

دانلود

الفلق

دانلود

النور

دانلود

القمر

دانلود

الانشقاق

دانلود

الناس

دانلود

الفرقان

دانلود

الرحمن

دانلود

البروج

دانلود

 

الشعراء

دانلود

الواقعه

دانلود

الطارق

دانلود

 

النمل

دانلود

الحدید

دانلود

الاعلی

دانلود

 

القصص

دانلود

المجادله

دانلود

الغاشیة

دانلود

 

العنکبوت

دانلود

الحشر

دانلود

الفجر

دانلود

 

الروم

دانلود

الممتحنة

دانلود

البلد

دانلود

 

 

لینک های مستقیم دانلود مجموعه صوتی کامل قرآن کریم قرائت ترتیل با صدای استاد ماهر المعیقلی – به تفکیک سوره

دانلود قسمت اول مجموعه صوتی کامل قرآن کریم با صدای استاد ماهر المعیقلی ( لینک مستقیم از سرور راسخون)

دانلود قسمت دوم مجموعه صوتی کامل قرآن کریم با صدای استاد ماهر المعیقلی ( لینک مستقیم از سرور راسخون)

دانلود قسمت سوم مجموعه صوتی کامل قرآن کریم با صدای استاد ماهر المعیقلی ( لینک مستقیم از سرور راسخون)

دانلود قسمت چهارم مجموعه صوتی کامل قرآن کریم با صدای استاد ماهر المعیقلی ( لینک مستقیم از سرور راسخون)


دانلود ترتیل قرآن کریم با صدای استاد شهریار پرهیزگار به تفکیک سوره

دانلود ترتیل قرآن کریم با صدای استاد شهریار پرهیزگار به تفکیک سوره

دانلود ترتیل قرآن کریم با صدای استاد شهریار پرهیزگار به تفکیک سوره

 

شهریار پرهیزگار در سال ۱۳۵۲ که ۹ سال بیشتر نداشت با شنیدن چند تلاوت زیبا از مسابقات جهانی در مالزی که از طریق تلویزیون پخش می‌شد مجذوب تلاوت قرآن شد. بخصوص تلاوت محمد تقی مروت که رتبه نخست آن سال را کسب کردند بر او اثری ویژه گذاشت و زندگی آینده‌اش را در مسیر قرآن رقم زد. آقای شهریار پرهیزکار، روخوانی و روانخوانی و مباحث اجمالی در زمینه تجوید مقدماتی را در محضر استاد ادیب و تجوید و صوت و لحن قرآن کریم را همزمان در جلسات محمد تقی مروت آغاز کرد و سپس با راهنمایی استاد، در جلسات درس استاد مولایی حضور یافت و بدین ترتیب حفظ قرآن را آغاز کرد. وی اولین بار به صورت رسمی در مسابقات قرآنی که در سال ۱۳۵۶ در مسجد لاله‌زار و در مقابله با رژیم پهلوی برگزار شد به تلاوت پرداخت و در این مراسم که بسیار با شکوه برگزار شد آیاتی از سوره مبارکه یوسف را به زیبایی تلاوت کرد.


دانلود صوت با لینک مستقیم - 343 مگابایت - از سرور آسان دانلود


دانلود صوت با لینک مستقیم - 199 مگابایت - از سرور کتاب دانلود

رمز فایل:  http://www.ketabdownload.com
 


دانلود ترتیل قرآن کریم با صدای استاد محمد صدیق منشاوی به تفکیک سوره


 

استاد محمّد صدّیق منشاوی، قاری بزرگی است که در میان متأخرین بی نظیر و در میان متقدمین کم نظیر است و از مفاخر قرّاء و مبتکر در الحان گوناگون قرائت قرآنی بشمار می رود و سبک و تلاوت و صوت زیبا و لحن گرم و حزین، تلفظ صحیح و بیان قوی کلمات از مختصات قرائت مرحوم استاد منشاوی بشمار می رود که با چیرگی و مهارت کامل و تسلطی فوق العاده، شنونده را به آیات الهی متوجه می سازد.
مرحوم استاد منشاوی به قرائت سبعه و عشره و راویان قرّاء، استادی سطح بالایی دارد و به همین جهت است که شهرتش به تمامی جهان اسلام رسیده و از اساتید مهم فن تلاوت قرآن کریم محسوب می شود.
مرحوم استاد منشاوی علاوه بر بجای گذاشتن مجموعه ای از قرائت تحقیق، هنر تلاوتش را در قرائت ترتیل نیز به ثبوت رسانده است و با تسلّطی کامل و سبکی خاص کل قرآن کریم را به قرائت ترتیل تلاوت نموده است. هم اکنون گنجینه ای از نوارهای تحقیق و ترتیل این استاد در آرشیو نوارخانه های معروف که در کار قرآنی فعالیت دارند موجود می باشد. (که از آن جمله در قم نوارخانه مؤسسه استاد مطهری و نوارخانه قاضی سعید قم می باشد.)



دانلود صوت با لینک مستقیم - 385 مگابایت

 


 

دانلود ترتیل قرآن کریم با صدای استاد عبدالباسط به تفکیک سوره



عبدالباسط محمد عبدالصمد (زاده ۱۹۲۷- درگذشته ۱۹۸۸) از قاریان بزرگ قرآن در مصر که توانایی خاص در قرائت قرآن با صوت داشت. او از چهار حافظ بزرگ قرآن در مصر به شمار می‌رود. او همچنین اولین نماینده انجمن قاریان در مصر بوده‌ است. عبدالباسط در ماه رمضان و یا غیر رمضان به کشورهای خارجی برای برگزاری محافل قرآنی یا دعوت‌هایی که از او می‌شد مسافرت می‌کرد. او در سفر به جاکارتا در کشور اندونزی در بزرگترین مساجد آنجا به تلاوت قرآن پرداخت. در یکی از مساجد در حضور بیش از ۲۵۰ هزار نفر تا صبح در حالی که سر پا ایستاده بودند به صدای او گوش می‌دادند. از مشهورترین مساجدی که او در آنها به تلاوت پرداخته‌است، مسجدالحرام درمکه، مسجد نبوی در مدینه، مسجد الاقصی در قُدس و مسجد ابراهیمی در فلسطین بوده‌اند.
دانلود یکجا در یک بخش از سرور آسان دانلود:

دانلود صوت با لینک مستقیم - 417 مگابایت


 

دانلود بصورت یکجا در ۴ بخش از سرور اسلام دانلود:

بخش اول - حجم:  110 مگابایت

بخش دوم  - حجم 110 مگابایت

بخش سوم  -  حجم 110 مگابایت

بخش چهارم   -  حجم 89 مگابایت


دانلود ترتیل قرآن کریم با صدای قاریان مشهور

دانلود ترتیل قرآن کریم با صدای استاد شهریار پرهیزگار به تفکیک سوره

دانلود ترتیل قرآن کریم با صدای استاد شهریار پرهیزگار به تفکیک سوره

 

شهریار پرهیزگار در سال ۱۳۵۲ که ۹ سال بیشتر نداشت با شنیدن چند تلاوت زیبا از مسابقات جهانی در مالزی که از طریق تلویزیون پخش می‌شد مجذوب تلاوت قرآن شد. بخصوص تلاوت محمد تقی مروت که رتبه نخست آن سال را کسب کردند بر او اثری ویژه گذاشت و زندگی آینده‌اش را در مسیر قرآن رقم زد. آقای شهریار پرهیزکار، روخوانی و روانخوانی و مباحث اجمالی در زمینه تجوید مقدماتی را در محضر استاد ادیب و تجوید و صوت و لحن قرآن کریم را همزمان در جلسات محمد تقی مروت آغاز کرد و سپس با راهنمایی استاد، در جلسات درس استاد مولایی حضور یافت و بدین ترتیب حفظ قرآن را آغاز کرد. وی اولین بار به صورت رسمی در مسابقات قرآنی که در سال ۱۳۵۶ در مسجد لاله‌زار و در مقابله با رژیم پهلوی برگزار شد به تلاوت پرداخت و در این مراسم که بسیار با شکوه برگزار شد آیاتی از سوره مبارکه یوسف را به زیبایی تلاوت کرد.


دانلود صوت با لینک مستقیم - 343 مگابایت - از سرور آسان دانلود


دانلود صوت با لینک مستقیم - 199 مگابایت - از سرور کتاب دانلود

رمز فایل:  http://www.ketabdownload.com


نماز آیات، مسافر و جماعت و احکام آنها

نماز آیات، مسافر و جماعت و احکام آنها

نماز آیات

نماز آیات به واسطه چهار چیز واجب می شود:

اول: گرفتن خورشید.
دوم: گرفتن ماه،‌ اگر چه کمی از آن ها گرفته شود و کسی هم از آن نترسد.
سوم: زلزله،‌ اگر چه کسی هم نترسد.

چهارم: رعد و برق و بادهای سیاه و سرخ و مانند این ها، در صورتی که بیشتر مردم بترسند.

 

دستور نماز آیات
نماز آیات دو رکعت است و در هر رکعت، پنج رکوع دارد و دستور آن این است که انسان بعد از نیت، تکبیر بگوید و یک حمد و یک سوره تمام بخواند و به رکوع رود و سر از رکوع بردارد، دوباره یک حمد و یک سوره بخواند و به رکوع رود،‌ تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از رکوع پنجم، دو سجده نماید و برخیزد و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول به جا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد.

در نماز آیات، ممکن است انسان بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد، آیه های یک سوره را پنج قسمت کند و یک آیه یا بیش تر از آن را بخواند و به رکوع رود و برخیزد و بدون این که حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم، سوره را تمام نماید و بعد از آن به رکوع رود و دو سجده کند و رکعت دوم را به همین دستور انجام دهد و نماز را تمام نماید.

 

نماز مسافر

کسی که مسافر است با شش شرط باید نمازهای چهار رکعتی را دو رکعت بخواند:

1- سفر او کم تر از هشت فرسخ نباشد یا بخواهد چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد.
2- از اول مسافرت،‌ قصد هشت فرسخ را داشته باشد.
3- در بین راه از قصد خود برنگردد.
4- سفرش سفر معصیت نباشد.
5- شغل او مسافرت نباشد، پس کسی که شغل او مسافرت است (مانند راننده) باید نمازش را تمام بخواند، مگر آن که ده روز در منزل خود بماند که در این صورت، تا سه مرتبه که مسافرت کند باید نمازش را شکسته بخواند.

6- به حد ترخص برسد، یعنی از وطنش یا جایی که قصد کرده ده روز در آن جا بماند، به قدری دور شود که دیوار شهر را نبیند و صدای اذان آن جا را نشنود.

 

نماز جماعت

مستحب است که مسلمانان، نمازهای یومیه را به حالت اجتماع بخوانند و ثواب نماز جماعت چندین هزار برابر نمازی است که به تنهایی و فرادا خوانده شود.

 

شرایط نماز جماعت
1- امام جماعت باید مکلف و مومن و عادل و حلال زاده باشد و نماز را به طور صحیح بخواند و اگر ماموم مرد است امام او هم باید مرد باشد.
2- باید بین امام و ماموم، پرده یا چیز دیگری نباشد که مانع از دیدن امام شود ولی اگر ماموم زن باشد، بودن پرده و مانند آن اشکال ندارد.
3- جای امام، بلندتر از جای ماموم نباشد ولی اگر مقدار خیلی کمی (به قدر چهار انگشت یا کم تر) بلندتر باشد اشکال ندارد.

4- ماموم باید عقب تر از امام یا مساوی او بایستد.

 

احکام نماز جماعت
1- ماموم باید غیر از حمد و سوره،‌ همه چیز نماز را خودش بخواند ولی اگر رکعت اول یا دوم او،‌ رکعت سوم یا چهارم امام باشد، باید حمد و سوره را هم بخواند و اگر به واسطه خواندن سوره، به رکوع امام نمی رسد باید فقط حمد را بخواند و خود را در رکوع به امام برساند و اگر نرسید باید به قصد فردا،‌ نماز را تمام کند.
2- ماموم باید رکوع و سجود و کارهای دیگر نماز را با امام یا کمی بعد از امام به جا آورد ولی تکبیرة الاحرام و سلام نماز را حتما باید بعد از امام بگوید.

3- اگر موقعی که امام در رکوع است اقتدا کند و به رکوع امام برسد نمازش صحیح است و یک رکعت حساب می شود.

منبع

 

نوشته شده توسط هادی کارگر در ۲۳:۵۲ بعد از ظهر |  لینک ثابت   • 6 نظر

یکشنبه ۱۳۹۲/۱۰/۱۵

دانلود نرم افزار ایرانی شمارنده رکعت برای اندروید

 

شمارنده رکعت نام یک نرم افزاری کاربردی ایرانی برای اندروید میباشد که به شما کمک میکند در حین نماز خواندن رکعتی که در آن هستید را فراموش نکنید.
شاید تا به حال برای شما نیز پیش آمده باشد که در حین نماز خواندن فراموش کرده اید که در رکعت چندم هستید و همین امر باعث به شک افتادن شما و باطل شدن نمازتان شده باشد،اگر چنین است شمارنده رکعت را از دست ندهید.

این نرم افزار کم حجم با استفاده از سنسور مجاورت که در اکثر گوشی های اندروید موجود است در هنگام سجده کردن تصویر هر سجده و برخواستنی را نمایش میدهد و بدین صورت به شما این امکان را میدهد که رکعت هایتان را کم و زیاد نخوانید.

برای استفاده از این نرم افزار مذهبی کافیست نرم افزار را اجرا کرده،شروع را لمس کنید و گوشیتان را دقیقا زیر مهرتان قرار دهید و به نماز خواندن مشغول شوید.
با این برنامه دیگر نیازی به خرید دستگاه های رکعت شمار نیست و با آن حتی میتوانید نیاز افراد سالمند خانواده ی خود به دستگاه رکعت شمار را نیز برطرف سازید.
براى دانلود این برنامه ی ایرانی اندروید از وبلاگ نماز روی لینک زیر کلیک کنید.

دانلود با لینک مستقیم

حجم: 385 کیلو بایت

ورژن: 1.0

 

دانلود از طریق بارکد اسکنر


دانلود نرم افزار قرآنی مبین به همراه تفسیر برای اندروید

دانلود نرم افزار قرآنی مبین به همراه تفسیر برای اندروید

قرآن کریم مهم ترین و با ارزشمندترین کتاب تمامی مسلمین در سراسر جهان است، شاید شما روزانه ساعتی از وقت خود را صرف مطالعه و قرائت این کتاب با ارزش می کنید، با دانلود نرم افزار (مبین) می توانید این کتاب را برای همیشه در تلفن همراه هوشمند خود به همراه داشته باشید. نرم افزار قرآن کریم (مبین) از بهترین و پر طرفدارترین نرم افزارهای مذهبی برای گوشی های اندرویدی است. این نرم افزار قرآنی به همراه ترجمه فارسی و تفسیر روایی البرهان ارائه گردیده است. از ویژگی های نرم افزار می توان به مواردی چون: نمایش میزان قرائت شده و باقی مانده از هر جزء، امکان نشانه گذاری های متعدد، امکان جستجو، دستیابی به آخرین مطالعه، امکان دسترسی به جزء مورد نظر و ... اشاره کرد.




برای دانلود نرم افزار اینجا کلیک کنید

قابل اجرا در اندروید 2.2 و بالاتر

حجم نرم افزار: 7.3 مگابایت

نرم‌افزار "شرح خطبه فدكيه" + لینک دانلود

نرم‌افزار "شرح خطبه فدكيه" به اهتمام مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان، منتشر شد.

به گزارش ویژه نامه ایام فاطمیه باشگاه خبرنگاران؛ مركز تحقيقات رايانه‌ای قائميه اصفهان، مجموعه 55 سخنرانی آيت‌الله مصباح يزدی در شرح خطبه فدكيه را در قالب كتابی موبايلي و در چهار فرمت كتابخانه‌ای، جاوا، اندرويد و pdf توليد و منتشر كرده است.
"بانوی محدثه"، "اهداف آفرينش در سخن فاطمه زهرا"، "فاطمه‌سلام‌الله‌عليها خود را معرفی می‌كند"، "فدك بهانه بيان حقايق"، "فرياد هل من ناصر فاطمه" از جمله عناوين اين كتاب موبايلی هستند.

عناوين اصلي كتاب شامل:
پيشگفتار؛ وحدت و اختلاف؛ وحدت و اختلاف؛ وحدت بر مدار حق؛ فدك بهانه بيان حقايق؛ تفاوت هاي حمد، شكر و ثنا؛ بانوي محدَّثه؛ درياي نعم الهي؛ شكر نعم الهي؛ حقيقت توحيد؛ انواع خداشناسي؛ امكان شناخت خدا؛ افعال الهي؛ هدف آفرينش؛ اهداف آفرينش در سخن فاطمه زهرا سلام الله عليها؛ برگزيده خدا؛ عالم نور؛ فلسفه نبوت؛ اصالت توحيد و عرضى بودن شرك؛ رسالت هاي پيامبر؛ صراط مستقيم؛ لقاي دوست؛ كتاب خدا؛ اصالت ايمان؛ نماز درهم شكننده تكبر؛ زكات پاك كننده جان و مال؛ روزه، تمرين اخلاص و حج، مظهر شكوه دين؛ عدالت، اطاعت، امامت؛ جهاد، عزت بخش اسلام؛ صبر، راز رسيدن به پاداش؛ امر به معروف، مصلحتي فراگير؛ حكمت و آثار نيكي به والدين؛ مباني فلسفي حقوق جزاي اسلامي؛ پاي بندي به تعهد، نردبان تكامل؛ امنيت جسمي، رواني و مالي زمينه ساز رشد انسان؛ شرك، دشمن ترين دشمن؛ اطاعت از الله، ريسمان نجات؛ فاطمه سلام الله عليها خود را معرفي مي كند؛ فاطمه سلام الله عليها از خدمات رسول خدا مي گويد؛ فضايل اميرالمؤمنين و رذايل دشمنانش؛ تيغ نفاق بر پيكر امت اسلامي؛ قرآن؛ معيار حق و منبع قانون؛ فتنه سقيفه از زبان فاطمه (سلام الله عليها)؛ احتجاجات حضرت فاطمه سلام الله عليها براي عدم صلاحيت خلفا؛ راهكارهاي ايجاد وحدت مذاهب اسلامي؛ افشاي عدم صلاحيت خلفا در كلام حضرت فاطمه سلام الله عليها؛ چكيده مباحث گذشته؛ فاطمه سلام الله عليها با انصار سخن مي گويد؛ فرياد هل من ناصر فاطمه سلام الله عليها؛ واپسين احتجاج؛ شگردهاي شيطاني بر عليه فاطمه سلام الله عليها؛ اجماعي دروغين بر عليه فاطمه سلام الله عليها؛ آيات خطبه فاطمه سلام الله عليها؛ دفاع از ولايت در بستر بيماري؛ اگر علي عليه السلام حاكم مي شد ...؛ سرانجام جامعه اي كه علي عليه السلام را رها كنند

3632-SHAREH-KHOTEBEH-FADAKEYEH.zip
3632-SHAREH-KHOTEBEH-FADAKEYEH.apk
3632-FA-SHAREH-KHOTEBEH-FADAKEYEH.pdf

عکس های خنده دار 13956

 

میخوای بیشتر بخندی به ادامه مطلب برو

 


ادامه مطلب »

آیا نقطه ضعف می تواند نقطه قوت باشد؟

 

کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد. پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد. استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاهها ببیند. در طول شش ماه استاد فقط روی بدنسازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از شش ماه خبر رسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار میشود. استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد. سرانجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان، با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد. سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاهها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود. وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزی اش را پرسید. استاد گفت: دلیل پیروزی تو این بود که اولا به همان یک فن به خوبی مسلط بودی. ثانیا تنها امیدت همان یک فن بود و سوم اینکه تنها راه شناخته شده برای مقابله با این فن، گرفتن دست چپ حریف بود، که تو چنین دستی نداشتی. یاد بگیر که در زندگی، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت استفاده کنی. راز موفقیت در زندگی، داشتن امکانات نیست، بلکه استفاده از “بی امکانی” به عنوان نقطه قوت است.


هرکس از راه خودش به خدا می‌رسد

یک روز صبح «بودا»[۱] در بین شاگردانش نشسته بود که مردی به جمع آنان نزدیک شد و پرسید:
- آیا خدا وجود دارد؟
«بودا» پاسخ داد:
- بله، خدا وجود دارد.
بعد از ناهار سروکله‌ی مرد دیگری پیدا شد که پرسید:
- آیا خدا وجود دارد؟
«بودا» پاسخ داد:
- نه، خدا وجود ندارد.
اواخر روز مرد سومی همین سؤال را از «بودا» پرسید. پاسخ بودا به او چنین بود:
- خودت باید این را برای خودت روشن کنی.
یکی از شاگردان گفت:
- استاد این منطقی نیست. شما چطور می‌توانید به یک سؤال سه جواب بدهید؟
بودا که به روشن‌بینی رسیده بود، پاسخ داد:
‌- چون آنان سه شخص مختلف بودند و هرکس از راه خودش به خدا می‌رسد: عده‌ای با اطمینان، عده‌ای با انکار و عده‌ای با تردید.
---------------------------------------‌----
۱. بودا به زبان سانسکریت به معنی روشن و آگاه، لقب «گوتمه سدهارته» (حدود ۵۶۳ - ۴۸۳ قبل از میلاد) که از طبقه‌ی نجبا و امرای هند بود؛ اما در ۲۹سالگی به دنیا پشت پا زد و زاهد شد و سرانجام آیین بودا را تأسیس نمود


شایعه پراکنی

سخنی از این داستان: «افرادی که پشت سر کسی حرف نمی‌زنند، دنیا را روشن‌تر و شفاف‌تر می‌بینند، واضح‌تر فکر می‌کنند و بنابراین، در اعمال و رفتارشان مؤثرتر هستند.»
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
در سال ۱۹۶۸ در طی اولین تدریسم در دبیرستان متوجه شدم که شایعه‌ی بی‌اساس چقدر قدرتمند است. در اولین روز مدرسه قبل از اینکه کلاس‌ها شروع شود، به اتاق استراحت معلمان رفتم. یکی از آموزگاران قدیمی نزد من آمد و گفت: «شنیده‌ام که دوون جیمز در درس تاریخ در کلاس توست. سال گذشته در کلاس من بود. آدم خیلی شروری است. خوش باشی!»
می‌توانید تصور کنید وقتی وارد کلاس شدم و دوون جیمز را دیدم، چه اتفاقی افتاد. هر حرکت او را بررسی می‌کردم. منتظر بودم تا علائم وحشی‌گری را که همکارم گفته بود، در او مشاهده کنم. دوون جیمز هیچ فرصتی نداشت. همیشه نقش آدم شرور را به او داده بودند. همیشه قبل از اینکه دهانش را باز کند و حرفی بزند، من تصویری از او داشتم. شکی نبود که من هم نوعی علائم غیرهشیارانه و ناخودآگاه برای او ارسال می‌کردم: می‌دانم که تو دردسرسازی. این تعریف تعصب است- تعصب‌داشتن نسبت به کسی قبل از اینکه حتی فرصتی برای شناختن او پیدا کنید.
به‌واسطه‌ی این موضوع یاد گرفتم که هرگز به معلم یا هرکس دیگری اجازه ندهم درمورد رفتار و خصوصیات کسی که من قبلاً او را ندیده‌ام، صحبت کند. یاد گرفتم که فقط بر مشاهدات و برداشت‌های خودم تکیه کنم. همین‌طور یاد گرفتم که اگر با همه‌ی مردم محترمانه صحبت، رفتار و برخورد کنم و از آن‌ها انتظار واکنش خوب داشته باشم، همیشه طبق همان انتظارات مثبتی که از آن‌ها دارم، رفتار خواهند کرد.
البته بزرگ‌ترین ضرر و هزینه‌ی شایعه و غیبت این است که ذهن و فکر شما را کثیف و آلوده می‌کند. افرادی که پشت سر کسی حرف نمی‌زنند، دنیا را روشن‌تر و شفاف‌تر می‌بینند، واضح‌تر فکر می‌کنند و بنابراین، در اعمال و رفتارشان مؤثرتر هستند.


مناره ی کج و معمار باهوش

 

می گویند حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی می ساختند. روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام می دادند. پیرزنی از آنجا رد می شد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!

 کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت : چوب بیاورید! کارگر بیاورید! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششااااررر...!!!

 و مدام از پیرزن می پرسید: مادر، درست شد؟!!

 مدتی طول کشید تا پیرزن گفت: بله! درست شد!!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت...

 کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند؟!

 معمار گفت : اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت می کرد و شایعه پا می گرفت، این مناره تا ابد کج می ماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم. این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم!

 نتیجه : فبل از اینکه یک فکر اشتباه شکل بگیرد باید جلوی ان را با تدبیر گرفت



راه فلستین


داستان ها و حکایات آموزنده

داستان ها و حکایات آموزنده

متن حکایت
وقتی شما به شهر نیویورک سفر کنید، جالب ترین بخش سفر شما هنگامی است که پس از خروج از هواپیما و فرودگاه، قصد گرفتن یک تاکسی را داشته باشید. اگر یک تاکسی برای ورود به شهر و رسیدن به مقصد بیابید شانس به شما روی آورده است. اگر راننده ی تاکسی شهر را بشناسد و از نشانی شما سر در آورد با اقبال دیگری روبرو شده اید. اگر زبان راننده را بدانید و بتوانید با او سخن بگویید بخت یارتان است و اگر راننده عصبانی نباشد، با حسن اتفاق دیگری مواجه هستید. خلاصه برای رسیدن به مقصد باید از موانع متعددی بگذرید.

 

ادامه در ادامه مطلب بخوانید


ادامه مطلب »

فظیلتهای حضرت زهرا..................قسمت2

فظیلتهای حضرت زهرا..................قسمت2

مقدمات عروسی

 

از ماجرای عقد و نامزدی فاطمه مدتی- شاید چند ماه- گذشت و علی (ع) شرم داشت درباره‏ی عروسی فاطمه سخنی به میان آورد، تا سرانجام زنانی که در خانه‏ی رسول خدا (ص) بودند یا به مناسبتهایی رفت و آمد می‏کردند به فکر افتادند در این‏باره سخنی بگویند و با کسب اجازه از علی (ع) به نزد رسول خدا (ص) آمده و بحث عروسی فاطمه را به میان کشیدند.

از آن جمله نام ام‏ایمن [1]  و ام‏سلمه در روایات ذکر شده که این مطلب را نزد رسول خدا (ص) عنوان کردند و سخن را از اینجا آغاز کرده که گفتند:

ای رسول خدا به راستی اگر خدیجه زنده بود با انجام مراسم عروسی فاطمه دیدگانش روشن می‏شد!

با شنیدن نام خدیجه سرشک از دیدگان پیغمبر جاری شد و به یاد آن بانوی فداکار و مهربان افتاده فرمود: خدیجه! و کجا همانند خدیجه زنی یافت می‏شود؟ در آن هنگام که مردم مرا تکذیب کردند او مرا تصدیق نمود، و در راه پیشرفت و ترویج دین خدا مرا یاری کرد و دارایی خود را در اختیار من قرار داد، و بانویی که خدای عزوجل مرا مأمور کرد تا او را مژده دهم که خانه‏ای از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد کرد...

ام‏سلمه که این سخنان را شنید و دگرگونی حال پیغمبر را دید عرضه داشت: پدر و مادر ما به قربانت! شما هر اندازه درباره‏ی خدیجه بفرمایید درست و صحیح است، جز آنکه از دنیا رفت و به سوی پروردگار خویش بازگشت و خدای تعالی ما را با او در بهترین جایگاه بهشت جای دهد.

اما موضوعی که ما به خاطر آن خدمت شما آمده‏ایم آن است که برادر و پسر عموی شما علی بن ابیطالب مایل است تا شما درباره‏اش محبتی نموده اجازه دهید همسرش فاطمه را به خانه‏ی خود ببرد و بدین ترتیب سر و سامانی به زندگی او بدهید!

پیغمبر پرسید: چرا خود علی در این باره به من مراجعه نکرده؟

عرض شد: حیا و شرم مانع او از این کار گردیده است.

ام‏ایمن از طرف رسول خدا (ص) مأمور شد، تا علی (ع) را خبر کرده به نزد آن حضرت ببرد، و چون بیامد پیش روی پیغمبر نشست و از شرم سر خود را به زیر افکند، رسول خدا (ص) بدو فرمود:

آیا مایل هستی همسرت را به خانه ببری؟

علی (ع) همچنان که سرش به زیر بود پاسخ داد:

آری پدر و مادرم به فدایت!

پیغمبر (ص) نیز با خوشحالی موافقت خود را برای انجام این کار اعلام کرده و به دنبال آن فرمود:

همین امشب یا فردا شب ترتیب این کار را خواهم داد.

علی (ع) برخاست و رسول خدا (ص) نیز به زنانی که در آنجا بودند (و شاید انتظار موافقت پیغمبر اسلام را می‏کشیدند تا هر کدام به نحوی در این جشن فرخنده کاری کرده و خدمتی انجام دهد) دستور داد مقدمات عروسی را فراهم نموده و فاطمه را زینت کنند و خوشبویش سازند و اتاقی را برای زفاف و عروسی او فرش کنند.

ولیمه‏ی عروسی

 

یکی از سنتهای اسلامی «ولیمه» دادن در مراسم عروسی است، یعنی مستحب است در این مراسم غذایی تهیه شود و جمعی را اطعام کنند که البته در کیفیت و مقدار تابع شئون و مقدورات افراد است که به هر نحوی ممکن است این سنت اسلامی را انجام دهند، و رسول خدا (ص) نیز که خود این سنت را تشریع فرموده بود در مراسم عروسی فاطمه دختر عزیزش این کار را انجام داد، و در اینکه آیا خود پیغمبر ترتیب این «ولیمه» را داد یا به علی (ع) دستور تهیه‏ی آن را داد و یا هر دو در تهیه‏ی آن شرکت داشتند، اختلاف است.

مطابق نقل امالی شیخ صدوق (ره) رسول خدا (ص) به علی فرمود: تهیه گوشت و نان با ما، و خرما و روغن با تو باشد [1]  و بر طبق نقل مرحوم راوندی در خرایج، پیغمبر اسلام مقداری غذا و حلوا درست کرد و به علی فرمود: مردم را دعوت کن [2]

و در روایتی که مرحوم اربلی در کشف‏الغمه روایت کرده چنین است که علی (ع) گوید: رسول خدا از همان پول زره خودم که قبلاً فروخته بودم مقداری را به ام‏سلمه سپرده بود و هنگام عروسی ده درهم از آن پول را از ام‏سلمه گرفت و به من داد و فرمود: با این پول مقداری روغن و قدری خرما و کشک خریداری کن و من چنان کردم و خود آن حضرت آستین را بالا زد و سفره‏ای چرمی طلبید و آن خرما و روغن و کشک را مخلوط کرده و غذایی تهیه نمود و از مردم با همان غذا پذیرایی شد. [3]

و در نقل دیگری از آن حضرت حدیث کرده که به علی فرمود:

«یا علی لابد للعرس من ولیمة»

«علی جان! در عروسی باید ولیمه داد.»

و به دنبال آن روایت کرده که سعد گفت: من گوسفندی برای این ولیمه می‏دهم و گروه دیگری از انصار نیز هر کدام در حدود توانایی خود چیزی تهیه کردند و مراسم ولیمه انجام گردید، که این روایت را بیشتر اهل سنت نیز مانند طبری و ابن‏حجر و سیوطی و دیگران نقل کرده‏اند. [4]

به هر صورت ولیمه تهیه شد و پیغمبر خدا به علی فرمود: اکنون برخیز و هر که را می‏خواهی برای صرف غذا دعوت کن، علی (ع) گوید: من به مسجد آمدم و دیدم گروه بسیاری از اصحاب در مسجد حضور دارند خواستم برخی را دعوت کنم و برخی را نکنم حیا مانع من شد و از این رو بر بلندی بالا رفتم و با این جمله که با صدای بلند گفتم:

«اجیبوا الی ولیمة فاطمة»!

(شما را به صرف ولیمه‏ی (عروسی) فاطمه دعوت می‏کنم!)

همه را دعوت نمودم، و مردم دسته دسته به راه افتادند ولی من از زیادی مردم و کمی غذا به خجلت فرورفتم و رسول خدا این مطلب را دانست و مرا دلداری داده فرمود: علی جان (غصه مخور) من به درگاه خدای تعالی دعا می‏کنم تا در غذا برکت دهد.

و همین طور هم شد که همگی آن جمعیت بسیار از غذای اندک خوردند و سیر شدند و همه را کفایت کرد.

و در نقل دیگری است که پیغمبر فرمود: بگو مردم ده نفر ده نفر بیایند و غذا بخورند و هر دسته‏ی ده نفری که می‏آمدند رسول خدا (ص) خود برای آنها غذا می‏کشید و بدانها می‏داد و می‏خوردند و چون سیر می‏شدند از اتاق خارج شده و ده نفر دیگر می‏آمدند و بدین ترتیب همگی را غذا داد. چون مدعوین غذا خوردند رسول خدا ظرفی هم برای زنان فرستاد و ظرفی هم جداگانه برای داماد و عروس کشید و فرمود:

«هذا لفاطمة و بعلها»

(این هم مال فاطمه و شوهرش!)

و بر طبق حدیثی که ابن شهرآشوب روایت کرده دو روز این کار تکرار شد و روز سوم نیز ابوایوب انصاری ولیمه داد و مردم مهمان او بودند.

بردن عروس با شادی و سرور به خانه‏ی داماد

 

ابن شهرآشوب از ابن‏بابویه چنین روایت کرده است:

رسول خدا (ص) دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار را فرمود تا همراه فاطمه به خانه علی (ع) روند. و در راه شادمانی نمایند و اشعاری که نمایانگر این شادمانی است بخوانند لیکن سخنانی نباشد که خدا را خوش نیاید. آنان عروس را بر استری که شهباء نام داشت (یا بر شتری) نشاندند و به روایتی نام آن استری که عروس را بر آن سوار کردند دُلدُل بود.

سمان فارسی زمام‏دار استر بود حمزه و عقیل و جعفر و دیگر بنی‏هاشم در پس آن می‏رفتند زنان پیغمبر (ص) پیشاپیش عروس بودند و چنین می‏خواندند.

ام‏سلمه می‏خواند:

 

سرن بعون الله یا جاراتی 

واشکرنه فی کل حالات

 

واذکرن ما انعم رب العلی 

من کشف مکروه و آفات

 

فقد هدانا بعد کفر وقد 

انعشنا رب السماوات

 

و سرن مع خیر نساء الوری 

تفدی بعمات و خالات

 

یا بنت من فضله ذوالعلی 

بالوحی منه والرسالات.[1] .

 

ترجمه: بروید ای هووهای من بیاری خدا و سپاس گویید خداوند تعالی را در تمام حالات و بیاد آرید که خداوند بزرگ بر ما منت نهاد بلاها و آفات را برطرف کرد. نامسلمان بودیم ما را هدایت فرمود و ضعیف بودیم ما را توانایی و نیرو بخشید و بروید همراه بهترین زنان که فدای او باد همه خویشان، عمه‏ها و خاله‏ها ای دختر آن پیغمبری که خداوند متعالی برتری داد او را بر دیگران به پیغمبری و وحی از آسمان. حفصه دختر عمر چنین می‏خواند:

 

فاطمه خیرالنساء البشر 

و من لا وجه کوجه القمر

 

فضلک الله علی کل الوری 

بفضل من خص بای الزمر

 

زوجک الله فتی فاضلاً 

اعنی علیاً خیر من فی الحضر

 

فسرن جاراتی بها انها 

کریمة بنت عظیم الخطر [2] .

 

ترجمه: بهترین زنان از جنس بشر است و کیست مثل فاطمه که چهره‏اش مانند ماه باشد خدایت برتری داد بر جهانیان به فضیلت پدری که مخصوص او گردانید آیات قرآن را تو را به ازدواج جوانمردی فاضل درآورد یعنی علی علیه‏السلام که بهتر است از همگان پس ببرید ای هووهای من او را که بزرگوار است و دختر بهترین پیامبران و بزرگ بزرگان مورخان از دیگر زنان و همسران پیامبر (ص) مطالبی را نقل کرده‏اند که برای پرهیز از طولانی شدن، از آوردن همه آنها خودداری نموده و فقط سرودی را که معاذه مادر سعد بن معاذ می‏خوانده نقل می‏کنیم:

آورده‏اند که معاذه نیز چنین می‏خواند:

 

اقول قولاً فیه ما فیه 

واذکر الخیر و ابدیه

 

محمد خیر بنی‏آدم 

ما فیه من کبر ولاتیه

 

بفضله عرفنا رشدنا 

فالله بالخیر مجازیه

 

و نحن مع بنت نبی الهدی 

ذی شرف قد مکنت فیه

 

فی ذروة شامخة اصلها 

فما اری شیئاً یدانیه.[3]

 

سخنی جز آنکه باید نمی‏گویم،

و بجز راه نکو نمی‏پویم، نیکو می‏گویم، و نیکویی را فاش می‏نمایم.

محمد صلی الله علیه و آله بهترین فرزندان آدم است و از لاف و خودپسندی در امان است به برکت وجود آن حضرت ما راه رشد و درستکاری خود را دریافتیم خدا به نیکی پاداش می‏دهد و ما به همران دختر پیغمبر صاحب شرف، شرافت و بزرگی در وجودش ریشه دارد صاحب بزرگی و جلال است کسی که همتای او را در جهان نمی‏بینم.

نویسنده کتاب زندگانی فاطمه زهرا [4]  که خود از استادان زبده است در پایان این مطالب نوشته: چنانکه نوشته شده این روایت را بدین صورت از مناقب ابن شهرآشوب آوردم و او سند خود را کتاب مولد فاطمه و روایت ابن‏بابویه که از بزرگان علمای امامیه است معرفی می‏کند اما پذیرفتن داستان بدین صورت دشوار است نخست چیزی که ما را دچار تردید می‏سازد این است که می‏گوید: زنان پیغمبر پیشاپیش استر فاطمه راه می‏رفتند. این مؤلف خود عروسی زهرا (ع) را در ذوالحجه بسال دوم هجری نوشته است در حالی که ام‏سلمه سال چهارم هجری و حفصه پس از جنگ بدر به همسری پیغمبر (ص) درآمده‏اند و در سال عروسی زهرا (س) تنها سوده و عایشه در خانه پیغمبر (ص) بسر می‏بردند... و در پایان حضور جعفر طیار برادر حضرت علی علیه‏السلام را مطرح کرده و می‏گوید: جعفر در این تاریخ در حبشه بوده است. و از کتاب سیره ابن‏هشام نقل می‏کند که جعفر در سال هفتم هجری پس از فتح خیبر به همراه همسرش اسماء بنت عمیس از حبشه به مدینه بازگشت و می‏نویسد که پیغمبر (ص) هنگام بازگشت جعفر از حبشه فرمود: به کدام یک از این دو شادمان باشم (فتح خیبر یا بازگشت جعفر) [5]

و در بحار نیز چنین می‏خوانیم:

اسماء بنت عمیس (که پس از این داستانش ذکر خواهد شد که در شب زفاف حضرت زهرا علیهاالسلام متکفل رفع نیازمندیهای عروس بوده) در زمان عروسی حضرت زهرا علیهاسلام به همراه شوهرش در حبشه بسر می‏برد و در سال هفتم هجری از حبشه به مدینه برگشته‏اند.

این بانو ابتدا همسر جعفر طیار بود و پس از شهادت همسرش به همسری ابوبکر درآمد و فرزندی بنام محمد بن ابی‏بکر از او به دنیا آمد (این پسر، همان است که از یاران حضرت علی علیه‏السلام شد و آن حضرت می‏فرمود نگویید محمد بن ابی‏بکر، بلکه بگوئید محمد بن علی به خاطر فضایلی که در این جوان وجود داشت) بعد از فوت ابوبکر، اسماء بنت عمیس به همسری علی علیه‏السلام درآمد. [6]

و نیز در همان سند آمده که آن بانویی که بنام اسماء در عروسی حضرت زهرا علیهاالسلام بوده اسماء دختر یزید بن سکن انصاری است، که به غلط اسماء بنت عمیس نقل شده است و دیگر این که کنیه این خانم ام‏سلمه است که به او خطیبةالنساء می‏گفتند یعنی در مدینه این خانم را معمولاً به خواستگاری دخترها می‏فرستادند. پس نه اسماء، اسماء بنت عمیس است و نه ام‏سلمه، ام‏سلمه همسر رسول خدا (ص).

و بعضی نیز نقل کرده‏اند: اسماء بنت عمیس در عروسی نبوده بلکه (سلمی بنت عمیس همسر حمزه بوده است [7] ).

 

کیفیت و چگونگی تولد حضرت زهرا

 

دوران بارداری حضرت خدیجه سلام‏اللَّه‏علیه سپری گشت، زمان وضع حمل فرارسید، حضرت خدیجه سلام‏اللَّه‏علیه برای زنان قریش پیام فرستاد تا بیایند و او را در امر وضع حمل کمک کرد و کارهای مربوط به این برهه که مخصوص زنان است برعهده گیرند. اما زنان قریش پاسخ دادند که ما نخواهیم آمد، چرا که سخن ما را نشنیده انگاشتی و با محمد صلی اللَّه علیه و آله یتیم ابوطالب، پیمان زناشوئی بستی. خدیجه از این پاسخ رنجیده خاطر گشت، اما در یکی از همین روزها در حالی که او همچنان در بستر آرمیده بود، چهار زن گندمگون و بلندبالا مشاهده نمود که بر او وارد شدند. خدیجه که از دیدن آنان در هراس شده بود به تکاپو افتاد اما یکی از زنان او را آرام نمود و گفت: ای خدیجه! اندوهگین و هراسناک مباش، ما از جانب خدا به سویت آمده‏ایم و خواهران تو هستیم، من ساره همسر ابراهیم خلیلم و این آسیه همسر فرعون است و آن یکی مریم دختر عمران و چهارمین ما صفورا دختر شعیب است. در این هنگام چهار زن در چهار سوی خدیجه سلام‏اللَّه‏علیه قرار گرفتند و حضرت خدیجه سلام‏اللَّه‏علیه حمل خود را بر زمین نهاد و نوری از او ساطع گردید که شرق و غرب عالم پرتوافکن شد. نوری که به خانه‏های مکه راه یافت و همه را در حیرت فروبرد. پس از آن ده فرشته همراه با طشت و ابریقی مملو از آب کوثر از آسمان فرود آمدند. آن بانویی که در پیش روی خدیجه قرار داشت مولود را با آن آب شستشو داده و جامه که از شیر سفیدتر و از عنبر خوشبوتر بود بیرون آورد. با یکی تن مولود را پوشاند، و دیگری را مقنعه‏ی او قرار داد آنگاه دست خود را بر لبان کودک نهاد و او را به سخن گفتن وادار نمود، فاطمه دهان گشود و چنین فرمود: اشهد ان لا اله اللَّه و اشهد ان محمد رسول‏اللَّه سیدالانبیاء و ان بعلی سیدالاوصیاء و ولدی سادة الاسباط.

آنگاه یکایک بانوان را سلام داده به نامشان خواند. آنها هم با رویی گشاده مولود فرخنده را مورد ملاطفت قرار دادند. حوریان بشارت تولد او را به آسمانها بردند. در آسمان از یمن قدوم او نوری پدیدار آمد و ساطع گردید که تا آن زمان سماواتیان چنین نوری را رؤیت ننموده بودند. بانوان خدیجه را شادباش گفته از میمنت و مبارکی و طهارت نسلش سخنها گفتند. خدیجه با سروری زایدالوصف کودک را در آغوش کشید و با دنیایی امید و آرزو پستان در دهان او گذارد.

 

تولد حضرت زهرا و بشارت جبرئیل به رسول خدا

 

هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام به دنیا آمد. فرشته وحی بر وجود مبارک رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم نازل گشت و از جانب پروردگار مهربان بر وی پیام آورد که «اللَّه یقرؤک السلام و یقری مولودک السلام.»

خداوند تبارک و تعالی بر تو و فرزند نورسیده‏ات درود می‏فرستد.

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم با شنیدن خبر تولد فاطمه علیهاالسلام در مقابل پروردگار سر به سجده‏ی شکر گذارد؛ و خدای عزوجل را بر عطای این نعمت مبارک و میمون سپاس گفت. پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم بسیار شادمان و خرسند بود. زیرا که پیش از این خداوند در سوره‏ی کوثر بشارت آمدن او را به وی داده بود. و نیز از فرشته‏ی وحی شنیده بود که: «أنها نسلة الطاهرة المیمونة و ان اللَّه تبارک و تعالی سیجعل نسلک منها و سیجعل من نسلها ائمة و یجعلهم خلفاءه فی ارضه بعد انقضاء وحیه.»

إنّ رکعة المغرب أضیفت لأجل میلاد فاطمة علیهاالسلام

317/ 1- العطّار، عن أبیه، عن أبی‏محمّد العلوی الدینوری بإسناده- رفع الحدیث- إلی الصادق علیه‏السلام قال: قلت له: لم صارت المغرب ثلاث رکعات و أربعاً بعدها لیس فیها تقصیر فی حضر و لا سفر؟

فقال: إنّ اللَّه عزّ و جلّ أنزل علی نبیّه صلی الله علیه و آله و سلم لکلّ صلاة رکعتین فی الحضر، فأضاف إلیها رسول‏اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم لکلّ صلاة رکعتین فی الحضر، و قصّر فیها فی السفر إلّا المغرب.

فلمّا صلّی المغرب بلغه مولد فاطمة علیهاالسلام، فأضاف إلیها رکعة شکراً للَّه عزّ و جلّ، فلمّا أن ولد الحسن علیه‏السلام أضاف إلیها رکعتین شکراً للَّه عزّ و جلّ، فلمّا أنّ ولد الحسین علیه‏السلام أضاف إلیها رکعتین شکراً للَّه عزّ و جلّ، فقال: (لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُنْثَیَیْنِ) [1]  فترکها علی حالها فی الحضر والسفر. [2] .

أقول: رواه فی «عوالم‏العلوم» عن «علل‏الشرائع». [3] .

 

 

‏نام گذاری حضرت زهرا

 

منقبت چهارم:

«تسمیتها من عند ربّ العزة، شأن أبیها و بعلها و بنیها». [1] .

نام‏گذاری زهرا علیهالسلام است از طرف خداوند متعال می‏باشد، همانند اسم‏گذاری محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم، و علی و حسن و حسین علیهم‏السلام؛ و همین مطلب دلالت دارد بر اینکه این پنج نفر- در برابر پروردگار - از خود هیچگونه اختیاری ندارند، و تمام امورشان حتی انتخاب نامشان، مربوط به خدای متعال بوده، و به کسی در مورد آنان اجازه‏ی دخالت داده نشده است.

حضرت محمد بن عبداللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم هرگز مجاز نیست که از جانب خود فاطمه و حسن و حسین علیهم‏السلام را نام‏گذاری کند. همچنین در اسم‏گذاری علی بن ابی‏طالب که مولود کعبه و خانه‏زاد خداست، پیامبر گرامی صلی اللَّه علیه و آله و سلم و ابوطالب را اختیاری نیست.

اسامی حضرت زهرا

 

قال الصادق علیه‏السلام:

«لفاطمة تسعة أسماء عند اللَّه عزّ و جل: فاطمة والصدیقة والمبارکة والطاهرة والزکیة والراضیة والمرضیة والمحدثة والزهراء ثم قال:...؛

حضرت فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام در پیشگاه خداوند نه اسم مخصوص دارد: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهراء.» [1] .

حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام یک نام رسمی داشت که همان فاطمه می‏باشد. این نام را پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم هنگام تولد به امر خداوند برای دخترش برگزید؛ لکن به تصریح امام صادق علیه‏السلام، فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام نه اسم مخصوص، در پیشگاه خداوند متعال دارد، لذا یکی از کنیه‏های آن حضرت «اُمّ‏الأسماء» است؛ یعنی بانویی که اسامی فراوان دارد. و این مطلب، دلالت بر عظمت روحی صدیقه کبری علیهاالسلام می‏کند، زیرا حضرت فاطمه علیهاالسلام زن نمونه بودند. زن نمونه؛ یعنی انسانی کامل که برای بشریت الگو و سرمشق می‏باشد، لذا همه‏ی صفات عالی انسانی در صدیقه‏ی طاهره علیهاالسلام جمع بود و ایشان در برابر هر صفت نیک، دارای لقبی خاص هستند. این نه نام که از شهرت والایی برخوردار است در فصل اول مورد بررسی و تبیین قرار می‏گیرد.

فاطمه

 

فَطَمَ- فِطاماً فَطْماً الولدَ: فصله عن الرضاع.

در لغت وقتی طفل از شیر گرفته می‏شود، می‏گویند: فَطَمَ الولدَ.

«فاطمه وصفی است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب به معنی بریدن، قطع کردن و جدا شدن آمدن است. این صیغه که بر وزن فاعل معنی مفعولی می‏دهد، به معنی بریده و جدا شده است. فاطمه از چه چیز جدا شده است؟» [1] .

در روایات بسیاری به وجه تسمیه‏ی آن حضرت به «فاطمه» اشاره شده است.

فاطمه از جهل و پلیدی جدا شده است:

عن الباقر علیه‏السلام قال:... ثم قال:

«إنّی فطمتک بالعلم، و فطمتک عن الطّمت. ثم قال أبوجعفر علیه‏السلام: واللَّه لقد فطمها اللَّه تبارک و تعالی بالعلم و عن الطّمث بالمیثاق.

امام باقر علیه‏السلام فرمودند: خداوند فاطمه‏ی زهراء را از جهل و پلیدی جدا نموده است، لذا «فاطمه» نام گرفته است. ایشان سپس ادامه دادند: به خدا قسم، خداوند در عالم پیمان و عهد (یعنی عالم ذر) فاطمه علیهاالسلام را از جهل و پلیدی جدا کرده است.» [2] .

فاطمه از شرّ به دور است.

قال الصادق علیه‏السلام:

«أتدرون أیّ شی‏ء تفسیر «فاطمة»؟ قلت: أخبرنی یا سیدی! قال:

فطمت من الشّر. ثم قال: لولا أن أمیرالمؤمنین علیه‏السلام تزوجها لما کان لها کفو إلی یوم القیامة علی وجه الأرض آدم فمن دونه،

امام صادق علیه‏السلام فرمودند: می‏دانید تفسیر فاطمه چیست؟ و فاطمه چه معنایی دارد؟ عرضه داشتم: مرا آگاه بنما چه معنایی دارد. فرمودند: «فاطمه» از شر و بدی جدا گردیده است. سپس فرمودند: اگر امیرالمؤمنین علیه‏السلام با حضرت زهرا علیهاالسلام ازدواج نمی‏کرد، هیچ‏کس همتای زهرا علیهاالسلام نبود، از زمان حضرت آدم تا روز قیامت کفو و همتایی برای زهرا علیهاالسلام یافت نمی‏شد.» [3] .

فاطمه و دوستانش از آتش بازگرفته شده‏اند.

ولی شیرین‏ترین تفسیر از علت نامگذاری فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام روایاتی است که می‏گوید «فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام» «فاطمه» نامیده شد، زیرا شیعیان آن حضرت، از آتش جهنم بازگرفته شده‏اند.

عن الرضا عن آبائه علیهم‏السلام قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:

«یا فاطمة! أتدرین لم سمیتِ «فاطمة»؟ قال علی علیه‏السلام: لِمَ سمّیتْ؟ قال: لانها فطمتْ هی و شیعتها من النار؛

امام رضا علیه‏السلام از اجدادش نقل می‏فرماید: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: ای فاطمه! آیا می‏دانی که چرا «فاطمه» نام گرفتی؟ امیرالمؤمنین علیه‏السلام عرضه می‏دارند: شما بفرمایید چرا فاطمه، «فاطمه» نامیده شده است. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: زیرا «فاطمه علیهاالسلام» و شیعیان فاطمه از آتش جهنم بازگرفته شده‏اند و به آتش نخواهند رفت.» [4] .

پیمان خدا، بر آزادی دوستداران فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام.

عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أباجعفر علیه‏السلام یقول:

«لفاطمة علیهاالسلام وقفة علی باب جهنم فإذا کان یوم القیامة، کتب بین عینی کل رجل مؤمن أو کافر. فیؤمر بمحبّ قد کثرت ذنوبه إلی النار. فتقرء بین عینیه محبّا. فتقول: إلهی و سیدی سمیتنی فاطمة و فطمت بی من تولانی و تولی ذریتی من النار و وعدک الحق و أنت لاتخلف المیعاد. فیقول اللَّه عز و جل: صدقت یا فاطمة انی سمیتک «فاطمة» و فطمت بک من أحبک و تولاک و أحب ذریتک و تولاهم من النار و وعدی الحق و أنا لا اُخلف المیعاد و إنّما امرت بعبدی هذا إلی النار لتشفعی فیه فاشفعک لیتبین لملائکتی و أنبیائی و رسلی و أهل الموقف موقفک منی و مکانتک عندی فمن قرأت بین عینیه مؤمناً فجذبت بیده و أدخلته الجنة.

امام باقر علیه‏السلام فرمودند: در روز قیامت حضرت فاطمه علیهاالسلام بر در جهنم توقفی دارند. روی پیشانی هرکس نوشته شده است که مؤمن است یا کافر. در این هنگام به یکی از دوستان خطاکار حضرت فاطمه علیهاالسلام، فرمان می‏دهند به طرف جهنم برو. فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام روی پیشانی او را می‏خواند: (بر روی پیشانی او نوشته شده است) «دوستدار زهراء».

«فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام به درگاه خداوند عرضه می‏دارد: خدایا! پروردگارا! نام مرا «فاطمه» نهادی و فرمودی: «به خاطر تو، دوستدارانت و دوستداران فرزندانت را از آتش جهنم رهایی می‏بخشم.» وعده‏ی تو همیشه حق بوده و هیچ‏گاه خلاف وعده‏ی خود عمل نکرده‏ای.

«خداوند متعال می‏فرماید: فاطمه جان! چنین است که می‏گویی. من تو را فاطمه نام نهادم و هرکس که تو را دوست بدارد، یا فرزندان تو را دوست بدارد، او را از آتش جهنم رهایی می‏بخشم، وعده‏ی من راست است و من خلاف وعده‏ی خود عمل نمی‏کنم. من این بنده‏ام را به طرف جهنم فرستادم تا تو او را شفاعت کنی و فرشتگان و پیامبران من و هرکس در محشر است مقام تو را پیش من ببینند. هرکس را که مؤمن (و عاشق) یافتی دستش را بگیر و داخل بهشت نما.» [5] .

خلایق از معرفت فاطمه عاجزند.

قال الصادق علیه‏السلام:

«إنا أنزلناه فی لیلة القدر، اللیلة، فاطمة والقدر، اللَّه. فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد أدرک لیلة القدر و إنّما سمیت «فاطمة» لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها،

امام صادق علیه‏السلام درباره آیه‏ی کریمه «إنّا أنزلناه فی لیلة القدر» فرمود:مراد از «لیلة» فاطمه است. مراد از «قدر» خداوند است، پس هرکس مادرم فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است. مادرم «فاطمه» نامیده شد، زیرا خلایق از معرفت او عاجزند.» [6] .

فاطمه مشتق از فاطر است.

قال النبی صلی اللَّه علیه و آله لفاطمة علیهاالسلام.

«شق اللَّه لک یا فاطمة! إسماً من أسمائه، فهو «الفاطر» و أنت «فاطمة.»

پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند: ای فاطمه‏ی من!

خداوند برای تو اسمی از اسامی خود برگرفته است. [7]  خداوند «فاطر» است و نام تو را «فاطمه» گذاشته است.» [8] .

نام فاطمه برگرفته از نام خداوند

«هذه «فاطمة» و أنا فاطر السماوات والأرضین فاطم، أعدائی عن رحمتی یوم فصل قضائی و فاطم أولیائی عمّا یعتریهم و یشینهم فشققت لها إسماء من إسمی،

من فاطر زمین و آسمان هستم (یعنی خالق آسمان و زمین هستم.) و در روز قیامت دشمنان خود را از رحمتم محروم می‏گردانم و اولیای خود را، از هر چه آنها را می‏آزارد و ناپسند دارند، جدا نموده‏ام، پس نام «فاطمه» را از نام خود مشتق نمودم. [9] .

صدیقه

 

صَدَقَ، صَدْقاً، صِدْقاً، مَصْدُوقَةً، تصدیقا و تصداقاً: ضّد کذب،

صادقه: مُخلصه،

صدیقَة: الخلّ الحبیب،

الصدیق: الکثیر الصدق، مرد بسیار راست و درست. الکامل فی لصدق، الذی یصدق قوله بالعمل، آنکه گفتار و کردارش مطابقت بر درستی کند. البارّ الدائم التصدیق،

به زنی صدیقه گویند که بسیار راستگو باشد. زنی که هم در عمل، هم در گفتار و هم در اعتقادات و ایمان صادق باشد.

صدیقه همسر امیرالمؤمنین.

عن رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم قال لعلی علیه‏السلام:

«اتیت ثلاثاً لم اوتهن أحد و لا انا: اوتیت صهرا مثلی و لم اوت مثلی. اوتیت زوجة «صدیقة» مثل إبنتی و لم اوت مثلها زوجة. و اوتیت الحسن والحسین من صلبک و لم اوت من صلبی مثلهما. ولکنکم منّی و أنا منکم،

پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمودند: سه چیز به تو عنایت شده که به هیچکس، حتی خود من هم، چنین عنایتی نشده است. پدر خانمی مثل من داری، اما من ندارم. زنی «صدیقه» چون دخترم (فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام) داری، اما من چنین همسری ندارم. پسرانی چون حسن و حسین داری که من پسرانی مثل آنها ندارم، البته همه شما از من هستید، من هم از شما هستم. [1] .

قالت عائشة:

«ما رأیت أحداً قطّ «أصدق» من فاطمة غیر أبیها،

عائشه گوید: کسی را راستگوتر از فاطمه، غیر از پدرش ندیدم.» [2] .

صدیقه را فقط صدّیق غسل می‏دهد.

عن مفضل بن عمر قال:

قلت لأبی‏عبداللَّه علیه‏السلام: «من غسل فاطمة علیهاالسلام؟ قال: ذاک أمیرالمؤمنین علیه‏السلام. فکأنّما إستفظعت ذلک من قوله. فقال لی: کأنّک ضقت مما أخبرتک. فقلت: قد کان ذلک. جعلت فداک. فقال: لاتضیقن فإنّها «صدیقة» لم یکن یغسلها إلّا صدیق. أما علمت أن مریم لم یغسلها إلّا عیسی،

مفضل از امام صادق علیه‏السلام سؤال می‏کند: چه کسی حضرت فاطمه علیهاالسلام را غسل داد؟ امام صادق علیه‏السلام فرمودند: امیرالمؤمنین علیه‏السلام فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام را غسل دادند. این مطلب قدری برای من سنگین به نظر رسید. امام علیه‏السلام فرمودند: مثل اینکه از این خبر در تعجبی؟! گفتم: فدایت گردم بله همین طور است. فرمود: این مطلب برایت هیچ سنگین نباشد، زیرا زهرا علیهاالسلام «صدیقه» است و صدیقه را فقط صدیق غسل می‏دهد. مگر نمی‏دانی حضرت مریم علیهاالسلام را که صدیقه بود کسی بجز حضرت عیسی علیه‏السلام غسل نداد؟.» [3] .

صدیقه زنی که شناخته نشد.

عن أبی‏عبداللَّه علیه‏السلام قال:

«إنّ اللَّه تبارک و تعالی أمهر فاطمة علیهاالسلام ربع الدنیا فربعها لها و أمهرها الجنة والنار تدخل أعداءها النار و تدخل أولیاءها الجنة و هی «الصدیقة» الکبری و علی معرفتها دارت القرون الاُولی،

امام صادق علیه‏السلام فرمودند: خداوند یک چهارم دنیا را مهر فاطمه علیهاالسلام قرار داده است. بهشت و جهنم را نیز مهریه‏ی او قرار داده است، دشمنانش را در جهنم و دوستانش را در بهشت وارد می‏کند. فاطمه علیهاالسلام، «صدیقه کبری» است که در شناختن او همه‏ی جهانیان در حیرت هستند.» [4] .

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام زن راستگو و شهیده.

عن أبی‏الحسن علیه‏السلام قال:

«إنّ فاطمة علیهاالسلام «صدیقة» شهیدة،

امام رضا علیه‏السلام فرمودند: فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام زنی «بسیار راستگو» بودند و شهیده از این دنیا رفتند.» [5] .

طاهره

 

طَهَرَ، طَهُرَ، طُهْراً، طَهُوراً، و طَهارَة: ضد نجس،

الطُهْر: نقیض الحیض، پاک گردید.

طَهَرَتِ الْمَرْأة یعنی حیض زن منقطع شد.

طاهرة یعنی زن پاکیزه از نجاست و نقص.

معنای ظاهری اسم طاهره این است که حضرت زهرا علیهاالسلام به خواست خداوند متعال، از خونریزی ماهانه‏ی زنان و خونریزی زایمان به دور و پاکیزه بوده‏اند. معنای باطنی نام طاهره این است که فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام از هرگونه آلودگی ظاهری و باطنی به دور بوده و روحی پاکیزه و دور از گناه داشته‏اند.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام از هر آلودگی به دور است.

عن أبی‏جعفر علیه‏السلام عن آبائه علیهم‏السلام قال:

«إنّما سمّیت فاطمة علیهاالسلام بنت محمّد «الطاهرة» لطهارتها من کل دنس و طهارتها من کل رفث و ما رأت قط یوماً حمرة و لا نفاساً،

امام باقر علیه‏السلام از پدران خود علیهم‏السلام نقل فرمودند: فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام چون از هرگونه پلیدی و گناه پاک بودند، «طاهره» نامیده شدند. هرگز فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام خون حیض و یا خون نفاس ندیدند.»

آیه‏ی تطهیر که در وصف پاکی اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام نازل شده است، برای همه آشنا می‏باشد. «إنّمإ؛ّّ یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً»، همانا خدا چنین می‏خواهد که رجس و هر آلودگی را از شما خانواده‏ی نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزه گرداند.» [1] .

پنج تن آل‏عبا.

عن أبی‏سعید الخدری:

«عن النبی صلی اللَّه علیه و آله فی قوله تعالی: «إنّما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً» قال: جمع رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله علیاً و فاطمة والحسن والحسین علیهم‏السلام، ثم أدار علیهم الکساء فقال: هولاء أهل‏بیتی، اللهم أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیراً، و اُمّ‏سلمة علی الباب. فقالت: یا رسول‏اللَّه! ألست منهم؟ فقال: إنّک لعلی خیر (أو إلی خیر)،

خطیب بغدادی در کتاب تاریخ خود می‏گوید: أبی‏سعید خدری درباره آیه «إنّما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً» گفت: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله، علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم‏السلام را جمع کرد. سپس بر روی آنها یک عبا قرار داد و فرمود: خدایا! اینان، اهل‏بیت من هستند، رجس و پلیدی را از آنها بردار و آنان را پاکیزه گردان.

ام‏سلمه در این هنگام نزدیک در ایستاده بود عرضه داشت: یا رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله آیا من هم در بین آنها هستم؟ پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: تو در بین ایشان نیستی، اما از نیکان می‏باشی.» [2] .

حدیث کساء، از روایات مشهور است. این روایت در میان شیعیان از شهرت خاصی برخوردار است. مفاتیح‏الجنان را که ورق بزنیم به حدیث کساء می‏رسیم، یعنی حدیث کساء در دل ادعیه‏ی ما جای گرفته است و کمتر حاجتمندی است که در مواقع اضطرار به حدیث کساء پناه نبرد.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام همیشه پاکیزه بودند.

عن أبی‏عبداللَّه علیه‏السلام قال:

«حرّم اللَّه عز و جل علی علی، النساء ما دامت فاطمة علیهاالسلام حیة. قلت: و کیف؟ قال: لأنّها «طاهرة» لاتحیض،

امام صادق علیه‏السلام فرمودند: تا فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام زنده بودند، ازدواج مجدد بر امیرالمؤمنین علیه‏السلام حرام بود. راوی گوید: سؤال کردم: چرا اینگونه بود؟ امام علیه‏السلام فرمودند: زیرا حضرت زهراء علیهاالسلام هیچ‏گاه حیض نمی‏شد و همیشه «طاهره» بود.» [3] .

فاطمه علیهاالسلام هرگز خون نفاس ندید.

عن عائشة قالت:

«إذا أقبلت فاطمة، کانت مشیتها مشیة رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله، و کانت لاتحیض قط، لأنّها خلقت من تفاحة الجنة، و لقد وضعت الحسن بعد العصر، و طهرت من نفاسها، فإغتسلت و صلّت المغرب...،

عایشه می‏گوید: زهرا علیهاالسلام هیچ‏گاه خون حیض نمی‏دید، زیرا از سیب بهشتی خلقت یافته بود. همانگونه که فرشتگان بهشتی خون حیض و نفاس ندارند، فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام نیز همیشه در پاکی به سر می‏برد. فاطمه علیهاالسلام امام حسن را بعد از نماز عصر به دنیا آورد و سپس غسل نمود و نماز مغرب همان روز را بجای آورد.» [4] .

زکیه

 

زَکا، زَکاءً و زُکُوّاً، یعنی رشد کرد.

الزَکِیّ زَکیّة: هرچه پاکیزه و در حال رشد باشد.

زکی الزرع: نما، یقال: «أرض زکیة»، یعنی زمینی پاک و ثمردهنده.

زکیة: ما کان نامیاً طیب، زکیة: ما کان صالحاً: الزائد الخیر والفضل، الطاهر من الذنب.

زکیه در لغت پاکیزه بودن و رشد و نمو را معنی می‏دهد. پاکیزه بودن از هرگونه رجس، گناه و یا صفات رذیله، که به تفصیل، در شرح نام «طاهره» آمد. درباره معنای دوم نیز، در نام مبارک «مبارکه» سخن گفته شد.

مباهات امیرالمؤمنین بر همسری با فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام

«... أنا زوج البتول، سیّدة نساء العالمین، فاطمة التقیة «الزکیة» البرة المهدیة، حبیبة حبیب‏اللَّه و خیر بناته و سلالته و ریحانة رسول‏اللَّه...،

... من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمه‏ای که اهل تقوا، پاکدامنی و نیکوکاریست، او که از طرف خداوند هدایت شده است، دوست، دوست خداست، بهترین دختر و فرزند پیامبر خداست، ریحانه‏ی پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله است...» [1] .

«... السلام علیک أیّتها الفاضلة «الزکیة»...،

درود بر تو ای زن با فضیلت! و ای زنی که از هر آلودگی خود را پاک نموده‏ای.» [2] .

راضیه

 

رَضِیَ، رُضاً، رِضاً، رُضی، رِضی، رُضْوانا، رضوانا و مرضاة عنه و علیه: ضد سخط، پسندید و خشنود گشت.

رض، رضی، راض، راضی: المحب.

فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام دارای صفت رضا بود، یعنی هر سختی و مصیبت و رنجی را که خداوند برای او مقدر کرده بود، تحمل می‏کرد و به آن راضی بود. ما سراسر زندگی پر برکت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام را مملو از غم می‏بینیم، اما هیچ‏گاه سخنی از اعتراض و نارضایتی به میان نمی‏آورد. در تمام این وقایع دردناک، فاطمه علیهاالسلام به مقدرات خداوند تن درمی‏دهد و کوچکترین اعتراضی ندارد، البته ایشان به بهانه‏ی تقدیر، دست از مبارزه با غاصبان ولایت و فدک نکشیدند و به وظیفه‏ی خود عمل نمودند.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام بر سختیهای دنیا خرسند بود.

عن جابر بن عبداللَّه قال:

«دخل رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله علی فاطمة و هی تطحن بالرحی و علیها کساء من حملة الإبل، فلما نظر إلیها قال: یا فاطمة! تعجلی فتجرعی مرارة الدنیا لنعیم الآخرة غداً. فأنزل اللَّه «و لسوف یعطیک ربک فترضی.»

جابر بن عبداللَّه گوید: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله وارد منزل فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام شدند در حالی که عبایی از پشم شتر بر دوش حضرت فاطمه بود و با دست آسیا می‏کردند. پیامبر نگاهی به فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام نمود و فرمود: عجله کن و تلخیهای دنیا را تحمل کن تا فردا (در بهشت) به نعمتهای آخرتی نائل گردی، چرا که خداوند بر من نازل کرده است که آنقدر پروردگارت به تو می‏بخشد که تو راضی شوی، و لسوف یعطیک ربّک فترضی.» [1] .

مرضیه

 

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام نه تنها به مقدرات خداوند راضی بود، بلکه در مقام رضا به حدی رسیده بود که خداوند نیز از او راضی بود.

فاطمه علیهاالسلام، راضیه بود، یعنی در برابر هر سختی ایستادگی می‏کرد و اعتراضی نداشت. «مرضیه» بود، یعنی در این مقام به درجه‏ای رسیده بود که خداوند نیز اعمال او را تأیید می‏کرد و از تمامی اعمال او راضی بود. پس فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام مصداق کامل آیه‏ی «یا أیّتها النفس المطمئنة إرجعی إلی ربّک راضیة مرضیة» می‏باشد.

رضایت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام به شهادت امام حسین علیه‏السلام.

عن عبدالرحمن بن المثنی الهاشمی قال:

«قلت لأبی‏عبداللَّه علیه‏السلام: جعلت فداک من أین جاء لولد الحسین، الفضل علی ولد الحسن و هما یجریان فی شرع واحد؟ فقال: لا أراکم تأخذون به، إنّ جبرئیل علیه‏السلام نزل علی محمد صلی اللَّه علیه و آله و ما ولد الحسین علیه‏السلام بعد فقال له: یولد لک غلام تقتله اُمّتک من بعدک فقال: یا جبرئیل! لا حاجة لی فیه. فخاطبه ثلاثاً ثم دعا علیا علیه‏السلام فقال له: إنّ جبرئیل یخبرنی عن اللَّه عز و جل أنّه یولد لک غلام تقتله اُمّتک من بعدک فقال: لا حاجة لی فیه یا رسول‏اللَّه! فخاطب علیا علیه‏السلام ثلاثا ثم قال: إنه یکون فیه و فی ولده الامامة والوارثه والخزانة فأرسل الی فاطمة علیهاالسلام: ان اللَّه یبشرک بغلام تقتله امتی من بعدی فقالت فاطمة: لیس لی فیه حاجة یا أبه! فخاطبها ثلاثا ثم أرسل إلیها لابد أن یکون فیه الإمامة والوارثة والخزانة. فقالت له: رضیت عن الله عز و جل فعلقت و حملت بالحسین علیه‏السلام فحملت ستة أشهر ثم وضعته و لم یعش مولود قط لسته أشهر غیر الحسین بن علی و عیسی بن مریم علیهاالسلام فکفلته ام‏سلمه و کان رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله یأتیه فی کل یوم فیضع لسانه فی فم الحسین فیمصه حتی یروی فأنبت اللَّه عز و جل لحمه من لحم رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و لم یرضع من فاطمة علیهاالسلام و لا من غیرها لبنا قطّ...، [1] .

عبدالرحمن بن المثنی گوید: به امام صادق علیه‏السلام عرض کردم: فدایتان شوم چرا فرزندان امام حسین بر فرزندان امام حسن برتری دارند (فرزندان امام حسین امام قرار گرفتند اما فرزندان امام حسن چنین نشدند) در حالی که هر دو از یک پدر و مادر هستند.

جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: خداوند فرزندی به شما خواهد داد که امتت پس از شما او را خواهند کشت.

پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم به جبرئیل فرمودند: به چنین فرزندی نیاز ندارم و سه مرتبه این کلام را تکرار فرمودند و سپس امیرالمؤمنین را در جریان این سخن قرار داد که جبرئیل از طرف خداوند به او خبر داده است که پسری برای تو به دنیا می‏آید، امتم بعد از من او را می‏کشند حضرت امیر عرضه داشت: ای رسول‏اللَّه! چنین فرزندی را نمی‏خواهیم.

سه مرتبه این کلام را به حضرت امیر فرمود و سپس افزود: امامت و وراثت باید از طریق فرزندان همین پسر شهید منتقل گردد پس به دنبال فاطمه فرستاده و به او پیام داد: خداوند بشارت پسری را می‏دهد که امتم پس از من او را می‏کشند فاطمه عرضه داشت: پدر جان! به چنین فرزندی احتیاجی ندارم سه مرتبه این سخن تکرار شد، پس از آن پیامبر به فاطمه خبر داد که امامت و وراثت باید از طریق همین فرزند منتقل گردد. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام به پدر گفت: راضی به رضای خداوند هستم (اگر او چنین می‏خواهد من حرفی ندارم) پس فاطمه‏ی زهرا به امام حسین باردار گردید و بعد از شش ماه به دنیا آمد (هیچ نوزادی شش ماهه زنده نمانده مگر امام حسین و حضرت عیسی) سرپرستی امام حسین را به ام‏سلمه سپردند. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله هر روز می‏آمد و زبان مبارکشان را در دهان امام حسین قرار می‏داد و او زبان رسول‏اللَّه را می‏مکید و تمام وجود امام حسین، اینگونه رشد کرد اصلاً از مادر خود یا زن دیگری شیر نخورد.

محدثه

 

حَدَّثَ عن فلان: روی و أورد الحدیث،

الحدیث: الخبر

نام محدثه دارای دو تلفظ است که هر کدام به طور جداگانه مورد بحث قرار می‏گیرد.

معنای «محدَّثه» به فتح دال.

«محدثه» به فتح دال، یعنی زنی که برای او حدیث گفته می‏شد.

پس از رحلت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله ایام بر فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام به سختی می‏گذشت، لذا جبرئیل به امر خداوند بر آن حضرت نازل می‏شد و برای آن حضرت از وقایع آینده سخن می‏گفت. صحیفه‏ی فاطمیه، حاصل نزول جبرئیل بر فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در این مدت است.

فرشتگان با فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام سخن می‏گفتند.

بإسناده عن أبی‏عبداللَّه علیه‏السلام قال:

«إنما سمیت فاطمة «محدثة» لأن الملائکة کانت تهبط من السماء فتنادیها کما تنادی مریم بنت عمران. فتقول «یا فاطمة! ان اللَّه إصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین یا فاطمة! اقنتی لربّک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین» فتحدثهم و یحدثونها، فقالت لهم ذات لیلة: ألیست المفضلة علی نساء العالمین مریم بنت عمران؟ فقالوا: إنّ مریم کانت سیدة نساء عالمها و أنّ اللَّه عز و جل جعلک سیدة نساء عالمک و عالمها و سیدة نساء الأوّلین والآخرین،

امام صادق علیه‏السلام فرمودند: فاطمه علیهاالسلام را «محدثه» گویند، چون ملائکه از آسمان به پایین می‏آمدند و همانگونه که ملائکه با حضرت مریم علیهاالسلام سخن می‏گفتند، با حضرت زهرا علیهاالسلام نیز سخن می‏گفتند. ملائکه به حضرت زهرا علیهاالسلام گویند: «یا فاطمة! إن اللَّه إصطفاک و طهرک و إصطفاک علی نساء العالمین یا فاطمة! اقنتی لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین» حضرت فاطمه علیهاالسلام با ملائکه سخن می‏گفت و فرشتگان نیز با آن حضرت سخن می‏گفتند.

شبی حضرت فاطمه علیهاالسلام از فرشتگان سؤال نمود: آیا برترین زن عالم، حضرت مریم علیهاالسلام دختر عمران نیست؟ فرشتگان عرضه داشتند: حضرت مریم علیهاالسلام سرور زنان زمان خود بود، اما خداوند شما را برترین زن جهان قرار داده است، هم در زمان خودت و هم در زمان حضرت مریم علیهاالسلام و سرور همه‏ی زنان از اول عالم تا آخر جهان.» [1] .

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام محدثه بود، لکن پیامبر نبود.

قال محمد بن أبی‏بکر:

«لما قرأ «و ما أرسلنا من قبلک من رسول و لا نبیّ و لامحدث» قلت: و هل یحدث الملائکة إلّا الأنبیاء. قال: إنّ مریم لم تکن نبیة و کانت محدثة و اُمّ‏موسی بن عمران کانت محدثة و لم تکن نبیة و سارة إمرأة إبراهیم قد عاینت الملائکة فبشروها بإسحاق و من وراء إسحاق یعقوب و لم تکن نبیة و فاطمة علیهاالسلام بنت رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله کانت «محدثة» و لم تکن نبیة،

محمد پسر ابوبکر گوید: وقتی آیه «و ما أرسلنا من قبلک من رسول و لا نبیّ و لا محدث» نازل شد من گفتم: آیا فرشتگان با غیر از پیامبران نیز سخن می‏گویند؟

«امام علیه‏السلام فرمودند: حضرت مریم علیهاالسلام پیامبر نبود ولی «محدثه» بود، یعنی فرشتگان با او سخن می‏گفتند. مادر موسی نیز محدثه بود، ولی پیامبر نبود. ساره همسر حضرت ابراهیم علیه‏السلام، محدثه بود، امّا پیامبر نبود. فرشتگان با او ملاقات نمودند و بشارت اسحاق و یعقوب را به او دادند. و فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام ملائکه را می‏دید و از آنها حدیث می‏شنید، اما پیامبر نبود.» [2] .

اخبار غیبی، در مصحف فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام.

عن حماد بن عثمان قال:

«سمعت أباعبداللَّه علیه‏السلام یقول: تظهر الزنادقه سنة ثمانیة و عشرین و مائة و ذلک لأنّی نظرت فی «مصحف فاطمة» علیهاالسلام. قال: فقلت: و ما مصحف فاطمة علیهاالسلام؟ فقال: إنّ اللَّه تبارک و تعالی لما قبض نبیه صلی اللَّه علیه و آله دخل علی فاطمة علیهاالسلام من وفاته من الحزن ما لایعلمه إلّا اللَّه عز و جل فأرسل إلیها ملکاً یسلّی عنها غمها و یحدثها. فشکت ذلک إلی أمیرالمؤمنین علیه‏السلام. فقال لها: إذ أحست بذلک و سمعت الصوت قولی لی. فأعلمتْه. فجعل یکتب کل ما سمع حتی اُثبت من ذلک مصحفاً. قال: ثم قال: أمّا أنّه لیس من الحلال والحرام ولکن فیه علم ما یکون،

حماد بن عمان می‏گوید: از امام صادق علیه‏السلام شنیدم که فرمود: در سال 128 ه.ق، زنادقه ظهور خواهند کرد، زیرا من مصحف فاطمه علیهاالسلام را نگاه کردم و این مطلب را آنجا دیدم. گفتم: مصحف فاطمه علیهاالسلام چیست؟ فرمودند: وقتی که پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله رحلت کرد، غم و غصه‏ی بی‏حدی که فقط خدا (مقدار آن را) می‏داند، بر فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام وارد شد. خداوند ملکی را فرستاد تا حضرت زهرا علیهاالسلام را تسلی خاطر دهد و با او سخن بگوید. فاطمه علیهاالسلام از این جریان به امیرالمؤمنین علیه‏السلام گلایه کردند. علی علیه‏السلام فرمودند: هرگاه ملک را دیدی و صدای او را شنیدی مرا خبر کن. زهرا علیهاالسلام، علی علیه‏السلام را از آمدن ملک خبر کرد امیرالمؤمنین علیه‏السلام آنچه را که می‏شنید، می‏نوشت، تا اینکه کتابی از آن مطالب نوشته شد. سپس امام صادق علیه‏السلام فرمودند: اما در «مصحف فاطمه علیهاالسلام» حلال و حرام خدا نیست، بلکه وقایعی که اتفاق خواهد افتاد (تا روز قیامت) همه درون آن است.» [3] .

در مصحف فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام چیست؟

إنّ الصادق علیه‏السلام یقول:

«علمنا غابر و مزبور و نکت فی القلوب و نقر فی الأسماع و أن عندنا الجفر الأحمر والجفر الأبیض و «مصحف فاطمة» علیه‏السلام و عندنا الجامعة فیها جمیع ما تحتاج الناس إلیه فسئل عن تفسیر هذا الکلام. فقال: أما الغابر، فالعلم بمإ؛ّّ یکون و أما المزبور فالعلم بما کان و امّا النکت فی القلوب فهو الإلهام و أمّا النقر فی الأسماع فحدیث الملائکة نسمع کلامهم و لا نری أشخاصهم و أمّا الجفر الأحمر فوعاء فیه سلاح رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و لن یخرج حتی یقوم قائمنا أهل البیت و أمّا الجفر الأبیض فوعاء فیه توراة موسی و إنجیل عیسی و زبور داود و کتب اللَّه الاولی و أمّا مصحف فاطمة علیهاالسلام ففیه ما یکون من حادث و أسماء من یملک إلی أن تقوم الساعة و امّا الجامعة، فهو کتاب طوله سبعون ذراعاً، املاء رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله من فلق فیه و خطّ علی بن أبی‏طالب علیه‏السلام بیده فیه واللَّه جمیع ما تحتاج إلیه الناس إلی یوم القیامة حتی أنّ فیه أرش الخدش والجلدة و نصف الجلدة، [4] .

امام صادق علیه‏السلام می‏فرمود: ما غابر و مزبور را می‏دانیم، ما مسائل قلبی و نیَّات را می‏دانیم. ما «نقری» که در گوشها می‏رود را می‏دانیم.

«جفر قرمز» و «جفر سفید» را می‏شناسیم. در نزد ما «مصحف فاطمه علیهاالسلام» است. در پیش ما «جامعه‏ای» است که همه‏ی چیزهایی که انسان به آن نیاز دارد در آن هست. سؤال شد: این کلام یعنی چه؟

«امام علیه‏السلام فرمودند: «غابر»، یعنی دانستن آنچه واقع می‏شود. «مزبور»، یعنی دانستن آنچه قبلاً رخ داده است. اما «نکته‏های قلبی»، اوهام ذهنی دیگران است که ما می‏دانیم. «نقرِ» در گوشها، سخن ملائکه می‏باشد که ما آنها را می‏شنویم، ولی خودشان را نمی‏بینیم. «جفر قرمز» ظرفی است که اسلحه‏ی پیامبر در آن است و آن سلاح تا زمان امام مهدی، قائم اهل‏بیت علیه‏السلام خارج نخواهد شد. اما «جفر سفید» آن ظرفی است که تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داوود و کتاب اولی خداوند در آن است. اما «مصحف فاطمه علیهاالسلام»، پس آنچه از حوادث رخ خواهد داد و اسامی پادشاهان تا روز قیامت در آن آمده است. اما «جامعه» کتابی است که طول آن هفتاد ذرع است (شاید کنایه از کثرت معارف آن کتاب باشد) پیامبر صلی اللَّه علیه و آله مطالب آن را فرموده است و حضرت علی علیه‏السلام آن را نوشته است و به خدا قسم! در آن تمام آنچه انسان تا روز قیامت نیاز دارد، نوشته شده است، حتی در کتاب جامعه مقدار خسارت بسیار کم نیز وجود دارد، یک شلاق و نصف شلاق نیز در آن بیان شده است.»

معنای «محدثه» بکسر دال.

«محدثه» به کسر دال، یعنی زنی که برای دیگران نقل حدیث می‏کند. ما از حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام روایات زیادی را در دست داریم. [5]  فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام به سؤالات زنان مدینه پاسخ می‏فرمود و آنان را حدیث می‏کرد. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام احادیث زیادی را از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و یا حضرت علی علیه‏السلام برای ما نقل فرموده‏اند، لذا او را «محدِّثه» گویند.

زهراء

 

زهر، زهورا السراج أو القمر أو الوجه: تلألأ، أضاء،

زهراء، مونث أزهر است، یعنی، النیر، الصافی اللون، المشرق الوجه والقمر.

«زهرا که در تداول بیشتر به جای نام او به کار می‏رود، در لغت، درخشنده، روشن و مرادفهایی از اینگونه، معنی می‏دهد. و این لقب از هر جهت برازنده‏ی این بانوست. او چهره‏ی درخشان زن مسلمان، فروغ تابان معرفت و نمونه‏ی روشن پرهیزکاری و خداپرستی است. این درخشندگی به ساعتی مخصوص و روزی معین اختصاص ندارد. از آن روز که وظیفه‏ی خود را تعهد کرد، تا امروز و برای همیشه چون گوهری بر تارک تربیت اسلامی می‏درخشد.» [1] .

زهراء در لغت، یعنی درخشنده. در روایات آمده است هنگامی که فاطمه به نماز و عبادت می‏ایستاد، اهل آسمان از نور او بهره می‏گرفتند، چنانکه زمینیها از نور خورشید بهره‏مند می‏شوند.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام از نور عظمت خداوند به وجود آمده است.

عن جابر عن أبی‏عبداللَّه علیه‏السلام قال:

«قلت: لم سمیت فاطمة الزهراء علیهاالسلام «زهراء»؟ فقال: لأنّ اللَّه عز و جل خلقها من نور عظمته فلمّا أشرقت أضاءت السماوات والأرض بنورها و غشیت أبصار الملائکة للَّه ساجدین و قالوا إلهنا و سیدنا! ما هذا النور؟، فأوحی اللَّه إلیهم هذا نور من نوری و أسکنته فی سمائی، خلقته من عظمتی، اُخرجه من صلب نبیّ من أنبیائی، افضله علی جمیع الأنبیاء و اخرج من ذلک النور أئمة یقومون بأمری، یهدون الی حقی و اجعلهم خلفائی فی أرضی بعد إنقضاء وحیی،

جابر از امام حسین علیه‏السلام سؤال کرد: چرا فاطمه علیهاالسلام را «زهراء» نامیده‏اند؟ ایشان فرمودند: خداوند فاطمه را از نور عظمت خود آفرید. وقتی فاطمه علیهاالسلام درخشید، زمین و آسمان را نورانی کرد.

چشمهای ملائکه غرق نور شد و خداوند را سجده کردند و از روی تعجب گفتند: خداوندا! این چه نوری است؟ وحی شد که این یکی از نورهای من است، در آسمان جایش دادم و او را از طریق پیامبر متولد گردانیدم و او را بر همه‏ی پیامبران برتری دادم و از آن نور، ائمه‏ی هدی به وجود آمدند، تا دستورات مرا اجرا نمایند و مردم را هدایت کنند، آنها بعد از قطع شدن وحی، جانشینان من در زمین هستند.» [2] .

روشنگری لازم:

درخشندگی باطنی خاندان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بر کسی پوشیده نیست. این چهارده نور پاک، چراغ هدایت بشریت هستند. جهان تاریک مادی، فقط با نور ارشاد و هدایتهای این انوار مقدس به طرف ملکوت گام برمی‏دارد. شیعه، ائمه اطهار علیهم‏السلام را با وصف «مصباح‏الهدی و سفینةالنجاة» می‏شناسد. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام علاوه بر درخشندگی باطنی، نوعی درخشندگی چهره و ظاهر نیز داشتند. این تفضّلی است که خداوند متعال به این بانوی با تقوا عنایت نموده است.

تذکر این نکته لازم است که هیچ نیازی به ضعیف شمردن این روایات نیست، زیرا اولاً، درباره درخشندگی ظاهری فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام تواتر معنوی وجود دارد. ثانیاً، این خصوصیت جسمانی حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام، بر الگو بودن ایشان لطمه‏ای وارد نمی‏کند، زیرا ایشان الگوی رفتاری همه جهانیان است نه الگوی جسم و تن مردم. ثالثاً، بعضی از این روایات که نشان‏دهنده نورانیت شدید ایشان است، به صورت مقطعی بوده و شاید یکبار بیشتر اتفاق نیفتاده و آن هم برای شناساندن مقام معنوی فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام به جهانیان. در نتیجه هیچ ضرورتی برای حمل این روایات به معانی مجازی نیست.

محراب فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام هنگام عبادت غرق نور است.

عن إبن‏عمارة عن ابیه قال:

«سئلت أباعبداللَّه علیه‏السلام عن فاطمة علیهاالسلام لم سمیت «زهراء»؟ فقال: لأنها کانت إذا قامت فی محرابها زهر نورها لأهل السماء کما یزهر نور الکواکب لأهل الأرض،

از امام صادق علیه‏السلام سؤال شد: چرا فاطمه علیهاالسلام را «زهراء» نامیده‏اند؟ فرمودند: زیرا هرگاه در محراب عبادت می‏ایستاد نورش برای اهل آسمان می‏درخشید، همچنانکه ستارگان برای ما زمینیها درخشش دارند.» [3] .

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام درخشنده چون ماه.

عن الرضا علیه‏السلام قال فی حدیث طویل:

«کانت فاطمة علیهاالسلام إذا طلع هلال شهر رمضان یغلب نورها الهلال و یخفی فإذا غابت عنه ظهر،

امام رضا علیه‏السلام فرمودند: هلال ماه که ظاهر می‏شد نور فاطمه علیهاالسلام بر آن غلبه می‏کرد و کسی نمی‏توانست نور هلال ماه را ببیند، تا اینکه حضرت فاطمه علیهاالسلام از آنجا می‏رفتند، آنگاه هلال ماه دیده می‏شد.» [4] .

زهرا، یعنی درخشنده.

عن عائشة:

«کنا نخیط و نغزل و ننظم الإبرة باللیل فی ضوء وجه فاطمة علیهاالسلام... و لذلک سمیت «الزهراء.»

عائشه می‏گوید: شب هنگام، ما در نور صورت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام خیاطی، پشم‏ریسی و بافندگی می‏کردیم و چون صورتی بسیار درخشنده داشت «زهراء» نامیده شد.» [5] .

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام برای امیرالمؤمنین می‏درخشد.

ابوهاشم العسکری سالت صاحب العسکر علیه‏السلام:

«لم سمیت فاطمة، «الزهراء» علیهاالسلام؟ فقال: کان وجهها یزهر لأمیرالمؤمنین علیه‏السلام من أول النهار کالشمس الضاحیة و عند الزوال کالقمر المنیر و عند غروب الشمس کالکوکب الدری،

ابوهاشم گوید: از امام حسن عسکری علیه‏السلام سؤال کردم: چرا فاطمه علیهاالسلام، «زهراء» نامیده شد؟ فرمودند: صورت فاطمه علیهاالسلام برای امیرالمؤمنین علیه‏السلام در اول روز مانند خورشید می‏درخشید و هنگام ظهور مانند ماه تابان بود. و هنگام غروب خورشید مانند ستاره‏ای پر نور بود، چون چنین بود او را زهراء گویند.» [6] .

تعجب اهل مدینه از محراب غرق نور فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام.

عن ابان بن تغلب قال:

«قلت لأبی‏عبداللَّه علیه‏السلام: یابن رسول‏اللَّه! لِمَ سمّیت «الزهراء» علیهاالسلام، زهراء؟ فقال لانّها تزهر لامیرالمؤمنین علیه‏السلام فی النهار ثلاث مرات بالنور کان یزهر نور وجهها صلاة الغداة والناس فی فراشهم فیدخل بیاض ذلک النور إلی حجراتهم بالمدینة فتبیض حیطانهم فیعجبون من ذلک فیأتون النبی صلی اللَّه علیه و آله فیسألونه عمّا رأوا فیرسلهم إلی منزل فاطمة علیهاالسلام فیأتون منزلها فیرونها قاعدة فی محرابها تصلی والنور یسطع من محرابها من وجهها، فیعلمون ان الذی رأوه کان من نور فاطمة، فاذا انتصف النهار و ترتبت للصلاة، زهر نور وجهها علیهاالسلام بالصفرة فتدخل الصفرة، فی حجرات الناس، فتصفر ثیابهم و إلوانهم، فیأتون النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم فیسألونه عمّا رأوا، فیرسلهم إلی منزل فاطمة صلی اللَّه علیه و آله فیرونها قائمة فی محرابها و قد زهر نور وجهها- صلوات‏اللَّه‏علیها- و علی أبیها و بعلها و بنیها بالصفرة فیعلمون أنّ الذی رأوا، کان من نور وجهها، فإذا کان آخر النهار و غربت الشمس احمرّ وجه فاطمة، فاشرق وجهها بالحمرة فرحاً و شکراً للَّه عز و جل، فکان تدخل حمرة وجهها حجرات القوم و تحمر حیطانهم فیعجبون من ذلک و یأتون النبی صلی اللَّه علیه و آله و یسألونه عن ذلک، فیرسلهم الی منزل فاطمة علیهاالسلام، فیرونها جالسة تسبح اللَّه و تمجده و نور وجهها یزهر بالحمرة فیعلمون ان الذی رأوا کان من نور وجه فاطمة علیهاالسلام فلم یزل ذلک النور فی جهها حتی ولد الحسین علیه‏السلام فهو یتقلب فی وجوهنا إلی یوم القیامة فی الأئمة منا أهل البیت إمام بعد إمام، [7] .

ابان بن تغلب می‏گوید: از امام صادق علیه‏السلام سؤال کردم: ای فرزند پیامبر!چرا فاطمه علیهاالسلام را، «زهراء» گویند؟ فرمودند: فاطمه علیهاالسلام برای امیرالمؤمنین علیه‏السلام در طول روز سه بار می‏درخشید. نور او در هنگام نماز صبح، زمانی که مردم در خواب بودند، حیاط خانه‏ی آنها نورافشانی کرد. همه متعجب شدند، خدمت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله رسیدند و سؤال کردند این چه بود که ما دیدیم؟ پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آنها را به منزل فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام فرستاد. وقتی که به منزل فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام آمدند، دیدند آن حضرت روی سجاده‏ی خود نشسته و در حال نماز است و نور از صورت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام از میان محراب می‏درخشد. همه دریافتند آنچه دیده‏اند نور فاطمه علیهاالسلام بوده است. هنگام ظهر، وقتی برای نماز آماده شدند، نوری زرد رنگ از ایشان ساطع گشت که تمام خانه‏های مدینه را فراگرفت. رنگ صورت و لباس همه‏ی مردم زرد شد. پیش پیامبر آمدند و از آنچه دیده بودند سؤال کردند. باز پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آنها را به منزل فاطمه علیهاالسلام فرستاد. این بار حضرت فاطمه علیهاالسلام را در محراب دیدند در حالی که از صورت ایشان برای پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و علی علیه‏السلام نوری زرد رنگ می‏درخشید. فهمیدند آنچه دیده‏اند از نور فاطمه علیهاالسلام بوده است. و هنگامی که خورشید غروب نمود، صورت زهراء علیهاالسلام قرمز گشت و نوری قرمز از ایشان می‏درخشید این نور داخل منازل مردم مدینه گشت، خانه‏های مردم قرمز شد و در تعجب فرورفتند. مردم دوباره پیش پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آمدند و از این مطلب سؤال کردند، پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آنها را به منزل فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام فرستاد، آنها به منزل فاطمه علیهاالسلام آمدند و ایشان را در روی سجاده دیدند، در حالی که خداوند را تسبیح می‏گفت و از سیمای ملکوتی ایشان نوری قرمز می‏درخشید، دریافتند آنچه دیده بودند از نور سیمای فاطمه علیهاالسلام بوده است. این نور در سیمای فاطمه‏ی علیهاالسلام بود، تا زمانی که امام حسین علیه‏السلام متولد گشت، از آن به بعد این نور در سیمای هر یک از اهل‏بیت بود و تا قیامت از چهره‏ی همه امامان درخشش خواهد داشت.»

انسیه

 

أَنِسَ- أَنَسَ- أَنَسَ- تَأَنَّسَ: صار إنساناً،

إِنْسِی و أَنْسی: البشر أو غیر الجن والملاک.

فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام الگوی تمامی انسانها از زن و مرد بوده و هست، زیرا در انسانیت به تمام درجات کمال رسیده بودند، امّا چون نصیبی از بهشت داشت، او را حوراء انسیه می‏گویند، یعنی انسانی فرشته صفت.

فاطمه‏ی، انسانی بهشتی.

... قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:

«... ففاطمة حوراء «انسیة» فإذا إشتقت إلی الجنة شممت رائحة فاطمة علیهاالسلام،

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: هرگاه مشتاق بهشت می‏شوم، فاطمه علیهاالسلام را می‏بویم. فاطمه علیهاالسلام بوی بهشت می‏دهد. او فرشته‏ای در پوست انسان است.» [1] .

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام فرشته‏ای در قالب انسان.

عن أسماء بنت عمیس قالت:

«قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و قد کنت شهدت فاطمة علیهاالسلام و قد ولدت بعض ولدها فلم أر لها دماً فقال صلی اللَّه علیه و آله: إن فاطمة خلقت حوریة فی صورة «إنسیة.»

اسماء بنت عمیس می‏گوید: پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: من زایمان فاطمه علیهاالسلام را در تولد بعض فرزندانش دیده‏ام، او از زایمان، هیچ خونی ندید، زیرا فاطمه علیهاالسلام فرشته‏ای در صورت انسانهاست.» [2] .

بتول

 

بَتَلَ- بَتْلاً: قطعه و أبانه عن غیره،

البَتُول: من إنقطع عن الزواج

در لغت، «اَلْبَتْل» بریدن شی‏ء را معنا می‏دهد و «بتول» در لغت، دختر و دوشیزه‏ای را گویند که رغبت و حاجت خود را از مردان بریده باشد. کسی که به خاطر خدا از دنیا بریده است و کسی که از ازدواج خودداری می‏کند، همچنین به زنی که خون حیض نبیند، بتول گفته می‏شود.

فاطمه زهراء علیهاالسلام هیچ‏گاه خون حیض نمی‏دید.

عن علی علیه‏السلام:

«إنّ النبی علیه‏السلام سئل: ما البتول؟ فإنّا سمعناک یا رسول‏اللَّه! تقول: إنّ مریم بتول و فاطمة علیهاالسلام بتول. فقال صلی اللَّه علیه و آله: البتول التی لم تر حمرة قطّ، أی، لم تحض فإنّ الحیض مکروه فی بنات الأنبیاء،

امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمودند: از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله سؤال شد: بتول یعنی چه؟ ما از شما شنیده‏ایم که مریم و فاطمه، بتول هستند. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: بتول، یعنی زنی که خون عادت ماهانه نبیند، و هیچ‏گاه حیض نشود، زیرا حیض در دختران پیامبران پسندیده نیست.» [1] .

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام هر شب باکره می‏گشت.

عن النّبی صلی اللَّه علیه و آله:

«سمیت فاطمة «بتولاً» لأنّها تبتلت و تقطعت عمّا هو معنا العورات فی کل شهر، و لأنّها ترجع کل لیلة بکراً. و سمیت مریم بتول لأنّها ولدت عیسی بکراً،

پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام بتول نامیده شد، زیرا از آنچه زنان بر آن عادت دارند (حیض شدن در هر ماه) بریده شده بود و ایشان هر شامگاه باکره می‏شدند. حضرت مریم نیز بتول نامیده شد، زیرا عیسی علیه‏السلام را در حالی که باکره بود به دنیا آورد.» [2] .

تذکری لازم:

قانون حاکم بر نظم جهان، قانون علت و معلول است و در فرمایش امام صادق علیه‏السلام آمده است که خداوند هر عملی را از راه خودش و از طریق سبب مخصوص خودش انجام می‏دهد، [3]  و همانگونه که در بخش پیشین ذکر شد یکی از سنتهای خداوند متعال، سیر تولد یک فرزند است، یعنی قرار گرفتن نطفه‏ی مرد در رحم زن و سپری شدن مدتی و رشد و نمو و سپس زایمان و تولد آن فرزند. اگر خداوند سنتی را این چنین به وجود آورد و مدتی از آن گذشت، ما بر آن سنت عادت می‏نماییم و قبول نمودن این سنت در قالبی دیگر کمی دشوار خواهد بود. گرچه در قرآن نیز سنن الهی، غیر قابل تبدیل و تغییر معرفی می‏شود، لکن در همین کتاب آسمانی، مسائلی را می‏بینیم که از مجاری عادی خود صورت نگرفته است. مراد این نیست که این مسائل، بدون علت به وجود آمده‏اند، بلکه از راه علل عادی به وجود نیامده‏اند. مثلاً قرآن تولد حضرت عیسی را که بیان می‏کند، ایشان را فرزند زنی می‏داند که ازدواج نکرده است و فقط با اراده‏ی خداوند باردار گردیده است و بنابر روایات، پس از زایمان هنوز حضرت مریم صلی اللَّه علیه و آله باکره بوده‏اند، لذا او را بتول و عذراء می‏نامند. و یا آنکه همسر حضرت زکریا علیه‏السلام در حالی که عقیم است، باردار می‏گردد و حضرت یحیی علیه‏السلام را به دنیا می‏آورد. ساره، همسر حضرت ابراهیم علیه‏السلام، پیرزن یائسه‏ای است که از تمام عوامل طبیعی برای بارداری مأیوس است، لکن خداوند بر او و همسرش، حضرت ابراهیم علیه‏السلام تفضل کرده و حضرت اسحاق علیه‏السلام را به آنان عطا کرد.

این امور گرچه خارق‏العاده می‏باشد، اما حکایت از بی‏نظمی جهان ندارد، بلکه برهانی روشن بر منظم بودن جهان هستی است. توجه به این نکته لازم است که تمام عوامل طبیعی و عادی در طول اراده‏ی حضرت حق، منشأ اثر می‏شوند، یعنی آتش سوزنده است، چون اراده‏ی خداوند بر این امر تعلق گرفته است، و اگر اراده‏ی خداوند بر سوزندگی تعلق نگیرد آن آتش سلام و سرد می‏گردد.

از این رو اگر در جایی عملی تحقق یافت و اراده‏ی خداوند نبود، بی‏نظمی وجود خواهد داشت، اما اگر اراده‏ی خداوند موجود بود، اما برخلاف راه طبیعی، عملی صورت گرفت، مانند: بیرون آمدن شتر از میان کوه و سنگ در داستان حضرت صالح علیه‏السلام، دیگر بی‏نظمی نخواهد بود که عین نظم و قدرت خداوند است.

پس از بیان آنچه گذشت، روشن می‏شود که اگر خلقت زن به نحوی است که برای تولید مثل، باید خون حیض ببیند و این خونریزی رحم را آماده بارداری گرداند، این تنها راه تولید مثل نیست، بلکه این راه طبیعی و عادی بارداری و زایمان است و چون ذهن ما با این سنت الهی مأنوس شده است، خلاف آن را امری عجیب و غریب از ذهن می‏پنداریم. اگر فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام، نه پیش از بارداری و نه حین بارداری و نه پس از بارداری خونی نمی‏بیند، نه تنها نقص نیست، بلکه نوعی کرامت است. حیض و نفاس نقصی برای زن محسوب نمی‏شود، بلکه جزئی از خلقت زن است و خداوند انگیزه‏ای برای ناقص آفریدن موجودی نداشته و هر موجود در جای خود کامل آفریده شده است، [4]  لکن حیض و نفاس ذاتاً حالتی است که زنها آن را دوست نمی‏دارند و بنابر روایات، این حالت برای دختران انبیا ناپسند است، لذا هیچ یک از دختران پیامبران، خون حیض یا نفاس نمی‏دیدند و این تفضّلی است که خداوند به این زنان نموده است که آنان را از این حالت ناپسند به دور داشته است. خداوند هر فایده‏ای را که در این حالات، برای زن مقرر داشته از راهی دیگر به آنان عنایت می‏کند. [5]  پس طهارت حضرت فاطمه‏ی زهرا و باکره بودن ایشان در تمامی عمر، نوعی تفضل الهی به شمار می‏رود که خداوند به ایشان ارزانی داشته و در حقیقت نوعی کرامت است.

تقیه

 

زنی را که اهل پرهیزکاری و تقوا باشد «تقیه» گویند. آیا کسی از صدّیقه‏ی طاهره علیهاالسلام در میان زنان پرهیزکارتر می‏شناسید؟

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام الگوی تقوا.

زیارة فاطمة علیهاالسلام فی الروضة، تقف فی الموضع المذکور و تقول.

«السلام علی البتولة الطاهرة والصدیقة المعصومة والبرة «التقیة» سلیلة المصطفی و حلیلة المرتضی و ام‏الأئمة النجباء. اللهم إنّها خرجت من دنیاها مظلومة مغشومة، قد ملئت داء و حسرة و کمداً و غصة تشکو إلیک و إلی أبیها ما فعل بها. اللهم إنتقم لها و خذلها بحقها...،

در زیارتنامه‏ی حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام می‏خوانیم: درود بر تو ای زن پاکیزه از هر بدی و آلودگی! سلام بر تو ای زن بسیار راستگو، دور از هر گناه،نیکوکار، باتقوا، فرزند مصطفی (پیامبر اکرم)، همسر مرتضی (امیرالمؤمنین) و مادر پیشوایان گرامی و با کرامت. خداوندا! فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در حالی که مورد ظلم و ستم دشمنان قرار گرفته بود از این دنیا رفت، لبریز از درد و حسرت و آه و غم و اندوه بود که شکایت این قوم را در پیشگاه تو و پدرش نمود. خداوندا! انتقام او را بگیر و حق مسلم ایشان را بازگردان.» [1] .

«السلام علیک أیّتها «التقیة» النقیة،

دورد بر تو ای زن پاکدامن و با تقوا!» [2] .

حوراء

 

حَوِرَ- حَوَراً- حورت العین: إشتدَّ بیاض بیاضها و سواد سوادها.

حوراء زنی است که چشمانی زیبا دارد که سفیدی (بدن) او را نهایت سفیدی، و سیاهی (چشمان) او نیز در نهایت سیاهی است که این یکی از صفات حورالعین (فرشتگان) است.

خلقت فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام نصیبی از بهشت داشت، لذا ایشان صفات فرشتگان را داشتند. پس یکی از اسامی آن حضرت نیز «حوراء» است، یعنی زنی که همچون فرشتگان دارای چشمانی زیباست.

فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام بوی بهشت می‏دهد.

... قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:

«... ففاطمة «حوراء» إنسیة فإذا إشتقت إلی الجنة شممت رائحة فاطمة علیهاالسلام،

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: هرگاه مشتاق بهشت می‏شوم، فاطمه علیهاالسلام را می‏بویم. فاطمه علیهاالسلام بوی بهشت می‏دهد. او فرشته‏ای در پوست انسان است.» [1] .

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام فرشته‏ای که از هر آلودگی به دور است.

قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:

«إنَّ إبنتی فاطمة «حوراء»، إذ لم تحض و لم تطمث،

پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: به درستی که دخترم، فاطمه، فرشته و «حوراء» است، زیرا او هیچ‏گاه خون حیض نمی‏بیند و هیچ آلودگی در او راه ندارد.» [2] .

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در قالب انسان.

قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:

«إبنتی فاطمة «حوراء» آدمیّة،

پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: دخترم فاطمه، «فرشته‏ای» در قالب انسان است.» [3] .

حوریه

 

از نظر لغت، در لقب حورا گذشت.

از آنجایی که خلقت حضرت فاطمه علیهاالسلام با میوه‏های بهشتی در ارتباط بوده است، لذا صفات حوریه‏های بهشتی نیز در وجود آن حضرت فراوان یافت می‏شوند بدین جهت او را «حوریه» گویند، یعنی فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام فرشته خصال بود. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام بوی بهشت می‏دادند و همچون فرشتگان همواره باکره بودند و هیچ‏گاه خون حیض، یا نفاس نمی‏دیدند.

پیامبر فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام را حوریه خطاب می‏کند.

عن سلمان الفارسی رضی‏اللَّه‏عنه قال:

«کنت واقفاً بین یدی رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله أسکب الماء علی یدیه إذا دخلت فاطمة علیهاالسلام و هی تبکی، فوضع النبی صلی اللَّه علیه و آله یده علی رأسها و قال: ما یبکیک؟ لاأبکی اللَّه عینیک یا «حوریة»!. قالت: مررت علی ملاء من نساء قریش و هن مخضبات فلما نظرن إلیّ وقعوا فیّ و فیّ إبن عمّی.

فقال لها: و ما سمعت منهن؟ قالت: قلن کان قد عزّ [1]  علی محمد أن یزوّج إبنته من رجل فقیر قریش و أقلهم مالاً. فقال لها: واللَّه یا بنیة! ما زوّجتک ولکن اللَّه زوّجک من علی فکان بدوه منه...،

سلمان فارسی می‏گوید: خدمت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بودم و آب روی دست مبارکشان می‏ریختم که در این حین فاطمه علیهاالسلام وارد شد در حالی که می‏گریست، حضرت فاطمه علیهاالسلام عرضه داشتند: بر گروهی از زنان قریش می‏گذشتم هنگامی که آنها مرا دیدند به بد گفتن از من و علی علیه‏السلام پرداختند. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام فرمودند: چه شنیدی؟

حضرت فاطمه علیهاالسلام عرضه داشت: می‏گفتند: چقدر برای محمّد بد شد که دخترش را به مرد فقیری از قریش داد. پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند:

زهراء جان! به خدا قسم من تو را شوهر ندادم، خداوند تو را به عقد علی علیه‏السلام درآورد.» [2] .

... فقال صلی اللَّه علیه و آله:

«إنّ فاطمة خلقت «حوریة» فی صورة إنسیة،

پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله می‏فرمود: زهراء علیهاالسلام خلقتی از فرشتگان دارد که در پوستی از انسانها قرار گرفته است.» [3] .

رشیده

 

رَشَدَ- رُشْداً و رَشاداً، رَشِدَ- رَشَداً: إهتدی و إستقام،

الرشید: ذوالرشد، الهادی، المهتدی،

الرشد: الإستقامة علی طریق الحقّ.

رشیدة: زنی را گویند که هدایت الهی شامل حال او شده است و در مسیر حق و حقیقت ثابت‏قدم می‏باشد و در این راه هدایتگر دیگران می‏شود.

در فقه و حقوق به زنی که از نظر فکری به مرحله‏ای رسیده باشد که بتواند امور خود را به تنهایی اداره کند، رشیده گویند.

حنوط پیامبر و علی و فاطمه علیهاالسلام از بهشت آمده است.

عن موسی بن جعفر عن أبیه علیهم‏السلام قال: قال علی بن أبی‏طالب علیه‏السلام:

«کان فی الوصیة أن یدفع إلیّ الحنوط فدعانی رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله قبل وفاته بقلیل، فقال: یا علی! و یا فاطمة! هذا حنوطی من الجنة، دفعه إلیّ جبرئیل و هو یقرئکما السلام و یقول لکما: اقسماه و اعزلا [1]  منه لی و لکما. قالت: لک ثلثه ولیکن الناظر فی الباقی علی بن أبی‏طالب علیه‏السلام. فبکی رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و ضمّها إلیه و قال: موفقة «رشیدة» مهدیة ملهمة. یا علی! قل فی الباقی. قال: نصف ما بقی لها و نصف لمن تری یا رسول‏اللَّه! قال: هو لک فإقبضه،

امام کاظم علیه‏السلام از پدران خود نقل فرمودند که امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمودند: در وصیت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آمده بود که حنوط را به من بدهند، پس پیامبر صلی اللَّه علیه و آله کمی قبل از فوتشان مرا خواستند و فرمودند: ای علی! و ای فاطمه! این حنوط من است که جبرئیل علیه‏السلام آن را از بهشت برایم آورده. جبرئیل علیه‏السلام بر شما درود فرستاد و گفت: شما باید آن را تقسیم کنید و برای من و خودتان بردارید. فاطمه علیهاالسلام گفتند: یک سوم آن برای شما باشد و درباره‏ی بقیه نیز علی علیه‏السلام نظر بدهد. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله (از این برخورد متعجب شدند و گریستند و زهرا علیهاالسلام را به سینه‏ی خود چسباندند و فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستی که از سوی خداوند مورد الهام واقع شده و از طرف او هدایت یافته‏ای. بعد فرمود: یا علی! درباره‏ی باقی حنوط سخن بگو. امیرالمؤمنین علیه‏السلام عرضه داشتند: نصف باقی مانده، از آن زهراء علیهاالسلام باشد درباره بقیه‏ی آن خودتان رأی دهید. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمودند: باقیمانده‏ی آن هم برای خود شماست، آن را بگیرید.»

رضیه

 

از نظر لغت در اسم راضیه توضیح داده شد.

در صفت رضا، آن قدر رضای حضرت زهرای مریضه علیهاالسلام مثال‏زدنی است که برای این صفت نیک ایشان، چندین لقب ذکر شده است. «راضیه» «مرضیه» و «رضیه».

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام راضی در برابر همه‏ی سختیها.

عن الصادق علیه‏السلام قال:

«دخل رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله علی فاطمة علیهاالسلام و علیها کساء من ثلة الابل و هی تطحن بیدها و ترضع ولدها فدمعت عینا رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله لما ابصرها فقال: یا بنتاه! تعجلی مرارة الدنیا بحلاوة الآخرة فقد أنزل اللَّه علی «و لسوف یعطیک ربک فترضی»،

امام صادق علیه‏السلام فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله وارد منزل فاطمه علیهاالسلام شد. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در حالی که لباس خشنی از پشم شتر در تن داشت با یک دست آسیا می‏کرد و با دست دیگر فرزندش را در آغوش داشته و به او شیر می‏داد. اشک در چشمان پیامبر ظاهر شد، فرمود: دخترم! تلخی دنیا را در برابر شیرینی آخرت تحمل کن، چرا که خداوند بر من نازل کرده است که آنقدر پروردگارت به تو می‏بخشد، تا تو راضی شوی. «و لسوف یعطیک ربک فترضی.» [1] .

«السلام علیک أیّتها «الرضیّة» المرضیة،

درود بر تو! ای زنی که به مقدرات الهی راضی هستی و خداوند نیز از تو راضی است!» [2] .

ریحانه

 

راحَ یَرُوحُ راحة الشی‏ءَ: وجد رائحته و ریحاً الشی‏ء: وَجَدَ ریحَهُ،

الریح: الرائحة لما یدرک بحاسّة الشم، الشی‏ء الطیّب،

الریحان: کل نبات طیّب الرائحة: هر گیاهی خوشبوی،

الریحانة: طاقة الرَیحان.

ریحانه در لغت، گیاهی خوشبوی است، البته برای موجود لطیفی چون زن نیز استعمال می‏گردد. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله مکرر می‏فرمودند: «فاطمه علیهاالسلام ریحانه‏ی من است، که هرگاه مشتاق بهشت می‏شوم او را می‏بویم.» پس زهراء علیهاالسلام گلی خوشبوی بودند که بوی بهشت می‏دادند.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام ریحانه‏ی پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله.

«... أنا زوج البتول، سیّدة نساءالعالمین، فاطمة التقیة الزکیة البَرَّة المهدیة، حبیبة، حبیب‏اللَّه و خیر بناته و سلالته و «ریحانة» رسول‏اللَّه...،

... من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمه‏ای که اهل پاکدامنی است، نیکوکار است، از طرف خداوند هدایت شده است، دوستِ، دوست خداست، بهترین دختر و فرزند پیامبر خداست، ریحانه‏ی پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله است....» [1] .

در موارد بسیاری امیرالمومنین علیه‏السلام برای معرفی خود، به جای آنکه بگوید من علی ابن ابیطالب هستم، خود را توسط حضرت فاطمه علیهاالسلام معرفی می‏نماید. در اینجا نیز خود را بوسیله‏ی فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام به دیگران معرفی می‏کند و می‏گوید: من همسر زهرای اطهرم.

در جایی دیگر امیرالمومنین مردم را سوگند می‏دهد و می‏گوید:

«من شما را به خدا سوگند می‏دهم، آیا کسی غیر از من در میان شما هست که زنش سرور زنان عالم باشد؟ مردم پاسخ دادند: نه.» [2]  امیرالمؤمنین در احتجاجی به ابوبکر می‏گوید: «من کسی هستم که پیامبر من را برگزید و دخترش را به من تزوج کرد و فرمود: خداوند فاطمة علیهاالسلام رإ؛ّّ در آسمانها به عقد تو درآورد. ابابکر! تو را به خدا سوگند می‏دهم! این برای من است یا برای تو؟ ابوبکر جواب داد: برای شما است. [3] .

اهل‏بیت علیهم‏السلام برای معرفی خود از طریق نام فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام بهره می‏جستند، همانطور که امام حسین علیه‏السلام در روز عاشورا خود را فرزند فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام معرفی کرد و فرمود: و «فاطمة امی إبنة الطُّهر أحمد» [4]  و همانگونه که فرزدق، امام سجاد علیه‏السلام را در کنار حرم امن الهی، برای هشام چنین معرفی می‏کند: «هذا إبْنُ سَیِّدَةُ النِسَوانِ فاطِمَة.» [5] .

همه‏ی ائمه‏ی هدی علیهم‏السلام از اینکه خود را منتسب به حضرت زهرا علیهاالسلام می‏دانستند، افتخار می‏کردند، لذا در هنگام معرفی، خود را فرزند فاطمه‏ی مرضیه علیهاالسلام معرفی می‏نمودند.

زهره

 

الزُّهرة: سیارة بعدها المعدن عن الشّمس 108 ملایین کیلومتر، و هی شدیدة اللمعان، تکون تارة نجمة الصّبح و طوراً نجمة المساء. [1] .

زهره، سیاره‏ای است که از خورشید 108 میلیون کیلومتر فاصله دارد، درخشندگی شدیدی دارد، گاهی در صبح و گاهی در شب ظاهر می‏شود.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام زهره‏ی اهل‏بیت علیهم‏السلام:

عن موسی بن جعفر عن أبیه عن جده علیهم‏السلام عن جابر الأنصاری قال:

«صلّی بنا رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله یوماً صلاة الفجر ثم إنفتل [2]  و أقبل علینا یحدّثنا. ثم قال: أیّها الناس من فقد الشمس فلیتمسک بالقمر و من فقد القمر فلیتمسک بالفرقدین. [3]  قال: فقمت أنا و أبوأیوب الأنصاری و معنا أنس بن مالک، فقلنا: یا رسول‏اللَّه! من الشمس؟ قال: أنا فاذاً هو صلی اللَّه علیه و آله قد ضرب لنا مثلاً فقال: إنّ اللَّه تعالی خلقنا فجعلنا بمنزلة نجوم السماء کلما غاب نجم، طلع نجم فأنا الشمس فإذا ذهب بی فتمسکوا بالقمر. قلنا: فمن القمر؟ قال: أخی و وصیی و وزیری و قاضی دینی و أبو ولدی و خلیفتی فی أهلی. قلنا: فمن الفرقدان؟ قال: الحسن والحسین. ثم مکث ملیاً فقال: هولاء، و فاطمة علیهاالسلام و هی «الزُّهْرَةُ» عترتی و أهل بیتی هم مع القرآن لا یفترقان حتی یردا علیَّ الحوض،

امام موسی کاظم علیه‏السلام از پدران خود علیهم‏السلام از جابر بن عبداللَّه نقل می‏فرماید که جابر گفت: روزی با پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نماز صبح را به جای آوردیم، سپس ایشان رو به طرف ما نمود تا سخنرانی بفرمایند. پس فرمودند: ای مردم هرکس از خورشید محروم گشت، به ماه روی آورد و هرکس ماه را از دست داد، به دو ستاره قطبی پناه بیاورد. جابر گوید: من و أبوایوب انصاری و انس بن مالک برخاستیم و سؤال نمودیم: ای پیامبر خدا! خورشید کیست؟ پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: خورشید من هستم. سپس برایمان مثلی زدند و فرمودند: خداوند ما را خلق نمود و ما را به منزله‏ی ستارگان قرار داد، هرگاه یکی از ستارگان مخفی شود، ستاره‏ای دیگر می‏درخشد. پس من خورشید هستم، هرگاه مخفی شدم به ماه متمسک شوید. سؤال نمودیم: ماه کیست؟ فرمود: برادرم، جانشینم، حاکم دینم، پدر فرزندانم و خلیفه‏ی من در نزد اهل‏بیتم. گفتیم: دو ستاره‏ی قطبی (فرقدان) چه کسانی هستند؟ فرمود: حسن و حسین. سپس مکثی نمودند و فرمودند: اینها را که شناختید، امّا فاطمه علیهاالسلام، او «زهره‏ی» اهل‏بیت طهارت علیهم‏السلام است. اینها همه با قرآن همراه هستند و از همدیگر جدا نمی‏شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.» [4] .

قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:

«فاطمة هی الزُّهرة.»

پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: فاطمه، «زهره» و درخشنده می‏باشد.» [5] .

ساجده

 

سَجَدَ- سُجوداً: إنحنی، خاضعاً، وضع جبهته بالأرض متعبداً.

زنی را که پیشانی بر درگاه حضرت حق بساید، ساجده گویند.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام پس از ولادت بر خداوند سجده کرد.

قالت خدیجة رضی‏اللَّه‏عنها:

«کانت فاطمة تحدث فی بطن امّها، و لمّا ولدت، فوقعت حین وقعت علی الأرض «ساجدة» رافعة إصبعها،

حضرت خدیجه علیهاالسلام فرمود: فاطمه آنگاه که در رحم مادر بود با مادر خود سخن می‏گفت و آن زمان که متولد شد، بر زمین سجده کرد و انگشتان خود را به طرف آسمان گرفت.»

سیده

 

ساد، سیادة و سُوُْدداً و سُؤْدُداً و سَیْدُودَةً و سُوْداً: شرُف و مَجُد،

السَیِّد: ذو السیادة، قد یخفف فیقال سَیْد والعامة تکسر العین فیه، و عندالنصاری: لقب المسیح و عند المسلمین: من کان من سلالة النبویة،

السیّدان: الحسن والحسین إبنا علی،

السیّدة: لقب العذراء مریم.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام سرور زنان عالم است.

قلت لأبی‏عبداللَّه علیه‏السلام.

«أخبرنی عن قول رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم فی فاطمة علیهاالسلام أنّها سیدة نساءالعالمین. أهی سیدة عالمها؟ فقال: ذاک لمریم کانت سیدة نساء عالمها و فاطمة علیهاالسلام «سیدة» نساءالعالمین من الاولین والآخرین،

راوی می‏گوید: از امام صادق علیه‏السلام سؤال نمودم: اینکه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرموده‏اند: «فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام سرور زنان عالم است.» آیا سرور زنان عالم در زمان خودش است؟ امام علیه‏السلام فرمودند: حضرت مریم علیهاالسلام این چنین بود، اما فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام سرور تمام زنان عالم از اولین تا آخرین است.» [1] .

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام سرور بانوان امت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله.

عن عائشة قالت:... قالت فاطمة علیهاالسلام:

«فقال صلی اللَّه علیه و آله لی: أما ترضین أن تأتی یوم القیامة «سیدة» نساء المؤمنین أو سیدة نساء هذه الاُمّة،

عایشه می‏گوید:... فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام برای من گفت: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: «آیا نمی‏خواهی روز قیامت، سرور زنان با ایمان و سرور زنان این امت باشی؟.» [2] .

پس نتیجه آنکه: این دو روایت، فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام را سرور زنان عالم، هم در دنیا و هم در آخرت معرفی می‏نماید، یعنی سرور زنان هر دو سرا.

شهیده

 

شَهید و شِهید: الّذی لا یغیب شی‏ء عن علمه، القتیل فی سبیل‏اللَّه،

والإسم الشهادة، قیل سمّی بذالک لقیامه بشهادة الحق فی أمر اللَّه.

یکی از اسامی سیاسی و افتخارآمیز فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام شهیده می‏باشد. اولین شهیده‏ی راه ولایت، فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام است. در این باره به روایت ذیل توجه فرمایید.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام شهیده‏ی بین دیوار و در.

«... فأقبل الناس حتی دخلوا الدار فکاثروه [1]  و ألقوا فی عنقه حبلاً فحالت بینهم و بینه فاطمة علیهاالسلام عند باب البیت فضربها قنفذ الملعون بالسوط فماتت حین ماتت و أنّ فی عضادة [2]  بیتها و دفعها فکسر ضلعها من جنبها فألقت جنینا من بطنها فلم تزل صاحبة فراش حتی ماتت- صلی اللَّه علیها- من ذلک «شهیدة»...

... مردم جلو آمدند تا وارد خانه شدند و بر امیرالمؤمنین علیه‏السلام مسلط شدند و طنابی در گردن مولا انداختند. حضرت فاطمه علیهاالسلام میان امیرالمؤمنین علیه‏السلام و مردم قرار گرفت و مانع بردن آن حضرت شد. قنفذ ملعون با شلاق بر بازوی حضرت زهراء علیهاالسلام زد. این ضربه برای دختر پیامبر کشنده بود. بازوی آن حضرت آن قدر ورم کرد که تصور می‏شد ایشان بازوبند بسته باشند. فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام مجبور شد به گوشه‏ای از خانه پناه برد. آن ملعون حضرت زهراء علیهاالسلام را چنان از علی جدا نمود که بر دیوار اصابت نمودند و پهلوی آن حضرت شکسته شد و محسن را نیز سقط نمود و پس از آن بستری شد تا به شهادت رسید، لذا حضرت فاطمه علیهاالسلام «شهیده» هستند.» [3] .

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام راستگوی شهیده.

عن أبی‏الحسن علیه‏السلام قال:

«إنّ فاطمة علیهاالسلام صدیقة «شهیدة»...

امام رضا علیه‏السلام فرمودند: فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام زنی بسیار راستگو و شهیده در راه اسلام هستند.» [4] .

صابره

 

صَبَرَ، صَبْراً علی الأمر: شکیبایی نمود بر آن کار و ثبات و دوام ورزید. جزؤ و شجع و تجلَّد،

فهو، صابر، صبور، صبیر: الحلیم،

الصبر: التجلد و عدم الشکوی من ألم البلوی.

صابره، یعنی زن صبوری که سختیها را تحمل نماید، شکیبا باشد و بر مشکلات لبخند زند. (صابره از القاب سیاسی حضرت زهراء علیهاالسلام می‏باشد)

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام زنی شکیبا.

«... یا مُمْتَحَنَة إمتحنک اللَّه الذی خلقک قبل عن أن یخلقک فوجدک لما إمتحنک «صابرة»...

ای خانمی که خداوند تو را قبل از خلقتت آزمایش نمود و تو را در برابر امتحانات، شکیبا یافت!» [1] .

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام اسوه صبر و بردباری.

«... السلام علیک أیّتها المظلومة «الصابرة» لعن اللَّه من منعک حقک و دفعک عن إرثک...

سلام بر تو ای مظلومه‏ای که بر ستمهای اهل جور صبر نمودی! خداوند کسانی را که حق شما را از بین بردند و شما را از ارث پیامبر صلی اللَّه علیه و آله محروم کردند لعنت کند.» [2] .

صبر ممدوح

در روایات اسلامی برای صبر ممدوح، تقسیمات متعددی ذکر شده است. آنچه مسلم است صبر، یک حالت فعال برای انسان است، نه یک حالت انفعالی، یعنی انسان در برابر مسائل مختلف باید پافشاری کند، نه آنکه در برابر مشکلات کمر خم کند و زانوی ناتوانی در بغل گیرد. یکی از اقسام صبر، صبر بر گناه است. صبر بر گناه، به این معنا نیست که انسان اگر دچار گناهی شد، آن آلودگی را تحمل کند،بلکه صبر در برابر گناه، یک نوع خودداری نفس است، یعنی باید در برابر لذات گناه، مقاومت نمود و آلوده به گناه نشد. چون این نوع خودداری، کمی سختی مادی دارد و باید لذاتی را که طبیعت انسانی میل شدید به آنها دارد ترک کرد، پس دارای اجر بسیار است. در قرآن اجر صابران بی‏حساب شمرده شده است و به آنها آن قدر پاداش می‏دهند که خودشان متعجب می‏گردند که این همه پاداش از کجا در پرونده‏ی ما ثبت شده است، شاید اشتباهی رخ داده باشد.

صبر بر مصیبت، یعنی پافشاری در برابر آثار یک مصیبت، که گاهی این آثار بسیار خطرناک است. مصیبت دیده اگر صبور نباشد ممکن است بر قضا و قدر الهی اعتراض نماید. مصیبت دیده اگر صبور نباشد ممکن است بر خود لطمات جانی وارد کند که این عمل، حرام است. مصیبت دیده اگر صبور نباشد حالتی آماده، برای انجام هزاران گناه خواهد داشت، اما کسی که اهل صبر باشد و در برابر مصائب، تاب و تحمل خود را از دست ندهد، بر تمام این امور فایق خواهد آمد.

اگر ائمه‏ی اطهار علیهاالسلام فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام را صابره می‏خوانند و پس از آن، جریان غصب فدک را عنوان می‏کنند، به این معنا نیست که ظالمان، حق فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام را غصب کردند و ایشان در برابر این عمل شرم‏آور، هیچ عکس‏العملی نشان ندادند، بلکه سراسر حیات فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام پس از غصب فدک، مبارزه‏ی با ظالمان غاصب بود. اگر غیر از خطبه‏ی فدکیه‏ی حضرت زهرا علیهاالسلام، سخنی دیگر در این رابطه نبود، تا ما را به ظلم ستیزی آن حضرت رهنمون گرداند، همین خطبه، کافی بود. حال آنکه در طی این نود روز پایان زندگی فاطمه علیهاالسلام، همه‏ی مسائل زندگی ایشان، حول مسأله‏ی امامت و حکومت و غصب فدک و دیگر ظلمها دور می‏زند.

پس، صبر فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام یک صبر منفی مذموم نیست، بلکه صبری باشکوه و افتخارآمیز، در راه گرفتن حق در برابر ظلم ظالمان است. (گرچه در این راه صورتش نیلی شود و یا شربت شهادت نوشد.)

 

صادقه

 

از نظر لغت در نام صدیقه گذشت.

زنی را که راستگو باشد، صادقه گویند. فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام، نه تنها صادقه بودند، بلکه صدیقه نیز بودند. توضیح این مطلب قبلاً بیان شد.

فاطمه‏ی راستگوست هرچه گفت اطاعت کن.

عن موسی بن جعفر عن أبیه علیه‏السلام قال:

لما کانت اللیلة التی قبض النبیّ صلی اللَّه علیه و آله فی صبیحتها دعا علیاً و فاطمة والحسن والحسین علیهم‏السلام و أغلق علیه و علیهم الباب و قال: یا فاطمة! و ادناها منه،: فناجاها من اللیل طویلا، فلما طال ذلک خرج علی و معه الحسن والحسین و أقاموا بالباب والناس خلف الباب و نساء النبی صلی اللَّه علیه و آله ینظرن إلی علی علیه‏السلام و معه إبناه، فقالت عائشة: لأمر ما أخرجک منه رسول‏اللَّه! و خلا بإبنته دونک فی هذه الساعة؟ فقال لها علی علیه‏السلام: قد عرفت الذی خلا بها و أرادها له و هو بعض ما کنت فیه و أبوک و صاحباه مما قد سماه، فوجمت أن ترد علیه کلمة، قال علی علیه‏السلام: فما لبثت أن نادتنی فاطمة علیهاالسلام فدخلت علی النبی صلی اللَّه علیه و آله و هو یجود بنفسه، فبکیت و لم أملک نفسی حین رأیته بتلک الحال یجود بنفسه، فقال لی: ما یبکیک یا علی؟ لیس هذا أو ان البکاء فقد حان الفراق بینی و بینک، فإستودعک اللَّه یا اخی! فقد إختارنی ربّی ما عنده، و إنما بکائی و غمی و حزنی علیک و علی هذه أن تضیع بعدی فقد أجمع القوم علی ظلمکم، و قد إستودعکم الله، و قبلکم منی ودیعة یا علی! إنّی قد اوصیت فاطمة ابنتی بأشیاء و أمرتها أن تلقیها إلیک فانفذها، فهی «الصادقة» الصدوقة، ثم ضمها الیه و قبل رأسها، و قال: فداک أبوک یا فاطمة! فعلا صوتها بالبکاء، ثم ضمها إلیه و قال: أما واللَّه لینتقمن اللَّه ربی، و لیغضبن لغضبک، فالویل ثم الویل ثم الویل للظالمین، ثم بکی رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله قال علی علیه‏السلام: فوالله لقد حسبت بضعة منی قد ذهبت لبکائه حتی هملت عیناه مثل المطر، حتی بلت دموعه لحیته و ملاءة کانت علیه، و هو یلتزم فاطمة لا یفارقها و رأسه علی صدری، و أنا مسنده، والحسن والحسین یقبلان قدمیه و یبکیان بأعلا أصواتهما قال علی علیه‏السلام: فلو قلت: إنّ جبرئیل فی البیت لصدقت، لأنّی کنت أسمع بکاء و نغمة لا أعرفها، و کنت أعلم أنّها أصوات الملائکة لا أشک فیها، لأن جبرئیل لم یکن فی مثل تلک اللیلة یفارق النبی صلی اللَّه علیه و آله، و لقد رأیت بکاء منها أحسب أن السماوات والأرضین قد بکت لها، ثم قال لها، یا بنیة! اللَّه خلیفتی علیکم، و هو خیر خلیفة والذی بعثنی بالحق لقد بکی لبکائک عرش اللَّه و ما حوله من الملائکة والسماوات والأرضون و ما فیهما یا فاطمة! والذی بعثنی بالحق لقد حرمت الجنة علی الخلائق حتی أدخلها و أنّک لأوّل خلق اللَّه یدخلها بعدی کاسیة حالیة ناعمة یا فاطمة! هنیئا لک، والذی بعثنی بالحق أنّک لسیدة من یدخلها من النساء، والذی بعثنی بالحق أنّ جهنم لتزفر زفرة لایبقی ملک مقرب و لانبی مرسل ألّا صعق، فینادی إلیها أن یا جهنم! یقول لک الجبار: إسکنی بعزی و إستقری حتی تجوز فاطمة بنت محمد صلی اللَّه علیه و آله إلی الجنان، لا یغشاها قتر و لا ذله، و الذی بعثنی بالحق لیدخلن حسن و حسین حسن عن یمینک، و حسین عن یسارک، و لتشرفن من أعلی الجنان بین یدی الله فی المقام الشریف و لواء الحمد مع علی بن أبی‏طالب علیه‏السلام یکسی إذا کیست، و یحبی إذا حبیت، والذی بعثنی بالحق لأقومن بخصومه أعدائک، و لیندمن قوم أخذوا حقّک، و قطعوا مودّتک، و کذبوا علی و لیختلجنّ دونی فأقول: اُمّتی اُمّتی فیقال: إنّهم بدلوا بعدک و صاروا إلی السعیر. [1] .

امام کاظم علیه‏السلام از پدران خود نقل فرمود: در شبی که صبح آن پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از دنیا رفتند پیامبر صلی اللَّه علیه و آله حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‏السلام را خواست و در را به روی بقیه بست. ابتدا فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام را صدا نمود و مدتی طولانی از شب را با او خلوت نمود. وقتی این ملاقات طول کشید، حضرت امیر علیه‏السلام همراه با فرزندان بیرون آمدند و در آستان در ایستادند. مردم نیز پشت در ایستاده بودند، زنان پیامبر به حضرت علی و فرزندان ایشان نگاه می‏کردند. عایشه به حضرت امیر علیه‏السلام گفت: چرا رسول خدا تو را در این ساعت مهم از اطاق بیرون کرد و با دخترش خلوت نموده است؟ امیرالمؤمنین علیه‏السلام به او فرمود: من از آنچه در خلوت می‏گذرد با خبرم! آنها درباره‏ی مسائلی که تو و پدرت و دو یار پدرت به وجود خواهید آورد سخن می‏گویند. حضرت علی علیه‏السلام گفت: پیش پیامبر آمدم، ایشان در حال جان دادن بودند، نتوانستم خودم را کنترل کنم و به این حال پیامبر گریستم. پیامبر فرمود: علی جان! الان زمان گریه‏ی تو نیست،من به سوی خداوند و نعمتهای او می‏شتابم، اما گریه و غم و غصه‏ی من برای تو همسرت می‏باشد پس از من، حق شما را ضایع می‏کنند و همگی بر شما ظلم روا می‏دارند. ای علی! من فاطمه را به مسائلی وصیت کردم و مطالبی به او گفته‏ام که برایت بگوید، هرچه فاطمه گفت، آن را تنفیذ کن زیرا او بسیار راستگو و صادق است. سپس زهرا را در آغوش گرفت و سرش را بوسه زد و فرمود: فاطمه جان! پدرت فدایت باد. صدای گریه‏ی زهرا بلند شد. پیامبر، زهرا را به سینه‏ی خود چسباند و گفت: اما زهرای من! خداوند انتقام شما را از آنان می‏گیرد و خداوند به غضب تو غضبناک می‏گردد. جهنم، منزلگاه این ظالمان باد، سپس رسول خدا گریستند. به خدا قسم! گمان می‏کردم بخشی از وجودم در گریه‏ی پیامبر از دست رفت، مانند ابر بهاری گریه می‏کردند تا آنکه صورتش و محاسنش از اشک تر شد. پیامبر از فاطمه جدا نمی‏شد. سر مبارک پیامبر بر روی سینه من بود حسن و حسین پاهای آن حضرت را بوسه می‏زدند و با صدای بلند گریه می‏کردند. اگر بگویم جبرئیل آنجا بود، دروغ نگفته‏ام، زیرا صدای گریه و زاری می‏شنیدم که برایم آشنا نبود، اما کسی را نمی‏دیدم، شک ندارم که صدای فرشته‏ای بود و مگر می‏شود جبرئیل در این شب هولناک یار دیرینه‏ی خود را تنها بگذارد. آن شب، فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام چنان گریه می‏نمود که گمان می‏کنم زمین و آسمان بر او ناله و گریه می‏کردند، سپس پیامبر فرمود: ای دخترم! خداوند پشیتبان شما خواهد بود. به همان خدایی که مرا برانگیخت، عرش خداوند و آنچه در اطراف اوست، از زمین و آسمان و ما بین این دو، از گریه تو گریستند. به همان خدایی که مرا برانگیخت، بهشت بر مردم حرام است، تا آنکه من وارد بهشت گردم و پس از من، تو اولین کسی هستی که بر بهشت قدم می‏نهد. فاطمه جان! گوارایت باد. به همان خدایی که مرا برانگیخت، تو سرور زنان بهشت هستی. به همان خدایی که مرا برانگیخت، جهنم شعله‏ای می‏کشد که هیچ پیامبر و یا فرشته‏ی مقربی از هراس او در امان نیست و همگی بی‏هوش می‏شوند، یک منادی صدا می‏زند: ای جهنم! خداوند به تو می‏گوید: آرام باش تا فاطمه، دختر محمد، عبور نماید و به بهشت روانه گردد، هیچ دود و آتشی به او آسیب نمی‏رساند. به همان خدایی که مرا برانگیخت، حسن از طرف راست و حسین از طرف چپ، شما را همراهی می‏کنند و به بالاترین مکان بهشت در پیشگاه خداوند متعال، در مقامی شریف در کنار علی بن ابی‏طالب جای می‏گیری. به همان خدایی که مرا برانگیخت، از دشمنانت دادخواهی خواهم نمود و کسانی که حق تو را غصب کردند، رشته محبت ترا بریدند، بر من دروغ بستند، همه را پشیمان و خجل خواهم نمود. پس می‏گویم: ای امت من! ای امت من! جواب می‏رسد: امتت، پس از شما دگرگون شدند و جهنمی گشتند.»

 

 

صدوقه

 

از نظر لغت در نام صدیقه گذشت

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در گفتار و کردار به حدی راستگو و درست کردار بوده‏اند که برای این صفت ایشان، دارای چندین لقب می‏باشند.

مانند، صادقه، صدیقه و صدوقه.

علی جان! هرچه زهرا گفت تنفیذ کن!

«... یا علی! إنی قد اوصیت فاطمة ابنتی بأشیاء و أمرتها أن تلقیها إلیک فانفذها، فهی الصادقة «الصدوقة»، ثم ضمها إلیه و قبل رأسها، و قال: فداک أبوک یا فاطمة!...،

ای علی! من فاطمه را به مسائلی وصیت کردم و مطالبی را به او گفته‏ام که برایت بگوید، هرچه فاطمه گفت، آن را تنفیذ کن، زیرا او بسیار راستگو و صادق است. سپس زهرا را در آغوش گرفت و سرش را بوسه زد و فرمود: فاطمه جان! پدرت فدایت باد.» [1] .

 

طیبه

 

طاب: طیباً و طاباً و طیبة و تطیاباً: لذّ و حلا و حسن و جاد، الطیب،

طیبة: ذوالطیبة، خلاف الخبیث، الحلال، یقال: «کلمة طیبة» إذا لم یکن فیها مکروه، یقال: «بلدة طیبة»، أی، آمنة، کثیرة الخیر.

زن پاک و طاهر را طیبه گویند. در افرادی عادی منظور از پاکی، طهارت ظاهری می‏باشد، اما در مورد حضرت زهراء علیهاالسلام هم طهارت ظاهری و هم پاکی معنوی مراد است. طهارت ظاهری، یعنی ایشان هیچ‏گاه خون حیض و نفاس نمی‏دیدند و پاکی باطنی، یعنی حضرت فاطمه علیهاالسلام به هیچ گناهی آلوده نشدند و هیچ‏گاه فکر معصیت نیز نکردند.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام پاکیزه از هر بدی و آلودگی.

«... اللهمّ صلّ علی فاطمة «الطیبة» الطاهرة المطهرة التی إنتجبتها و طهّرتها و فضّلتها علی نساء العالمین...

خداوندا! بر فاطمه‏ای که پاک و پاکیزه از هر آلودگی است، درود فرست، همان فاطمه‏ای که خود، او را انتخاب نمودی و از هر آلودگی رهایش دادی و او را بر همه‏ی زنان عالم برتری بخشیدی.» [1] .

عارفه

 

عَرَفَ، عِرْفَة عِرْفاناً و عِرفَّاناً و معرفة الشی‏ء: علمه، بذنبه: أقرّ،

العارف: إسم فاعل، یقال «هذا أمر عارف»، أی، معروف،

العُرْف: ضد النکر،

المَعْرِفة: إدراک الشی‏ء علی ما هو علیه.

زنی را که دارای شناختی نیکو از معارف حقه باشد، عارفه گویند. و در اینجا زهراء علیهاالسلام زنی آگاه به حق پیامبر صلی اللَّه علیه و آله معرفی شده است، یعنی فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام شناختی کامل از پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله دارند.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام آگاه به حق پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله.

«... السلام علیک و علی ولدک و رحمةاللَّه و برکاته أشهد أنّک أحسنت الکفالة و أدیت الأمانة و إجتهدت فی مرضات اللَّه و بالغت فی حفظ رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله، «عارفة» بحقه، مومنة بصدقه، معترفة بنبوته، مستبصرة بنعمته،...

درود بر تو (ای فاطمه‏ی زهرا!) و درود بر فرزندان تو، رحمت و برکات خداوند بر شما باد. گواهی می‏دهم که سرپرستی از رسول‏اللَّه را نیکو به جای آوردی، حق امانت را، ادا نمودی در حالی که حق او را به خوبی شناختی و به راستگویی ایشان ایمان داری و به نبوتش اعتراف داری.» [1] .

عالیه

 

عَلا، عُلُوّاً و عَلیِ، عَلاءً، الشیُ، أو النهار: إرتفع، و فی المکارم: إشُرفَ،

العالی: رجل عالی الکعْبِ: شریف، یقال: «أتیته من عالٍ»، أی، من فوق،

عالیة الشی‏ء: أرفعه.

زنی که بلند مرتبه باشد، عالیه گویند. زهراء علیهاالسلام برترین خلق است همچون شوهرش، که عالی و بلند مرتبه است، او نیز عالیه و بلند مرتبه می‏باشد.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام زنی عالیقدر و بلندهمت.

«... اللهمّ صلّ علی السیّدة المفقودة الکریمة المحمودة الشهیدة «العالیة» الرشیدة...

خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنی باکرامت و پسندیده، زنی شهیده در راه خدا، زنی بلندهمت و رشیده درود فرست.» [1] .

عدیله

 

عدل، عدلاً السهم و نحوه،

العدل: النظیر والمثل،

العدیل: النظیر والمثل، المعادل فی الحمل والمرکب.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در نهایت پاکی و طهارت بودند و از آنجا که پاکی و طهارت حضرت مریم علیهاالسلام در قرآن مطرح شده است، گفته‏اند: فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در پاکدامنی عدیله و همسان مریم است.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام همسان حضرت مریم علیهاالسلام.

عن ذی‏النون المصری قال:

«خرجت فی بعض سیاحتی حتی کنت ببطن السماوة [1]  فأفضی لی المسیر إلی تدمر [2]  فرأیت بقربها أبنیة عادیة قدیمة فساورتها فإذا هی من حجارة منقورة فیها بیوت و غرف من حجارة و أبوابها کذلک بغیر ملاط و أرضها کذلک حجارة صلدة فبینا أجول فیها إذ بصرت بکتابة غریبة علی حائط منها فقرأته فإذا هو:

 

أنا ابن منی والمعشرین و زمزم 

و مکة والبیت العتیق المعظم

 

و جدی النبی المصطفی و أبی الذی 

ولایته فرض علی کل مسلم

 

و اُمّی البتول المستضاء بنورها 

إذا ما عددناها عدیله مریم

 

و سبطا رسول‏الله عمی و والدی 

و أولاده الأطهار تسعة أنجم

 

متی تعتلق منهم بحبل ولایة 

تفز یوم یجزی الفائزون و تنعم

 

ائمة هذا الخلق بعد نبیّهم 

فإن کنت لم تعلم بذلک فإعلم

 

أنا العلوی الفاطمی الّذی إرتمی 

به الخوف و الأیام بالمرء ترتمی

 

فضاقت بی الأرض الفضاء برحبها 

و لم أستطع نیل السماء بسلم

 

فألممت بالدّار الّتی أنا کاتب 

علیها بشعری فإقرأ إن شئت و ألمم

 

و سلّم لأمر الله فی کل حالة 

فلیس أخو الإسلام من لم یسلم

 

قال ذوالنون: فعلمت أنّه علوی قد هرب و ذلک فی خلافة هارون و وقع إلی ما هناک فسألت من ثَمَّ، من سکّان هذه الدار و کانوا من بقایا القبط الأوّل هل تعرفون من کتب هذا الکتاب؟ قالوا: لا والله ما عرفناه إلاّ یوماً واحداً فإنّه نزل بنا فأنزلناه فلمّا کان صبیحة لیلته غداً فکتب هذا الکتاب و مضی قلت: أیّ رجل کان؟ قالوا: رجل علیه أطمار رثة تعلوه هیبة و جلالة و بین عینیه نور شدید لم یزل لیلته قائماً و راکعاً و ساجداً الی أن إنبلج له الفجر فکتب و إنصرف. [3] .

ذالنون مصری می‏گوید: برای سیاحت و سیر و سفر به قصد شهری در عراق (سماوه) از مصر خارج شدم، در مسیر به شهری در سوریه رسیدم، در نزدیکی این شهر خانه‏هایی قدیمی دیدم که عادی بودند، وقتی این خانه‏ها را دور زدم و داخل آنها شدم، همه‏ی منازل از سنگ بود، اطاقها و سقف‏ها و دیوارها از سنگ بودند به گونه‏ای که آنها را به صورت منزل تراشیده بودند. در میان این اطاقها می‏گشتم ناگاه نوشته‏ای را به دیوار آن دیدم، آن را خواندم، این شعر بود:

من فرزند منی و مشعر و زمزم و مکه و خانه‏ی کعبه هستم. جدّ من پیامبر اکرم محمّد مصطفی صلی اللَّه علیه و آله است. پدرم آن کسی است که ولایتش بر هر مسلمانی واجب است. مادرم بتول بود هم او که از درخشش صورتش همه جا نورانی می‏گشت، همان زنی که در پاکی همانند مریم بود. دو فرزند پیامبر (حسن و حسین) عمو و پدرم هستند، همانهایی که نُه فرزندشان ستاره‏های درخشان آسمان ولایتند. هرگاه کسی به ریسمان ولایت آنان چنگ زند در زمانی که رستگاران نجات یابند آنان نیز از آتش رها گشته و در بهشت متنعم می‏شوند. اینان پیشوایان دین، پس از رسول‏اللَّه هستند اگر این مطلب را نمی‏دانی بدان و آگاه باش، من فرزند علی و فاطمه هستم....

«ذوالنون گوید: دانستم که این نوشته‏ی یکی از فرزندان علی علیه‏السلام است که به آنجا گریخته و این واقعه در زمان حکومت هارون بوده است. از ساکنین آنجا سؤال نمودم: آیا می‏دانید چه کسی این مطلب را نوشته است؟ گفتند: نه، ما او را نمی‏شناسیم، او یک شب آمد ما او را منزل دادیم و فردای آن شب، این نوشته را نوشت و رفت. گفتم: چگونه مردی بود؟ گفتند: مردی با هیبت و جلالت، که از میان دو چشمش نوری درخشان بود، شبی که در اینجا بود، یا در رکوع بود و یا سجود و یا قیام، تا صبح شد، آنگاه این مطالب را نوشت و رفت. (در ذیل روایت، علامه‏ی مجلسی احتمال داده‏اند نویسنده‏ی آن شعر، امام کاظم علیه‏السلام باشند.)»

عذراء

 

العَذْراء: البکر، الدُرَّة لم تُثقب،

العُذْرَة: البکارة،

العُذْرِیّ: ما کان علی عفاف،

عُذْرَة، عُذْر، عَذْراء در لغت دوشیزگی را گویند.

عذراویة، یعنی بکارت و دوشیزگی.

در روایات، فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام، «حوریه‏ی انسیه» معرفی شده است و حورالعین به تصریح قرآن دائماً باکره هستند، «إنّا أنشاناهنّ إنشاء فجعلناهنّ أبکاراً». فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام همیشه باکره بودند.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام همیشه باکره بودند.

عن علی بن أبی‏طالب علیه‏السلام قال: قال النبی صلی اللَّه علیه و آله:

«... و أتقرب إلیک بخیرة الأخیار و اُمّ‏الأنوار و الإنسیة الحوراء البتول «العذراء» فاطمة الزهراء...

امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله به درگاه خداوند رو آورده و عرضه داشت:... خداوندا! برای نزدیک شدن به تو، بهترین زن برگزیده، مادر نورهای مقدس (ائمه‏ی اطهار)، زنی فرشته خصال، همیشه پاک و زنی که همیشه باکره بودند، یعنی فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام را شفیع قرار می‏دهم.» [1] .

عزیزه

 

عَزَّ، عِزّاً و عِزَّةً و عَزازةً: صار عزیزاً، ارجمند گردید. و عِزّاً علیه: کرم، العِزّ: خلاف الذّل،

العزیز: الشریف، المکرم، العزیزة: زن گرانقدر.

زن ارجمند و گرانقدر و زنی که عزت نفس خویش را حفظ نماید و در پیش نامحرمان سبک‏سر نباشد، «عزیزه» گویند.

فضیلت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در روز قیامت.

فقال سلمان (لرسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله):

«یا مولای! سألتک باللَّه إلّا أخبرتنی بفضل فاطمة علیهاالسلام یوم القیامة؟ قال: فأقبل النبی صلی اللَّه علیه و آله ضاحکاً مستبشراً ثم قال: والذی نفسی بیده أنّها الجاریة التی تجوز فی عرصة القیامة علی ناقة... علیها هودج من نور، فیه جاریة إنسیة حوریة «عزیزة»... جبرئیل عن یمینها و میکائیل عن شمالها و علی أمامها والحسن والحسین وراءها واللَّه یکلاها و یحفظها، فیجوزون فی عرصة القیامة فإذا النداء من قبل اللَّه جلّ جلاله: معاشر الخلائق! غضّوا أبصارکم و نکسوا رؤوسکم، هذه فاطمة علیهاالسلام، بنت محمد نبیکم زوجة علی أمامکم ام‏الحسن والحسین، فتجوز الصراط و علیها ریطتان بیضاوان فإذا دخلت الجنة و نظرت إلی ما أعدّ اللَّه لها من الکرامة، قرأت «بسم اللَّه الرحمن الرحیم الحمدلِلَّه الذی أذهب عنّا الحزن إنّ ربّنا لغفور شکور الّذی احلنا دار المقامة من فضله لایمسنا فیها نصب و لایمسنا فیها لغوب» قال: فیوحی اللَّه عزّ و جل إلیها یا فاطمة! سلینی اُعطک و تمنی علی أرضک فتقول: إلهی أنت المُنی و فوق المُنی أسألک أن لاتعذب محبّی و محبّی عترتی بالنار فیوحی اللَّه إلیها یا فاطمة! و عزّتی و جلالیّ و إرتفاع مکانی! لقد آلیت علی نفسی من قبل أن أخلق السماوات والارض بألفی عام أن لا اُعذّب محبّیک و محبّی عترتک بالنّار.

... سلمان عرضه داشت: مولای من! تو را به خدا قسم می‏دهم، از مقام حضرت زهراء علیهاالسلام در روز قیامت، مرا آگاه کن. پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله خندان جلو آمدند، فرمودند: به خدایی که جانم در دست اوست، فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام از عرصه‏ی قیامت عبور می‏کند، در حالی که بر شتری نشسته است و بر آن شتر هودجی از نور است، داخل آن، بانویی (انسیه، حوراء، عزیزه) نشسته، جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ، امیرالمؤمنین علیه‏السلام پیشاپیش و حسنین پشت سر حضرت زهراء علیهاالسلام در حرکتند. خداوند نیز آن حضرت را محافظت می‏کند. آنها از عرصه‏ی قیامت عبور می‏نمایند. ناگهان از طرف خداوند ندایی به گوش می‏رسد: ای مردم! چشمهایتان را ببندید، سرهایتان را به زیرا اندازید، این، فاطمه، دختر حضرت محمد صلی اللَّه علیه و آله، پیامبر شما و همسر علی علیه‏السلام، امام شماست، مادر حسن و حسین است. پس حضرت فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام از پل صراط می‏گذرد. آنگاه که داخل بهشت می‏شود و به آنچه خداوند برای او آماده کرده است نظر می‏افکند، می‏گوید: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم الحمدللَّه الذی أذهب عنا الحزن إنّ ربّنا لغفور شکور الذی احلنا دار المقامة من فضله لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب» خداوند به او وحی می‏کند: «ای فاطمه! اگر از من درخواستی داری، بگو که بر تو ارزانی خواهم داشت.» فاطمه علیهاالسلام عرض می‏کند: من تو را می‏خواهم، که بالاترین درخواستم، در حضور تو بودن است. و درخواست دارم که دوستانم و دوستان اهل‏بیتم را عذاب نکنی. خداوند وحی می‏فرستد: ای فاطمه! به عزت و جلالم، به مقام خداوندی خودم قسم! دو هزار سال پیش از آنکه زمین و آسمان را خلق کنم، بر خود عهد نمودم که عاشقان تو و دوستان فرزندانت را عذاب نکنم. [1] .

علیمه

 

عَلِمَ، عِلْماً، الرّجل: حصلت له حقیقة العِلم،

العِلْم: إدراک الشی‏ء بحقیقته،

العَلیم: المتصف بالعلم.

زنی را که دانش فراوان داشته باشد، «علیمه» گویند. صدیقه کبری علیهاالسلام بر همه‏ی علوم، آگاه بود، تا آنجا که ائمه‏ی اطهار علیهاالسلام برای روشن شدن حوادث آینده، به «صحیفه فاطمیه» مراجعه می‏کردند.

فاطمه علیهاالسلام بانوی دانشمند مدینه.

«السلام علیک أیّتها المحدثة «العلیمة».

سلام و درود بر تو! ای خانمی که حدیث‏گوی و دانشمند بودی!» [1] .

فاضله

 

فَضِلَ و فَضُلَ، فَضْلاً: کان ذا فضل، کان ذا فضیلة،

الفَضْل: الإحسان أو الإبتداء، به بلا علة له،

فاضل: ذوالفضل، ذوالفضیلة،

الفاضلة: الدرجة الرفیعة فی الفضل.

زنی را که دارای منقبت و فضیلتی باشد، فاضله گویند. زهراء علیهاالسلام عین فضیلت است. و به قول شاعر:

 

أ ترید أن تحصی فضائل فاطم 

نقد الحساب و فضلها لم ینفد

 

شمارش اوصاف فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام تمام نخواهد شد، اما اعداد به اتمام خواهد رسید.

فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام زنی با فضیلت.

«... السلام علیک أیّتها «الفاضلة» الزکیة...،

درود بر تو ای زن با فضیلت! و ای زنی که از هر آلودگی خود را پاک نموده‏ای

فریده

 

الفرید: الواحد، المتفرّد، الّذی لا نظیر له، الشذرة ت فصل الذهب و اللؤلؤ، الدر إذا نظم و فصل بغیره، الجوهرة النفیسة،

الفریدة: مؤنث الفرید، یقال: أتی بالفرائد، أی، بألفاظ تدّل علی عظم فصاحته و جزالة منطقه و إصالة عربیته.

هر چیز که مانند درّ و گوهر نایاب و نفیس باشد، فرید و فریده گویند. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام، گوهری بی‏نظیر در میان تمام زنان جهان است، لذا شایسته است او را فریده بنامیم. زنی که تنها و بی‏یاور بماند، مانند گوهری است دور از دست دیگران، همچون فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام که پس از پیامبر بی‏یار و یاور ماند، لذا یکی از القاب ایشان فریده می‏باشد، چنانچه در روایت ذیل‏الذکر می‏آید.

فضه از حضرت فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام خبر می‏دهد.

روی ورقه بن عبداللَّه الأزدی قال:

«خرجت حاجّاً إلی بیت‏اللَّه الحرام راجیاً لثواب اللَّه ربّ العالمین.

فبینما أنا أطوف و إذا أنا بجاریة سمراء و ملیحة الوجه، عذبة الکلام و هی تنادی بفصاحة منطقها و هی تقول: «اللهمّ ربّ الکعبه الحرام و الحفظة الکرام و زمزم والمقام والمشاعر العظام و رب محمّد خیر الأنام صلی اللَّه علیه و آله البررة الکرام أسالک أن تحشرنی مع ساداتی الطاهرین و أبنائهم الغر المحجلین المیامین». ألا فاشهدوا یا جماعة الحجاج! والمعتمرین! إنّ موالی خیرة الأخیار و صفوة الأبرار والذین علا قدرهم علی الأقدار و إرتفع ذکرهم فی سائر الأمصار المرتدین بالفخار. قال ورقة بن عبداللَّه فقلت یا جاریة! إنّی لأظنک من موالی أهل البیت علیهم‏السلام فقالت: أجل. قلت لها: و من أنت من موالیهم؟ قالت: أنا فضة أمة فاطمة الزهراء إبنة محمّد المصطفی صلی الله علیها و علی أبیها و بعلها و بنیها، فقلت لها: مرحباً بک و أهلاً و سهلاً فلقد کنتُ مشتاقا إلی کلامک و منطقک فارید منک الساعة أن تجیبینی من مسألة أسالک فإذا أنت فرغت من الطّواف قفی لی عند سوق الطعام حتی آتیک و أنت مثابة مأجورة. فإفترقنا، فلما فرغت من الطّواف و أردت الرجوع إلی منزلی جعلت طریقی علی سوق الطعام و إذا أنا بها جالسة فی معزل عن الناس فأقبلت علیها و إعتزلت بها و أهدیت إلیها هدیة و لم أعتقد أنها صدقة ثم قلت لها: یا فضة! أخبرینی عن مولاتک فاطمة الزهراء علیهاالسلام و ما الّذی رأیت منها عند وفاتها بعد موت أبیها محمّد صلی اللَّه علیه و آله قال ورقه: فلمّا سمعت کلامی تغر غرت عیناها بالدّموع، ثم إنتحبت نادبة و قالت: یا ورقه بن عبداللَّه! هیجت علی حزناً ساکناً و اشجاناً فی فؤادی کانت کامنة فإسمع الآن ما شاهدت منها علیهاالسلام إعلم أنّه لما قبض رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله إفتجع له الصغیر والکبیر و کثر علیه البکاء علیه البکاء و قلّ العزاء و عظم رزوه علی الأقرباء و الأصحاب والأولیاء و الأحباب والغرباء و الأنساب و لم تلق إلّا کلّ بک و باکیة و نادب و نادبة و لم یکن فی أهل الأرض والأصحاب والأقرباء والأحباب أشدّ حزناً و أعظم بکاء و إنتحاباً من مولاتی فاطمة الزهراء علیهاالسلام و کان حزنها یتجدد و یزید و بکاؤها یشتد فجلست سبعة أیام لایهدالها أنین و لایسکن منها الحنین کل یوم جاء کان بکاؤها اکثر من الیوم الأوّل فلما فی الیوم الثامن أبدت ما کتمت من الحزن فلم تطق صبراً إذ خرجت و صرخت فکانها من فم رسول‏الله صلی اللَّه علیه و آله تنطق فتبادرت النسوان و خرجت الولائد والوالدان و ضج الناس بالبکاء والنحیب و جاء الناس من کل مکان و اطفئت المصابیح لکیلا تتبین صفحات النساء و خیل إلی النسوان أنّ رسول‏اللَّه صلی الله علیه و آله قد قام من قبره و صارت الناس فی دهشة و حیرة لما قد رهقهم و هی علیهاالسلام تنادی و تندب أباه واأبتاه واصفیا وامحمداه وا اباالقاسماه و اربیع الأرامل والیتامی من للقبلة و المصلی و من لابنتک الوالهة الثکلی، ثم أقبلت تعثر فی اذیالها و هی لاتبصر شیئاً من عبرتها و من تواتر دمعتها حتی دنت من قبر أبیها محمد صلی اللَّه علیه و آله فلما نظرت إلی الحجرة وقع طرفها علی الماذنة فقصرت خطاها و دام نحیبها و بکاها الی ان اغمی علیها فتبادرت النسوان إلیها فنضحن الماء علیها و علی صدرها و جبینها حتی أفاقت فلما افاقت من غشیتها قامت و هی تقول رفعت قوتی و خاننی جلدی و شمت بی عدوی والکمد قاتلی. یا أبتاه! بقیت والهة وحیدة و حیرانة «فریدة» فقد إنخمد صوتی و انقطع ظهری و تنغص عیشی و تکدر دهری فما أجد یا أبتاه! بعدک أنیساً لوحشتی و لا راداً لدمعتی و لا معیناً لضعفی فقد فنّی بعدک محکم التنزیل و مهبط جبرئیل و محلّ میکائیل إنقلبت بعدک یا أبتاه! الأسباب و تغلقت دونی الأبواب فأنا للدنیا بعدک قالیة و علیک ما ترددت أنفاسی باکیة لاینفد شوقی إلیک و لا حزنی علیک...، [1] .

ورقة بن عبداللَّه ازدی می‏گوید: از منزل خارج شدم و به امید ثواب و اجر خداوند متعال، برای انجام مناسک حج به زیارت بیت‏الحرام مشرف شدم. در حالی که طواف می‏کردم خانمی سبزه رو، شیرین گفتار و خوش کلام دیدم که با لهجه‏ای فصیح ندا می‏داد: «اللهمّ رب الکعبة الحرام والحفظة الکرام و زمزم والمقام والمشاعر العظام و ربّ محمد خیر الأنام صلی اللَّه علیه و آله البررة الکرام أسالک أن تحشرنی مع ساداتی الطاهرین و أبنائهم الغرّ المجّلین المیامین.» ای حجّاج! آگاه باشید که بزرگان من از بهترین مردم بودند، از برگزیدگان خوبان بودند، کسانی که عظمت آنها بر هر عظمتی، برتری داشت، لباس فخری که بر تن داشتند، در هر زمانی یاد آنها را زنده داشت. به او گفتم: ای خانم! گمان می‏کنم از خدمتکاران اهل‏بیت باشی. جواب داد: بلی. گفتم: خدمتکار چه کسی از اهل‏بیت بودی؟ گفت: من فضه هستم، خدمتکار فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام، دختر حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله هستم که بر او و شوهر و دو فرزندش درود باد! بدو گفتم: آفرین بر شما! من بسیار مشتاق بودم تا سخنان شما را بشنوم، خواهان فرصتی هستم تا مطلبی را با شما در میان بگذارم، هرگاه از طواف فارغ شدی، در بازار غذافروشان بایستید تا من بیایم، خداوند به شما ثواب و اجر عنایت کند. این کلام را که گفتیم، از همدیگر جدا شدیم.

«زمانی که از طواف فارغ شدم و می‏خواستم به منزل مراجعت کنم، راهم را به طرف بازار طعام قرار دادم، ایشان را یافتم و در کنارش، به دور از مردم نشستم و هدیه‏ای به او دادم که مرادم صدقه نبود. به او گفتم: ای فضه! از بانوی خود فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام برایم بگو، بعد از رحلت پدرش، حضرت محمد صلی اللَّه علیه و آله و هنگام شهادت حضرت فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام چه دیدی؟

«ورقه می‏گوید: زمانی که فضّه این سخن مرا شنید چشمانش پر از اشک شد، ناله‏ای سر داد و گفت: ای ورقة بن عبداللَّه! غم و اندوهی را که مدتی فراموش شده بود تازه نمودی؟ غم جانکاهی که در قلبم پنهان کرده بودم، آشکار کردی، پس بشنو که از آن بانو علیهاالسلام چه دیدم.

«آنگاه که پیامبر از دنیا رفت، کوچک و بزرگ در مصیبت او فرورفتند، گریه‏ی بر او بسیار بود و تسلی‏دهنده و آرامشی در میان نبود. این مصیبت بر خویشاوندان و اصحاب و دوستان و حتی غریبه‏ها سنگین بود، با کسی برخورد نمی‏کردی مگر اینکه گریان بود و ناله سر می‏داد. در بین تمام اهل زمین از اصحاب و دوستان و خویشاوندان، کسی از بانویم فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام اندوه و گریه و ناله بیشتر نداشت. غم و اندوه او زیاد می‏گشت و تازه می‏شد و گریه او شدت می‏یافت. هفت روز صبر نمودیم، ناله‏ها و فریادهای او خاموش نگشت، هر روز که می‏آمد، گریه‏ی او از روز پیشین بیشتر می‏شد، روز هشتم که رسید، آنچه از غم و اندوه پنهان نموده بود، به یکباره آشکار کرد. طاقت صبر و شکیبایی نداشت، از خانه خارج می‏شد و ناله سر می‏داد، به گونه‏ای سخن می‏گفت که گویی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله سخن می‏گوید، زنها به سوی او شتافتند و فرزندان، از خانه‏ها خارج شدند، مردم ناله سر می‏دادند و گریه می‏کردند، مردم از همه جا جمع شدند، چراغها را خاموش کردند تا کسی صورت زنها را نبیند، زنان گمان می‏کردند پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از قبر بیرون آمده، همه در وحشت و اضطراب بسر می‏بردند، فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام ناله و فریاد می‏زد: وامحمّداه! وا اباالقاسماه!

«گامهایش لغزان شد، از بس گریه می‏کرد و اشک مدام از چشمانشان جاری بود، دیگر جایی را نمی‏دید. جلو آمدند تا نزدیک قبر پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم شدند، پس نگاهی به حجره انداختند، همان جا که در کنارش مأذنه قرار داشت، گامهایش را کوتاه برمی‏داشت، گریه و ناله‏اش ادامه داشت تا اینکه بی‏هوش شد، زنان به طرف او دویدند، آب بر سر و روی او ریختند تا به هوش آمد، زمانی که به هوش آمد، ایستاد و عرضه داشت: توانم ناتوان شده است، بدنم یاری‏ام نمی‏کند،دشمنم سرکوفت می‏زند، غم و اندوه مرا می‏کشد. پدرجان! تنها، با غم بسیار، حیران و مضطرب مانده‏ام. صدایم خاموش شده، پشتم شکسته، زندگی‏ام نابود شده، روزگارم تیره و تار است. پدرجان! بعد از تو هیچ مونسی به هنگام تنهایی‏ام ندارم. کسی نیست که اشکهایم را بزداید، کمکی برای ناتوانی‏هایم نمی‏یابم، بعد از تو فراموش شد که قرآن بر ما نازل شده، خانه‏ی ما محل رفت و آمد جبرئیل بوده، میکائیل به منزل ما می‏آمده. پدر جان! بعد از تو همه چیز دگرگون شد، درها همه بر رویم بسته است، بعد از تو دیگر هیچ مهری بر این دنیا ندارم، همیشه بر تو گریانم شوق دیدار تو و غم جانکاه رفتنت، هیچ‏گاه از من جدا نمی‏شود.»

کریمه

 

کَرُمَ، کَرَماً و کَرَمَةً و کَرامَةً: أعطی السهولة و جاد، ضد لؤم،

الکریم: ذوالکَرَم، یقال «رجل کریم»، أی، سخی معطاء، یطلق «الکریم» من کل شی‏ء علی أحسنه و علی کل ما یرضی و یحمد فی بابه،

الکریمة: ذوالکرم والحسب، یقال «فلان کریمة قومه»، أی، کریمهم و شریفهم.

زنی که اهل بخشش و کَرَم باشد، کریمه نامیده می‏شود. زهراء علیهاالسلام عین کرم و بخشش است. کسی نیست که از بخششهای آن بزرگوار بی‏خبر باشد. کریمه‏ی اهل‏بیت، فاطمه علیهاالسلام است. حتی ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام نیز هنگام گرفتاری دست به دامان کریمه اهل‏بیت، فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام می‏زدند.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام اهل جود و کرم.

«... اللهمّ صلّ علی السیدة المفقودة «الکریمة» المحمودة الشهیدة العالیة الرشیدة...

خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنی باکرامت و پسندیده، زنی شهیده در راه خدا، زنی بلندهمت و رشیده درود فرست.» [1] .

کوثر

 

الکوثر، فوعل من الکثرة و هو الشی‏ء الّذی من شأنه الکثرة والکوثر، الخیر الکثیر. [1] .

«کوثر مبالغه‏ی در کثرت است و به قول زمخشری «المفرط الکثرة»، یعنی چیزی که کثرت آن فزون از حد است. به یک زن بادیه‏نشین که پسرش از سفر برگشته بود گفتند: «بم آبَ إبنک؟ قالت آبَ بکوثر» یعنی پسرت با چه چیز برگشت؟ گفت: با فایده‏ی فزون از حد (کشاف) راغب گوید: «تکوثر الشی‏ء»، یعنی شی‏ء تا آخرین حد زیاد شد. در قاموس و اقرب آمده: «الکوثر، الکثیر من کل شی‏ء» طبرسی (رحمه‏اللَّه) فرموده: «کوثر چیزی است که کثرت از شأن آن است و کوثر، خیر کثیر است.» [2] .

کوثر، وصف است که از کثرت گرفته شده و به معنی خیر و برکت فراوان است و به افراد سخاوتمند، کوثر گفته می‏شود.

فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام خیر کثیری که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله عطا شد.

«إنَّا أعطیناک الکوثر»، ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم.

«فصل لربک وانحر، اکنون که چنین است برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن.

«إنَّ شانئک هو الأبتر، مسلماً دشمن تو ابتر و بلا عقب (بدون نسل) است.»

در شأن نزول این سوره می‏خوانیم: «عاص بن وائل» که از سران مشرکان بود، پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله را به هنگام خارج شدن از مسجدالحرام ملاقات کرد، و مدتی با حضرت گفتگو نمود، گروهی از سران قریش در مسجد نشسته بودند و این منظره را از دور مشاهده کردند، هنگامی که «عاص بن وائل» وارد مسجد شد به او گفتند: با که صحبت می‏کردی؟ گفت: با این مرد «ابتر»!

این تعبیر را به خاطر این انتخاب کرد که «عبداللَّه»، پسر پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله از دنیا رفته بود، و عرب کسی را که پسر نداشت «ابتر» (یعنی بلاعقب) می‏نامید. و لذا قریش این نام را بعد از فوت پسر پیامبر برای حضرت انتخاب کرده بود (سوره فوق نازل شد و پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله را به نعمتهای بسیار و کوثر بشارت داد و دشمنان او را ابتر خواند).

توضیح اینکه، پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله دو فرزند پسر از بانوی گرامی اسلام، حضرت خدیجه علیهاالسلام داشت: یکی قاسم و دیگری طاهر که او را عبداللَّه نیز می‏نامیدند و این هر دو، در مکه از دنیا رفتند و پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فاقد فرزند پسر شد. این موضوع زبان بدخواهان قریش را گشود. کلمه‏ی «ابتر» را برای حضرتش انتخاب کردند. پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله در سال هشتم هجری در مدینه از ماریه‏ی قبطیه، صاحب فرزند ذکور دیگری به نام ابراهیم شد، ولی اتفاقاً او نیز قبل از آنکه به دو سالگی برسد چشم از دنیا پوشید و وفات او قلب پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را آزرد.

آنها طبق سنت خود برای فرزند پسر اهمیت فوق‏العاده‏ای قائل بودند و او را تداوم‏بخش برنامه‏های پدر می‏شمردند. بعد از این ماجرا آنها فکر می‏کردند با رحلت پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله برنامه‏های او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد و خوشحال بودند.

سوره‏ی کوثر نازل شد و خداوند در این سوره به طور اعجاب‏آمیزی به آنها پاسخ گفت و خبر داد که دشمنان او ابتر خواهند بود و برنامه‏ی اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد. بشارتی که در این سوره داده شد از یک سو ضربه‏ای بود بر امیدهای دشمنان اسلام و از سوی دیگر تسلی خاطری برای رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله بود که بعد از شنیدن آن لقب زشت و توطئه‏ی دشمنان، قلب پاکش غمگین و مکدر شده بود. [3] .

کوثر یک معنی جامع و وسیع دارد و آن، خیر وسیع و فراوان است و مصادیق آن زیاد است، [4]  ولی بسیاری از بزرگان علمای شیعه وجود مبارک فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام را یکی از روشنترین مصداقهای آن دانسته‏اند، چرا که شأن نزول آیه می‏گوید: آنها پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله را متهم می‏کردند که بلاعقب است. قرآن ضمن نفی سخن آنها می‏گوید: «ما به تو کوثر دادیم.» از این تعبیر استفاده می‏شود که این خیر کثیر، همان فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام است، زیرا نسل و ذریه‏ی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به وسیله‏ی همین دختر گرامی در جهان انتشار یافت، نسلی که نه تنها فرزندان جسمانی پیامبر بودند، بلکه آیین او و تمام ارزشهای اسلام را حفظ کردند و به آیندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم اهل‏بیت علیهم‏السلام که آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلکه هزاران نفر از فرزندان فاطمه علیهاالسلام در سراسر جهان پخش شدند که در میان آنها علمای بزرگ، نویسندگان، فقها، محدثان، مفسران والامقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثار و فداکاری در حفظ آیین اسلام کوشیدند.

در اینجا به بحث جالبی از فخررازی برخورد می‏کنیم که در ضمن تفسیرهای مختلف کوثر می‏گوید: «قول سوم این است که این سوره به عنوان ردّ بر کسانی نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله خرده می‏گرفتند، بنابراین معنای سوره این است که: خداوند به او نسلی می‏دهد که در طول زمان باقی می‏ماند. ببین! چه تعداد از اهل‏بیت را شهید کردند در عین حال جهان مملو از آنهاست این در حالی است که از بنی‏امیه (که دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذکری در دنیا باقی نمانده، سپس بنگر و ببین چقدر از علمای بزرگ در میان آنهاست مانند «باقر» و «صادق» و «رضا» و «نفس زکیه» [5]  و...» [6] .

کوثری که به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله عنایت شده است همان کثرت نسل و ذرّیه‏ی آن حضرت است، پس مراد از کوثر یا فقط کثرت ذریه‏ی آن حضرت است و یا مراد از کوثر خیر بسیار است، که در ضمن آن کثرت نسل پیامبر نیز مورد نظر است، زیرا اگر کثرت نسل پیامبر ملحوظ نباشد، آیه‏ی اخیر («إنَّ شانئک هو الأبتر»، دشمن تو بی‏نسل خواهد ماند و او ابتر خواهد شد.) بدون فایده خواهد بود، پس آیات قبل باید پیرامون نسل پیامبر باشد، تا این سخن، را ابتر بودن دشمن پیامبر معنا دهد و بی‏فایده نباشد. [7] .

کوکب

 

کَوْکَبَ الحدید: برق و توقّد،

الکوکب: النجم، الزُّهرة، یقال: «یوم ذو کواکب» إذا وصف بالشدّة، کأنّه أظلم بما فیه من الشدائد حتی رُئِیَتْ کواکبُ السماء.

کوکب، یعنی ستاره‏ی درخشان. در روایت، مثل فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام را در بین زنان جهان، مانند ستاره‏ی درخشانی معرفی می‏کند که در میان تمام زنان عالم می‏درخشند.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام ستاره‏ی درخشنده.

قال أبوعبداللَّه علیه‏السلام:

«فی قول اللَّه تعالی «اللَّه نور السماوات والأرض مثل نوره کمشکوة»... فاطمة «کوکب» دُرّی بین نساء أهل الدنیا...،

امام صادق علیه‏السلام درباره‏ی سخن خداوند «اللَّه نور السماوات والأرض مثل نوره کمشکوة» فرمودند: فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام ستاره‏ای نورانی در بین زنان اهل دنیاست.» [1] .

مبشره

 

بَشَرَ، و بَشِرَ: سُرَّ، بَشَّرَ: فرّحه و بلّغه البُشری،

البَشیر: مُبلّغ البُشری.

زنی را که خبر بشارت دهد، «مبشّره» نامند. زهرای مرضیه علیهاالسلام بشارت‏دهنده اولیای الهی بوده است.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام مژده‏دهنده‏ی اولیای خداوند.

«اللهمّ صل علی محمد و أهل‏بیته و صلّ علی البتول الطاهرة الصدیقة المعصومة التقیة النقیة الرضیة المرضیة الزکیة الرشیدة المظلومة المقهورة، المغصوبة حقها، الممنوعة إرثها، المکسور ضلعها، المظلوم بعلها، المقتول ولدها، فاطمة بنت رسول‏اللَّه علیهاالسلام و بضعة لحمه و صمیم قلبه و فلذة کبده و النخبة منک له والتحفة خصصت بها وصیه و حبیبة المصطفی و قرینة المرتضی و سیدة النساء و «مبشرة» الأولیاء، [1]  حلیفة الورع والزهد و تفاحة الفردوس والخلد...،

خداوندا! بر محمّد و اهل‏بیت او درود فرست، سلام و درود بر خانمی که بتول، طاهره، صدیقه، معصومه، تقیه، نقیه، رضیه، مرضیه، زکیه، رشیده و مظلومه است، زنی که حقش غصب گردیده، از ارث محرومش کردند، پهلویش را شکستند، به شوهرش ستم روا داشتند، فرزندانش را کشتند، فاطمه‏ی زهرایی که دختر پیامبر است، پاره‏ی تن رسول‏اللَّه و ژرفای دل اوست. زهرا جگرگوشه پیامبر، دختری که خود برای پیامبرت برگزیدی، هدیه‏ای که مخصوص وصی رسول‏اللَّه گردانیدی، حبیبه‏ی پیامبر است، همسر امیرالمؤمنین، سرور بانوان جهان، بشارت‏دهنده به اولیای خداوند، نمونه‏ی تقوا و زهد و میوه‏ای بهشتی است.» [2] .

محموده

 

حَمِدَ، حَمْداً و مَحْمَداً و مَحْمِداً و مَحْمِدَةً و مَحْمِدَةً: أثنی علیه: الشی‏ء: وجده حمیداً: حَمَدَه: حَمِدَهُ، شکره،

الحمد: نقیض الذّم.

زن پسندیده و لایق ستایش را، محموده گویند. فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام محموده و پسندیده است، همچون پدرشان که محمود و محمّد و پسندیده است.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام زنی پسندیده.

«... اللهمّ صلّ علی السیّدة المفقودة الکریمة «المحمودة» الشهیدة العالیة الرشیدة...،

خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنی باکرامت و پسندیده، زنی شهیده در راه خدا، زنی بلندهمت و رشیده درود فرست.» [1] .

مطهره

 

از نظر لغت، در نام طاهره ذکر شد.

مطهره نیز مانند طاهره و طیبه، معنای پاکی و طهارت می‏دهد. و گفته شد که صدیقه‏ی کبری علیهاالسلام، هم دارای طهارت باطن بود و هم پاکی ظاهری داشت.

جسم فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام پاک و پاکیزه.

فقال علی علیه‏السلام:

«واللَّه لقد أخذت فی أمرها غسلتها فی قمیصها و لم أکشفه عنها فواللَّه! لقد کانت میمونة طاهرة «مطهرة» ثم حنطتها من فضلة حنوط رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و کفنتها و أدرجتها فی أکفانها فلما هممت أن أعقد الرداء نادیت یا أمّ‏کلثوم! یا زینب! یا سکینه! یا فضة! یا حسن! یا حسین! هلمّوا تزودوا من اُمّکم فهذا الفراق و اللقاء فی الجنة...، [1] .

امیرالمؤمنین علیه‏السلام می‏فرماید: خدا را شاهد می‏گیرم که فاطمه علیهاالسلام را در میان لباسهایش غسل دادم، در حالی که بدنی پاک و پاکیزه و پر برکت داشت. پس از غسل، با حنوطی که از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله اضافه آمده بود، ایشان را حنوط [2]  نمودم و داخل کفن قرار دادم. وقتی خواستم بندهای کفن او را ببندم صدا زدم: اُمّ‏کلثوم! زینب! سکینه! [3]  فضه! [4]  حسن و حسینم! بیایید، آخرین توشه را از پیکر پاک مادرتان برگیرید. اکنون زمان فراق شما با مادرتان است و ملاقات (مجدد) شما در بهشت خواهد بود.»

معصومه

 

عَصَمَ، عَصْماً الشی‏ءَ: منعه، عصم اللَّه فلاناً من المکروه: حفظه و وقاه، خدا او را حفظ کرد و بازداشت.

العِصْمَة: المنع، ملکة إجتناب المعاصی والخطاء.

زنی را که دارای مقام عصمت از گناه باشد، معصومه گویند. فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام دارای مقام عصمت بود، هم عصمت از گناه، هم عصمت از خطا و اشتباه، و حتی از سهو و نسیان نیز در امان بودند.

فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام مصون از خطا و اشتباه.

«... اللهمّ صلّ علی السیّدة المفقودة الکریمة المحمودة الشهیدة العالیة الرشیدة، اُمّ‏الأئمة و سیدة نساء الاُمّة بنت نبیک، صاحبة ولیک، سیدة النساء، و وارثة سید الأنبیاء، و قرینة سیدالأوصیاء، «المعصومة» من کل سوء، صلاة طیبة مبارکة...

خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنی باکرامت و پسندیده، زنی شهیده در راه خدا، زنی بلندهمت و رشیده مادر پیشوایان دین، سرور زنان امت، دختر پیامبر خود، همسر ولی تو، سرور زنان، وارث پیامبر، همتای امیرالمؤمنین، زنی که از هر بدی به دور است درود فرست، درودی پاک و پربرکت. [1] .

ملهمه

 

لَهِمَ، لَهْماً و لَهَماً الشی‏ءَ: إبتلعه بمرّة،

ألهم اللَّه فلاناً خیراً: أوحی إلیه به و لقّنه إیاه و وفقه له،

الإلهام: أن یلقی اللَّه فی نفس الإنسان أمراً یبعثه علی فعل الشی‏ء أو ترکه، کأنّه شی‏ء ألقی فی الرُوع.

زنی را که به او الهام شود ملهمه گویند. فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام در بسیاری از مواقع مورد الهام قرار می‏گرفت. الهام درجه‏ای خفیف از ارتباط عالم معنا با انسان است و با وحی متفاوت است.

بر فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام الهام می‏شده است.

عن موسی بن جعفر عن أبیه علیهم‏السلام قال: قال علی بن أبی‏طالب علیه‏السلام: «فبکی رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و ضمّها إلیه و قال: موفّقة رشیدة مهدیّة «مُلْهِمَة»،

امام کاظم علیه‏السلام از پدران خود نقل فرمودند که امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمودند: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله گریستند و زهرا علیهاالسلام را به سینه‏ی خود چسباندند و فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستی که از سوی خداوند مورد الهام واقع شده و از طرف او هدایت یافته‏ای.» [1] .

ممتحنه

 

مَحَنَ، مَحْناً فلاناً: إختبره و جرَّبه، او را آگاهانید و آزمود.

إمتحن الشی‏ء: إختبره، آن را آزمود. و منه إمتحان الطلبة،

المِحْنَة: ما یمتحن به الإنسان من بلیّة،

مُمْتَحَنَة: زن آزموده و امتحان شده.

مُمْتَحِنَة: زن آزمایش‏کننده.

یکی از اسامی فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام ممتحنه است. ممتحنه، یعنی زنی که امتحان شده است و از امتحان سربلند بیرون آمده است. در یک نگاه گذرا به زندگی فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام، سراسر حیات او را امتحان و آزمایش می‏بینیم.

فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام سرفراز در امتحانات.

«... یا «مُمْتَحَنَهُ» إمتحنک اللَّه الّذی خلقک، قبل عن أن یخلقک فوجدک لما إمتحنک صابرة...،

ای خانمی که خداوند تو را قبل از خلقتت آزمایش نمود و تو را در برابر امتحانات شکیبا یافت.» [1] .

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در خردسالی مادر از دست می‏دهد. غم و غصه‏ی پدر را نیز که با سرِ خاکستر آلود و پای زخمی به خانه بازمی‏گردد، تحمل می‏کند، لذا پدر، او را اُمّ‏ابیها می‏خواند. در شب زفاف بی‏مادر به کابین بخت رفتن، امتحان کوچکی نیست. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام هنگام تولد فرزندانش، صحنه‏ی شهادت آنها را دید، و این به راستی امتحان سختی است. اهانت به پیغمبر خدا صلی اللَّه علیه و آله که در بستر احتضار است، فوت پدر، غصب فدک، سیلی خوردن، بازوی ورم کرده از تازیانه، مولای را طناب در گردن دیدن و... نمونه‏هایی از سختیها و مصائب آن حضرت است، پس، با وجود این همه تحمل کردن، سزاست که ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام در ادعیه او را ممتحنه خطاب کنند.

«... السلام علیک أیّتها «المُمْتَحَنَة»...

درود بر تو ای زنی که مورد آزمایش الهی قرار گرفتی و سرفراز بیرون آمدی.» [2] .

مهدیه

 

هَدَی، هُدیً و هَدْیاً و هِدْیَةً و هِدایَةً: أرشده، و هو ضد أضلّه،

یقال: «هداه الطریق و هداه إلی الطریق و للطریق»، أی، بینه له و عرّفه به،

المَهدّی، الّذی قد هداه اللَّه إلی الحقّ.

زنی را که هدایت شده باشد، مهدیه گویند. فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام مهدیه بودند، یعنی از طرف خداوند مورد هدایت قرار گرفته بودند و هرکس خداوند او را راهنمایی کند، هیچ‏گاه گمراه نخواهد شد.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام هدایت شده از طرف خداوند.

عن موسی بن جعفر عن أبیه علیهم‏السلام... قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:

«موفّقة رشیدة «مهدیّة» ملهمة...،

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستی که از سوی خداوند مورد الهام واقع شده است و از طرف او هدایت یافته‏ای.» [1] .

منصوره

 

نَصَرَ، نَصْراً: أعانه علی دفع ضد أو رد عدو، در لغت یاری رساندن را گویند.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در روز قیامت تمام عاشقان خود را یاری خواهد رساند و اگر ایشان دست ما گدایان درگه‏اش را نگیرد چگونه از آتش رهایی خواهیم یافت؟اسم مفعول به معنای اسم فاعل است.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام میوه‏ی بهشتی است.

عن أبی‏عبداللَّه جعفر بن محمّد بن علی عن أبیه عن جدّه علیهم‏السلام قال: قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:

«معاشر الناس! تدرون لما خلقت فاطمة علیهاالسلام؟ قالوا: اللَّه و رسوله أعلم. قال صلی اللَّه علیه و آله: خلقت فاطمة علیهاالسلام حوراء إنسیة لا إنسیة و قال:... قالوا: یا رسول‏اللَّه! استشکل ذلک علینا تقول: حوراء إنسیة لا إنسیة. قال صلی اللَّه علیه و آله:... إهدی إلیّ ربّی تفاحة من الجنة أتانی بها جبرئیل علیه‏السلام... ثم قال: یا محمّد! کلْها. قلت: یا حبیبی! یا جبرئیل! هدیة ربّی توکل؟ قال علیه‏السلام: نعم قد اُمرت بأکلها فأفلقتها [1]  فرأیت منها نوراً ساطعاً ففزعت من ذلک النور. قال علیه‏السلام: کل! فإنّ ذلک نور المنصورة، فاطمة علیهاالسلام. قلت: یا جبرئیل! و من «المنصورة»؟ قال علیه‏السلام: جاریة تخرج من صلبک و إسمها فی السماء منصورة و فی الأرض فاطمة علیهاالسلام. فقلت: یا جبرئیل! و لم سمیت فی السماء منصورة و فی الأرض فاطمة علیهاالسلام؟ قال علیه‏السلام: سمّیت فاطمة علیهاالسلام فی الارض لأنه فطمت شیعتها من النار و فطموا أعداوها عن حبّها و ذلک قوله اللَّه فی کتابه و «یومئذ یفرح المؤمنون بنصراللَّه» بنصر فاطمة علیهاالسلام لمحبیها.

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: ای اصحاب من! آیا می‏دانید فاطمه علیهاالسلام از چه خلق شده است؟ عرضه داشتند: خدا و پیامبرش بر این مطلب آگاهترند. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: فاطمه علیهاالسلام، فرشته‏ی انسانی است که تنها انسان نیست. (مردم از سخن پیامبر چیزی نفهمیدند) عرضه داشتند: این مطلب برایمان مشکل شد، می‏فرمایید فرشته است و انسان، این چگونه ممکن است؟ پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود:... جبرئیل یک سیب از بهشت برایم هدیه آورد و سپس گفت: ای محمد! این سیب را میل نمایید. گفتم: ای دوست من، این سیب هدیه‏ی خداوند است، چگونه آن را بخورم؟ گفت: شما امر شده‏اید که این سیب را بخورید. پس آن را شکافتم، ناگهان نوری از آن درخشید. از آن نور در هراس شدم. گفت: بخور! این نور، نور فاطمه‏ی منصوره است. گفتم: منصوره کیست؟! گفت: دختر شما خواهد بود که اسمش در آسمانها منصوره است و در زمین فاطمه. سؤال کردم: چرا در آسمان و زمین به او منصوره و فاطمه می‏گویند. گفت: در زمین فاطمه است، زیرا شیعیان او، از آتش جهنم گرفته شده‏اند و از دشمنانش حب او را گرفته‏اند. و در آسمان او را منصوره گویند به خاطر سخنی که خداوند در آیه‏ی «و یومئذ یفرح المؤمنون بنصراللَّه» دارد، یعنی یاری رسانیدن فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام به یاران و دوستان خود.» [2] .

موفقه

 

وَفِقَ یَفِقُ وَفْقاً الأمَر: صادفه موافقاً،

وَفَّقَ الأمر: جعله موافقاً،

تَوَفَّقَ: نجح مسعاه، کان مظهراً لتوفیق اللَّه و تسهلت له طرق الخیر.

یقال: «لا یَتَوَفَّقَ عبدٌ إلاّ بتوفیق اللَّه».

فراهم آمدن وسایل انجام عمل مطلوب را توفیق گویند و بنابر روایتی از امام جواد علیه‏السلام، توفیق الهی یکی از صفات مؤمنین است. توفیق الهی، یعنی خداوند تمام وسایلی که برای انجام اعمال نیک نیاز است برای انسان فراهم آورد تا با صرف کمترین فرصت، بیشترین خدمت را انجام داده و به ثواب وافری نائل گردد. این سخن در بیان علما چنین آمده است: التوفیق توجیه اسباب الخیر نحو المطلوب. موفقه به زنی گویند که خداوند بر او عنایت کرده و وسایل انجام امور نیک را برایش مهیا نموده است.

توفیقاتی که نصیب فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام گشت تا توانست الگوی همه جهانیان گردد بر هیچکس پوشیده نیست.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام همراه با توفیقات الهی.

عن موسی بن جعفر عن أبیه علیهم‏السلام... قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:

«موفّقة» رشیدة مهدیّة ملهمة...،

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستی که از سوی خداوند مورد الهام واقع شده است و از طرف او هدایت یافته‏ای.» [1]  روایتی دیگر در لقب «سعیده» گذشت. [2] .

مومنه

 

أَمَنَ، أَمْناً، ه: وثق به و أرکن إلیه،

آمن إیماناً به: صدَّقه و وثق به.

المؤمن: المصدّق، خلاف الکافر،

الإیمان: التصدیق مطلقاً، نقیض الکفر، فضیلة فائقة البیعة بها نؤمن إیماناً ثابتاً بکل ما أوحاه اللَّه.

زنی را که ایمان به خدا و عالم بعد از مرگ دارد، مؤمنه گویند. زهراء علیهاالسلام به راستگویی پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله ایمان دارد. صفت راستگویی یکی از صفات مهم مقام نبوت است. بعضی از فرقه‏ها این صفت را لازمه‏ی نبوت نمی‏دانند.

ایمان به راستگویی رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله.

«...السلام علیک و علی ولدک و رحمةاللَّه و برکاته أشهد أنّک أحسنت الکفالة و أدیت الأمانة و إجتهدت فی مرضات اللَّه و بالغت فی حفظ رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله، عارفة بحقه «مؤمنة» بصدقه، معترفة بنبوّته... [1] .

درود بر تو (ای فاطمه‏ی زهرا!) و درود بر فرزندان تو، رحمت و برکات خداوند بر شما باد. گواهی می‏دهم که سرپرستی از رسول‏اللَّه را نیکو به جای آوردی حق امانت را ادا نمودی و برای رضایت خداوند و محافظت از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله سعی وافری نمودی در حالی که حق او را به خوبی شناخته‏ایی و به راستگویی ایشان ایمان داری و به نبوتش اعتراف داری.»

 

ناعمه

 

نَعَمَ، نَعْمَةً و مَنْعَماً الْرَجُلُ: طاب و لان و إتَّسَعَ،

یقال: «هذا منزل ینعمهم»، أی، یوافقهم و یطیب لهم، زندگانی به کام او شد و زندگانی او خوش شد.

الناعمة: المترفهة الحسنة العیش والغذاء،

ناعمه: شاداب، بهره‏مند، زن خوش زندگانی، خرمّی و شادی که در رخسار نمایان باشد. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در روز قیامت با چهره‏ی شادابی همراه با عاشقان خود به طرف بهشت رهسپار خواهد شد.

فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام زنی شاداب در روز قیامت.

«یا فاطمة! والذّی بعثنی بالحقّ لقد حرمت الجنة علی الخلائق حتی أدخلها و أنّک لأوّل خلق اللَّه یدخلها بعدی کاسیة حالیة «ناعمة» یا فاطمة! هنیئا لک،

به همان خدایی که مرا برانگیخت، بهشت بر مردم حرام است تا آنکه من وارد بهشت گردم و پس از من تو اولین کسی هستی که بر بهشت قدم می‏نهد. فاطمه جان! بهشت گوارایت باد.» [1] .

 

نقیه

 

نَقا، یَنْقُو، نَقْواً و نَقَیَ یَنْقی نَقْیا العظم: إستخرج نِقْیَه، أی، مُخَّه،

النَقی: النظیف،

نَقِیَ، یَنْقَی، نَقاوَةً و نُقاءً و نُقاوَةً و نُقایَةً: نظف و حسن و خلص.

زن پاکدامن و عفیفه را که از گناه به دور باشد، «نقیّه» گویند. زهرای شهیده علیهاالسلام پاکدامن‏ترین زنی است که پای بر این کره‏ی خاکی گذارده است. او حتی بر نامحرم کور چهره می‏پوشاند و هیچ مکروهی را مرتکب نمی‏شد.

فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام زنی پاکدامن.

«السلام علیک أیّتها التقیة «النقیّة»،

درود بر تو ای زن پاکدامن و باتقوا!»

والهه

 

وَلِهَ، یَلِهُ وَلَهاً: حزن شدیداً حتیّ کاد یذهب عقله، تحیّر من شدّة الوجد.

فهو: واله، آله، وَلْهان،

فهی: واله، والِهَة، وَلْهی.

والهه در لغت زن اندوهناک را گویند، فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام پس از شهادت رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله همیشه در غم و اندوه به سر می‏برد تا به شهادت رسید.

غم و اندوه کشنده قاتل فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام.

قالت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام:

«... یا ابتاه! بقیت «والهة» وحیدة و حیرانة فریدة...،»

پدر جان! تنها، با غم بسیار، حیران و مضطرب مانده‏ام. صدایم خاموش شده، پشتم شکسته، زندگی‏ام نابود شده، روزگارم تیره و تار است.»

وحیده

 

وَحَدَ یَحِدُ وَحْداً، وَحْدَةً، وَحِدَةً،

الوَحید: المُتفرد بنفسه.

وحیدة در لغت، تنها و یگانه معنا می‏دهد، فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام پس از شهادت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله همیشه تنها و بی‏یاور بود.

فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام تنها و یگانه.

قالت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام:

«... یا ابتاه! بقیت والهة «وحیدة» و حیرانة فریدة...،

پدر جان! تنها، با غم بسیار، حیران و مضطرب مانده‏ام. صدایم خاموش شده، پشتم شکسته، زندگی‏ام نابود شده، روزگارم تیره و تار است.» [1] .

القاب حضرت زهرا در آئینه شعر

 

شعری را که در پیش رو دارید اکثر القاب حضرت فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام را (چه آنچه را که در نصوص آمده و یا در بیان علمای اعلام ذکر شده است) جمع نموده است.

 

ألقاب بنت المصطفی کثیرة 

نظمت منها نبذة یسیرة

 

نفسی فداها و فدا ابیها 

و بعلها الولی مع بنیها

 

سیدة انسیة حوراء 

نوریة حانیة عذراء

 

کریمة رحیمة شهیدة 

عفیفة قانعة رشیدة

 

شریفة حبیبة محترمة 

صابرة سلیمة مکرمة

 

صفیة عالمة علیمة 

معصومة مغضوبة مظلومة

 

میمونة منصورة محتشمة 

جمیلة جلیلة معظمة

 

حاملة البلوی بغیر شکوی 

حلیفة العبادة والتقوی

 

حبیبة اللَّه و بنت الصفوة 

رکن الهدی و آیة النبوة

 

شفیعة العصاة ام‏الخبیرة 

تفاحة الجنة والمطهرة

 

سیدة النساء بنت المصطفی 

صفوة ربها و موطن الهدی

 

قرة عین المصطفی و بضعته 

مهجة قلبه کذا بقیته

 

حکیمة فهیمة عقیلة 

محزونة مکروبة علیلة

 

عابدة زاهدة قوامة 

باکیة صابرة صوامة

 

عطوفة رأوفة حنانة 

البرة الشفیقة الانانة

 

والدة السبطین دوحة النبی 

نور سماوی و زوجة الوصی

 

بدر تمام غرة غراء 

روح ابیه درة بیضاء

 

واسطة قلادة الوجود 

درة بحر الشرف والجود

 

ولیة اللَّه و سر اللَّه 

امینة الوحی و عین اللَّه

 

مکینة فی عالم السماء 

جمال الآباء شرف الابناء

 

درة بحر العلم والکمال 

جوهرة العزة والجلال

 

قطب رحی المفاخر السنیة 

مجموعة الم‏آثر العلیة

 

مشکوة نور اللَّه والزجاجة 

کعبة الآمال لأهل الحاجة

 

لیلة قدر لیلة مبارکة 

ابنة من صلت به الملائکة

 

قرار قلب امها المعظمة 

عالیة المحل سر العظمة

 

مکسورة الضلع رضیض الصدر 

مغصوبة الحق خفی القبر [1] .

کنیه‏های حضرت زهرا

 

کنیه، برای تعظیم و تکریم اشخاص به کار می‏رود. حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام کنیه‏های زیادی دارند، ما در اینجا بعضی از کنیه‏های آن حضرت را متذکر می‏شویم. البته رسالت این مجموعه، معرفی آن دسته از اسامی و القاب حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام می‏باشد که برای نامگذاری مناسب است، اما به مناسبت ذکر اسامی و القاب آن حضرت، ذکر کنیه‏های ایشان نه تنها خالی از لطف نخواهد بود، بلکه عین لطف است.

کنیه‏های حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام

1) اُمّ‏الحسن

2) اُمّ‏الحسین

3) اُمّ‏المحسن

4) اُمّ‏الأئمة

5) اُمّ‏أبیها

6) اُمّ‏الخیرة

7) اُمّ‏المؤمنین

8) اُمّ‏الأخیار

9) اُمّ‏الفضایل

10) اُمّ‏الأزهار

11) اُمّ‏العلوم

12) اُمّ‏الکتاب

13) اُمّ‏الأسماء

مدارک کنیه‏های حضرت صدیقه‏ی طاهره علیهاالسلام.

قال العلامة، ابن شهرآشوب (ره):

«و کناها: اُمّ‏الحسن، و اُمّ‏الحسین، و اُمّ‏المحسن، و اُمّ‏الأئمة، و اُمّ‏أبیها.» [1]

و قال المولی الأنصاری قدس‏سره و ذکر بعضهم:

«إنَّ من جملة کناها: اُمّ‏الخیرة، اُمّ‏المؤمنین، و اُمّ‏الاخیار، و اُمّ‏الفضائل، و اُمّ‏الأزهار، و اُمّ‏العلوم، و اُمّ‏الکتاب.» [2]

و قال فی «نخبةالبیان»:

«فمنها اُمّ‏اسماء، ذکره الخوارزمی فی مقتله، و لعله لتعدد أسمائها الحسنی، الحاکیة عن صفاتها العلیا و مناقبها العظمی.» [3]

کنیه‏ی اُمّ‏ابیها:

مهمترین کنیه‏ی فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام «اُمّ‏ابیها» می‏باشد. برای این کنیه معانی متفاوتی شده است.

بعضی این کنیه را صِرف محبت پدر به فرزند دانسته‏اند و می‏گویند انسان هرگاه فرزند خود را زیاد دوست بدارد و بخواهد این محبت را ابراز کند، به فرزندش می‏گوید: «بابا»، «مادر» و این در تکلم عموم مردم رایج است. بنابراین، کنیه‏ی «ام‏ابیها» نوعی ابراز محبت شدید از طرف پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام بوده است.

و شاید اینکه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به او می‏گوید: «ای مادر پدر» به این علت باشد که فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام، مانند مادری مهربان، برای پدر خود زحمت می‏کشید. خاکستر از سر و رویش پاک می‏کرد، جراحات او را پانسمان می‏کرد و کارهایی را که یک مادر در حق فرزند خود انجام می‏دهد، ایشان برای پدر انجام می‏داد.

و معنای دیگر آنکه، پیامبر صلی اللَّه علیه و آله مانند فرزند، با دخترش برخورد می‏کرد، دستش را می‏بوسید، همانگونه که فرزند در مقابل مادر باید چنین باشد، در برابر حضرت زهراء علیهاالسلام، تمام‏قد برمی‏خاست، در هنگام سفر از او خداحافظی می‏کرد و هنگام بازگشت از سفر اولین دیدارش از زهرای مرضیه علیهاالسلام بود. این عملی است که هر فرزند مؤدب به آداب الهی آن را انجام می‏دهد.

برخی از محققین، از معانی «اُمّ» کمک گرفته و وجوهی را برای معنای این کنیه‏ی ذکر نموده‏اند و گفته‏اند یکی از معانی «اُمّ» اصل و ریشه هر چیز است.

فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام ریشه‏ی شجره‏ی طیبه‏ی نبوت است و برای تقویت سخن خود به روایت ذیل نیز تمسک جسته‏اند.

قال الباقر علیه‏السلام: «الشجرة الطیبة، رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و فرعها، علی علیه‏السلام و عنصر الشجرة، فاطمة علیهاالسلام و ثمرتها، أولادها و أغصانها و أوراقها، شیعتها.» [4]

امام باقر علیه‏السلام فرمود: درخت پاکی و طهارت، پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله است، که شاخه‏های آن علی علیه‏السلام، ریشه‏های آن فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام، میوه‏ی آن حسن و حسین و زینب و اُمّ‏کلثوم، شاخ و برگ این درخت شیعیان آنها می‏باشد.

قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم:

«أنا شجرة، و فاطمة أصلها، و علی لقاحها، والحسن والحسین ثمرها.» [5]

پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: من درخت پاکی و فاطمه ریشه‏های آن و علی پیوند و ماده‏ی باروراست

 

جایگاه زن در عصر جاهلیت

 

زنان عرب در دوره‏ی قبل از اسلام، نه تنها از حقوق اولیه انسانی بهره‏ای نداشتند، بلکه از هر حیوانی پست‏تر و زبون‏تر به شمار می‏رفتند. با زنان و دختران، مانند چهارپایان رفتار می‏کردند و آنان را به صورت کالا در معرض خرید و فروش قرار می‏دادند.

زنده به گور کردن دختران در میان پاره‏ای از اعراب به ویژه طایفه اسد و تمیم رواج داشت. اینان، به خاطر حماقت و نادانی، دخترانشان را زنده به گور می‏کردند. [1] .

این عمل جنون‏آمیزشان بدان خاطر بود که مبادا دخترانشان در جنگ به اسارت دشمن درآیند و موجب ننگ و عارشان گردند و نیز معتقد بودند، اگر دخترانشان با افراد بیگانه ازدواج کنند، سبب ازدیاد نفوس‏شان گشته و در نتیجه به روزیشان افزوده خواهد شد و این، موجب شکست اینان می‏شود، ولی قرآن کریم علت اصلی کشتن

فرزندان را فقر و نداری و تنگدستی می‏داند.

«فرزندانتان را از بیم تنگدستی مکشید. ما به آنان و به شما روزی می‏رسانیم.» [2] .

«فرزندانتان را از بیم نداری و تنگدستی مکشید. ما به شما و آنان روزی می‏رسانیم.» [3] .

در این دو آیه شریفه علت اصلی فرزندکشی بیم نداری و گرسنگی معرفی شده است.

به هر حال، چه عامل اقتصادی و چه عوامل دیگر، هرچه باشد، سبب شدند که زنده به گور شدن دختران در میان اعراب جاهلی به صورت رسم و عادت درآید و به دیگر قبایل سرایت کند.

قرآن کریم درباره وضع زن در جاهلیت و عکس‏العمل مرد نسبت به او چنین می‏فرماید: «وقتی به مردی خبر داده می‏شد که دختری پیدا کرده، رنگش از خشم تیره می‏شد و از روی شرمندگی از انظار مردم پنهان می‏گشت. سپس یا با نهایت بی‏علاقگی از دختر نوزاد، نگهداری می‏کرد و یا کودک بی‏گناه را زیر خاک پنهان می‏نمود.» [4] .

نحوه دخترکشی در میان قبایل عرب، متفاوت بود. بعضی نوزاد دختر را سر می‏بریدند و بعضی دیگر از بالای کوه پرتاب می‏کردند و گروهی نیز در آب غرق می‏کردند.

 

جنایات نسبت به زنان و دختران

 

در میان بعضی قبایل، رسم چنین بود که زنان باردار به هنگام وضع حمل به نقطه‏ای دور از خانواده‏های خود در صحرا می‏رفتند و با کمک زنان دیگر به حفر گودال می‏پرداختند تا اگر نوزاد دختر باشد، کودک بی‏گناه را در میان گودال دفن نمایند و زحمت پدر در به خاک سپردن فرزند، کم شود.

در نتیجه، با کشتن دختران بی‏گناه از تعداد زنان کاسته می‏شد و بالاجبار، هر سه یا چهار مرد با یک زن ازدواج می‏کردند. چنین ازدواجی را «ضمد» می‏نامیدند. زن، پس از وضع حمل، به ناچار، به شوهران خود مراجعه می‏کرد و از میانشان پدری برای فرزند خویش پیدا می‏نمود و نوزاد به هر کدامشان که بیشتر شباهت داشت، تعلق می‏یافت و او پدرش محسوب می‏شد. [1] .

حال، باید دید فرزندانی که از خون و شیر مادرانی که دارای همسران متعددی بودند، تغذیه می‏کردند، دارای چه روحیه و خلق و خویی می‏شدند و در جامعه چه ارزش و قیمتی داشتند؟

در اعراب عصر جاهلیت، مادر هیچ‏گونه نقشی در سرنوشت فرزندان خویش نداشت و تنها پدر بود که از اختیارات نامحدود درباره فرزندان استفاده می‏کرد. حتی مادر با آن همه عواطف مادری که ودیعه الهی است، نمی‏توانست از زنده به گور شدن دختران جلوگیری کند و ناگزیر شاهد مرگ جانگداز جگرگوشه‏اش- که قلب کوچکش مالامال از امید به زنده ماندن و زیستن بود- می‏شد. [2] .

 

 

پیش‏فروشی زن در زمان جاهلیت

 

اعراب، حتی دختر را پیش از تولد، شوهر می‏دادند. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم در حجةالوداع مشغول انجام مناسک حج بود. روزی مردی در حالی که سوار بود و تازیانه‏ای در دست داشت، سر راه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم را گرفت و عرض کرد:

یا رسول‏اللَّه!از مردی به نام «طارق» شکایتی دارم. سالها پیش، در دوران جاهلیت، من و «طارق بن مرقع» در جنگی شرکت داشتیم. طارق احتیاج به نیزه‏ای پیدا کرد و فریاد زد:

هر که نیزه‏ای به من بدهد، پاداشش را خواهم داد.

من گفتم: اگر به تو نیزه بدهم چه پاداشی می‏دهی؟

گفت: قول می‏دهم، اولین فرزند دخترم که به دنیا آمد، برای تو بزرگ کنم. من پذیرفتم و نیزه را دادم.

سالها گذشت تا اینکه اخیراً اطلاع یافتم، او دارای دختری شده است. به نزدش رفتم و قصه را به یادش آوردم و مطالبه دَیْن خود کردم، ولی او زیر بار نمی‏رود و مجددا درخواست مَهْریه می‏کند. اکنون آمده‏ام تا حقّم را بگیرم.

پیامبر صلی ال پیش‏فروشی زن در زمان جاهلیت

 

اعراب، حتی دختر را پیش از تولد، شوهر می‏دادند. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم در حجةالوداع مشغول انجام مناسک حج بود. روزی مردی در حالی که سوار بود و تازیانه‏ای در دست داشت، سر راه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم را گرفت و عرض کرد:

یا رسول‏اللَّه!از مردی به نام «طارق» شکایتی دارم. سالها پیش، در دوران جاهلیت، من و «طارق بن مرقع» در جنگی شرکت داشتیم. طارق احتیاج به نیزه‏ای پیدا کرد و فریاد زد:

هر که نیزه‏ای به من بدهد، پاداشش را خواهم داد.

من گفتم: اگر به تو نیزه بدهم چه پاداشی می‏دهی؟

گفت: قول می‏دهم، اولین فرزند دخترم که به دنیا آمد، برای تو بزرگ کنم. من پذیرفتم و نیزه را دادم.

سالها گذشت تا اینکه اخیراً اطلاع یافتم، او دارای دختری شده است. به نزدش رفتم و قصه را به یادش آوردم و مطالبه دَیْن خود کردم، ولی او زیر بار نمی‏رود و مجددا درخواست مَهْریه می‏کند. اکنون آمده‏ام تا حقّم را بگیرم.

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: دختر در چه سنی است؟

عرض کرد: بزرگ شده و حتی تارهای مویش سپید است.

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: بگذار دختر، سرنوشتش را خود تعیین کند و در انتخاب همسر آزاد باشد. [1] .

لَّه علیه و آله و سلم فرمود: دختر در چه سنی است؟

 

 

عرض کرد: بزرگ شده و حتی تارهای مویش سپید است.

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: بگذار دختر، سرنوشتش را خود تعیین کند و در انتخاب همسر آزاد باشد. [1] .

 

 

نمونه ای از سنگدلی در زمان جاهلیت

 

نوعی نکاح در میان اعراب رواج داشت که آن را نکاح «شغار» می‏نامیدند. شغار، معاوضه دختران بود، یعنی اگر دو فرد، دو دختر بالغ داشتند، با یکدیگر معاوضه می‏کردند و هر یک از این دختران مهر و صداق برای دیگری به شمار می‏رفت و پدر هر یک از آن دو، دیگری را تزویج می‏کرد. [1] .

اعراب جاهلی، روزگار خویش را با قتل و غارت می‏گذراندند و منتظر کوچکترین بهانه‏ای بودند تا بتوانند، آتش جنگ بیفروزند. مثلا اگر یک شاعر در اشعار خود از افتخارات قبیله‏ای سخن به میان می‏آورد و در ضمن آن اشعار کنایه‏ای به قبیله دیگر می‏زد، میان دو قبیله بر سر همین شعر، جنگ و خونریزی واقع می‏شد و گاه نیز به خاطر تنگدستی و فقر به قبایل اطراف خود حمله می‏کردند و آنان را غارت می‏کردند. [2] .

 

 

جایگاه و موقعیت زن در اسلام

 

اسلام، با آن آیین مترقی و پیشرفته خود، برای زن ارزش و احترام بسیاری قایل است. زن در مفهوم انسانیت با مرد هیچ‏گونه فرقی ندارد و مرد را بر او امتیازی نیست. زن، مانند مرد، عضو کامل جامعه است و شخصیت حقوقی مستقل دارد. زن در جامعه‏ی اسلامی برخوردار از استقلال فکری و اقتصادی است و در زندگی خود، در تصمیم‏گیری آزاد است و به میل خود بر اساس موازین شرعی می‏تواند با هر که بخواهد ازدواج کند.

زن از لحاظ شخصیت حقوقی تا آنجا مستقل است که می‏تواند برای شیر دادن مولودش از شوهرش مزد مطالبه کند و بدون دخالت شوهر می‏تواند کشاورزی یا تجارت کند. [1] .

اسلام دست به یک عمل انقلابی زد که پیش از آن بی‏سابقه بود و آن عبارت است از شرکت زنان در جنگ. در جنگ «خیبر» که در سال هفتم هجری روی داد، تعدادی از زنان اجازه یافتند، در جنگ شرکت نمایند. «ابن اسحاق» از زنی که در این جنگ شرکت جسته بود، چنین روایت می‏کند: هنگامی که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم عازم جنگ خیبر بود، من با تنی چند از زنان قبیله بنی‏غفار به نزد آن حضرت رفتیم تا به ما اجازه شرکت در جنگ جهت مداوای مجروحان و زخم دیدگان و کمک‏های دیگری که از ما برمی‏آمد، بدهد و به همراه لشکر اسلام باشیم. پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم به ما اجازه شرکت داد و فرمود:

به امید خدا!

ما به همراه مسلمین عازم خیبر شدیم و تا پایان جنگ به پرستاری و مداوای مجروحان پرداختیم. چون کار جنگ پایان یافت و مسلمانان پیروز شدند، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم در تقسیم غنایم جنگی برای ما سهمی قایل شد. از آن جمله گردنبندی است که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم آن را به عنوان غنیمت جنگی به من داد. من هرگز آن را از خود دور نکرده و نخواهم کرد.

گردنبند این زن همچنان باقی بود تا آنکه مرگش فرارسید. به هنگام مرگ، وصیت کرد که آن را با وی دفن کنند. [2] .

به آیات قرآن که مراجعه کنیم می‏بینیم، حقوق و تکالیف زن و مرد مساوی است: «زنان و مردان نسبت به یکدیگر حقوق متقابل دارند.» [3] .

یعنی همان طوری که زن و مرد از لحاظ عقل و شعور و هوش متساوی‏اند و در مفهوم انسانیت هیچ‏گونه تفاوتی با یکدیگر ندارند، از لحاظ حقوق و تکالیف نیز برابرند. هرگونه تکلیف و حقی که زن نسبت به مرد دارد، عینا مرد همان حق و تکلیف را نسبت به زن باید داشته باشد. از این جهت است که «ابن‏عباس (ره)» می‏گوید: به حکم همین آیه شریفه، من ناچارم خودم را برای همسرم آرایش کنم، همانگونه که او خودش را برای من آرایش می‏کند

 

شخصیت زن از دیدگاه پیامبر و ائمه طاهرین

 

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم نسبت به زن احترام خاصی قایل بود و مرتباً درباره محبت و مهربانی و مدارای با آنها سفارش می‏کرد، به زنان سلام می‏کرد و مکرر می‏فرمود:

من از دنیای شما سه چیز را دوست می‏دارم و آن سه چیز عبارت‏اند از: عطر، زن و نماز که روشنی چشم من است. [1] .

ناگفته پیدا است که این سخن پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم به خاطر شهوت و غریزه جنسی نبود، بلکه آن حضرت با ایراد چنین سخنانی می‏خواست زنان را که در نظر اعراب، موجودی بی‏ارزش و در حد یک حیوان بودند، بزرگ جلوه دهد. بدین جهت، زن را در ردیف نماز که امری عبادی و مقدس است، قرار داد و با این تعبیر، زن را به بالاترین مقام ترقی داد.

«میمونه»، همسر پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم می‏گوید: از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم شنیدم که می‏فرمود: بهترین مردان امت من کسی است که نسبت به همسر خود بهترین رفتار را داشته باشد و بهترین زنان امت من کسی است که نسبت به همسر خویش بهترین کردار را داشته باشد. هر زنی که آبستن می‏شود، هر شب و روزی که بر وی می‏گذرد، برابر با هزار شهید، اجر و پاداش دارد. بهترین زنان امت من زنی است که در آنچه معصیت نباشد، رضای شوهر را به دست آورد و بهترین مردان امّت من، مردی است که با خانواده‏اش به لطف و مدارا زندگی کند. چنین مردی هر روزی که بر او بگذرد، اجر صد شهید دارد.

عمر گفت: یا رسول‏اللَّه! چگونه می‏شود زنی که رضایت شوهرش را به دست آورد، اجر هزار شهید و مردی که با خانواده‏اش مدارا کند، اجر صد شهید را داشته باشد؟

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: بدان که اجر زنان، نزد خداوند، بیش از اجر مردان است. به خدا سوگند که ستم شوهر نسبت به زن، بعد از شرک به خدا، بزرگترین گناهان است. نسبت به رفتار با موجود ضعیف (زن و یتیم) از خدا بترسید که خداوند به خاطر ایشان، شما را مؤاخذه خواهد کرد. هر که به این دو نیکی کند، رحمت الهی نصیب او شود و هر که بدی نماید، مورد سخط و خشم الهی واقع شود. [2] .

رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم معیار جوانمردی و فرومایگی انسان را چنین بیان می‏فرماید: جوانمردان، کسانی هستند که زنان را گرامی می‏دارند و فرومایگان نسبت به آنان اهانت می‏نمایند. [3] .

و در حدیث دیگر می‏فرماید: بهترین شما کسی است که با خانواده‏اش رفتار نیک داشته باشد. من نیز با خانواده‏ام چنین‏ام. [4] .

ابن‏عباس از پیامبر گرامی صلی اللَّه علیه و آله و سلم روایت می‏کند: هرکس دختری داشته باشد و نسبت به او اهانتی روا ندارد و فرزند پسرش را بر او ترجیح ندهد، خداوند او را داخل بهشت می‏کند. [5] .

و نیز می‏فرماید: هرکسی که از بازار، متاع و تحفه‏ای به خانه آرد، اول به دختران بدهد و سپس به پسران. هر آن کس که دختران را شاد کند، گویی که از ترس خدا گریسته است، یعنی همان تقرب و پاداش را دارد. [6] .

 

 

توجهات پیامبر نسبت به حقوق و شخصیت زن

 

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم- در روزگاری که زن ارزش و اعتباری نداشت- مقام زن را تا سطح یک انسان مستقل و دارای حقوق و شخصیت بالا برده، توصیه می‏فرمود که مقتضیات فطرت زن رعایت شود. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم زن را تشبیه به استخوان خمیده دنده‏ها می‏کرد و می‏فرمود: زن شبیه استخوان خمیده دنده‏هاست و در همان وضعی که هست، سودمند است. اگر بخواهند آن را راست کنند، می‏شکند و ضایع می‏شود. [1] .

این بدان معناست که خلقت زنان را نمی‏توان تغییر داد و کاری که از عهده مردان بر می‏آید و در صلاحیت آنان است، هیچ‏گاه از عهده زنان بر نمی‏آید.

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: به دور باد کسی که خانواده خود را ضایع کند و آنها را به حال خود واگذارد. [2] .

البته باید گفت که زن باید نکاتی را رعایت کند. چنان که رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم می‏فرماید: بهترین زن، کسی است که در هنگام نعمت، شکرگزار باشد و در بلا و گرفتاری صبر و بردباری را از دست ندهد. [3] .

و نیز می‏فرماید: بعد از ایمان به خدا نعمتی بالاتر از همسر موافق و سازگار نیست. [4] .

امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: بهترین زنان کسانی هستند که در هنگام نعمت، شکرگزار باشند و در صورت نداری، راضی و خشنود باشند. [5] .

در حدیثی از رسول گرامی صلی اللَّه علیه و آله و سلم روایت شده که فرموده است:جبرئیل همواره درباره بانوان به من سفارش می‏کرد تا جایی که گمان می‏کردم، برای شوهران «اُف» گفتن به زنان جایز نیست. در برخورد با آنان از خدا بترسید، چه اینان با پیمانهای الهی بر شما حلال شده‏اند و به شکل امانت‏های خدا در خانه‏هایتان به سر می‏برند. آنها به خاطر اینکه همسر، مادران فرزندان، شریک زندگانی و وسیله کامیابی‏تان هستند، به گردنتان حقی دارند. نسبت به آنان دلگرم و با محبت باشید و دلهایشان را با محبت به دست آورید تا با شما زندگی کنند. آنها را دشمن ندارید و شکنجه نکنید و آنچه را که به عنوان مهریه به آنها داده‏اید، به زور نگیرید. [6] .

پیامبر عزیز صلی اللَّه علیه و آله و سلم می‏فرماید: بهترین فرزندان شما دختران شما هستند. علامت خوش‏قدمی زن، این است که اولین فرزندش دختر باشد. هرکس سه دختر یا سه خواهر را اداره کند، بهشت بر او واجب است. [7] .

روزی، مردی که نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم بود، اطلاع یافت که خداوند دختری به او داده است. آن مرد از این خبر رنگش تغییر کرد.

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: چرا رنگت تغییر کرد؟

عرض کرد: هنگامی که از خانه خارج می‏شدم، همسرم در حال وضع حمل بود. اکنون خبر رسید که دختری به دنیا آورده است.

حضرت فرمود: زمین جایش می‏دهد و آسمان سایه برایش می‏افکند و خدا روزیش می‏دهد.او گل خوشبویی است که از آن استفاده می‏کنی. [8] .

 

 

ملاک برتری انسان

 

اسلام ملاک فضیلت و برتری انسان را (چه مرد و چه زن) تقوا و پرهیزگاری می‏داند: «ای گروه مردم! ما شما را به صورت مرد و زن آفریدیم و شما را قبیله‏ها و ملتها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. به راستی، نزد خدای، گرامی‏ترین شما کسی است که پرهیزکارتر باشد.» [1] .

خداوند متعال در این آیه شریفه فقط تقوا و پرهیزگاری را ملاک برتری انسان قرار داده است و از مفهوم آیه چنین استفاده می‏شود که زن و مرد از هر لحاظ برابر و مساوی‏اند.

«هر مرد و زن با ایمان که کردار شایسته و نیک داشته باشد، هر آینه، او را به زندگی پاکیزه، زنده می‏داریم و به بهتر از آنچه که در دنیا انجام می‏دادند،پاداششان می‏دهیم.» [2] .

در این آیه شریفه، زن مانند مرد به حساب آمده است و در انجام دادن وظایف دینی با مردان، برابر و شریک است و اگر با ایمان بمیرد، در آخرت از نعمت بهشت و زندگی پاکیزه برخوردار می‏شود.

در مورد حسن رفتار و سلوک مردان نسبت به همسران، خداوند می‏فرماید: «با همسران خود به طور شایسته رفتار کنید.» [3] .

دختر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فاطمه زهرا علیهاالسلام به همراه عده‏ای از زنان در جنگ اُحد به کمک مجروحین رفت و شخصاً به مداوای آنان پرداخت. [4] .

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم از زنان، همچون مردان بیعت می‏گرفت و آنان را مانند مردان، در ردیف اصحاب خویش جای می‏داد. [5] .

 

 

جایگاه زن در عصر ساسانیان

 

در عصر ساسانیان، بنابر قوانین متداول از قدیم، زن شخصیت حقوقی نداشت و به عنوان «شخص» محسوب نمی‏گردید، بلکه «شی‏ء» تلقی می‏شد و صاحب حق به شمار نمی‏رفت. [1]  دختران و زنان بیوه و مطلقه، به هیچ عنوان، قدرت انجام معامله نداشتند. پدر خانواده که صاحب اختیار همه خانواده بود، در عواید اموال خاص زوجه و غلامان خود تصرف می‏کرد. [2] .

در پندنامه منسوب به بزرگمهر آمده است که: «هرگز نباید راز دل خویش را به زنان گفت و با احمقان صحبت کرد.»

 

جایگاه زن در قرون وسطی

 

زن در قرون وسطا نه تنها نقش اجتماعی نداشت، بلکه خوار و ذلیل و برده‏وار می‏زیست و حتی او را عامل فساد و منفور خدا می‏پنداشتند و اعتقادشان بر این بود که باعث بیرون راندن آدم از بهشت، زن بود.

در قرون وسطا از کشیشی پرسیدند: آیا مرد نامحرم می‏تواند به خانه‏ای که در آن زن هست، وارد شود؟

پاسخ گفت: هرگز؟ هرگز؟ و اگر در آن خانه مردی از محارم زن هم وجود داشته باشد و این مرد نامحرم بر او وارد شود و زن را هم نبیند، باز گناه کرده است.(یعنی اگر مرد نامحرمی به طبقه دوم منزلی وارد شود که در طبقه اولش زنی باشد، گناه نموده است. مثل اینکه وجود زن، عامل پخش گناه در فضا است). [1] .

بسیاری از عیسویان، زن را برزخ میان انسان و حیوان می‏دانستند و در اینکه دارای روح باشد، تردید داشتند.

در سال 586 میلادی، مجلس بزرگی برای حل این مسئله که آیا زن دارای روح است یا نه در اروپا بر پا شد. پس از بحث فراوان، سرانجام قبول کردند که زن داخل در نوع آدم است. [2] .

«سن توماس داکن» می‏گوید: «خداوند اگر ببیند مردی به زنی دل ببندد و عاشق او شود- حتی اگر آن زن، همسرش باشد- خشمگین می‏شود، زیرا جز عشق خداوند نباید در قلبش جای بگیرد.

مسیح علیه‏السلام بدون همسر زیست و کسانی که می‏خواهند مسیحایی بشوند، نباید زن بگیرند. به همین سبب، برادران مسیحی و پدران روحانی و خواهران مسیحی در سراسر عمر ازدواج نمی‏کنند، زیرا ازدواج، خدا را به خشم می‏آورد و فقط باید با خدای ما، عیسی مسیح، پیوند داشت، زیرا دو عشق در یک قلب جای نمی‏گیرد. فقط آنهایی می‏توانند حامل روح‏القدس باشند که مجرد زیست کنند.»

زن در اندیشه قرون وسطایی، منفور، عاجز و محروم از مالکیت است. وقتی انسان با املاک و اموال شخصی خود به خانه شوهر رفت، حق مالکیت از او سلب می‏شود. مالکیت، خود به خود به شوهر انتقال می‏یابد، زیرا زن، صاحب شخصیتی نیست. حتی امروز آثاری از آن در زن اروپایی به چشم می‏خورد. [3] .

زن در اروپا و سایر ممالک جهان به قدری بی‏ارزش بود که در هیچ اجتماعی او را به حساب نمی‏آوردند. علما و فلاسفه به مجادله می‏پرداختند که آیا زن اساساً روح دارد یا به کلی فاقد روح است؟ در صورتی که روح داشته باشد، آیا روحش روح انسانی است یا حیوانی؟ و بر فرض داشتن روح انسانی، آیا وضع اجتماعی و انسانی او نسبت به مرد، وضع بردگی است یا کمی بالاتر از آن؟

زن گاهی وسیله شهوترانی و گاهی مانند چهارپایان در کار خوردن و آشامیدن و بارداری و زایمان و... بود. [4] .

«لیکی» در کتاب «تاریخ اخلاق در اروپا» می‏گوید: «در آن روزگار (قرون وسطا) مردها از سایه زنان می‏گریختند و نزدیکی و همنشینی با ایشان را گناه می‏پنداشتند و عقیده داشتند که برخورد با ایشان در کوچه و خیابان و سخن گفتن با ایشان- اگر چه مادران، همسران و یا خواهران باشند- اعمال و ریاضتهای روحی شخصی را تباه می‏سازد.» [5] .

استاد ابوالاعلی مودودی در کتاب «الحجاب» می‏گوید: «از جمله نظریات اولی و اساسی در این باره، این بود که زن، سرچشمه معاصی و اصل گناه و فجور است و برای مرد، دری از درهای جهنم است، از آن جهت که منشا تحریک و وادار کردن او به ارتکاب گناهان است و چشمه‏های مصایب انسان از وجود او برجوشیده است و از این جهت، پشیمانی و شرمندگی برای او کافی است که زن است و او را همی سزد که از حسن و جمال خود شرم کند، زیرا این حسن و جمال، یکی از سلاحهای شیطان است که هیچ سلاحی به آن نمی‏رسد و سزای اوست که کفاره بپردازد و هیچ‏گاه پرداختن کفاره را ترک نکند، زیرا هم اوست که انواع بلایا و بدبختی‏ها را برای زمین و ساکنان آن به ارمغان آورده است.» [6] .

«ترتولیان»، یکی از پیشوایان مسیحی، در مقام بیان نظر مسیحیت درباره زن می‏گوید: «بی‏گمان زن مدخل شیطان به درون نفس انسان است و مرد را به سوی شجره ممنوعه می‏راند و شکننده قانون خدا و زشت کننده صورت خدا (مرد) است.»

«کرای سوستام»، یکی از بزرگان مسیحیت، درباره زن می‏گوید: «او شری است که از آن گریزی نیست. او وسوسه‏ای جبلی و آفتی دلپذیر و خطری برای خانه و خانواده و معشوقه‏ای عاشق‏کش و ماری خوش خط و خال است.» [7] .

 

 

جایگاه زن در نظام سلطنتی

 

زن در کشورهایی نظیر ایران، مصر، چین و هند که دارای نظام پیشرفته و حکومت سلطنتی بودند و نیز در جوامعی مانند کلده و روم که دارای تمدن بوده، در سایه قانون می‏زیستند، دارای آزادی کامل نبود. هرچند از مالکیت محروم نبود، ولی زیر نظر رئیس خانواده که پدر یا برادر و یا شوهر بود، زندگی می‏کرد و بزرگ خانواده بر وی حکومت مطلق می‏کرد و می‏توانست زن تیره‏بخت را به عقد هر فردی که می‏خواهد درآورد و یا به اجاره و عاریه واگذار کند. [1] .

در بعضی از کشورها ازدواج حد و مرزی نداشت و مردان می‏توانستند با محارم خویش ازدواج کنند، چنان که بهمن (پادشاه ایرانی) دختر خود «همای» را به زنی گرفت و وی را ولیعهد خویش قرار داد.

«شیرویه»، پسر خسرو پرویز، نسبت به «شیرین»، زن پدرش، اظهار عشق می‏کند و به خاطر عشق، پدرش را می‏کشد و درخواست ازدواج از شیرین می‏کند، ولی شیرین چاره‏ای جز خودکشی نمی‏بیند و بر مزار شوهرش خود را می‏کشد. [2] .

در تمام این جوامع، فرزند تابع پدر بود و پایه‏ی نسبت فقط از پدران درست می‏شد، مگر در بعضی از نقاط چین و هند که چندین مرد دارای یک زن می‏شدند.در این‏گونه موارد، فرزند تابع مادر بود و پایه نسبت را مادران تشکیل می‏دادند. [3] .

به طور کلی، زن در ادوار گذشته، موجودی ضعیف و محکوم شمرده می‏شد و با گذشت زمان، خصوصیات انسانی خویش را گم کرده، نمی‏توانست هیچ‏گونه شخصیت اجتماعی برای خود تصور نماید.

 

 

 

جایگاه زن در دنیای کنونی غرب

 

زن به مجردی که ازدواج کند، تغییر اسم می‏دهد، یعنی نام و نام خانوادگی‏اش را از دست می‏دهد و رسماً در اسناد، کارنامه‏های تحصیلی، شناسنامه، گذرنامه و در همه جا نام خانوادگی شوهر، جانشین نام خانوادگی‏اش می‏شود. این بدان معناست که زن، خود هیچ است، وجود ذاتی ندارد، تا وقتی که در خانه پدر است، با نام او زندگی می‏کند و زمانی که به خانه همسرش می‏آید، باز هم از داشتن نام و ارزش و اعتبار محروم است.

در دفاتر رسمی مربوط به زنان متأهل اروپایی از دو نام سؤال می‏شود: اول می‏پرسند نام فعلی‏اش که پس از ازدواج گرفته است و نام خانوادگی همسرش چیست؟

سؤال دوم اینکه وقتی که دختری جوان و مجرد بود، نام خانوادگی‏اش چه بوده است؟

در حقیقت، زن متعلق به صاحبخانه است. در خانه پدر که بود، نام خانوادگی پدر،و به خانه شوهر که آمد، نام خانوادگی شوهر را به خود گرفت. [1] .

در فرانسه، زن پس از جدا شدن از شوهرش، کوچکترین حقی نسبت به فرزندش ندارد. [2]  این‏گونه قوانین ظالمانه، هم‏اکنون در فرانسه که مهد تمدن اروپایی است، اجرا می‏شود. تمدنی که به غلط، نام آن تمدن گذارده شده و در حقیقت توحش، ددمنشی و دیوسیرتی است. کدام وجدان بیدار می‏پسندد که عواطف مادری یک مادر را بشکنند و او را از ساده‏ترین و طبیعی‏ترین حقوق که همان رابطه یک مادر با فرزند است، بازدارند؟ حقی که حیوانات هم از آن برخوردارند.

تورات فعلی، زن را تلخ‏تر از مرگ معرفی می‏نماید و معتقد است که زن نمی‏تواند به کمال برسد. [3]  این همان یهودی است که به غلط خود را نسل برتر و از نژاد پاکتر می‏داند و معتقد است که یهود در میان ملل متمدن، پاکترین نژاد است.

به قول «ناهوم گلدمن» که از بنیان‏گذاران نظام کنونی اسراییل است: «مردم یهود یک پدیده تاریخی و استثنایی هستند.» [4]  با این وصف، او برای زن نقص ذاتی قایل است و معتقد است که هیچ‏گاه زن عامل نیکبختی نبوده است، بلکه همانند مرگ برای آدمی، شرنگ تلخ و ناگوار است.

مجله «اسلامیک ریویو» چاپ لندن می‏نویسد: «وضع اسلام در مورد زن از این لحاظ جالب است که اسلام در هزار و چهارصد سال پیش برای زنان حقوقی تثبیت کرد که زنان انگلستان فقط در نیمه‏ی اول قرن بیستم، به وسیله طرحی که در پارلمان به تصویب رسید، از آن برخوردار شدند.» [5] .

«صدرالدین بلاغی» در کتاب «برهان قرآن» می‏نویسد: «طبیعت اروپایی به خاطر خودخواهی و غرور، هیچ‏گاه به مرد اجازه نمی‏داد که از روی میل و رغبت و به پیروی از فضیلت و مروت، از زن در وضعی آبرومند نگهداری و سرپرستی کند. انقلاب صنعتی، زنان و کودکان را به کار در کارخانه‏ها واداشت و در نتیجه، روابط خانوادگی از هم گسیخت و زن ناچار شد برای تأمین معاش خود، در کارخانه‏ها وارد عرصه مبارزه و رقابت شود و آبرو و نیازهای روحی و مادی خویش را بر سر این کار بگذارد، زیرا مرد از او نگهداری نمی‏کرد و کارخانه‏ها نیز ضعف و بیچارگی و احتیاج او را مورد سوءاستفاده قرار دادند و با آنکه ساعات کارش بیشتر از مرد بود، دستمزدی بسیار کمتر از دستمزد مرد برایش تعیین کردند.» [6]  در هندوستان، زن «هندو» تا زمانی که در خانه پدرش زندگی می کند، تابع پدر است و اگر به خانه شوهر برود، تابع او خواهد بود، اگر پسر نداشت، تابع خویشاوندان پدری و در صورت نبودن آنها تابع پادشاه یا حاکم عصر خودش است. [7] .

بنابراین، یک زن «هندو» هیچ‏گاه استقلال و آزادی ندارد و همیشه محکوم به تبعیت از دیگران است.

مشرکین عرب، شیر و بچه‏ای را که در شکم بعضی از چهارپایان بود، به مردان اختصاص می‏دادند و بر زنان حرام می‏دانستند و زنان نمی‏توانستند از آن استفاده کنند.

خطبه امیرالمومنین در عقد حضرت زهرا

 

الحمدالله شکراً لانعمه و ایادیه، و لا اله الا الله شهادة تبلغه و ترضیه و صلی الله علی محمد صلوة تزلفه تحطیه، والنکاح مما امر الله عز و جل به و رضیه و مجلسنا هذا مما قضاه الله و اذن فیه و قد زوجنی رسول‏الله ابنته فاطمة و جعل صداقها درعی هذا، و قد رضیت بذلک فاسئلوه و اشهدوا. [1]

سپاس و شکر خداوندی را سزا است که الطاف و نعمت‏هایش شامل حال همه بندگان است پروردگاری نیست جز او و شهادت می‏دهم بر وحدانیت ذات پاکش، شهادتی رسا و با اعتقادی کامل و درود و سلام حق بر محمد (ص)، درودی همواره و فراگیر و باقی، اما بعد، مجلس ما در مورد یکی از سنتهای مقدس الهی تأسیس گردیده. موضوع این مجلس، نکاح است که پروردگار بدان امر فرموده و رضا داده است.

و رسول خدا به فرمان خداوند متعال دخترش فاطمه را بر من تزویج فرموده و مهر او را این زره آهنین من قرار داده است من نیز بدان رضا دادم، شما حاضران، این موضوع را از او بپرسید و شهادت دهید که دخترش فاطمه به همسری من درآمده است.

در این موقع حاضران مجلس از رسول خدا (ص) مراتب را پرسیدند رسول خدا (ص) فرمود که آری چنین است آنگاه همگی دست به دعا برداشته و برای عروس و داماد از خداوند متعال برکت و خیر طلب نموده و به آنها تبریک گفتند.

و در پایان مجلس، رسول خدا به زنان خود امر فرمود تا به خوشحالی این جشن شادمانی کنند و بساط سرور بگسترند. ولی برخلاف انتظار، رسول خدا (ص) چون به نزد دخترش فاطمه رسید او را گریان یافت فرمود: ما یبکیک فوالله لو کان فی اهل بیتی خیر منه زوجتک، و ما انا زوجتک ولکن الله زوجک و اصدق عنک الخمس مادامت السموات والارض. [2]

دخترم چه چیزی باعث گریه‏ات شده است؟ به خدا قسم اگر کسی در میان اهل‏بیت من بهتر از علی بود تو را به او تزویج می‏کردم، لکن تزویج تو به علی تزویج الهی است و به فرمان خدا این ازدواج صورت گرفته و مهر تو را یک پنجم دنیا قرار داده است.

خطبه جبرئیل در جمع ملائکه در عقد حضرت زهرا

 

وحی فرستاد خدا بسوی جبرئیل امین که بر منبر کرامت بالا رو پس جبرئیل بر آن بالا رفت و راست ایستاد و توقف کرد و خطبه خواند و گفت ستایش مخصوص خدائی است که روحها را آفرید و شکافت عمود صبح را و صورت‏بندی نمود پنج صورتی را از نور (یعنی خمسه طیبه را) و زنده‏کننده است مرده‏ها را و گردآورنده است پراکنده‏ها را و بیرون آورنده است روئیدنیها را و نازل‏کننده است برکتها را (تا اینکه گفت) آفریننده است مردمان را و ایجادکننده است ابرها را اشتباه نمی‏شود بر او صداها و پنهان نمی‏شود بر او لهجه‏ها او را خواب و فراموشی نمی‏گیرد (تا اینکه گفت) و گواهی می‏دهیم که نیست خدائی مگر خدای یکتائی که برای او شریک و انبازی نیست و گواهی می‏دهیم که محمد بنده او و فرستاده او است و گواهی می‏دهیم که علی بن ابیطالب جانشین پیغمبر او است

و گواهی بدهید و شاهد باشید ای گروه فرشتگان نزدیک شدگان و فرشتگان رکوع‏کنندگان و فرشتگان تسبیح‏کنندگان و همه اهل آسمانها و زمینها که من تزویج کردم سیده زنهای جهانیان را دختر محمد امین فاطمه زهراء را با علی بن ابیطالب آقای اوصیاء بر اینکه برای او باشد به امر پروردگار جهانیان پنج یک همه دنیا زمین آن و آسمان آن و بیابان آن و دریای آن و کوههای آن و هموارهای آن

و وحی فرستاد خدا بسوی ایشان که من تزویج کردم ولی خود و وصی پیغمبر خود علی بن ابیطالب را با سیده زنهای جهانیان فاطمه زهراء سلام‏اللَّه‏علیها

هدیه خداوند پس از ازدواج امیرالمؤمنین با حضرت زهرا

 

شنیدم از رسولخدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم در جنگ تبوک که با او می‏رفتیم که می‏فرمود خدای تعالی مرا امر کرد که فاطمه را با علی تزویج کنم و چون تزویج کردم جبرئیل بمن گفت که خدای تعالی بهشتی بنا کرد از لؤلؤ که بین هر ستونی تا ستون دیگر از یاقوت است که با طلا محکم بسته شده و سقفهای آن را از زبرجد سبز قرار داده و طاقهای آن را از لؤلؤ برق‏دهنده با یاقوت قرار داده و غرفه‏هائی در آن قرار داد که یک خشت آن از طلا و یک خشت آن از نقره و یک خشت آن از در و یک خشت آن از یاقوت و یک خشت آن از زبرجد است و در آن چشمه‏هائی جوشنده‏ای قرار داده که نهرهائی اطراف آنها را فروگرفته و بالای آن نهرها قبه‏هائی از در قرار داده که شعبه شعبه می‏شود به زنجیرهای طلا و دور آن قبه‏ها را انواع درختها احاطه کرده و در هر قصری قبه‏ای بنا نموده و در هر قبه تختی قرار داده از یکدانه در سفید و آن را بسندس و استبرق پوشانیده و فرش زمین آن به زعفران پیراسته که در میان آن مشک و عنبر آمیخته و در هر قبه‏ای حوریه‏ایست و برای هر قبه‏ای صد در قرار داده که هر دری دو چشمه جاری و دو درخت است و هر قبه‏ای مفروش و در اطراف آن آیةالکرسی نوشته شده

گفتم ای جبرئیل این بهشت را خدا برای چه کسی آفریده گفت خدا آن را برای فاطمه و علی آفریده و این غیر از بهشتهای ایشان است تحفه‏ایست که خدا به ایشان تحفه داده چشمت روشن باد ای رسول خدا و رحمت همیشگی خدا بر تو باد

اعلان عمومی ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا

 

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: عقد باید در مسجد و در حضور مردم خوانده شود و مهاجر و انصار را به مسجد فراخوانده و به منبر تشریف برد و قضیه ازدواج را به عرش کشاند و از فضایل علی علیه‏السلام و ازدواج الهی او سخن به میان آورد. تمامی اینها از لطایف و ظرایف عرشیه برخوردار بود که رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم به آنها عنایت داشت. البته ظاهر قضیه این بود که مردم مدینه و مهاجرین علاقمند بودند اولین مراسم عقد و عروسی از ناحیه رسالت آن هم دخت دردانه رسول‏اللّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم را ببینند و شرکت کنند، پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم هم به این توقع و تمایل اجتماعی پاسخ مثبت دادند و دعوت کردند و پذیرایی هم نمودند، اما در پس این ماجرا چیزهای دیگری بود که آنها را ظاهراً و در وضعیت فعلی، توده‏ی مردم متوجه نمی‏شدند.

اولاً رسول‏اللّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم با برگزاری مراسم باشکوه عروسی دخت خود،- دختر را که در جاهلیت و فرهنگ منحط جزیرةالعرب بی‏ارزش بود- عزت و آبرو بخشید و او را در زندگی در ردیف افراد عزیز خانواده قرار داد. ثانیاً به همه آنهایی که درباره‏ی حضرت فاطمه و حضرت علی علیه‏السلام سطحی فکر می‏کردند و آنان را در ردیف افراد عادی و معمولی تلقی می‏کردند تفهیم کرد که چنانکه قبلا متذکر شدم امر ازدواج فاطمه علیهاالسلام به خدا مربوط می‏باشد و می‏بایستی این مطلب را به همه مردم اعلان کند تا موضع این دو زوج ویژه مخصوصاً برای آینده نیز در میان مردم معلوم باشد. ثالثاً شخصیت و عزت و حرمت علی علیه‏السلام را در نزد خداوند به مردم اعلام نماید تا مردم بدانند که او با دیگران فرق دارد. بنابراین داستان مراسم عقد ازدواج علی و فاطمه علیهم‏السلام در مسجد، آن هم در میان انبوه جمعیت مهاجر و انصار حاوی دو نکته بود. یک طرف قضیه مردمی و اجتماعی بود، طرف دیگر. قضیه سیاسی و آموزنده.

جهیزیه و لوازم خانه حضرت زهرا

 

پیامبر گرامی رو به امیر مؤمنان کرد و فرمود: آیا چیزی از امکانات مالی و اقتصادی برای ازدواج در اختیار دارد؟

آن حضرت پاسخ داد: پدر و مادرم فدایت باد! به خدای سوگند شرایط اقتصادی من بر شما پوشیده نیست. همه‏ی ثروت من در حال حاضر یک شمشیر ستم سوز است و یک زره برای جهاد و یک شتر آبکش برای کسب و کار.

آری! این دارایی علی علیه‏السلام است و این تمامی امکانات مالی و اقتصادی اوست که می‏خواهد با دخت یگانه‏ی پیامبر پیمان زندگی ببندد.

پیامبر گرامی در برابر صداقت و جوانمردی وصف‏ناپذیر امیر مؤمنان در اوج کرامت و بزرگواری فرمود: علی جان! اما در مورد شمشیرت نظرم این است که شما به او نیازمندی تا بوسیله‏ی آن در راه خدا و دفاع از حقوق و امنیت انسانها به جهاد برخیزی و دشمنان تجاوز کار خدا را سر جایشان بنشانی. در مورد شترت نیز نظرم این است که آن هم وسیله‏ی کار و درآمد توست. بوسیله‏ی آن، هم نخلستانت را آب می‏دهی و برای خانواده‏ات هزینه‏ی زندگی فراهم می‏آوری و هم زاد و توشه‏ی سفرت را جابجا می‏نمایی. پس از تعیین زره‏ی حضرت علی علیه‏السلام به عنوان مهریه حضرت زهرا (س) حضرت رسول اکرم فرمودند:

اما من دخت فرزانه‏ام را به ازدواج تو در خواهم آورد و در برابر این پیمان برای زندگی مشترک و به نشان صفا و صداقت، اینک زره‏ات را بفروش و پول آن را بیاور تا ترتیب این کار را بدهم.

امیر مؤمنان به دستور پیامبر به بازار شتافت و زره مورد اشاره را به حدود پانصد درهم فروخت و پول آن را به پیشوای بزرگ توحید و آزادگی تقدیم داشت.

بعد از آنکه امیرالمؤمنین علیه‏السلام سپر جنگ خود را به پانصد درهم فروختند و مهریه حضرت زهرا قرار دادند مبلغ آنرا به رسول اکرم دادند:

امام صادق علیه‏السلام در ضمن روایتی می‏فرماید: رسول خدا درهم‏ها را در دامنش ریخت و مشتی از آن را که شصت و سه یا شصت و شش درهم می‏شد به ام‏ایمن داد تا لوازم خانه خریداری کند، مشتی دیگر را به اسماء بنت عمیس داد تا عطر و گلاب بخرد، و مشتی را به ام‏سلمه داد تا غذا تهیه کند و عمار و ابوبکر و بلال را برای خرید چیزهائی فرستاد که برای خود حضرت زهرا لازم بود، که از جمله وسائلی که برای برای حضرت خریداری شد اقلام ذیل بود:

1- یک پیراهن به هفت درهم. 2- یک روسری به چهار درهم، 3- قطیفه سیاه خیبری، 4- تختخواب با روتختی 5- دو دست رختخواب از پارچه مصری که محتوای یکی از آن دو لیف خرما و دیگری پشم گوسفند بود، 6- چهار پشتی از پشم طائف با محتوائی از گیاهی به نام اذخر، 7- پرده‏ای از پشم 8- حصیری هجری [1]  9- آسیای دستی، 10- دلوی چرمی، 11- ظرفی مسی برای درست کردن حناء، 12- کاسه‏ای برای شیر، 13- ظرفی برای آب، 14- آفتابه‏ای قیراندود، 15- سبوئی سبز رنگ، 16- دو کوزه سفالی 17- فرشی از پوست، 18- عبائی قطوانی [2]  19- مشک آب. اثاث و لوازم خانه امیرالمؤمنین در شب عروسی

 

1- علی علیه‏السلام می‏فرماید: دختر رسول خدا به من هدیه شد و در آن شب که به خانه من آمد، بسترمان جز یک پوست گوسفند چیزی نبود. [1]

2- در جای دیگر از آن حضرت نقل شده که فرمود: من با فاطمه در حالی ازدواج کردم که جز یک پوست گوسفند چیزی نداشتم که شب بر روی آن می‏خوابیدیم و روز علوفه شترمان را بر روی آن می‏ریختیم و خدمتگزاری در خانه نداشتیم. [2]

3- در روایتی دیگر آمده: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم به خانه ما آمد در حالی که ما بر روی خود قطیفه‏ای انداخته بودیم که اگر از طول آن به روی خود می‏کشیدیم پهلوهایمان خالی و اگر از عرض می‏انداختیم سر و پاهایمان بی‏روپوش می‏ماند. [3]

4- از ابویزید مدینی روایت شده که هنگامی که فاطمه علیهاالسلام به خانه حضرت علی علیه‏السلام رفت در خانه آن حضرت چیزی جز ریگ پهن شده، کوزه‏ای سفالین، بالش و تکیه‏گاهی و ظرفی برای آب، چیزی دیگر نیافت. [4]

5- از انس نقل شده که گوید: فاطمه علیهاالسلام نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم آمده و گفت: ای رسول خدا، من و پسر عمویم جز یک پوست گوسفند چیز دیگری نداریم که هم روی آن می‏خوابیم و هم شترمان را بر روی آن علوفه می‏دهیم، حضرت فرمود: دخترم صبر کن، همانا موسی بن عمران ده سال با همسرش زندگی کرد و جز یک عبای قطوانی- یعنی عبائی سفید که نخ‏های بسیاری در حاشیه‏اش آویزان بود- نداشتند. [5]

 

مقدمات عروسی

 

از ماجرای عقد و نامزدی فاطمه مدتی- شاید چند ماه- گذشت و علی (ع) شرم داشت درباره‏ی عروسی فاطمه سخنی به میان آورد، تا سرانجام زنانی که در خانه‏ی رسول خدا (ص) بودند یا به مناسبتهایی رفت و آمد می‏کردند به فکر افتادند در این‏باره سخنی بگویند و با کسب اجازه از علی (ع) به نزد رسول خدا (ص) آمده و بحث عروسی فاطمه را به میان کشیدند.

از آن جمله نام ام‏ایمن [1]  و ام‏سلمه در روایات ذکر شده که این مطلب را نزد رسول خدا (ص) عنوان کردند و سخن را از اینجا آغاز کرده که گفتند:

ای رسول خدا به راستی اگر خدیجه زنده بود با انجام مراسم عروسی فاطمه دیدگانش روشن می‏شد!

با شنیدن نام خدیجه سرشک از دیدگان پیغمبر جاری شد و به یاد آن بانوی فداکار و مهربان افتاده فرمود: خدیجه! و کجا همانند خدیجه زنی یافت می‏شود؟ در آن هنگام که مردم مرا تکذیب کردند او مرا تصدیق نمود، و در راه پیشرفت و ترویج دین خدا مرا یاری کرد و دارایی خود را در اختیار من قرار داد، و بانویی که خدای عزوجل مرا مأمور کرد تا او را مژده دهم که خانه‏ای از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد کرد...

ام‏سلمه که این سخنان را شنید و دگرگونی حال پیغمبر را دید عرضه داشت: پدر و مادر ما به قربانت! شما هر اندازه درباره‏ی خدیجه بفرمایید درست و صحیح است، جز آنکه از دنیا رفت و به سوی پروردگار خویش بازگشت و خدای تعالی ما را با او در بهترین جایگاه بهشت جای دهد.

اما موضوعی که ما به خاطر آن خدمت شما آمده‏ایم آن است که برادر و پسر عموی شما علی بن ابیطالب مایل است تا شما درباره‏اش محبتی نموده اجازه دهید همسرش فاطمه را به خانه‏ی خود ببرد و بدین ترتیب سر و سامانی به زندگی او بدهید!

پیغمبر پرسید: چرا خود علی در این باره به من مراجعه نکرده؟

عرض شد: حیا و شرم مانع او از این کار گردیده است.

ام‏ایمن از طرف رسول خدا (ص) مأمور شد، تا علی (ع) را خبر کرده به نزد آن حضرت ببرد، و چون بیامد پیش روی پیغمبر نشست و از شرم سر خود را به زیر افکند، رسول خدا (ص) بدو فرمود:

آیا مایل هستی همسرت را به خانه ببری؟

علی (ع) همچنان که سرش به زیر بود پاسخ داد:

آری پدر و مادرم به فدایت!

پیغمبر (ص) نیز با خوشحالی موافقت خود را برای انجام این کار اعلام کرده و به دنبال آن فرمود:

همین امشب یا فردا شب ترتیب این کار را خواهم داد.

علی (ع) برخاست و رسول خدا (ص) نیز به زنانی که در آنجا بودند (و شاید انتظار موافقت پیغمبر اسلام را می‏کشیدند تا هر کدام به نحوی در این جشن فرخنده کاری کرده و خدمتی انجام دهد) دستور داد مقدمات عروسی را فراهم نموده و فاطمه را زینت کنند و خوشبویش سازند و اتاقی را برای زفاف و عروسی او فرش کنند.

ولیمه‏ی عروسی

 

یکی از سنتهای اسلامی «ولیمه» دادن در مراسم عروسی است، یعنی مستحب است در این مراسم غذایی تهیه شود و جمعی را اطعام کنند که البته در کیفیت و مقدار تابع شئون و مقدورات افراد است که به هر نحوی ممکن است این سنت اسلامی را انجام دهند، و رسول خدا (ص) نیز که خود این سنت را تشریع فرموده بود در مراسم عروسی فاطمه دختر عزیزش این کار را انجام داد، و در اینکه آیا خود پیغمبر ترتیب این «ولیمه» را داد یا به علی (ع) دستور تهیه‏ی آن را داد و یا هر دو در تهیه‏ی آن شرکت داشتند، اختلاف است.

مطابق نقل امالی شیخ صدوق (ره) رسول خدا (ص) به علی فرمود: تهیه گوشت و نان با ما، و خرما و روغن با تو باشد [1]  و بر طبق نقل مرحوم راوندی در خرایج، پیغمبر اسلام مقداری غذا و حلوا درست کرد و به علی فرمود: مردم را دعوت کن [2]

و در روایتی که مرحوم اربلی در کشف‏الغمه روایت کرده چنین است که علی (ع) گوید: رسول خدا از همان پول زره خودم که قبلاً فروخته بودم مقداری را به ام‏سلمه سپرده بود و هنگام عروسی ده درهم از آن پول را از ام‏سلمه گرفت و به من داد و فرمود: با این پول مقداری روغن و قدری خرما و کشک خریداری کن و من چنان کردم و خود آن حضرت آستین را بالا زد و سفره‏ای چرمی طلبید و آن خرما و روغن و کشک را مخلوط کرده و غذایی تهیه نمود و از مردم با همان غذا پذیرایی شد. [3]

و در نقل دیگری از آن حضرت حدیث کرده که به علی فرمود:

«یا علی لابد للعرس من ولیمة»

«علی جان! در عروسی باید ولیمه داد.»

و به دنبال آن روایت کرده که سعد گفت: من گوسفندی برای این ولیمه می‏دهم و گروه دیگری از انصار نیز هر کدام در حدود توانایی خود چیزی تهیه کردند و مراسم ولیمه انجام گردید، که این روایت را بیشتر اهل سنت نیز مانند طبری و ابن‏حجر و سیوطی و دیگران نقل کرده‏اند. [4]

به هر صورت ولیمه تهیه شد و پیغمبر خدا به علی فرمود: اکنون برخیز و هر که را می‏خواهی برای صرف غذا دعوت کن، علی (ع) گوید: من به مسجد آمدم و دیدم گروه بسیاری از اصحاب در مسجد حضور دارند خواستم برخی را دعوت کنم و برخی را نکنم حیا مانع من شد و از این رو بر بلندی بالا رفتم و با این جمله که با صدای بلند گفتم:

«اجیبوا الی ولیمة فاطمة»!

(شما را به صرف ولیمه‏ی (عروسی) فاطمه دعوت می‏کنم!)

همه را دعوت نمودم، و مردم دسته دسته به راه افتادند ولی من از زیادی مردم و کمی غذا به خجلت فرورفتم و رسول خدا این مطلب را دانست و مرا دلداری داده فرمود: علی جان (غصه مخور) من به درگاه خدای تعالی دعا می‏کنم تا در غذا برکت دهد.

و همین طور هم شد که همگی آن جمعیت بسیار از غذای اندک خوردند و سیر شدند و همه را کفایت کرد.

و در نقل دیگری است که پیغمبر فرمود: بگو مردم ده نفر ده نفر بیایند و غذا بخورند و هر دسته‏ی ده نفری که می‏آمدند رسول خدا (ص) خود برای آنها غذا می‏کشید و بدانها می‏داد و می‏خوردند و چون سیر می‏شدند از اتاق خارج شده و ده نفر دیگر می‏آمدند و بدین ترتیب همگی را غذا داد. چون مدعوین غذا خوردند رسول خدا ظرفی هم برای زنان فرستاد و ظرفی هم جداگانه برای داماد و عروس کشید و فرمود:

«هذا لفاطمة و بعلها»

(این هم مال فاطمه و شوهرش!)

و بر طبق حدیثی که ابن شهرآشوب روایت کرده دو روز این کار تکرار شد و روز سوم نیز ابوایوب انصاری ولیمه داد و مردم مهمان او بودند.

بردن عروس با شادی و سرور به خانه‏ی داماد

 

ابن شهرآشوب از ابن‏بابویه چنین روایت کرده است:

رسول خدا (ص) دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار را فرمود تا همراه فاطمه به خانه علی (ع) روند. و در راه شادمانی نمایند و اشعاری که نمایانگر این شادمانی است بخوانند لیکن سخنانی نباشد که خدا را خوش نیاید. آنان عروس را بر استری که شهباء نام داشت (یا بر شتری) نشاندند و به روایتی نام آن استری که عروس را بر آن سوار کردند دُلدُل بود.

سمان فارسی زمام‏دار استر بود حمزه و عقیل و جعفر و دیگر بنی‏هاشم در پس آن می‏رفتند زنان پیغمبر (ص) پیشاپیش عروس بودند و چنین می‏خواندند.

ام‏سلمه می‏خواند:

 

سرن بعون الله یا جاراتی 

واشکرنه فی کل حالات

 

واذکرن ما انعم رب العلی 

من کشف مکروه و آفات

 

فقد هدانا بعد کفر وقد 

انعشنا رب السماوات

 

و سرن مع خیر نساء الوری 

تفدی بعمات و خالات

 

یا بنت من فضله ذوالعلی 

بالوحی منه والرسالات.[1] .

 

ترجمه: بروید ای هووهای من بیاری خدا و سپاس گویید خداوند تعالی را در تمام حالات و بیاد آرید که خداوند بزرگ بر ما منت نهاد بلاها و آفات را برطرف کرد. نامسلمان بودیم ما را هدایت فرمود و ضعیف بودیم ما را توانایی و نیرو بخشید و بروید همراه بهترین زنان که فدای او باد همه خویشان، عمه‏ها و خاله‏ها ای دختر آن پیغمبری که خداوند متعالی برتری داد او را بر دیگران به پیغمبری و وحی از آسمان. حفصه دختر عمر چنین می‏خواند:

 

فاطمه خیرالنساء البشر 

و من لا وجه کوجه القمر

 

فضلک الله علی کل الوری 

بفضل من خص بای الزمر

 

زوجک الله فتی فاضلاً 

اعنی علیاً خیر من فی الحضر

 

فسرن جاراتی بها انها 

کریمة بنت عظیم الخطر [2] .

 

ترجمه: بهترین زنان از جنس بشر است و کیست مثل فاطمه که چهره‏اش مانند ماه باشد خدایت برتری داد بر جهانیان به فضیلت پدری که مخصوص او گردانید آیات قرآن را تو را به ازدواج جوانمردی فاضل درآورد یعنی علی علیه‏السلام که بهتر است از همگان پس ببرید ای هووهای من او را که بزرگوار است و دختر بهترین پیامبران و بزرگ بزرگان مورخان از دیگر زنان و همسران پیامبر (ص) مطالبی را نقل کرده‏اند که برای پرهیز از طولانی شدن، از آوردن همه آنها خودداری نموده و فقط سرودی را که معاذه مادر سعد بن معاذ می‏خوانده نقل می‏کنیم:

آورده‏اند که معاذه نیز چنین می‏خواند:

 

اقول قولاً فیه ما فیه 

واذکر الخیر و ابدیه

 

محمد خیر بنی‏آدم 

ما فیه من کبر ولاتیه

 

بفضله عرفنا رشدنا 

فالله بالخیر مجازیه

 

و نحن مع بنت نبی الهدی 

ذی شرف قد مکنت فیه

 

فی ذروة شامخة اصلها 

فما اری شیئاً یدانیه.[3]

 

سخنی جز آنکه باید نمی‏گویم،

و بجز راه نکو نمی‏پویم، نیکو می‏گویم، و نیکویی را فاش می‏نمایم.

محمد صلی الله علیه و آله بهترین فرزندان آدم است و از لاف و خودپسندی در امان است به برکت وجود آن حضرت ما راه رشد و درستکاری خود را دریافتیم خدا به نیکی پاداش می‏دهد و ما به همران دختر پیغمبر صاحب شرف، شرافت و بزرگی در وجودش ریشه دارد صاحب بزرگی و جلال است کسی که همتای او را در جهان نمی‏بینم.

نویسنده کتاب زندگانی فاطمه زهرا [4]  که خود از استادان زبده است در پایان این مطالب نوشته: چنانکه نوشته شده این روایت را بدین صورت از مناقب ابن شهرآشوب آوردم و او سند خود را کتاب مولد فاطمه و روایت ابن‏بابویه که از بزرگان علمای امامیه است معرفی می‏کند اما پذیرفتن داستان بدین صورت دشوار است نخست چیزی که ما را دچار تردید می‏سازد این است که می‏گوید: زنان پیغمبر پیشاپیش استر فاطمه راه می‏رفتند. این مؤلف خود عروسی زهرا (ع) را در ذوالحجه بسال دوم هجری نوشته است در حالی که ام‏سلمه سال چهارم هجری و حفصه پس از جنگ بدر به همسری پیغمبر (ص) درآمده‏اند و در سال عروسی زهرا (س) تنها سوده و عایشه در خانه پیغمبر (ص) بسر می‏بردند... و در پایان حضور جعفر طیار برادر حضرت علی علیه‏السلام را مطرح کرده و می‏گوید: جعفر در این تاریخ در حبشه بوده است. و از کتاب سیره ابن‏هشام نقل می‏کند که جعفر در سال هفتم هجری پس از فتح خیبر به همراه همسرش اسماء بنت عمیس از حبشه به مدینه بازگشت و می‏نویسد که پیغمبر (ص) هنگام بازگشت جعفر از حبشه فرمود: به کدام یک از این دو شادمان باشم (فتح خیبر یا بازگشت جعفر) [5]

و در بحار نیز چنین می‏خوانیم:

اسماء بنت عمیس (که پس از این داستانش ذکر خواهد شد که در شب زفاف حضرت زهرا علیهاالسلام متکفل رفع نیازمندیهای عروس بوده) در زمان عروسی حضرت زهرا علیهاسلام به همراه شوهرش در حبشه بسر می‏برد و در سال هفتم هجری از حبشه به مدینه برگشته‏اند.


فظیلتهای حضرت زهرا(ع).................قسمت1

فظیلتهای حضرت زهرا(ع).................قسمت1

کلبه باصفا و محقر حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیها خانه‏ای گلی بود که دلهائی مصفا به نور خدا در آن یک زندگی مشترک را آغاز کردند. خانه‏ای رد ظاهر ساده و حتی اجاره‏ای، ولکن اعضای آن آرمانی متعهد بر اصول اخلاقی، در محیطی پر تفاهم و عاطفی و خلاصه مالامال از معنویت و یاد خدا، خانه‏ای که از عرش خدا مورد نظر و حمایت بود و دریچه‏ای از زمین به آسمان و از آسمان بر آن خانه دائما گشوده شده بود و این نبود مگر به خاطر وجود انوار مقدسه‏ای که در علم و عمل عالی‏ترین مراتب کمال را با مجاهده نفسانی و انتخاب بهترین عقیده و آرمان طی می‏نمودند، خانه‏ی حضرت فاطمه سلام‏اللَّه‏علیه خانه‏ای بود گلی اما شعاع نور آن عالمتاب شد و همه هستی را پرتوافکنی کرد.

حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏علیه دارای خانه‏ی مسکونی نبودند، از این رو حضرت علی علیه‏السلام ابتدا محل سکونت همسرش را در اطاقی که یکی از انصار در اختیارش نهاده بود و خود نیز پس از هجرت در آن ساکن بود قرار داد. پس از مدتی دو زوج جوان به خانه‏ی حارثه بن نعمان که در محله‏ی بنی‏نجار قرار داشت و به خانه‏ی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم نزدیک بود منتقل شدند تا اینکه حجره‏ای در کنار حجره‏ی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله برای آنان ساخته شد و تا پایان زندگی خانوادگی‏شان در آنجا ساکن بودند.

وضعیت ساختمانی این خانه که در اختیار حضرت علی علیه‏السلام و حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیه قرار گرفت خانه‏ی مسکونی مجللی نبود، بلکه اطاقی گلین بود که سقف آن را با چوب خرما و حصیر پوشانده و آن را گل‏اندود کرده بودند. فاصله‏ی سقف آن از کف به اندازه‏ای بود که دست به راحتی به سقف می‏رسید. آری این بود کلبه‏ی حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیه که از صفایش تور خدا جلوه‏گر بود.

خداوند در قرآن پیرامون معنویت و فضیلت ایشان فرموده:

یعنی در خانه‏هایی (چون خانه‏ی انبیاء) خدا رخصت داده که آنجا رفعت یابد و در آن ذکر نام خدا شود و صبح و شام تسبیح و تقدیس ذات پاک او کنند. وقتی این آیه نازل شد، ابوبکر از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله پرسید: آیا خانه‏ی حضرت فاطمه و حضرت علی علیهم‏السلام از این خانه‏هاست؟ پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: بله، خانه‏ی آنان از بافضیلت‏ترین این خانه‏هاست.

دیدار پیامبر اکرم از حضرت زهرا و امیرالمؤمنین در بعد از عروسی

 

صاحب کشف‏الغمه به سند خود از امیرالمؤمنین (ع) روایت می‏کند که رسول خدا (ص) از روز عروسی تا روز چهارم به دیدن فاطمه (ع) نیامد و چون روز چهارم شد به خانه‏ی وی آمد- و پس از محبت و ملاطفت بسیاری که نسبت به آن دو انجام داد، به علی (ع) دستور داد از اتاق بیرون رود و با فاطمه خلوت کرد و از او پرسید: دخترم حالت چطور است و شوهرت را چگونه یافتی؟

فاطمه پاسخ داد: پدر جان بهترین شوهر است جز آنکه زنان قریش که به دیدن من می‏آیند به من طعن زده و می‏گویند: رسول خدا تو را به مرد فقیری که دستش از مال دنیا تهی است شوهر داده است؟

پیغمبر (ص) فاطمه را دلداری داد و فرمود: دخترم نه پدر تو فقیر است و نه شوهرت.

دخترم! خزینه‏های زمین را از طلا و نقره به من عرضه کردند ولی من نعمتهای آخرت را که در پیشگاه پروردگار است بر مال دنیا ترجیح دادم.

دخترم! به خدا سوگند من کمال خیرخواهی را درباره‏ی تو انجام داده‏ام، زیرا شوهری برای تو انتخاب کردم که از دیگران زودتر اسلام آورده و علم و دانشش از همگان بیشتر و حلم و بردباریش از دیگران زیادتر است.

دخترکم خدای عزوجل از میان تمام مردان دو مرد را برگزید که یکی پدر تو و دیگری همسر توست، دخترم! شوهر تو خوب شوهری است، نافرمانیش نکنی.

سپس صدای علی زده و چون وارد اتاق شد سفارش فاطمه را بدو کرد، و فرمود: نسبت به همسرت مهربان باش و با او مدارا کن و براستی فاطمه پاره‏ی تن من است، و هر چه او را متألم و ناراحت سازد مرا ناراحت و متألم ساخته است و هر چه او را خوشحال و مسرور سازد مرا خوشحال کرده، من اکنون شما را به خدا می‏سپارم و با شما خداحافظی می‏کنم.

علی (ع) دنبال حدیث فرمود: به خدا سوگند از آن روز به بعد تا فاطمه زنده بود کاری نکردم که او را به خشم درآورد و بر هیچ کاری او را مجبور ننمودم، و او نیز هیچ‏گاه مرا به خشم نیاورد و در هیچ کاری نافرمانی مرا نکرد، و به راستی هر وقت بدو نظر می‏کردم غم و اندوههایم برطرف می‏شد.

اتهام خواستگاری امیرالمؤمنین از دختر ابوجهل

در تاریخ بشر، صفا و صمیمیت هیچ خانواده و زن و شوهری به صفا و صمیمیت علی و فاطمه علیهماالسلام نمی‏رسد، ولی دشمنان بی‏رحم و مبغضین اهل‏بیت، آن چنان نامرد و کینه‏توز هستند، که از هیچ تهمت و افترا درباره‏ی آنان فروگذاری نکرده و نمی‏کنند. بر همین اساس برای خدشه‏دار ساختن عظمت مولای متقیان علی علیه‏السلام شاخدارترین دروغ و تهمت را با رنگ و روغن ماهرانه و خائنانه فراهم ساختند و چنین نوشته‏اند که آن حضرت با داشتن حضرت فاطمه علیهاالسلام به سراغ زن دیگری (آن هم دختر ابوجهل) رفته، و از او خواستگاری نموده و بدین‏سان فاطمه‏ی زهرا و پدرش رسول خدا را ناراحت کرده است.

جای تعجب بیشتر این است که تاریخ ضعیف و مجعول به صورت حدیث نبوی در برخی کتابهای معتبر اهل سنت همچون صحیح بخاری و صحیح مسلم [1]  و غیر آنها خودنمایی می‏کند، و آقایان عزیز بدون تحقیق و تعمق در ریشه‏یابی این مجعولات و بررسی اسناد آن، چنین تهمت بزرگی را به مقام والای صاحب ولایت خلیفه‏ی بلافاصل پیامبر صلی اللَّه علیه و آله می‏چسبانند.

تحقیق مسأله

اگر چه تجدید فراش و انتخاب بیش از یک همسر با شرائط خاصی در شرع مقدس اسلام جائز است و خداوند متعال در قرآن مجید سوره‏ی نساء آیه‏ی سوم، به آن تصریح می‏کند، ولی ازدواج مجدد امیرالمؤمنین علیه‏السلام با وجود زهرا علیهاالسلام اساساً جایز نبود و مولای متقیان شرعاً نمی‏توانست به چنین امری اقدام کند؛ چنانچه در حدیثی حضرت امام صادق علیه‏السلام می‏فرمایند:

حرم اللَّه علی علی النساء مادامت فاطمه علیهاالسلام حیه، لانها طاهره لاتحیض.

خداوند متعال زنان را برای حضرت علی علیه‏السلام مادامی که حضرت زهرا علیهاالسلام در قید حیات بوده است حرام کرده بود، زیرا آن حضرت هرگز عادت ماهانه نداشته است. [2]

در این زمینه روایات دیگری نیز آمده [3]  و چنین استفاده می‏شود، که حضرت زهرا در مسائل زوجیت، مشکلی نداشت و امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام نیز علاوه بر اینکه عاملی برای تجدید فراش نمی‏دید، موقعیت فاطمه علیهاالسلام را در پیشگاه خدا و رسول او می‏دانست و از حکم خدا آگاه بود، با این وضع چگونه دست به خواستگاری دختر ابوجهل زده و پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله و فاطمه علیهاالسلام را رنجیده‏خاطر نموده است؟!

و اما حدیث مجعول از پیامبر الهی، در واقع از طریق دو نفر ذکر شده: یکی ابوعلی الحسین بن علی بن یزید الکرابیسی البغدادی است، که از دشمنان سرسخت اهل‏بیت به شمار می‏آید و قهراً حدیث منقول از وی در ذم آنان قبول نیست. دومی «ابوهریره» کذاب است، که نان را به نرخ روز خورده و هزاران حدیث جعل کرده که این حدیث یکی از آنها می‏باشد و اهل تحقیق و تعمق نمی‏توانند به سخنان چنین افرادی اعتماد کنند.

ابن ابی‏الحدید که از عالی‏ترین دانشمندان و محققین اهل سنت است می‏نویسد: ابوهریره از جمله دروغگویان تاریخ و ناقلین احادیث جعلی و غیر واقعی بود که از جمله این حدیث مجعول را ساخت.

او (ابوهریره) چون وارد شام شد، به طمع مال و مقام دنیا، حدیثی را به زبان رسول خدا نسبت داد، که نتیجه‏ی آن، نفرین و جسارتی به علی بن ابیطالب علیه‏السلام می‏شد و از این طریق به فرمانداری مدینه منصوب گشت.

این راوی کذاب، چنان دروغی به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نسبت داد، که حتی خلیفه‏ی دوم را نیز به خشم آورد، و عمر با تازیانه‏اش او را تعزیر کرد. [4]

خوانندگان عزیز توجه دارند، که برای لکه‏دار کردن مقام الهی و آسمانی ولایت، دست به چه توطئه‏ها می‏زنند؟ و از چه عناصر نامطلوب و مزدور و دنیاپرست استفاده می‏کنند؟

تولد امام حسن

 

سالار بانوان دوازدهمین بهار زندگی را پشت سر نهاده بود که نور وجود نخستین فرزند گرانمایه‏اش، «حسن» علیه‏السلام را در وجود خویش احساس کرد، چرا که بخشی از نور امام و موهبت امامت از امیر مؤمنان به سازمان وجود او انتقال یافت و چهره‏ی نورافشان او با تجلی یافتن نور وجود حسن علیه‏السلام در وجودش بصورت روشنی نورافشان‏تر و درخشنده‏تر گردید و نام گرانمایه‏ی «زهرا» مصداق درخشنده‏تری پیدا کرد.

طلوع وجود فرزند دلبندش، نزدیک شد و در همان روزها برای پیامبر گرامی، سفری پیش آمد. آن حضرت برای خدانگهدار به خانه‏ی دخترش فاطمه آمد و ضمن سخنانی، به سفارشهای لازم در مورد مولود مبارکی پرداخت که به زودی جهان را به نور وجودش نورباران خواهد ساخت.

و از جمله توصیه فرمود که: او را پس از ولادت در پوشش زرد رنگ قرار ندهند.

پس از رفتن پیامبر، نخستین فرزند خانه‏ی نور در روز پانزدهم رمضان به سال سوم هجری دیده به جهان گشود. روز ولادت آن مولود مبارک، روز پرشکوهی بود. «اسماء بنت عمیس» در لحظات طلوع خورشید جهان‏افروز وجود حضرت مجتبی علیه‏السلام از افق امامت، در آنجا حضور داشت و به همراه او بانوان دیگری نیز بودند. آنان مولود مبارک را بی‏آنکه از توصیه‏ی پیامبر گرامی آگاه باشند، در پارچه‏ی زیبا و تمیزی که زرد رنگ بود قرار دادند. پیامبر گرامی از سفر بازگشت و به دیدار دخت سرفراز خویش شتافت. آنگاه به بانوان حاضر فرمود: فرزندم را بیاورید. و پرسید که نامش را چه برگزیده‏اید؟

فاطمه علیهاالسلام پیش از آن به شوی گرانمایه‏اش پیشنهاد کرده بود که نامی پرشکوه و باعظمت در نظر گیرد اما آن حضرت ضمن احترام به دخت پیامبر فرموده بود که در این مورد بر پیشوای بزرگ توحید پیشی نخواهد گرفت. از این رو هنوز نام و نشان انتخاب نشده بود.

پیام شادباش...

نوزاد نور را به نیای گرانقدرش تقدیم داشتند و آن حضرت پس از آنکه او را در آغوش گرفت، فرمود: مگر فراموش کردید که از شما خواستم او را پس از ولادت در پوشش زرد قرار ندهید؟

آن پوشش را از مولود مبارک برگرفت و پوشش سپیدی بر او افکند و رو به امیر مؤمنان نمود و پرسید: نامش را چه برگزیده‏اید؟

امیر مؤمنان گفت: ما هرگز در گزینش نام فرزندمان بر شما پیشی نمی‏گیریم.

پیامبر گرامی نیز فرمود: من هم بر پروردگار بزرگ خویش پیشی نمی‏گیرم.

درست در این لحظات بود که آفریدگار هستی به فرشته‏ی وحی پیام داد که:

«برای بنده‏ی محبوب و پیامبر برگزیده‏ام، فرزندی ولادت یافته است. از این رو در بیت رفیع رسالت و امامت فرود آی و ضمن تقدیم سلام و درود و صمیمانه‏ترین تبریک‏ها و تهنیت‏ها، به او بگو که؛ علی برای شما بسان هارون برای موسی است. از این رو نام فرزند هارون را بر فرزند «علی» برگزین.»

فرشته‏ی وحی به دستور خدا فرود آمد و مراتب تبریک و تهنیت پروردگار هستی را به پیامبر رسانید و گفت: «ای پیامبر خدا! پروردگارت دستور داده است که این مولود مبارک را به نام فرزند «هارون» نامگذاری کنید.»

پیامبر پرسید: نام او چه بود؟

فرشته‏ی وحی گفت: او «شبیر» نام داشت.

پیامبر فرمود: من به واژه‏ی عربی سخن می‏گویم... [1]

فرشته‏ی وحی گفت: نام او را «حسن» انتخاب بفرمایید.

بدینسان پیامبر مهر، نام آن پاره‏ی ماه را «حسن» نهاد. در گوش راست او اذان گفت و گوش چپ او را با نام و یاد خدا قرین ساخت و اقامه خواند.

هفتمین روز ولادت نور بود که پامبر گرامی دو رأس قوچ کبودرنگ به عنوان «عقیقه» فرزند گرانقدرش «حسن»، قربانی کرد و یک ران یکی از آنها را همراه یک دینار به بانوی قابله داد.

سر مبارک نوزاد را تراشید و هم وزن آن نقره به عنوان صدقه به فقرا و بینوایان داد. آنگاه سر نورانی نوزاد را به ماده‏ی خوشبو و عطرآگینی که از زعفران و چیزهایی مشابه ترکیب شده بود معطر ساخت و در آن فرصت، یکی از آداب و رسوم جاهلیت را به باد انتقاد گرفت و نکوهش کرد و فرمود:

«مردم عصر جاهلیت سر نوزاد را با خون رنگین می‏نمودند که کار بسیار ناپسندی است.»

و سرانجام نوزاد مبارک را بوسه‏باران ساخت و او را مورد مهر وصف‏ناپذیر خویش قرار داد...

تولد امام حسین

 

پس از گذشت مدتی از ولادت حضرت مجتبی علیه‏السلام علائم و نشانه‏ها، نشانگر این بود که دومین فرزند گرانمایه‏ی «فاطمه» در راه است و آنگاه پس از شش ماه همانگونه که پیامبر پیش از آن مژده‏ی آمدنش را داده بود، دیده به جهان گشود.

در مورد ولادت حسین علیه‏السلام از امام صادق آورده‏اند که: روزی همسایگان بانوی باایمان «ام‏ایمن» نزد پیامبر آمدند و گفتند: ای پیامبر خدا! شب گذشته «ام‏ایمن» تا سپیده‏دم بیدار بود و می‏گریست و همه‏ی ما را نیز ناراحت ساخته است.

پیامبر کسی را به خانه‏ی او گسیل داشت و او به محضر پیامبر شرفیاب شد. آن حضرت به او فرمود: «ام‏ایمن»! خدای چشمانت را نگریاند! همسایگانت به من گزارش کرده‏اند که تو سراسر شب گذشته را ناراحت و گریان بوده‏ای، چرا؟

پاسخ داد: ای پیامبر خدا! خوابی سخت و سهمگین دیدم و بخاطر آن تا سپیده‏دم گریه کردم.

پیامبر فرمود: خوابت را برایم بازنمی‏گویی؟ بگو که خدا و پیامبرش به پیام آن داناترند.

«ام‏ایمن» گفت: ای پیامبر خدا! بیان آن برایم گران است.

پیامبر فرمود: آنگونه که تو فکر می‏کنی نیست، رویای خویش را بازگو.

آن بانوی باایمان گفت: «دیشب در عالم رویا دیدم که برخی از اعضاء پیکر مقدس شما در خانه‏ی من افتاده است...»

پیامبر فرمود: خواب خوشی رفته‏ای و خواب نیکویی دیده‏ای. پیام خواب تو این است که دخت گرانمایه‏ام «فاطمه»، «حسین» را به دنیا خواهد آورد و تو هستی که او را پرستاری و نگهداری خواهی کرد و «حسین» همان پاره‏ای از وجود من است که در خانه‏ی شما قرار می‏گیرد.

آفرین خدا بر این کودک نورسیده

این جریان گذشت و پس از مدتی حسین علیه‏السلام از افق‏سرای امامت و رسالت طلوع کرد. «ام‏ایمن» او را در آغوش گرفت و نزد نیای گرانقدرش پیامبر آورد. آن حضرت حسین علیه‏السلام را از او گرفت و فرمود:

«آفرین خدا بر این کودک نورسیده و بر او که او را در آغوش فشرده و بسوی من آورده است.»

آنگاه فرمود: ام‏ایمن این پیام آن رؤیای توست.

علاوه بر خواب «ام‏ایمن» همسر «عباس»، عموی پیامبر نیز خوابی نظیر این خواب دیده بود و پیامبر گرامی نیز پیشگویی فرموده بود.

لحظات ولادت حسین علیه‏السلام گروهی از بانوان مسلمان، از جمله صفیه، دختر عبدالمطلب و عمه‏ی پیامبر و نیز «اسماء بنت عمیس» و «ام‏سلمه»... حضور داشتند.

پس از طلوع خورشید جهان افروز وجود حسین علیه‏السلام پیامبر فرمود: عمه! فرزندم را بیاور!

صفیه عرض کرد: ای پیامبر خدا! تازه به دنیا آمده است و هنوز آماده نشده است...

پیامبر فرمود: خداوند او را پاک و پاکیزه ساخته است، بیاور...

آنگاه فرشته‏ی وحی فرود آمد و به آن حضرت پیام خدای را تقدیم داشت و خواست که نام پسر دوم «هارون» را- که به زبان عبری «شبیر» و به زبان عرب «حسین» گفته می‏شد برای نوزاد مبارک برگزیند.

و از پی آن انبوهی از فرشتگان فرود آمدند و طلوع خورشید وجود حسین علیه‏السلام را به نیای گرانقدرش تبریک گفتند و در همان ساعت، شهادت پرافتخارش را نیز به پیامبر خدا تسلیت عرض کردند.

پیامبر گرامی فرزند دلبند خویش را گرفت، زبان مبارک را در کام او نهاد و او زبان وحی و رسالت را مکید، به گونه‏ای گوشت بدنش از آن رویش کرد و استخوانهایش استواری و استحکام یافت. و آورده‏اند که حسین علیه‏السلام نه از مادر شیر نوشید و نه از هیچکس دیگر.

علامه «بحرالعلوم» در این مورد اینگونه سروده است:

 

لله مرتضع لم یرتضع ابدا 

من ثدی انثی و من «طه» مراضعة

 

یعطیه ابهامه آنا فاونة... 

 

خدای را! خدای را! کودک شیرخواری که هرگز از پستان بانویی شیر ننوشید و شیردهنده‏ی او به خواست خدا پیامبر خدا بود.

او گاهی انگشت شست و زمانی، زبان خویش را در کام آن کودک پرشکوه می‏نهاد و از این راه بود که سازمان وجود او به اوج کمال رسید.

درست هفتمین روز طلوع دومین اختر تابناک از افق سرای «فاطمه» بود که پیامبر دستور داد، سر کودک را تراشیدند و به وزن موهای سرش نقره در راه خدا انفاق گردید و برای سلامتی او و سپاس به بارگاه خدا، قربانی شد. [1]

تولد حضرت زینب

 

بانوی بزرگ ایمان «زینب» در سال پنجم هجری دیده به جهان گشود.

او سومین فرزند ارجمند خاندان وحی و رسالت و دودمان پاک و بلندآوازه‏ی امامت بود. نگارنده او را بسیار بی‏نیاز از تعریف و تمجید می‏نگرد چرا که در وصف بانویی گرانقدر که پدرش امیر مؤمنان و مادرش سالار بانوان جهان «فاطمه» پاره‏ی تن پیامبر و دو برادرش «حسن» و «حسین» سالار جوانان بهشت هستند، چه چیزی می‏تواند بنویسد؟

راستی که او میوه‏ی فضیلت‏ها و ثمره‏ی عظمت‏هایی بود که هاله‏ای از شرف و پاکی و قداست و شکوه از هر سو او را در میان گرفته بود.

با این بیان شما خواننده‏ی عزیز دیگر از سینه‏ی پربار و آکنده از عشق و ایمانی که او را شیر داد و از دامان پاکی که او را بسان گل پرورید، و از تربیت و پرورشی که همواره در مورد او بکار رفت، و از بیت رفیعی که او در آنجا دیده به جهان گشود، و از عامل وراثت و آنچه از این راه به او ارزانی گردید، و نیز عکس‏العمل و بازتاب شیوه‏های تربیتی و تأثیر جو مقدس خانوادگی که روح بزرگ او اثر نهاد، و نیز از ارزشهای اخلاقی و مواهب بی‏شماری که به او ارزانی داشت و در مزرعه‏ی پربار وجود او به گل نشست و شکوفا گردید، چیزی مپرس و مگو که وصف‏ناپذیر است!

اما راستی چقدر دردناک است که بگوییم تاریخ در مورد او ستم و بیداد روا داشت، همانگونه که در مورد پدر و مادر گرانمایه‏اش، چرا که تاریخ آنسان که شایسته و بایسته است زندگی او را پی نگرفت و آنگونه که زیبنده‏ی شخصیت بانوی اندیشمند و فرزانه‏ی «بنی‏هاشم» و نواده‏ی پیامبر خدا و قهرمان بزرگ ایمان و شجاعتی چون «زینب» باشد، زندگی او را ترسیم ننموده است.

هدیه آسمان

به هر حال آنگاه که او دیده به جهان گشود، نیای گرانقدرش پیامبر نام او را «زینب» نهاد. واژه‏ی مقدس و جانبخشی که از «زین» و «اب» شکل گرفته است و به مفهوم زینت و آراستگی پدر می‏باشد.

نویسنده‏ی کتاب «الحسین و بطلة کربلا» مقاله‏ای را از یک روزنامه‏ی پر تیراژ مصری که پیرامون شخصیت والای این بانوی بزرگ نوشته شده است در کتاب خویش می‏آورد که ما در اینجا فرازهایی از آن را می‏آوریم و می‏گذریم:

زینب دخت امیر مؤمنان در ماه شعبان به سال پنجم از هجرت دیده به جهان گشود. مادرش او را نزد پدر والامقامش علی علیه‏السلام آورد و گفت: علی جان! این نوزاد را بگیر و برای او نامی شایسته برگزین.

علی علیه‏السلام فرمود: من در نامگذاری فرزندم بر پیامبر خدا پیشی نمی‏گیرم.

آن روز پیامبر در سفر بود. هنگامی که آمد، به خانه‏ی «فاطمه» وارد شد. از او خواستند تا نامی بر نوزاد خاندان رسالت برگزیند که فرمود: «من بر پروردگارم سبقت نمی‏جویم.»

در این لحظات بود که فرشته‏ی وحی فرود آمد و با تقدیم سلام و تهنیت خدا به پیامبرش گفت: «ای پیامبر خدا! نام این نوزاد مبارک «زینب» است، چرا که خدا این نام زیبا و شایسته را برای او برگزیده است.»

سمبل پایداری

آری این بانوی بزرگ، هم دارای زندگی درخشان و تاریخ سرشار از فضایل انسانی و ارزشهای اخلاقی است و هم همه‏ی مراحل زندگی الهام‏بخش و درس‏آموزش با حوادث اندوهبار و درد و رنج آمیخته بود.

در بخش مهمی از عمرش به طول ربع قرن با فاجعه‏ی جانسوز رحلت نیای گرانقدرش پیامبر و مام شایسته‏اش «فاطمه» و رخدادهای سخت دیگری، روبرو گردید. آنگاه با روزگار سختی روبرو شد که پدرش امیر مؤمنان خانه‏نشین گردید و آزادی و امنیت و همه‏ی امکانات از او سلب شد.

سپس هجرت پدرش از مدینه به کوفه که مرکز حکومت پدرش گردید، پیش آمد و از پی آن اراده‏ی حکیمانه‏ی الهی او را با شهادت پدر- یعنی حادثه‏ی دردناک و فاجعه‏ی تکاندهنده‏ای که آسمانها را به لرزه درآورد- داغدار ساخت. به دنبال آن شاهد و ناظر جنگ ظالمانه‏ای بود که معاویه بر ضد برادرش، حضرت مجتبی علیه‏السلام و شیعیان او شعله‏ور ساخت و پس از آن هم با نقشه‏ی ابلیسی خویش آن حضرت را با سم خیانت به شهادت رسانید و سیطره‏ی استبدادی خویش را به ضرب زور و فریب و خیانت و تطمیع به جهان اسلام تحمیل کرد.

پس از سالیانی چند ناگهان آن بانوی قهرمان با رخداد دیگری که براستی بزرگترین فاجعه‏ی تاریخ بود، روبرو گردید. فاجعه‏ی تکان‏دهنده و خونباری که دارای ابعاد گوناگون و مسیری طولانی بود. اما شگفت اینجاست که این بانوی قهرمان در برابر این حوادث سخت و شکننده، قهرمانانه و نستوه، پایداری ورزید و بی‏آنکه احساس شکست یا پریشانی نماید و یا اعصاب پولادین خویش را از دست بدهد و یا بر هوشمندی و آگاهی و درایت‏اش خدشه‏ای وارد آید، رسالت سترگ و پرشکوه خویش را از آغاز تا انجام به شایستگی انجام داد و پا به پای انجام وظیفه و رساندن پیام، به مدینه بازگشت.

پس از این پایداری شگرف در راه حق و عدالت، استبداد حاکم او را تبعید ساخت و آن بانوی بزرگ به «مصر» رفت و خدا چنین مقرر فرمود که آن حضرت در همانجا جهان را بدرود گوید و پرونده‏ی سراسر افتخار زندگی شگفت‏انگیز و الهام‏بخش او در سرزمین «نیل» گشوده بماند و آرامگاهش پناهگاه و نقطه‏ی امید میلیونها قلب و دل در طول عصرها و نسلها... گردد.

احترام فرزندان حضرت فاطمه زهرا

 

خداوند احترام و محبت اهل‏بیت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را واجب ساخته و مردم را به مراعات آن مکلف نموده است. و شکی نیست که فرزندان فاطمه، فرزندان پیامبر و اهل‏بیت او محسوب می‏گردند. [1]  لذا پیامبر گرامی اسلام در مورد احترام این عزیزان می‏فرمایند:

انا شافع یوم القیامة لاربعة اصناف: رجل نصر ذریتی و رجل بذل ماله لذریتی عند الضیق، و رجل احب ذریتی باللسان والقلب، و رجل سعی فی حوائج ذریتی. [2]

من در پیشگاه خدا به چهار دسته شفاعت خواهم کرد:

1- به کسانی که فرزندانم را به هر نحوی کمک کنند.

2- به اشخاصی که در مقام نیاز به کمک مالی آنان بشتابند.

3- افرادی که با دل و زبان فرزندانم را دوست بدارند.

4- مردانی که در رفع حاجت آنان تلاش نمایند.

و در یک حدیث دیگر که شبیه این روایت است، در بند اول آن می‏فرمایند: «کسانی که به فرزندان من بعد از من احترام کنند.» (المکرم لذریتی من بعدی...) [3]

این حدیثها می‏رساند که احترام فرزندان فاطمه علیهاالسلام باعث خشنودی و رضایت خاطر رسول خدا گردیده و در نتیجه شفاعت آن حضرت را به دنبال خواهد داشت و بالعکس ظلم و ستم و هرگونه بی‏احترامی به آنان، موجب خشم خدا و پیامبر و سرانجام گرفتاری به قهر خدا خواهد گردید.

چنانچه در حدیثی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله پس از شمردن کیفر ستمگران زهرا آنگاه، در مورد ستم به فرزندان و شیعیان آن حضرت می‏فرمایند:

... ویل لمن یظلم ذریتها و شیعتها. [4] وای از کیفر شدید کسانی که به فرزندان و شیعیان فاطمه علیهاالسلام ستم کنند.»

و بالاخره در یک فرازی از سخنان آن حضرت در این باره آمده است:

ان فاطمة احصنت فرجها فحرمها اللَّه و ذریتها علی النار. [5]

فاطمه علیهاالسلام خود را از گناه و آلودگی مصون داشت و متقابلا خداوند نیز او و فرزندانش را بر آتش جهنم حرام ساخت.

این حدیث ضمن اینکه اشعار دارد که قوانین الهی و کیفر و پاداش اخروی بر مبنای عمل استوار است و فاطمه‏ی زهرا از طریق مصونیت و عصمت به کمالات عالیه رسیده است، در عین حال احترام خداوندی بر فرزندان فاطمه علیهاالسلام را نیز در بر دارد.

تولد حضرت ام‏کلثوم

 

بیت ساده و پرشکوه سالار بانوان و امیر مؤمنان، چهارمین فرزند گرانمایه‏ی خویش را که دومین دختر این خاندان بزرگ به حساب می‏آمد، بسان سه فرزند پیشین با موجی از شادی و شادمانی پذیرا گشت.

او که به «امّ‏کلثوم» نامگذاری گردید از سویی بسان خواهر قهرمانش «زینب» دارای اصالت و نسبی شریف بود و از دگر سو از تربیت شایسته و بایسته و بسیار ممتازی بهره‏ور گردید.

این بانوی هوشمند و پرواپیشه گرچه برخی از ابعاد زندگی‏اش با زندگی خواهرش زینب متفاوت بود اما در تمامی رخدادهای تکان‏دهنده‏ای که خواهر قهرمانش «زینب»، حضور داشت و نقش سازنده و تاریخساز خویش را ایفا نمود، او نیز بطور جدی و آگاهانه شرکت داشت و همسنگر و پشتیبان و مشاور خواهر گرانمایه‏ی خویش بشمار می‏آمد.

آن بانوی قهرمان نیز از کسانی است که مورد ستم و بیداد تاریخ قرار گرفته و با دردها و رنجهایی روبرو گردیده است که مردان نیرومند نیز توان پایداری در برابر آنها را ندارند.

و ما به خواست خدا به هنگام بحث پیرامون شخصیت پرشکوه خواهرش «زینب» در مورد او نیز بحث‏هایی خواهیم داشت.

آخرین غنچه حضرت زهرا و مقتل او

 

ولادت غم‏انگیز محسن علیه‏السلام همانا روز شهادتش نیز بود، و کیفیت شهادتش قبلاً پیشگویی شده بود.

این دلیل بر بزرگی مصیبتی است که با قتل محسن علیه‏السلام بر اسلام وارد شد و نشانه‏ی شدت غصه‏ای است که مادر دلسوخته‏اش حضرت زهرا علیهاالسلام با از دست دادن این پسر کشید.

نامش را محسن علیه‏السلام گذاشت

محسن علیه‏السلام عزیز پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بود و آن حضرت قبلاً نام او را تعیین کرده بود. اگر این آخرین گل زهرا علیهاالسلام به دنیا می‏آمد همه به عنوان یادگار پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از او یاد می‏کردند و گرامیش می‏داشتند.

ولی خوب شد به دنیا نیامد، چه آنکه هنوز متولد نشده اینچنین او و مادرش را گرامی داشتند!!!

قال أمیرالمؤمنین علیه‏السلام: إنّ أسقاطکم إذا لقوکم یوم القیامة و لم تسموهم، یقول السقط لأبیه: «ألا سمیتنی و قد سمّی رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله محسناً قبل أن یولد». [1]

امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: اگر فرزندان سقط شده‏ی شما روز قیامت شما را ببینند در حالی که نامی برای آنان نگذاشته‏اید، سقط به پدرش می‏گوید: چرا برای من نامی تعیین نکردی در حالی که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله محسن علیه‏السلام را قبل از اینکه به دنیا بیاید نامگذاری کرده بود.

قالت أسماء: فما دخلنا البیت إلّا و قد أسقطت جنیناً سماه رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله محسناً. [2]

اسماء می‏گوید: وارد خانه‏ی حضرت زهرا علیهاالسلام شدیم وقتی که حضرت جنین خود را سقط کرده بود؛ همان که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله او را محسن نامیده بود.

فاطمه‏ی من... سقط جنین؟!

چه سوزناک است که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از شهادت یادگار خود خبر دهد و بفرماید: این شهادت در اثر ضربتی است که بر دخترم فاطمه علیهاالسلام وارد می‏شود!

قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله: و تضرب و هی حامل،... و تطرح ما فی بطنها من الضرب و تموت من ذلک الضرب. [3]

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: حضرت زهرا علیهاالسلام زده می‏شود در حالی که باردار است. در اثر این ضربت فرزندی که همراه دارد سقط می‏شود، و خود او در اثر همان ضربت از دنیا می‏رود.

مقتل حضرت محسن علیه‏السلام

گل زهرا علیهاالسلام اول شهید شد و سپس سقط گردید! اما چگونه؟ این سؤالی است که باید جزئیات ماجرا آن را روشن کند.

مادری که فرزند همراه دارد مواظبت زیادی می‏خواهد. رعب و وحشتی که مهاجمین سقیفه پشت در خانه به راه انداخته بودند، و فریادهای بلند و بی‏ادبانه‏ای که سر داده بودند و قصد ورود اجباری به خانه را داشتند، می‏توانست به تنهایی باعث سقط محسن شود.

فریاد «آتش می‏زنیم»، و صدای بر زمین انداختن هیزم، و چیدن آنها با خار مغیلان کنار دیوار و در خانه و آتش زدن آنها، و دود و شعله‏هایی که از زیر در و بالای دیوار خانه دیده می‏شد، هر خانم بارداری را نگران می‏کرد و به وحشت می‏انداخت.

اکنون بانویی پشت در آمده که از یک سو رحلت پدر مهربانی چون پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بار عظیمی از غم بر قلب او نشانده، و از سوی دیگر جفای مردم در حق شوهر مظلومش دل او را سخت آزرده است.

او احساس می‏کند مهاجمین قصد ورود به خانه را دارند و در وضعیت فوق‏العاده خطرناکی قرار گرفته است. لذا با تمام وجود در را گرفته تا باز نشود.

آتش به چوب در گرفته و شعله‏ها به صورت او اصابت می‏کند. در صاف نیست! چوبهای ناهموار دارد، میخ دارد، داغ شده است! بانویی که محسن علیه‏السلام همراه اوست چگونه باید مواظب فرزندش باشد؟!

در را با لگد می‏شکنند و صدای وحشتناکی ایجاد می‏شود، و در به روی بانو می‏افتد. دریای عصمت و حیا با مهاجمین بی‏حیا روبه‏رو می‏شود. بر دستش تازیانه می‏زنند تا در را رها کند.

در با میخش و با ناهمواریش سینه را می‏شکافد و خون جاری می‏کند. استخوان پهلو از درون می‏شکند و خون جاری می‏شود! لابد اینها برای کشتن فرزندی که کنار این پهلو و سینه به تلاطم افتاده کم است؟!

حمله‏کنندگان سقیفه یک نفر نیستند. دستور خود را هم از پیش گرفته‏اند. آن سیلی که گوشواره را می‏شکند، تازیانه‏ای که بازو را سیاه می‏کند، و بر سر و کتف بانو می‏خورد و بی‏محابا از هر سو فرود می‏آید و خون جاری می‏کند، پایی- که شکسته باد- بر بانوی باردار ضربه می‏زند. آیا با همه‏ی اینها هنوز محسن علیه‏السلام زنده است؟ باید بپرسیم هنوز مادر زنده است؟!!

با این همه وحشت و ضربت و جراحت... مادر چه گفت؟ چه کرد؟ فضه چه کمکی توانست نماید؟ امیرالمؤمنین علیه‏السلام چه کرد؟ بچه‏ها چه حالی داشتند؟ محسن علیه‏السلام کجا رفت؟

تاریخ، این داستان جگرسوز را با تمام تلخی‏هایش حفظ کرده تا معلوم شود فاطمه و محسنش علیهماالسلام باهم و از یک سبب به شهادت رسیدند!! چه ضرباتی و چه حملاتی که مرد را از پا درمی‏آورد، چه رسد به بانویی که کنار قلبش یادگار زیبایی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را در آغوش گرفته است.

احترام فرزندان حضرت فاطمه زهرا

 

خداوند احترام و محبت اهل‏بیت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را واجب ساخته و مردم را به مراعات آن مکلف نموده است. و شکی نیست که فرزندان فاطمه، فرزندان پیامبر و اهل‏بیت او محسوب می‏گردند. [1]  لذا پیامبر گرامی اسلام در مورد احترام این عزیزان می‏فرمایند:

انا شافع یوم القیامة لاربعة اصناف: رجل نصر ذریتی و رجل بذل ماله لذریتی عند الضیق، و رجل احب ذریتی باللسان والقلب، و رجل سعی فی حوائج ذریتی. [2]

من در پیشگاه خدا به چهار دسته شفاعت خواهم کرد:

1- به کسانی که فرزندانم را به هر نحوی کمک کنند.

2- به اشخاصی که در مقام نیاز به کمک مالی آنان بشتابند.

3- افرادی که با دل و زبان فرزندانم را دوست بدارند.

4- مردانی که در رفع حاجت آنان تلاش نمایند.

و در یک حدیث دیگر که شبیه این روایت است، در بند اول آن می‏فرمایند: «کسانی که به فرزندان من بعد از من احترام کنند.» (المکرم لذریتی من بعدی...) [3]

این حدیثها می‏رساند که احترام فرزندان فاطمه علیهاالسلام باعث خشنودی و رضایت خاطر رسول خدا گردیده و در نتیجه شفاعت آن حضرت را به دنبال خواهد داشت و بالعکس ظلم و ستم و هرگونه بی‏احترامی به آنان، موجب خشم خدا و پیامبر و سرانجام گرفتاری به قهر خدا خواهد گردید.

چنانچه در حدیثی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله پس از شمردن کیفر ستمگران زهرا آنگاه، در مورد ستم به فرزندان و شیعیان آن حضرت می‏فرمایند:

... ویل لمن یظلم ذریتها و شیعتها. [4] وای از کیفر شدید کسانی که به فرزندان و شیعیان فاطمه علیهاالسلام ستم کنند.»

و بالاخره در یک فرازی از سخنان آن حضرت در این باره آمده است:

ان فاطمة احصنت فرجها فحرمها اللَّه و ذریتها علی النار. [5]

فاطمه علیهاالسلام خود را از گناه و آلودگی مصون داشت و متقابلا خداوند نیز او و فرزندانش را بر آتش جهنم حرام ساخت.

این حدیث ضمن اینکه اشعار دارد که قوانین الهی و کیفر و پاداش اخروی بر مبنای عمل استوار است و فاطمه‏ی زهرا از طریق مصونیت و عصمت به کمالات عالیه رسیده است، در عین حال احترام خداوندی بر فرزندان فاطمه علیهاالسلام را نیز در بر دارد.

احترام انتساب به حضرت زهرا

 

اگر چه اکثر فرزندان حضرت فاطمه علیهاالسلام طبق قانون وراثت، انسانهای شریف و بزرگوار و خدمتگزارند و در میدان علم و عمل به کمالات عالی نائل می‏گردند و تاریخ پرافتخار شیعه نشان می‏دهد که این عزیزان پرچم زعامت و رهبری و مرجعیت را در اعصاری در اختیار داشته و دارند، ولی در برابر آنان ساداتی که در اثر تأثر از محیط و دوستان و همنشینان نامناسب ره به بیراه رفته و نام و قداست فرزندی فاطمه علیهاالسلام را در اذهان عمومی مخدوش ساخته‏اند کم نیستند.

در اینجا این سؤال پیش می‏آید که: آیا آن دسته سادات و فرزندان فاطمه که مسیر انحراف و فساد و بدمستی را بر مسیر اجداد طاهرینشان بگمارند، در این صورت آنان نیز کیفر و آتش جهنم نخواهند دید؟!

اگر جواب مثبت باشد و چنین تفکر غلط بر جامعه حاکم گردد که اینگونه افراد منحرف با سادات پاک‏سرشت و پرهیزگار در پیشگاه خدا تفاوتی ندارند، عدل الهی و صراحت صدها آیه‏ی قرآنی و احادیث اهل‏بیت علیهم‏السلام را نادیده گرفته‏ایم، زیرا قرآن و سنّت و سیره، همگی حاکی از تقدّم پرهیزگاران و پاداش اهل عمل و کیفر و عذاب منحرفان است و سید و غیر سید و عرب و عجم و... تفاوتی ندارند.

قرآن مجید هرکسی را با عملش می‏سنجد، (لنا اعمالنا و لکم اعمالکم [1] ) و هر شخصی را در گرو اعمالشان می‏شناسد. (کل امرء بما کسب رهین. [2] کل نفس بما کسبت رهینة [3] ) 38. و به زن و مرد و صاحب هر نژادی پاداش یکسان عطا می‏کند. (من عمل صالحا من ذکر او انثی... [4] ) و متخلفان را عادلانه به کیفر می‏رساند و هیچ تبعیض و روابط موهوم در میان نخواهد بود. (من یعمل سوءاً یجزبه و لایجد له من دون الله ولیّا و لانصیرا [5] ) و فقط اصل اساسی در پیشگاه خدا بر مبنای تقوا استوار است. (ان اکرمکم عنداللَّه اتقیکم [6] ) و هیچ‏گونه قوم و خویشی با پیامبران بدون عمل صالح کارساز نخواهد بود و در این رابطه، پسر پیامبر الواالعزم از صف بندگان الهی رانده می‏شود و ارتباط او با پدرش منفصل می‏گردد (یا نوح انه لیس من اهلک، انّه عمل غیر صالح [7] ) و عموی پیامبر خدا مورد نفرین و لعنت پروردگار عالم قرار می‏گیرد. (تبت یدا ابی‏لهب و تبّ... [8] ) آری هرچه انسان به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و فاطمه علیهاالسلام و شخصیتهای الهی نزدیکتر باشد، به همان نسبت تکلیف و مسئولیتش سنگین‏تر خواهد بود و بر همین اساس پروردگار عالم بر زنان پیامبر هشدار داده و می‏فرماید: اگر شما خلافی را مرتکب شوید، دو کیفر خواهید دید، یکی در سزای اعمال، دیگری به جهت اینکه دامن رسول خدا را لکه‏دار کرده‏اید. (یا نساء النبی من یأت منکنّ بفاحشة مبیّنة یضاعف لها العذاب ضعفین... [9] )

یادآوری این نکته ضروری است، که آیات قرآن مجید در هر مورد نازل شود و شأن نزول آن هرچه باشد، در تکلیف و دستورات آن، همگان یکسانند. بنابراین از این آیات نتیجه می‏گیریم که سادات و فرزندان صالح حضرت فاطمه بسیار گرامی بوده، ولی آن دسته افرادی که از نسبت و نسب خود سوءاستفاده کنند، مثل سایر مردم در پیشگاه خدا کیفر خواهند دید.

هشدار پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به بنی‏هاشم در کوه صفا

از امام صادق و امام باقر علیهماالسلام در دو حدیث جداگانه آمده است:

لما فتح رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله مکه قام علی الصفا فقال: یا بنی‏هاشم! یا بنی عبدالمطلب! انی رسول‏اللَّه الیکم، و انی شفیق علیکم و ان لی عملی و لی رجل منکم عمله، لاتقولوا: ان محمداً منا و سندخل مدخله، فلا واللَّه ما اولیائی منکم و لامن غیرکم الا الممتقون. الا فلا اعرفکم تأتونی یوم القیامة تحملون الدنیا علی رقابکم و یأتی الناس، یحملون الآخرة، الا و انی قد اعذرت الیکم فیما بینی و بینکم، و ان لی عملی و لکم عملکم. [10]

رسول خدا پس از تسلط بر شهر مکه خویشاوندان خویش را از بنی‏هاشم و بنی‏عبدالمطلب در کوه صفا جمع کرد و خطاب به آنان فرمود: من پیامبر خدا هستم در میان شما و به شما دلسوزم و از روی دلسوزی می‏گویم که عمل من برای خودم و عمل شما برای خودتان خواهد بود. چنین تصور (غلط) نکنید که بگویید: محمد از ما است و ما هم با او خواهیم بود. سوگند به خدا من از شما جز پرهیزگاران را نمی‏گزینم، و چنانچه در فردای قیامت شماها با گناه و دیگران با عمل صالح بیایند، اصلاً شماها را نخواهم شناخت. بدانید که من با این سخنان اتمام حجت نموده و گفتنیها را گفتم. من در گرو اعمالم و شما نیز در گرو اعمالتان خواهید بود.

چنانچه توجه می‏فرمایید این حدیث، تمام خیالهای خام برخی تصورات غلط را مردود می‏شناسد و سادات و بنی‏هاشم و بنی‏عبدالمطلب را در صورتی که عمل صالح نداشته باشند، نفی می‏کند و ارتباط و پیوند قرابتی را منفصل می‏داند.

در این رابطه حضرت امام سجاد علیه‏السلام می‏فرمایند: رای نیکوکاران بنی‏هاشم دو پاداش و گناهکارانشان نیز دو کیفر و عذاب خواهند نمود. (لمحسننا کفلان من الاجر و لمسیئنا ضعفان من العذاب) [11]

و در دو حدیث جداگانه از امام صادق و امام رضا علیهاالسلام سؤال نمودند: اینکه پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله فرموده‏اند: «آتش بر فرزندان فاطمه علیهاالسلام حرام است» [12]  چگونه است؟حضرات در جواب فرمودند: مراد از این حدیث فرزندان بلاواسطه فاطمه‏اند و آنان حسن و حسن و زینب و ام‏کلثوم علیهم‏السلام می‏باشند. (نعم عنی بذلک الحسن والحسین و زینب و ام‏کلثوم. المعتقون من النّار هم ولد بطنها...) [13]

غیر از فرزندان بلاواسطه فاطمه، که آن هم فرزندان بی‏نظیر و پرهیزگارترین افرادند، بقیه سادات با دیگران تفاوتی ندارند و هرکس به سزای اعمالش خواهد رسید.

تفکّرات موهوم زیدالنّار

در زمان ولایتعهدی حضرت امام رضا علیه‏السلام، برادرش زید در مدینه بر ضدّ خلیفه‏ی عباسی (مأمون) قیام کرده و عده‏ای را کشته و خانه‏هایی را به آتش کشیده و جمعی را به اسارت گرفت و به زیدالنّار موسوم شد. مأمون سپاهی را به آن شهر اعزام نموده و سرانجام زید را شکست داده و دستگیر نمودند.

محاکمه زید به امام رضا واگذار شد، حضرت او را شدیداً توبیخ کرده و فرمود: ای زید! حدیث معروف پیامبر خدا که «فرزندان فاطمه علیهاالسلام در آتش نمی‏سوزند» تو را فریب ندهد، این حدیث مخصوص حسن و حسین علیهم‏السلام و فرزندان بلاواسطه فاطمه علیهاالسلام است اگر بنا باشد که موسی بن جعفر علیه‏السلام با عمل صالح به بهشت رود و تو با گناه، نتیجه‏اش این است که فضیلت تو از پدر معصومت بیشتر باشد. این را بدان که تو آن وقت از ما اهل‏بیت هستی که مطیع خدا باشی و چنانچه چنین نباشی از ما نیستی. [14]

چنانچه در این حدیث آمده است، زید به نسبت خود افتخار می‏کرد (یقول نحن نحن و یفتخر علیهم) و چنین تصور می‏نمود که او با داشتن خلاف باز هم اهل بهشت است، و امام رضا این توهم غلط را محکوم نموده و صریحاً فرمود: با این ویژگی اهل بهشت نیستی، حتّی پیوند ارتباطی زید را به اطاعت خدا و عمل صالح مشروط کرد. بنابراین آن گروه افرادی که خود را به فاطمه علیهاالسلام نسبت می‏دهند و در عمل، خلاف آن حرکت می‏کنند، بدون تردید مثل سایر مردم کیفر و عذاب متناسب خواهند دید.

امام حسن و یاد مادر

 

حضرت امام حسن (ع) دومین امام و پیشوای معصوم شیعیان و نخستین فرزند او علاقه و محبت شورانگیز و عشق وافری نسبت به مادر عزیزش فاطمه‏ی زهرا (س) داشت. این علاقه و محبت و ابعاد و نشانه‏های آن را، در موارد متعددی از زندگی آن حضرت می‏توان نشان داد، که مهمترین آنها اسناد و مکاتباتی است که در میان وی با معاویه یا استانداران و عمال و کارگزاران حکومتی او رد و بدل شده است.

در این اسناد و نامه‏ها، از زبان و قلم امام حسن (ع) بارها به وجود مادری مانند زهرای اطهر استناد و افتخار شده، و امام معصوم وجود مبارک چنان مادر مقدسی را، دلیل حقانیت راه و مرام خویش شمرده است و درستی و استواری آن را اثبات نموده است.

مرحوم سید محسن جبل عاملی، در موسوعه‏ی «اعیان‏الشیعه» به برخی از این نامه‏ها اشاره کرده است. امام در یکی از این نامه‏ها به صورت فشرده و مختصر به «زیاد بن أبیه» فرماندار غاصب معاویه غاصب می‏نویسد:

«از حسن، فرزند فاطمه، به زیاد فرزند سمیّه! بدان که رسول خدا (ص) فرمودند: فرزند متعلق به فراش و رختخواب پاک زناشویی است و نصیب زناکار (به جای فرزند) سنگ است! والسلام» [1]

این نامه از یک حقیقت تاریخی پرده برمی‏دارد و برای پژوهندگان حقیقت، به ویژه مورخین حقیقت‏جو، سندی محکم و مسلم است و آن این که مسأله‏ی روابط نامشروع سمیّه، زن عبیداللَّه را افشاء می‏سازد که با ابوسفیان، آن منافق دغل‏باز و حیله‏باز، روابط زشت و نادرستی داشته است.

نامه‏ی مزبور، پس از اهانتها و جسارتها و گستاخی‏های بی‏شرمانه، و هرزه‏درایی‏ها و یاوه‏گویی‏های مکرری که از سوی «زیاد» نسبت به ساحت مقدس و شامخ امام حسن (ع) روا داشته شده بود، نگاشته شده و حقیقت ذات و نهاد آن هرزه‏گوی هتاک را فاش ساخته و به تاریخ سپرده است.

علاوه بر این اسناد و مکاتبات، امام حسن (ع) بارها در مقام محاجه با معاویه، به اصالت نسبت و پاکی گوهر، و طهارت و قداست مادر بزرگوار خویش استناد کرده است. و این امر حاکی از عمق نفوذ عظمت مادر، و تأثیر عمیق مقام شامخ آن وجود گرامی، در قلب و روح فرزند دلبندش امام حسن مجتبی (ع) است. دامنه‏ی این نفوذ و تأثیر تا بدانجا گسترده بود که امام بزرگوار، نه تنها در تمام طول زندگی پاک و پرثمرش، همواره به یادآور مادر و از بزرگی‏ها و قداست و عصمت او یاد می‏کرد و حقایق ارزنده‏ای را در این باب در اختیار عاشقان اهل‏بیت (ع) قرار می‏داد، بلکه حتی به هنگام شهادت و در آخرین لحظات زندگی نیز یاد و نام مادر و بازگویی خاطرات و محبتهای او بر لبهایش جاری بود.

امام حسین و یاد مادر

 

حضرت سیدالشهداء، سرور آزادگان و قافله‏سالار کاروان جاوید شهدای حق و حقیقت، دومین فرزند او نیز، همچون برادر بزرگوارش قلبی مالامال از عشق و مهر مادر داشت. علاقه وافر و محبت بیکران آن حضرت، نسبت به ساحت قدس مادر بزرگوارش، یکی از شورانگیزترین فصلهای کتاب عشق مادر و فرزندی است.

خود آن حضرت، بارها و بارها، این عشق و علاقه‏ی بیکران و این پیوند قلبی و اخلاص شایان را، در طی سخنان گهربار و پیامها و اتمام حجتهای شورانگیز و تاریخی و تاریخ‏ساز خویش بیان داشته و در این مورد، فصلی درخشان در تاریخ اسلام برای شیفتگان حقایق و معارف اسلامی، به جای نهاده است.

یکی از بهترین نمونه‏ها و نشانه‏های این علاقه‏ی عمیق امام حسین (ع) نسبت به مادر گرامی‏اش، تجدید خاطره و تجلیل نام و یاد آن مادر یگانه در جریان انتخاب نام برای فرزندان دختری‏اش جلوه‏گر می‏شود. زیرا می‏بینیم که آن حضرت، چند تن از دختران خویش را، به یاد مادر عزیزش، «فاطمه» نامگذاری کرده است که با صفتهایی چون کبری، وسطی و صغری تشخیص داده می‏شدند. این امر، خود حاکی از علاقه‏ی مفرط و شدت محبت امام حسین (ع) نسبت به مادر عزیزش بوده است.

شدت عشق و علاقه‏ی سبطین پیامبر، امام حسن و امام حسین (ع) نسبت به مادر مقدسشان، به راستی که از حد توصیف بیرون است. وجود آن مادر بزرگوار، برای آنان همه چیز بود، و در پرتو مهر و شادیها عمیق‏تر و گسترده‏تر، و غم‏ها و اندوه‏ها کم‏رنگتر و قابل تحمل‏تر می‏شدند. چنان که غم سنگین رحلت جد بزرگوارشان، رسول حق و رحمت را، هرچند که بسیار عمیق و دلشکن و طاقت‏فرسا بود، در سایه‏ی وجود چنان مادر بی‏همتایی، کمتر احساس می‏کردند و تاب و توان تحمل چنان غمی را در کنار مادر خود به دست می‏آوردند. زیرا آن دو فرزند دلبند، در هر حادثه و پیشامدی، بیشتر به دامن مهر مادر پناه برده، و بیشتر با او انس و الفت گرفته و دل‏خوش کرده بودند و پیوندی معنوی و قلبی‏شان هر روز محکمتر و ناگسستنی‏تر شده بود... تا وقتی که آن حادثه‏ی لرزاننده و دلسوز پیش آمد...

آری، شدت انس و علاقه و اخلاص آنان نسبت به مادر، در آن روز تلخ و سیاه، در آن روز بغض و اشک، در روز غم‏آلود از دست دادن مادر عزیز، به اوج خود رسید: هنگامی که حالت احتضار مادر را احساس کردند، با وجود آن همه صبر و بردباری و آن همه متانت و شکیبایی، باز نتوانستند آرام بگیرند و در آرامش بمانند. باز نتوانستند از بی‏تابی خودداری کنند و خود را روی پیکر عطرآگین و در حال احتضار مادر نیفکنند و با سخنان گرم و پرشور، با گفتار مهرآمیز و با صدای بغض‏آلود، مورد خطاب قرارش ندهند و شور و بی‏تابی و اندوه و درددل و سوز درون خود را بیان نکنند...

در آن لحظات تلخ و غم‏آلود، تنها کوشش و فعالیت «اسماء» دختر عمیس بود که توانست آنان را از مادر جدا کند و به سراغ پدر گرامی‏شان علی (ع) گسیل دارد، که تفصیل آن در کتابهای معتبر مقتل به صورتی مؤثر و پرسوز آمده است. [1]

و از آن پس بود که همواره نام و یاد فاطمه‏ی زهرا (ع) بر زبان حسنین جاری و در دلهایشان پایدار بود...

یکی از پرشورترین یادآوریهای امام حسین (ع) از مادر عزیزش در لحظه‏ی بسیار حساس و سرنوشت‏ساز ایام حرکت به سوی کربلا است. در آن هنگام که لحظات می‏رفتند تا عظیم‏ترین حادثه‏ی تاریخ خونبار اسلام را در تداوم توقف‏ناپذیر خویش ثبت کنند، امام حسین (ع) با شکیبایی و متانتی که از چنان بزرگمرد جاودانه‏ای سزاوار و شایسته است، با تعبیری بسیار زیبا و باشکوه از مادر عزیز یاد می‏کند و با زیباترین و شایسته‏ترین کلمات، طهارت و عصمت و عظمت مادر خویش را بیان می‏دارد. آن جا که می‏فرماید:

«الا إن الدعی بن الدعی قد رکزنی بین اثنین، بین الذلة والسلة، هیهات منی الذلة یأبی اللَّه ذلک لنا و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت». [2]

(عبیداللَّه بن زیاد، مرا بین دو امر، مخیّر ساخته است (که یکی از آن دو را انتخاب کنم) یا تن به شمشیر دهم و کشته شوم، یا ذلّت و زبونی را اختیار کنم و با او بیعت نمایم. ولی هرگز دامن ما به ذلت آلوده نخواهد شد. زیرا دامنهای پاکی که مرا تربیت کرده، همواره از پذیرش ذلت إبا و اجتناب دارد. من در دامن صدیقه اطهر بار آمده‏ام، و از پستان فضیلت و شرف شیر نوشیده‏ام. خانه‏ی کوچک ما، کانون فضیلت و شخصیت بوده و هرگز زبونی و خواری به آن راه پیدا نکرده است. من در دامنهایی تربیت شده‏ام که عمری با آزادگی و عزت و سربلندی زندگی کرده‏اند. آنان هرگز رضایت نمی‏دهند که من زیر بار ذلّت و پستی، و قبول بیعت از فردی فرومایه همچون یزید بروم...)

آری، حتی در آن بحبوحه‏ی مرگ و زندگی، در لحظاتی که امام می‏دانست تا لحظات تاریخی شهادت سرخ خویش و یاران و عزیزان خانواده‏اش فاصله‏ی چندانی ندارد، باز به یاد مادر عزیز بود و افتخار می‏کرد که در چنان دامن پاکی تربیت یافته است...

این تذکارها و یادآوریها از تمام مواقف کربلا و عاشورا در رجزها و حماسه‏ها، در شهادتها و بر سر شهداء بارها و بارها تکرار و یادآوری شده است.

امام سجاد و یاد مادر

 

امام زین‏العابدین و فخرالساجدین، که مادر بزرگوارش را از نزدیک ندیده اما پرتو وجود او را در تمام ابعاد زندگی خاندان جلیلش به عیان دریافته و احساس کرده بود و می‏دانست که خود نیز از فروغ تربیت و شخصیت و قداست مادر عزیز بهره‏ها برده و نورها گرفته است، علاقه‏ی شدید و پرشوری در مورد شناخت هرچه بهتر و دقیق‏تر و وسیع‏تر مادرش زهرا (ع) داشت. همواره در جستجوی آن بود که دقایق و جزئیات بیشتری از زندگی مادر محبوبش را بداند تا آن را به عنوان بهترین نمونه و الگو برای بانوان و دوشیزگان مسلمان معرفی کند و روش زندگی و تربیت آن بانوی بی‏مانند را سرلوحه‏ی مکتب تربیتی زن در جامعه‏ی اسلامی قرار دهد، و همگان را به آموزش و انجام آن روشهای والا تشویق و ترغیب نماید.

از این رو همواره در پی کشف این دقایق، به سراغ کتاب می‏رفت که مادرش زهرای اطهر را از نزدیک دیده، و با اخبار و گزارشهای زندگی پرثمرش انس گرفته و بر جزئیات آن واقف بودند.

امام سجاد (ع) روزی پای صحبت اسماء دختر عمیس، که مدتی خدمتگزار خاندان رسالت بود و سعادت دیدار و همنشینی زهرای اطهر نصیبش شده بود، نشست. در آن روز، آن بانوی مؤمنه با شور و اشتیاقی وافر، داستانی را این چنین توصیف کرد:

«روزی خدمت مادربزرگ شما زهرا (ع) نشسته بودم که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از در، درآمد و وارد منزل شد. زهرا (ع) مادر گرامی شما، گردن‏بندی از طلا بر سینه داشت که علی (ع) آن را به تازگی از راه درآمد شخصی خویش برای همسرش خریداری کرده و به آن سرور بانوان عالم هدیه کرده بود.

پیامبر اسلام، با توجه به شرایط زندگی آن روز، که قدرت مسلمین رو به افزایش و زندگی‏شان رو به وسعت و راحت بود و دوران سختی‏ها و مرارتها به پایان می‏رسید، از مشاهده‏ی آن گردن‏بند بر سینه‏ی دختر گرامی خویش خوشحال شدند. ولی با این حال، باز هم دختر خود را مورد خطاب قرار داده و فرمودند:

دخترم، مبادا گفتارها و شعارهای مردم که با لحنی تجلیل‏آمیز می‏گویند «فاطمه دختر رسول‏اللَّه است»، تو را مغرور سازد و تحت تأثیر این غرور واقع شوی و پوشش ستمگران و طاغوتها و جباران را بر تن کنی!...

رسول خدا (ص) همین یک جمله را فرمودند و لحظاتی بعد، خانه را ترک گفتند و بیرون رفتند. به محض خروج ایشان فاطمه‏ی زهرا (ع) فوراً گردن‏بند را پاره کرد و آن را از گردن فروکشید و از خود دور ساخت و دیگر هرگز آنرا به کار نبرد. بلکه خیلی زود آن گردن‏بند را فروخت و با پول آن غلامی را از صاحبش خرید و در راه خدا آزادش کرد. این خبر به گوش رسول خدا رسید و باعث خرسندی فراوان حضرتش گردید. چنانکه دخترش را بسیار دعا کرد و از این عمل خیر، ابراز رضایت فراوان فرمود و حتی با الفاظی همچون: چنین دختری را قربان بروم «فداها ابوها»، از دختر عزیز خویش ذکر خیر فرمود.» [1]

امام باقر و یاد مادر

 

از عشق و علاقه‏ی پنجمین پیشوای معصوم شیعیان، امام باقر علیه‏السلام نسبت به مادر عزیز و بزرگوارش، داستانها و روایات بسیاری نقل شده که در آنها تجلیل آن حضرت از مادر محبوب و تجدید خاطره و بیان فضایل و مکارم والای فاطمه‏ی زهرا (ع) همواره تکرار و تأیید شده است.

در بیان شدت این علاقه، ذکر یک نمونه را به عنوان مشتی از خروار و ذره‏ای از بسیار، کافی می‏دانم:

در حدیث آمده است که امام باقر (ع) هرگاه که گرفتار تب شدید می‏گردید و در بستر بیماری می‏افتاد، آب خنک طلب می‏کرد. وقتی آب به دستش می‏رسید و جرعه‏ای چند از آن میل می‏کرد، لحظه‏ای از نوشیدن بازمی‏ماند و سپس با صدای بلند، به حدی که در بیرون خانه نیز شنیده شود، از ته دل مادرش زهرا (ع) را صدا می‏کرد و می‏فرمود: مادرم، فاطمه، ای دختر رسول‏اللَّه!

و بدین‏گونه در آن لحظات سوز تب، نوعی تشفّی دل و مرهم غم و تسکین خاطر می‏جست، و جان و روح خود را با نام زیبای محبوب و معشوق و مادر عزیز خود، عطرآگین و سکون‏آمیز می‏ساخت. [1] 374.

امام صادق و یاد مادر

 

علاوه بر رسول خدا و امیرالمؤمنین و حسنین علیهم‏السلام که زندگی روزمره و مستقیم با حضرت فاطمه علیهاالسلام داشته‏اند و از او پیش از وفات و بعد از آن بسیار یاد می‏کردند، سایر ائمه نیز در فرصتهای مختلف به تناسب، از او یاد می‏نمودند.

ابوبصیر می‏گوید: روزی صحبت فاطمه علیهاالسلام در میان بود، حضرت امام صادق علیه‏السلام پس از ذکر تاریخ وفات آن بانو، فرمودند: مادرم فاطمه علیهاالسلام در اثر ضربت قنفذ (غلام خلیفه دوم) از دنیا رفت، که به امر اربابش به فاطمه علیهاالسلام زد و آن حضرت بچه‏اش را سقط کرده و شدیداً مریض شد و سپس وفات نمود. (و کان سبب وفاتها ان قنفذاً مولی عمر لکزها بنعل السّیف بامره فاسقطت محسنا و مرضت من ذلک مرضا شدیدا...) [1]

و همچنین سکونی (از علمای بزرگ اهل سنت) در عصر آن حضرت می‏گوید: من وارد محضر امام صادق شدم، قیافه‏ام گرفته و محزون بود. حضرت از علت آن پرسید. جواب دادم: خداوند دختری برایم داد. حضرت فرمودند: یا سکونی! سنگینی آن بر زمین و روزیش با خداست، او عمر خودش را می‏کند و از روزی خویش می‏خورد (تو چرا ناراحتی؟) سپس فرمود: اسم او را چه گذاشتی؟ گفتم: فاطمه! امام چون نام فاطمه علیهاالسلام را شنید سه بار فرمود: آه، آه، آه، گویا با شنیدن این نام تمام مصائب و مظلومیتهای مادر را تداعی کرد و لذا دست خویش را بر پیشانیش گذاشته و خطاب به من فرمود: چون نام او را فاطمه گذاشته‏ای، مبادا بر وی ناسزا بگویی و یا او را لعن کنی و یا بزنی. [2]

امام موسی کاظم و یاد مادر

 

امام موسی بن جعفر (ع) هفتمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، و قهرمان مبارزه و مقاومت و متحمل عمری زندان و شکنجه و آزار در راه آئین و مذهب حق و حقیقت، نسبت به مادرش زهرا (ع) علاقه‏ای پرشور و عاشقانه و ارادتی شدید و خالصانه داشت.

امام معصوم همواره از مادر محبوبش و فداکاریها و مبارزات و ایثارگریها و مظلومیتش او یاد می‏کرد و به ویژه مسأله‏ی فدک- که در مورد آن یکی از سیاه‏ترین صفحات تاریخ صدر اسلام توسط غاصبین حقوق اهل‏بیت به وجود آمد- همیشه مورد نظر و طرف توجه امام بود، که با یادآوری و تشریح و تحلیل ابعاد آن، حقایق مسلمی را درباره‏ی حقانیت خاندان رسالت فاش و بیان می‏فرمود.

داستانی که ذیلاً نقل می‏شود، گوشه‏ای از علاقه‏ی شدید و ارتباط قلبی و معنوی امام را با مادر محبوبش نشان می‏دهد؛ و همچنین آشکار می‏سازد که حقوق پایمال شده‏ی زهرای اطهر (ع) همواره موردنظر و توجه فرزندان گرامی‏اش قرار داشته، و آن بزرگواران پیوسته درصدد بازپس گرفتن و استیفای حقوق مادر محبوب خویش بوده‏اند.

ابتدا باید بگوییم که: مهدی عباسی خلیفه‏ی جائر و ظالم عهد امامت موسی بن جعفر (ع)، در اوایل حکومت غاصبانه‏ی خویش، برخورد شدیدی با امام معصوم (ع) نداشت. تنها یک بار در مدینه ملاقاتی با امام داشت که طی آن، از محضر امام در مورد تحریم خمر و مسکرات که معمولاً در دربار خلفای عباسی مصرف می‏شد- سؤالی مطرح ساخت. در آن دیدار، خلیفه‏ی نابکار، چنان پاسخ عمیق و دقیق و عالمانه و قانع‏کننده‏ای از امام دریافت داشت که با وجود قلب سیاه و اندیشه‏ی تباه خود، باز هم نتوانست اعجاب و شگفتی خود را مخفی نگه دارد و علم وافر و عمیق و دانش عظیم و وافر امام را مورد تأیید و تصدیق قرار ندهد.

بار دوم، ملاقات مهدی عباسی و امام معصوم (ع)، هنگامی صورت گرفت که ظاهراً مهدی درصدد رد مظالم پدرش منصور برآمده بود. یعنی ظاهراً می‏خواست اموالی را که توسط منصور، از امام صادق (ع) ضبط و تصرف شده بود، به فرزند بزرگوارش امام موسی بن جعفر (ع) برگرداند. لذا در آن ملاقات از امام پرسید: حدود فدکی که از مادرتان فاطمه غصب شده چقدر و چگونه است و حد و مرز آن چیست؟ حدود آن را برایم مشخص کنید تا به شما بازش گردانم.

امام در پاسخ مهدی، حد و مرزی را برای فدک تعیین کرد که درست با وسعت امپراطوری مسلمین در عهد خلافت مهدی مطابقت می‏کرد به این ترتیب که امام فرمود:

پس تو می‏خواهی حد و مرز فدک را بدانی؟ گوش کن تا برایت بگویم...

یک سمت آن، کوه احد؛

سمت دیگرش، عریش مصر؛

مرز سوّم آن، دریای احمر؛

و مرز چهارمش، دومةالجندل...

مهدی در پی بیانات امام، با تغیر و پریشانی گفت: آیا همه‏ی اینها که گفتی حدود فدک است؟

امام فرمود: آری، همه‏ی این سرزمینها از مناطقی است که با لشکرکشی و جنگ بازستانده نشده است.

مهدی از آن روز کینه و دشمنی امام را بر دل گرفت و درصدد نابودی آن حضرت برآمد، زیرا خطر را بالای سر خود احساس کرد. او آن روز متوجه شد که هدف امام، فقط بیان حدود فدک خالی و بازپس گرفتن آن نیست؛ بلکه مراد و منظور اصلی بازستاندن حکومت و خلافت است که به زور و عنف از خاندان رسالت گرفته شده و چیزی جز غصب حقوق اهل‏بیت (ع) نبوده است. او فهمید که هنوز فرزندان علی (ع) و زهرا، حق خود را فراموش نکرده‏اند و با تمام قوا درصدد استیفای آن هستند، لذا تنها فدک را نمی‏خواهند، بلکه می‏خواهند حکومت ظلم و جور و فساد را از بیخ و بن براندازند.

آنگاه مهدی در پاسخ امام گفت: اینها که گفتی خیلی زیاد است». [1]

و البته چنان که معلوم است، هرگز حقوق اهل‏بیت عصمت و طهارت را بازپس نداد، سهل است؛ که از آن پس با تمام قوا درصدد ایذا و آزار و نابودی امام (ع) برآمد و این هدف شوم را تا سرحد شهادت امام بزرگوار نیز دنبال کرد.

امام رضا و یاد مادر

 

امام رضا ثامن‏الائمه (ع) نیز همچون دیگر فرزندان زهرای اطهر (ع) و سلاله‏ی پاک پیامبر، علاقه شورانگیز و احترام خاص و اخلاص‏آمیزی نسبت به ساحت مقدس مادرش زهرا (ع) داشت. همواره و در هر فرصتی، از آن بانوی بانوان بهشتی، تجلیل و تکریم به عمل می‏آورد و با اعتزاز و افتخار نام عزیزش را بر زبان جاری می‏ساخت. شدت این شور و علاقه به حدی بود که مخالفان و بدخواهان نیز به وسعت آن پی برده بودند و سعی داشتند که از این راه، با امام وارد مذاکره و گفتگو شوند به این ترتیب برای نیل به مقاصد خود، رضایت و خشنودی امام را جلب کنند و دل امام را با خود نرم سازند.

روزی امام رضا (ع) با فرزند دلبندش جوادالائمه نشسته بود و مأمون عباسی نیز در محضر آن دو بزرگوار حضور داشت. آن روز امام (ع) حدیثی را در مدح مادرش فاطمه‏ی زهرا (ع) بازگو فرمود.

مأمون نیز با شنیدن حدیث، به سخن آمد و گفت: پدرم رشید از پدرش مهدی، او هم از منصور، او هم از پدرش، و او هم از جدش «ابن‏عباس» روایت کرده است که روزی ابن‏عباس خطاب به معاویه گفت: آیا می‏دانی که چرا فاطمه (ع)، فاطمه نامگذاری شده است؟

معاویه گفت: نمی‏دانم

ابن‏عباس گفت: بدان جهت به او فاطمه گفتند که او و پیروانش از آتش دوزخ دور و محفوظ نگه داشته شده‏اند. او گفت: این سخن را من از رسول خدا (ص) شنیدم». [1]

توضیح این سخن نیز در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است که فرمود: آنان کسانی هستند که بتوانند با ایمان و توحید و اخلاص به ملاقات پروردگار خود بشتابند و شیعه بودن و پیروی از فاطمه (ع) را عملاً به اثبات رسانند، نه آن که فقط به زبان و در ظاهر خود را پیروان فاطمه بنامند.

 

امام جوادالائمه و یاد مادر

 

امام جواد (ع)، فرزند برومند پدری بزرگوار چون امام رضا (ع) است و در مکتب تربیتی او پرورش یافته، و طبیعی است که عشق و علاقه به مادر عزیز را نیز از چنان پدری آموخته و به ارث برده باشد. آری شور شفیقانه و مهر خالصانه‏ی امام جواد (ع) نسبت به مادرش نیز همواره شعله‏هایی سرکش داشته و ورد زبانها بوده است.

در بیان این شور عشق و گرمای مهر و عاطفت، گرچه سخن بسیار گفته شده است، اما برای نمونه کافی است به حدیث کوتاهی که صاحب سفینةالبحار نقل کرده است توجه و بسنده کنیم. در آن حدیث آمده است: «امام جواد هر روز، موقع زوال روشنایی آفتاب، به مسجد نبی اکرم (ص) در مدینه می‏آمد و صلوات و درود بر پیامبر اسلام می‏فرستاد و مشام جان خویش را از یاد جد بزرگوارش معطر می‏ساخت.

سپس به سراغ خانه و محل زندگی مادرش فاطمه‏ی زهرا (ع) که در همان نزدیکی و جوار قبر پیامبر است می‏رفت. با سری پرشور و قلبی پر تپش، و در نهایت ادب و احترام، ابتدا کفشها را از پا درمی‏آورد و آنگاه با جان و دلی سرشار از شور و اشتیاق و عشق، وارد آن خانه‏ی کوچک و پرنور می‏شد و در آنجا نماز و دعا می‏خواند و دقایقی طولانی، در حالت شور و جذبه‏ی روحانی به سر می‏برد».

برای درک شدت این مهر و علاقه باید دانست که هرگز دیده نشد، حتی برای یکبار هم، که امام به مسجد نبوی برود ولی سراغ مادرش را نگیرد، و یا بدون راز و نیاز با روح قدسی آن بزرگوار به خانه‏ی خود برگردد.

و باز برای پیگری و بیان گوشه‏ی دیگری از این علاقه و ارادت امام نسبت به مادر عزیزش، کافی است که داستان ازدواج آن حضرت را در نظر گرفت، به جوانب آن نظر افکند.

در بررسی چگونگی ازدواج امام جواد (ع)، بیش از پیش متوجه می‏شویم که وی چه احترام و فضیلتی برای مادرش قاتل بوده و چگونه برتری و والایی مادر عزیز را، از هر جهت در نظر داشته است. می‏دانیم که امام جواد (ع)، داماد خلیفه‏ی وقت مأمون عباسی شده بود. لذا در وصلت او با «أمّ‏فضل» دختر خلیفه، که از خاندانی مرفّه و پرتجمل بود، انتظار می‏رفت که هزاران درهم و دینار از طرف پدر عروس در آن محفل عروسی خرج شود، و طبق آنگونه مراسم، مهریه و کابین نیز به تناسب ثروت و امکانات پدر عروس، بسیار چشمگیر باشد و قوس تصاعدی طی کند و با ارقام درشت رقم زده شود.

ولی امام جواد (ع) به خاطر علاقه و احترام و فضیلت فراوانی که برای مادرش قائل بود، حاضر نشد مهریه‏ی همسرش بیش از پانصد درهم- که همان مهریه‏ی مادرش زهرا (ع) بود- تعیین گردد.

چون او هرگز حاضر نبود مهریه‏ی همسرش از مهریه‏ی مادر ارجمندش زهرا (ع) فزونی گیرد و یک نوع برتری و فزونی تلقی گردد.

امام هادی و یاد مادر

 

امام هادی (ع) دهمین اختر تابان آسمان ولایت و امامت و پیشوای راستین جهان اسلام نیز علاقه و ارادت خاصی نسبت به ساحت مقدس مادرش زهرا (ع) داشت.

امام معصوم، این علاقه و ارادت را، بارها و بارها ضمن گفتگوها و مباحثاتی که با ملحدین و زنادقه و دیگر گروههای مخالف مکتب اهل‏بیت (ع) داشته است، با زیباترین بیان و رساترین کلام اظهار کرده و همواره به وجود گرامی‏اش و خاندان اهل‏بیت (ع) افتخار نموده است.

در میان دعاها و تعلیمات عالیه‏ی آن بزرگوار، جامع‏تر و گویاتر از «زیارت جامعه» را، که از تعلیمات زیبا و عمیق آن حضرت است پیدا نکردیم. امام معصوم، ارادت و علاقه‏ی خاص خویش را نسبت به مادرش زهرا (ع) و اهل‏بیت مطهر، و خاندان پاک رسالت و مهبط نزول وحی، در همان زیارت جامعه بارها ابراز داشته و طی همین دعای باشکوه فرموده است:

«سلام و درود بر شما باد، ای خاندان نبوت و رسالت.

سلام و درود بر شما باد، ای مراکز رفت و آمد و فرشتگان آسمانی و ای محل نزول وحی الهی.

سلام و درود بر شما باد، ای پیشوایان ملل و عناصر نیکوکار و سیاستمداران پاک و تدبیرورزان امور مردم.

سلام و درود بر شما باد، ای کلیدهای ایمان و امنای رحمان و عصاره‏ی پیامبران

سلام و درود بر شما باد، ای مراکز معرفت و شناخت خدا، و معادن حکمت الهی و رازداران اسرار بزرگ

سلام و درود بر شما باد، ای حاملان کتاب خدا، و اوصیای پیامبر، و ذریه‏ی نسل رسول خدا، و رحمت و برکات الهی بر شما باد».

امام حسن عسکری و یاد مادر

 

امام حسن عسکری (ع) یازدهمین پیشوای راستین جهان اسلام همواره قلبی سرشار از یاد و مهر مادر داشت و در هر فرصتی عشق و علاقه‏ی خود را نسبت به آن بزرگوار بیان می‏فرمود.

ابن شهرآشوب، صاحب «مناقب» در کتاب خود از «ابی‏هاشم» و او از امام حسن عسکری (ع) نقل می‏کند «که روزی خطاب به حاضران فرمودند: آیا می‏دانید که مادرم فاطمه (ع) چرا «زهراء» (یعنی درخشنده‏رو) نامیده شدند؟

حاضران عرض کردند: چه بهتر که خودتان بفرمایید.

امام در توضیح آن نام زیبا فرمودند: چون صورت مادرم در روز همانند خورشید، و هنگام غروب همچون ماه و در دل شبها چونان ستارگان آسمان بر جدم علی (ع) پرتوافکن و تابان بود، از این جهت او را زهرا و درخشنده‏رو نامیدند». [1]

امام زمان و یاد مادر

 

حضرت ولی عصر- عجل‏اللَّه تعالی فرجه الشریف- در طول عمرش بیش از سایر ائمه مظلومیت مادر را یاد می‏کند و روزی که ظهور می‏کند، به مدینه می‏آید و ناله‏ها و استغاثه‏های فاطمه علیهاالسلام را متذکر می‏گردد و می‏گوید: ای مادر! امروز از قاتلانت انتقام می‏گیرم و آنان را به سزای اعمالشان می‏رسانم. آنگاه به سراغ قبر قاتلان او آید و با اذن خدا آن دو را زنده می‏کند و سؤال کند: به چه جرمی مادرم را مصدوم و مجروح کردید؟ بچه‏اش را کشتید؟ خانه‏اش را مورد تهاجم قرار دادید؟ سپس با شمشیری که در دست داد آنان را به قتل می‏رساند و جسدشان را به آتش می‏کشد و خاکسترشان را بر باد می‏دهد.... [1]

آری دل نازنین امام زمان علیه‏السلام هرگز از یاد غمها و غصه‏های مادر بزرگوارش فاطمه علیهاالسلام آرام نمی‏گیرد و مصائب او را فراموش نمی‏کند، زیرا فاطمه علیهاالسلام حجت و اسوه‏ی ائمه خوانده شده است، و در عمر کوتاهش شدیدترین و دردناکترین مصیبتها را پشت سر گذاشته است.

پیشینه‏ی تاریخی و موقعیت جغرافیایی فدک

 

در زمان حضرت موسی علیه‏السلام مردی عابد و زاهد و متقی و دانشمند از خصصین آنحضرت بود و به او زاهد «ذرخا» می‏گفتند. او صفات و فضائل حضرت محمد مصطفی صلی اللَّه علیه و آله را از او می‏شنید، و در دعا و اورادش آنحضرت را یاد می‏کرد.

چون موسی علیه‏السلام از دنیا رفت آن مرد زاهد عبادت و ریاضت خود را بیشتر کرد. او دائم به صحرا و بیابان می‏رفت و خدا را عبادت می‏کرد، تا به یک وادی بین مدینه و مصر رسید که آنجا را «مدائن الحکماء» می‏گفتند و شتران حکمای مدینه در آنجا چرا می‏کردند، و آن وادی نزدیک مدینه بود و آب و درختی نداشت.

چون ذرخا به آنجا رسید خوشش آمد و در همانجا به عبادت مشغول شد و معبدی بنا نمود و چاه آبی کند و پیوسته به مقالات موسی علیه‏السلام و تلاوت تورات و مدح و صفات محمد صلی اللَّه علیه و آله و مهر و محبت علی علیه‏السلام که در تورات می‏خواند مشغول بود و علم هشت افلاک و رمل دانیال نبی را نیکو می‏دانست. گاهی در اسطرلاب نظر می‏داد و حکم می‏کرد. در آن مکان از اعجاز محمد و علی صلوات‏اللَّه‏علیهما و حرمت ذرخاء عابد چشمه‏ی پر آبی پدیدار شد، و او آن را حفر کرد تا آب آن زیاد شد.

در آنجا زرع و آبادانی بنا نهاد، و عمارت ساخت و آبادی هر روز زیادتر می‏شد تا آنکه از طرف زاهدان و عابدان و قبایل و عشایر روی به وی نهادند و در آنجا باغها و بستانها ساختند، و خانه‏ها و عمارتها بنیاد کردند، و در اندک زمانی هشت قریه‏ی آباد شد و مردم از هر سو می‏آمدند و همچنان اضافه می‏شدند.

عمر زاهد به پایان رسید در حالی که فرزند و فرزند زادگان وی بسیار شده بودند. هنگام مرگ دستور داد تا صندوقچه‏ای از فولاد و قفل بی‏کلید و لوحی از طلا ساختند و با دست خویش وصیت نامه‏ای در آن لوح نوشت و آن را در آن صندوق نهاد و قفل بر او زد.

بعد به فرزندان خود وصیت کرد که هزار و پانصد و پنجاه سال بعد از من پیامبری پیدا می‏شود که نام وی محمد است و وصی و خلیفه‏ی او پسر عموی اوست که علی نام دارد و داماد او است که در تورات او را «ایلیا» گویند که شجاعی همچون او از آدم تا آخر دنیا پیدا نشود و بعد از محمد پیامبری نباشد و بعد از علی نیز وصی نباشد مگر از اولاد او. چون آنان پیدا شوند از قوم من یکی بر ایشان ایمان آورد و آنان را در خانه‏ی خود به مهمانی می‏برد و در آن مهمانی از علی معجزه‏ای ظاهر می‏شود.

آن معجزه این است که انگشتر محمد در آن مجلس از انگشت وی به چاهی می‏افتد و علی آن را بدون آنکه به چاه رود بیرون می‏آورد و همین صندوق را نیز از شما طلب کند. فورا صندوق را نزد وی برید که کلید این صندوق انگشت مبارک اوست که با انگشت خویشش آن را می‏گشاید.

وقتی شما این معجزه را از وصی پیامبر عربی ببینید همه بر دین وی درآیید که اگر خلاف کنید کافر از دین موسی مرده‏اید و این هشت قریه که در تصرف دارید تسلیم وی کنید که من آنها را فدای وی کرده‏ام.

این را گفت و جان بحق تسلیم کرد. آنان منتظر پیامبر آخرالزمان بودند تا آنکه یکهزار و پانصد و پنجاه سال از فوت ذرخا گذشت و آن بزرگوار عالم را به نور وجود خود منور گردانید و آوازه‏ی معجزه او هر روز بلندتر گشت و کارش قوی‏تر شد تا آنکه مکه را در دست مشرکان مکه گذاشت و به مدینه هجرت کرد.

روزی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله با اصحاب خود از در خانه‏ی نواده‏ی بزرگ ذرخا عبور نمود. تا جمال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله را دید پرسید: این مرد چه کسی است؟ به او گفتند: وای بر تو! او را نمی‏شناسی؟ او پیامبر آخرالزمان است. چون پسر نام حضرت محمد صلی اللَّه علیه و آله را شنید و دانست که او نبی آخرالزمان است نعره‏ای زد و افتاد و بیهوش شد.

آنحضرت را از حال آن مرد با خبر نمودند. حضرت بازگشت و بر بالین او آمد. جوانی را دید که نور ایمان بر چهره‏اش نمایان بود. سر او را از زمین برداشت و بر زانوی مبارک خود نهاد و در آنجا نشست. چون قوم آن جوان این خلق را دیدند جملگی از دل محب حضرت شدند و زاری کنان بر سر آن جوان و بر گرد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله جمع شدند. چون آن جوان بهوش آمد و چشم باز کرد سر خود را کنار آنحضرت دید و شهادت بر توحید و نبوت و امامت علی علیه‏السلام را بر زبان جاری کرد و مادر و پدرش این قضیه را شنیدند و چیزی نگفتند.

پس برخاست و دست و پای حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‏السلام را بوسید و با یاران ایشان مصافحه کرد و به خانه‏ی خویش رفت و هر چند پدر و مادرش او را دلالت کردند که دست از اسلام بردارد سودی نبخشید و او هر روز بخدمت حضرت می‏رسید.

روزی به آنحضرت عرض کرد: یا رسول‏اللَّه، تمنا دارم دعا کنی که پدر و مادرم اسلام را قبول نمایند. فرمود: من ایشان را بطلبم و اسلام را بر ایشان عرضه کنم. عرض کرد: یا رسول‏اللَّه، ایشان با شما عداوت دارند نه بنزد شما می‏آیند و نه اسلام را قبول می‏کنند. اگر اجازه دهی من مهمانی برپا کنم و شما را بطلبم. چون تشریف بیاورید شاید از برکت قدوم شما و از اثر دیدار شما نور ایمان در دل آنها اثر کند.

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله قبول نمود. آن جوان به خانه رفت و اسباب مهمانی مهیا نمود و آنگاه سراغ پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آمد. آنحضرت برخاست و با امیرالمؤمنین علیه‏السلام و جماعتی از خاصان صحابه به خانه‏ی آن جوان به مهمانی رفتند و دیدند درون خانه گنجایش آن جماعت را ندارد.

چهار طاقنما در میان باغ بود و حوضی در میان آنها بود و در میان آنها و حوض چاه آبی بود که ذرخای عابد کنده بود. آنان را به آنجا برد و انواع نعمتها را در آن مجلس حاضر ساخت و قوم ذرخای عابد هم دست ادب بر سینه گذاشتند و بر خدمت ایستادند.

وقتی از خوردن غذا فارغ شدند کاغذی نزد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آوردند تا مهر نماید. پس خاتم را بیرون آورد تا به آن کاغذ بزند. ناگاه خاتم از دست آنحضرت در چاه افتاد.

آنان با دیدن این منظره متحیر شدند و اولاد ذرخاء زاهد که حاضر بودند وصیت جد خود را به یاد آوردند.

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله امیرالمؤمنین علیه‏السلام را طلب کرد و فرمود: یا علی، این خاتم را از چاه بیرون آور که حلال مشکلات تو هستی.

امیرالمؤمنین علیه‏السلام کنار آن چاه آمد و گفت: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» و سوره فاتحه را خواند. آب چاه جوشید و بالا آمد و دیدند انگشتر بر کف آب می‏آید. چون بالا آمد امیرالمؤمنین علیه‏السلام دست مبارک برد و انگشتر را از روی آب برداشت و بوسید و به دست پیامبر صلی اللَّه علیه و آله داد و قوم ذرخای عابد چون این معجزه را از امیرالمؤمنین علیه‏السلام دیدند وصیت جد خود را به یاد آوردند و در این گفتگو بودند و منتظر آن بودند که صندوق را هم بطلبد تا بیاورند.

امیرالمؤمنین علیه‏السلام رو به قوم ذرخای زاهد کرد و فرمود: امانتی که جد بزرگ شما جهت ما گذاشته و وصیت کرده که تسلیم ما کنید بیاورید. این سخن را از امیرالمؤمنین علیه‏السلام شنیدند و رفتند و صندوق را آوردند و تسلیم آنحضرت نمودند و زمین ادب بوسیدند.

حضرت نظر کرد و صندوقی از فولاد دید که بسیار لطیف ساخته شده بود و قفل محکمی بر او زده شده بود و کلید نداشت.

حضرت صندوق را تماشا کرد و نزد امیرالمؤمنین علیه‏السلام گذاشت و فرمود: در صندوق را نیز تو باز کن و این معجزه را باز بنما و این را نیز تو آشکار کن. پس علی علیه‏السلام دست مبارک را به دعا برداشت و چیزی خواند و سر انگشت بر آن قفل بسته زد. به قدرت حق تعالی و به ولایت امیرالمؤمنین علیه‏السلام آن قفل صدایی کرد و باز شد.

امیرالمؤمنین علیه‏السلام نظر کرد و لوحی دید از طلا و خطی که بر آن لوح با نقره‏ی سفید به خط عبرانی نوشته است. آن لوح را برداشت و به دست پیامبر صلی اللَّه علیه و آله داد. آنحضرت نگاه کرد و دوباره به آن حضرت بازگرداند و فرمود: یا علی، این لوح را نیز تو بخوان. علی علیه‏السلام در لوح نظر کرد و مطلب مزبور را به خط ذرخای زاهد در آن لوح نوشته و مهر کرده دید.

او گفته بود که بعد از هزار و پانصد و پنجاه سال، محمد صلی اللَّه علیه و آله پیامبر آخرالزمان ظاهر می‏شود و علی بن ابی‏طالب ابن‏عم و داماد و وصی وی است. یکی از ذریّه‏ی من به وی ایمان می‏آورد و او آنها را به مهمانی می‏برد، و انگشتر از انگشت محمد صلی اللَّه علیه و آله بیرون می‏آید و در چاه می‏افتد و داماد و وصی وی آن را از چاه بیرون می‏آورد بی‏آنکه به چاه رود. سپس این صندوق را از شما می‏طلبد. آن را نزد او ببرید و همگی اسلام را بپذیرید و اقرار به حقیقت وی نمائید که دین او ناسخ همه‏ی ادیان است، و این هشت قریه را تسلیم وی کنید که حق او است، و بر شما و بر جمیع مردم بجز اهل‏بیت او حرام است. اگر وصیت مرا عمل نکنید خداوند خصم شما باد و آنحضرت نیز خصم شما باشد و این روستاها و آبادیهای من فدای وصی محمد صلی اللَّه علیه و آله و اهل‏بیت اوست.

وقتی آن قوم این خط و وصیت جد خویش را دیدند و شنیدند همگی اسلام آوردند و هشت قریه را فدای امیرالمؤمنین علیه‏السلام کردند و آنجا را «فداک» نام نهادند، یعنی «فدای تو». آنگاه امیرالمؤمنین علیه‏السلام آنها را فدای پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نمود.

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله هم آنها را به فرزند خود فاطمه علیهاالسلام داد و فاطمه علیهاالسلام نیز تسلیم علی علیه‏السلام کرد. پس فدک در اصل «فداک» با الف بوده که از کثرت استعمال الف آن ساقط شده است. [1]

بعضی گفته‏اند: علت تسمیه‏ی آن به فدک به خاطر آن است که بیشتر محصول آن پنبه است و لفظ «فدک» به معنای از هم باز شدن و پراکنده شدن و حلاجی پنبه است. بعضی هم گفته‏اند به نام «فدک فتح فدک بدست شخص پیامبر و امیرالمؤمنین

 

بحارالانوار: ج 21 ص 22 ج 29 ص 110، 114، 348. تهذیب الاحکام: ج 1 ص 424.

الخرائج: ج 1 ص 113.

پس از فتح خیبر در سال هفتم هجرت و حدود چهار سال قبل از رحلت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله جبرئیل نازل شد و از جانب خداوند دستور فتح فدک را آورد. در این فرمان تصریح شده بود که این اقدام می‏بایست توسط شخص پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‏السلام انجام شود، و مسلمانان در آن شرکت نکنند.

آن دو بزرگوار، اسلحه‏ی لازم را برداشتند و اسبهای خود را آماده کردند و در تاریکی شب از لشکر جدا شدند و از خیبر حرکت کردند تا به سرزمین فدک رسیدند و کنار قلعه‏ی آن آمدند.

فتح یک قلعه توسط دو نفر کاری بود استثنایی و می‏بایست حساب شده انجام شود، و پشتیبانی خداوند که همیشه بدرقه‏ی راه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بود مسیر ماجرا را به سوی پیروزی پیش می‏برد.

مردم فدک که پیگیر اخبار فتح خیبر بودند و روز قبل خبر فتح آن قلعه‏ی عظیم را دریافته بودند، از وحشت به قلعه پناه برده و درهای آن را محکم بسته بودند و شبی سراسر اضطراب را می‏گذراندند.

در چنین شرایطی که بر داخل قلعه حکمفرما بود، پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‏السلام به پای قلعه رسیدند و بصورت عادی هیچ راهی برای نفوذ به قلعه وجود نداشت. از سوی دیگر نباید افراد داخل قلعه وجود کسی را بیرون قلعه احساس می‏کردند. تصمیم بر آن شد که مخفیانه از دیوار قلعه بالا روند و بر فراز آن با صدای بلند اذان بگویند. در این صورت اهل قلعه خود را در محاصره دیده و قلعه را فتح شده خواهند پنداشت. آنگاه است که تصمیم بر فرار می‏گیرند و براحتی می‏توان اقدامی بزرگ را به انجام رساند.

امیرالمؤمنین علیه‏السلام بر کتف پیامبر صلی اللَّه علیه و آله قرار گرفت و سپس حضرت برخاست و او را با خود بلند کرد، و با معجزه‏ی الهی امیرالمؤمنین علیه‏السلام از دیوار قلعه‏ی فدک بالا رفت. آنگاه که بر فراز دیوار قرار گرفت، رو به اهل قلعه اذان گفت و صدای تکبیر بلند نمود.

مردم قلعه‏ی فدک که گمان می‏کردند سربازان مسلمان بر فراز قلعه هستند، فرار کنان رو بسوی درب قلعه نهادند و آنرا باز کردند و از آن خارج شدند تا در زمینهای بیرون قلعه پراکنده شوند.

امیرالمؤمنین علیه‏السلام از دیوار قلعه پایین آمد و با پیامبر صلی اللَّه علیه و آله که بیرون قلعه منتظر بود در مقابل آنان قرار گرفتند و با آنان درگیر شدند و هیجده نفر از بزرگان آنان بدست امیرالمؤمنین علیه‏السلام به قتل رسیدند و در نتیجه بقیه تسلیم شدند.

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله خود و فرزندان آنان را اسیر نمود و غنائم را همراه آنان به مدینه آورد.

بن هام» اول کسی است که در فدک سکونت داشته است. فدک ملک شخصی پیامبر اکرم بر اساس حکم صریح قرآن مجید

 

یهودیان فدک از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله درخواست کردند خودشان را آزاد کند و اموال را به تناسب نصف با آنان مصالحه کند. حضرت این پیشنهاد را قبول کرد و امیرالمؤمنین علیه‏السلام را فرستاد و با ضمانت حفظ خونشان با آنان مصالحه کرد و قرار بر این شد که «هرکس از اهل فدک مسلمان شود خمس اموال او را بگیرند و هرکس بر دین خود باقی بماند همه‏ی اموالش را بگیرند».

این قرارداد بین پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و یهود فدک به امضاء درآمد و به دست آنان داده شد تا بعنوان همیشه‏ی تاریخ بدان عمل شود.

این درباره‏ی جان و اموال شخصی آنان بود، و سرزمین فدک بعنوان ملک شخصی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله درآمد و قرار شد سالیانه یکصد و بیست هزار دینار (سکه‏ی) طلا بعنوان درآمد فدک ارسال نمایند.

ملک شخصی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شدن فدک بر اساس حکم صریح قرآن است، زیرا این سرزمین بدون لشکرکشی مسلمانان و بدون کوچکترین دخالت آنان فتح شد. خداوند در قرآن می‏فرماید: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ الْقُری فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبی... فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَ لا رِکابٍ، وَلکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلی مَنْ یَشاءُ...» [1]  طبق این آیه‏ی صریح قرآن سرزمینهایی که بدون لشکرکشی مسلمانان فتح شود، حتی اگر اهل آنجا خودشان بعنوان تسلیم نزد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بیایند، این مناطق و غنائم و اسرای آن ملک خاص حضرت است، و مسلمانان هیچ حقی در آن نخواهند داشت و حضرت بعنوان اموال شخصی خود هر تصمیمی بخواهد می‏تواند درباره‏ی آنها بگیرد.

لذا سرزمین فدک بصورت یکپارچه از آن پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شد که می‏بایست مردم فدک در آن کار می‏کردند و درآمد آن را به حضرت تسلیم می‏نمودند و فقط اجرت دریافت می‏کردند.

اعطای فدک به حضرت زهرا به دستور خداوند

 

به روایات زیادی ثابت شده است که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فدک را به حضرت زهرا علیهاالسلام هدیه کرد.

در کتب تفسیر و حدیث اهل سنت، روایات مختلفی در این باره نقل شده است و تصریح می‏کنند که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فدک را به حضرت زهرا علیهاالسلام داد. اما به چگونگی آن اشاره‏ای نمی‏کنند.

از جمله کتب تفسیر از اهل سنت که به بررسی آیات نازل شده در مورد اهل‏بیت پرداخته است، شواهد التنزیل می‏باشد [1] ، که در ذیل آیه‏ی شریفه: (و آت ذاالقربی حقه) به طور یقینی، به هفت نقل و طریق، ثابت کرده است که حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله و سلم فدک را به حضرت زهرا علیهاالسلام، عطاء کرده‏اند.

سند این روایات را به ابی‏سعید خدری منتهی می‏کند؛ به جز یک مورد که از حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام نقل کرده است [2]

اما متن روایتی که به هفت طریق نقل کرده این است:

لما نزلت: «و آت ذاالقربی حقّه» [3]  «دعا رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم فاطمة علیهاالسلام فاعطاها فدکا [4] »

و حافظ ابی‏بکر هیثمی ذیل همین آیه می‏نویسد: دعا رسول‏اللَّه فاطمه فاعطاها عدکا [5]

سیوطی در درالمنثور سند روایت را به دو نفر منتهی می‏کند، یکی به ابی‏سعید و دیگری به ابن‏عباس [6]

از ابن‏عباس نقل می‏کند: «آنگاه که این آیه نازل شد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فاطمه علیهاالسلام را خواست و فدک را برای او جدا کرد [7]

اما در نزد علماء شیعه بدیهی و ضروری است که حضرت رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم فدک را به حضرت فاطمه علیهاالسلام به دستور الهی عطا فرمود. [8]

ما به یک روایت که در کتب مختلف نقل شده اکتفاء می‏کنیم:

«... فانزل اللَّه علی نبیه صلی اللَّه علیه و آله و سلم: «و آت ذاالقربی حقّه» فلم یدر رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم من هم، فراجع فی ذلک جبرئیل، و راجع جبرئیل علیه‏السلام ربّه، فأوحی اللَّه الیه ان ادفع فدک الی فاطمة علیهاالسلام، فدعاها رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم فقال لها: یا فاطمة! ان اللَّه امرنی ان ادفع الیک فدک، قد قبلت یا رسول‏اللَّه من اللَّه و منک، فلم یزل و کلاؤها فیها حیوة رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم [9]

آنگاه که آیه‏ی: (و آتِ ذاالقربی حقّه) نازل شد، پیامبر از جبرئیل سؤال کرد: ذاالقربی کیست؟ جبرئیل از طرف پروردگار وحی نازل کرد: فدک را به حضرت زهرا علیهاالسلام هدیه کن. حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله و سلم فاطمه علیهاالسلام را خواست و فرمود: خدا به من امر کرده که فدک را به تو بدهم. حضرت زهرا علیهاالسلام هدیه را قبول کرد و تا زمانی که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم در قید حیات بود، کارگزاران حضرت زهرا علیهاالسلام در آن مشغول کار بودند.

بعضی از مورّخین نوشته‏اند [10]

حضرت زهراء علیهاالسلام ابتداء عرضه داشت: «شما اُولی به من می‏باشید. تا زمانی که شما هستید، من در آن تصرف نخواهم کرد».

پیامبر فرمودند: «دوست ندارم بعد از من برای شما مشکل ایجاد کنند و آن را از شما بگیرند».

حضرت فاطمه علیهاالسلام عرضه داشت: «هرچه شما دستور می‏فرمایید.»

حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله و سلم مردم را در خانه دخترش جمع نموده و به آنها اعلام فرمود که فدک مال فاطمه علیهاالسلام است و هر سال نیز به آنها اعلام می‏کرد.

اینجا بود که فاطمه علیهاالسلام اهالی فدک را به عنوان کارگزاران خود باقی گذاشت، ولی تمام امورات آن را به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله واگذار کرد. حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله به بیست و چهار هزار دینار با اهالی فدک مقاطعه کرد که هر سال تقدیم حضرت می‏نمودند. [11]

واگذاری فدک به فاطمه:

مهم‏ترین موضوعی که بین حضرت زهرا و ابوبکر مورد نزاع واقع شد فدک بود. حضرت فاطمه (علیهاالسلام) مدعی بود رسول خدا در زمان حیاتش فدک را به وی بخشیده لیکن ابوبکر منکر بود. نزاع مذکور در ابتدا یک مرافعه عادی، بود لیکن بعداً به صورت یکی از حوادث حساس تاریخ درآمد که آثار و نتائجش سالیان دراز دامنگیر جامعه مسلمین بوده و هست. برای این که حق روشن گردد باید چند مطلب بررسی شود.

مطلب اول: آیا پیغمبر اکرم شرعا حق داشته مقداری از اراضی دولتی را به دخترش ببخشد یا نه؟ ممکن است کسی بگوید: غنائم و اموال دولتی به عموم ملت تعلق دارد. زمین‏های دولتی باید به ملک دولت باقی بماند و عوائد آنها در احداث امور خیریه‏ی عام‏المنفعه به مصرف برسد. بنابراین، برای پیغمبری که از هرگونه خطا و لغزش مصونیت دارد ممکن نیست فدک را که یک ملک خالصه بوده به دخترش واگذار کند.

در پاسخ این مطلب می‏توان گفت: بحث انفال و اموال دولت اسلامی یک بحث دامنه‏دار و دشواری است که در این اوراق کوتاه نمی‏تواند به طور عمیق مورد بررسی قرار گیرد. لیکن به طور اختصار و نتیجه‏گیری می‏توان گفت که: گرچه فدک یکی از غنائم و اموال عمومی بود و به مقام نبوت و امامات یعنی حاکم شرعی اسلام تعلق داشت لیکن چنانکه قبلا گفته شد بدون توسل به جنگ برای مسلمانان مفتوح شد و بر طبق نصوص اسلامی و سیره‏ی پیغمبر اکرم (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) اینگونه اموال جزء اموال خالصه‏ی پیغمبر محسوب می‏شود. البته املاک خالصه ملک شخصی نیست و به مقام حاکم شرعی اسلام تعلق دارد ولی با سایر اموال عمومی فرق دارد. اختیار آنها در دست پیغمبر است اما در مورد مصرف محدودیتی ندارد و دارای اختیارات وسیع و دامنه‏داری است. مصرف آنها به صلاحدید و مصلحت‏اندیشی او واگذار شده است. حتی اگر مصالح عمومی اقتضا کرد می‏تواند قطعه یا قطعاتی از آن را به شخص یا اشخاص معینی واگذار کند که از منافع آن بهره‏مند شوند. این قبیل تصرفات در اسلام بی‏سابقه نیست. رسول خدا (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) قطعاتی از اراضی خالصه را به اشخاصی واگذار نموده که اصطلاحاً اقطاع نامیده می‏شود.

بلاذری می‏نویسد: رسول خدا قطعاتی از زمین‏های بنی‏نضیر را به «ابوبکر» و «عبدالرحمان بن عوف» و «ابودجانة» و غیر اینها واگذار نمود. [12]

باز هم بلاذری می‏نیسد: رسول خدا یک قطعه از زمین‏های بنی‏نضیر را با درختان خرما به «زبیر بن عوام» واگذار کرد. [13]

همو می‏نویسد: رسول خدا یک قطعه زمین را که دارای کوه و معدن بود به «بلال» واگذار نمود. [14]

و می‏نویسد: رسول خدا چهار قطعه زمین به علی بن ابی‏طالب (علیه‏السلام) واگذار کرد. [15]

پس نباید در این جهت تردید نمود که حاکم شرعی اسلام حق دارد مقداری از اراضی خالصه را به شخص معینی واگذار کند که از منافع آن استفاده نماید. پیغمبر اسلام نسبت به بعضی از افراد این عمل را انجام داده است. علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام و ابوبکر و عمر و عثمان نیز از این قبیل بخشش‏ها داشته‏اند که در اصطلاح اقطاع نامیده می‏شود.

بنابراین، از لحاظ قوانین شرع مانع ندارد که رسول خدا اراضی فدک را به فاطمه زهرا (علیهاالسلام) واگذار نموده باشد لیکن اثبات آن محتاج به دلیل است.

دلیل بخشش:

بر طبق اخبار و احادیثی که به ما رسیده پیغمبر اکرم (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) فدک را به حضرت زهرا واگذار نموده است. از باب نمونه:

ابوسعید خدری روایت کرده که وقتی آیه‏ی (وَ اتِ ذَاالْقُرْبی حَقَهُ) نازل شد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله به فاطمه فرمود: فدک مال تو باشد. [16]

عطیه روایت کرده که وقتی آیه (وَ اتِ ذَاالْقُرْبی حَقَهُ) نازل شد رسول خدا فاطمه (علیهاالسلام) را نزد خویش طلبید و فدک را به او واگذار کرد. [17]

علی بن حسین بن علی بن ابیطالب (علیهم‏السلام) فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فدک را به حضرت فاطمه واگذار نمود. [18]

حضرت صادق (علیه‏السلام) فرمود: وقتی که آیه‏ی (وَ اتِ ذَاالْقُرْبی حَقَهُ وَالْمِسْکینَ) [19]  نازل شد پیغمبر اکرم به جبرئیل فرمود: مسکین را می‏شناسم ذوالقربی چه کسانی هستند؟ عرض کرد: اقارب تو می‏باشند. پس رسول خدا امام حسن و امام حسین و فاطمه (علیهم‏السلام) را بنزد خویش خواند و فرمود: خدا به من دستور داده که حق شما را بدهم. بدین جهت فدک را به شما واگذار کردم. [20]

ابان بن تغلب می‏گوید: به حضرت صادق (علیه‏السلام) عرض کردم: آیا رسول خدا فدک را به فاطمه داده بود؟ فرمود: فدک از جانب خدا برای فاطمه تعیین شده بود. [21]

حضرت صادق (علیه‏السلام) فرمود: فاطمه (علیهاالسلام) به نزد ابوبکر آمد و فدک را مطالبه نمود.

ابوبکر گفت: باید برای مدعای خودت شاهد بیاوری. ام‏ایمن برای ادای شهادت حاضر شد. ابوبکر به او گفت: به چه شهادت می‏دهی؟ گفت: شهادت می‏دهم که جبرئیل نزد محمد آمد و عرض کرد: خدا می‏فرماید: (وَ اتِ ذَاالْقُرْبی حَقَهُ)به جبرئیل فرمود: از خدا سؤال کن ذو القبری چه کسانی هستند؟ عرض کرد: فاطمه ذوالقربی است. پس رسول خدا فدک را به فاطمه واگذار نمود. [22]

ابن‏عباس روایت کرده که وقتی آیه‏ی (وَ اتِ ذَاالْقُرْبی حَقَهُ) نازل شد رسول خدا فدک را به فاطمه (علیهاالسلام) واگذار کرد. [23]

از این قبیل احادیث که در شأن نزول آیه وارد شده استفاده می‏شود که رسول خدا از جانب پروردگار جهان مأموریت داشته که فدک را به عنوان حق ذوی‏القربی در اختیار فاطمه‏ی زهرا قرار دهد و بدین‏وسیله بنیان اقتصادی خانواده حضرت علی (علیه‏السلام) را که در راه اسلام آن همه جهاد و فداکاری نمود تقویت نماید.

ممکن است کسی بگوید: آیه‏ی (وَ اتِ ذَاالْقُرْبی حَقَهُ) که در احادیث بدان اشاره شد یکی از آیات سوره‏ی اسراء می‏باشد و آن سوره را از سوره‏های مکی شمرده‏اند. با اینکه اعطاء فدک در مدینه و بعد از فتح خیبر بوده است. در پاسخ این اشکال یکی از دو مطلب را می‏توان اختیار کرد.

می‏شود گفت: گرچه سوره‏ی اسراء را مکی شمرده‏اند لیکن چند آیه‏ی آن را مدنی دانسته‏اند که یکی از آنها همین آیه‏ی (وَ اتِ ذَاالْقُرْبی حَقَهُ) می‏باشد.

حسن گفته: سوره‏ی اسراء مکی است مگر پنج آیه‏ی آن که در مدینه نازل شده است: آیه‏ی: (و لا تقتلوا النفس) و آیه‏ی (و لا تقربوا الزنا) و آیه‏ی (اولئک الذین یدعون) و آیه‏ی (اقم الصلوة) و آیه‏ی (وَ اتِ ذَاالْقُرْبی حَقَهُ) [24]

وجه دوم اینکه کسی بگوید: اصل حق ذوی‏القربی در مکه و قبل از هجرت تشریع شده لیکن بعد از هجرت مورد عمل قرار گرفت.

سند و شاهد بر ملکیت فدک

 

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله ورقه‏ای خواست و امیرالمؤمنین علیه‏السلام را فراخواند و فرمود: «سند فدک را بعنوان بخشوده و اعطایی پیامبر بنویس و ثبت کن». امیرالمؤمنین علیه‏السلام آنرا نوشت، و خود حضرت با ام‏ایمن بر آن شهادت دادند. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در آنجا فرمود: «ام‏ایمن زنی از اهل بهشت است». حضرت زهرا علیهاالسلام این نوشته را تحویل گرفت، و هنگام غصب فدک آنرا عیناً نزد ابوبکر آورد و بعنوان مدرک ارائه فرمود. [1]

سپس پیامبر صلی اللَّه علیه و آله مردم را در منزل حضرت زهرا علیهاالسلام جمع نمودند و به آنان خبر دادند که فدک از آن فاطمه علیهاالسلام است، و در همانجا از درآمد آن بعنوان اعطایی فاطمه علیهاالسلام بین مردم تقسیم کردند، و بدین صورت تصرف مالکانه‏ی فاطمه علیهاالسلام در فدک را به آنان نشان دادند.

حجله‏ی حضرت زهرا

 

زنان پیغمبر فاطمه را زینت کردند، عطر و بوی خوش بر او پاشیدند. پیغمبر علی علیه‏السلام را احضار کرد و در جانب راست خودش نشانید. فاطمه (علیهاالسلام) را نیز در طرف چپ نشانید. سپس عروس و داماد را به سینه‏ی خودش چسباند. پیشانی هر دو را بوسه داد. دست نوعروس را گرفت و در دست داماد گذاشت. به علی (علیه‏السلام) فرمود: فاطمه همسر خوبی است. و به فاطمه (علیهاالسلام) فرمود: علی شوهر خوبی است.

سپس به زنان فرمود: عروس و داماد را با شور و شادی به حجله ببرید ولی چیزی نگویید که خدا ناراضی گردد.

زنان پیغمبر با شور و شادی، اللَّه‏اکبرگویان، فاطمه و علی را تا حجله‏ی عروسی مشایعت نمودند. رسول خدا نیز از عقب رسید و وارد حجله شده دستور داد ظرف آبی حاضر کردند، قدری از آبها را بر بدن فاطمه پاشید و دستور داد با بقیه‏ی آن وضو بگیرد و دهانش را بشوید. بعدا ظرف آب دیگری طلبید، قدری از آنرا بر تن مبارک علی علیه‏السلام پاشید و دستور داد با بقیه‏ی آن دهانش را بشوید و وضو بگیرد. سپس روی عروس و داماد را بوسید. دست به جانب آسمان برداشت و گفت: خدایا این عروسی را مبارک گردان و نسل پاک و پاکیزه‏ای از ایشان بوجود آورد.

وقتی خواست از حجله خارج شود فاطمه علیهاالسلام دامنش را گرفت و گریه کرد. فرمود: دختر عزیزم! من ترا به بردبارترین و دانشمندترین مردم تزویج کردم.

سپس برخاست و تا درب حجله آمد. چوب در را با دو دست مبارک گرفت و فرمود: خدا شما و نسلتان را پاک و پاکیزه گرداند. با دوستان شما دوست هستم و با دشمنانتان دشمن. اکنون وداع می‏کنم و شما را به خدا می‏سپارم.

زمانی که حضرت رسول اکرم (ص) درب حجله را بست و به زنان فرمود: به منزلهای خودتان بروید، و کسی اینجا نماند.

تمام زنها متفرق شدند.

فقرا مصرف‏کنندگان درآمد فدک

 

حضرت زهرا علیهاالسلام در سرزمین فدک نماینده‏ای قرار داد و کارمندانی را تحت فرمانش سپرد، که پس از محاسبات لازم و پرداخت مخارج، خالص سود سالیانه را خدمت حضرت زهرا علیهاالسلام تقدیم می‏نمود.

درآمد فدک را سالیانه از هفتاد هزار سکه‏ی طلا تا صد و بیست هزار سکه نوشته‏اند. [1]  هر ساله حضرت به اندازه‏ی قوت خود برمی‏داشت و بقیه را بین فقرا تقسیم می‏کرد و تا هنگام رحلت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله این شیوه ادامه داشت [2]  و چشمان بسیاری از نیازمندان منتظر سر رسیدن درآمد فدک بود تا از بخشش فاطمه علیهاالسلام زندگی خود را سامانی بخشند.

ده روز پس از رحلت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله [3]  مأموران ابوبکر به دستور خاص او به فدک رفتند و نماینده‏ی حضرت زهرا علیهاالسلام را از آنجا اخراج کردند و ملک آن را غصب نمودند و درآمد آن را بطور کامل برای مخارج حکومت غاصبانه‏ی خود صرف کردند، و کوچکترین توجهی به سابقه‏ی مفصل امر الهی و عمل پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در مورد فدک و سندی که تنظیم شده بود و شاهدانی که گواهی دادند و آنچه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در حضور مردم فرموده بود نکردند.

این تصویری بود از مراحل فتح فدک و اخراج آن از دست یهودیان، و انتقال آن به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و اعطای فدک توسط آنحضرت به فاطمه علیهاالسلام و آنچه طی چهار سال مالکیت و تصرف حضرت زهرا علیهاالسلام بعنوان دوران شیرین فدک طی شد تا آنگاه که دوران غصب آن فرارسید و شیرینی گذشته را به کام فاطمه علیهاالسلام و شیعیانش تلخ کردند.

مقابله با مقام عصمت

 

پایه‏ی دین بر عصمت انبیاء و اوصیاء علیهم‏السلام است، چرا که این پیام‏آوران الهی اگر خطای عمدی یا سهوی داشته باشند اطمینان بکلی سلب می‏شود و مردم به آنچه بعنوان دین پذیرفته‏اند اطمینان نمی‏یابند. حکومتی که غاصبانه تشکیل شده بود قبل از همه باید این شرط را حذف می‏کرد تا براحتی هوسرانی‏هایش را مطرح کند. این بود که از چند راه به مقابله آن آمد:

1. با هتک حریم عصمت، و اهانت و جسارت نسبت به مقام با عظمتی که هیچ خطایی به او نمی‏توان نسبت داد، در صدد شکستن آن برآمد. این که فدک را از فاطمه علیهاالسلام می‏گیرند بدان معنی است که تصرف او بجا نیست. اینکه در میان مردم با او به احتجاج برمی‏خیزند برای شکستن عظمت او است. اینکه در میان کوچه با جسارتهای جانسوز سند فدک را از دست او می‏گیرند و پاره می‏کنند هدفی جز اهانت به عصمت ندارد.

2. با رد سخن مقامی که آیه‏ی تطهیر و عصمت درباره‏اش نازل شده رسماً اعلام کرد که مصداق آیه‏ی تطهیر با دیگران یکی است و خصوصیتی در قبول کلامش نیست و لذا از او شاهد می‏خواهد.

3. در مقام مخاصمه تا آنجا تجاوز می‏کند که اگر کسی بر علیه مقام عصمت شهادت دهد قبول می‏کند و قائل می‏شود که باید بر او حد جاری کرد!!؟

4. با رد شهادت امیرالمؤمنین علیه‏السلام بار دیگر کلام معصوم را رد می‏کند.

دشمن با این طریق خود را معرفی کرد وگرنه مقام عصمت در عظمت خود باقی بوده و هست و تا روز قیامت سفیران پروردگار فقط معصومین علیهم‏السلام هستند و بس، و غاصبین برای وارد کردن خود به صحنه، سعی در بیرون کردن مقام عصمت داشتند. البته راه همچنان باز است و آنان که امام معصوم نمی‏خواهند و به امام خطاکار قانع‏اند دنباله‏رو همانانند، ولی آنان که در پی بدست آوردن اوامر خدا و در نتیجه تحصیل رضای الهی هستند نمی‏توانند سخن غیر معصوم را بپذیرند مگر آن که از سخن معصوم گرفته شده باشد.

مقابله با احترام و محبت‏های خاص به اهلبیت

 

با توجه به سفارشات اکید قرآن و پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بر مراعات احترام اهل‏بیت علیهم‏السلام و نیز لزوم محبت داشتن نسبت به آنان، که کشش باطنی به سوی آنان در پاکان عالم است، دشمنان اهل‏بیت علیهم‏السلام از این مسئله رنج می‏بردند و در کم رنگ کردن آن نهایت تلاش خود را می‏نمودند که در ماجرای غصب فدک به چند صورت جلوه کرد:

1. از اینکه به احترام اهل‏بیت علیهم‏السلام خداوند حق خاصی را به آنان داده باشد ابا داشتند. آنها با بخشوده‏ی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به دلیل اینکه بعنوان ذوی‏القربی به حضرت زهرا علیهاالسلام داده شده بود مخالفت داشتند، و به هیچ عنوان نمی‏خواستند مسئله به صورت عظمت اهل‏بیت علیهم‏السلام مطرح شود و منظور پاک کردن گوشه‏ای از این عظمت بود که در اختصاص فدک به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سپس به دختر او جلوه می‏کرد.

2. مسئله‏ی رضا و غضب اهل‏بیت علیهم‏السلام و مساوی بودن آن با رضای پروردگار از اصولی بود که بطور جدی به مبارزه با آن برخاسته بودند. همچنین اذیت فاطمه علیهاالسلام که بعنوان اذیت خدا و رسول مطرح بود در لیست برنامه‏های آنان بود.

اقدام به غصب فدک از یک سو، ایجاد نارضایتی و غضب فاطمه علیهاالسلام بود و از سوی دیگر آزار دادن آن بانوی بزرگ، و این هدفی بود که غاصبین با یک برنامه به هر دوی آنها دست می‏یافتند. عمر در سخنانش بارها این مطلب را مطرح کرده که ناراحت شدن یک زن مسئله‏ی مهمی نیست تا روی آن حساب شود! آنان می‏خواستند نشان دهند که عمداً اقدام به اذیت فاطمه علیهاالسلام نمودند و او را به غضب درآوردند. ولی ثمره‏ی کارشان با برنامه‏های امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام خنثی شد و طوری شد که علناً به معذرت‏خواهی آمدند.

3. مودت و محبت نسبت به آل پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در دین اسلام موضوعیت تمام دارد بطوری که هیچ عملی بدون آن مورد قبول نیست. اصحاب صحیفه و سقیفه در صدد الغای این شرط از اسلام و رواج اسلام بی‏ولایت و محبت اهل‏بیت علیهم‏السلام بودند. یکی از مواردی که این هدف به ظهور رسید مسئله‏ی فدک بود. پیداست که اگر مردمی محبت اهل‏بیت پیامبر خود را داشته باشند نه تنها اموال او را نمی‏گیرند بلکه اموال خود را هم در اختیار او قرار می‏دهند.

بقول امیرالمؤمنین علیه‏السلام، در زیر آسمان فقط یک سرمایه از آنِ زهرا علیهاالسلام بود و آن هم فدک. تمام چشمها به همین ملک فاطمه علیهاالسلام دوخته شد. گویا به یادشان نمی‏آمد که جا دارد از اموال خود تقدیم آنحضرت نمایند و محبت خود را اظهار کنند. اولین معنای غصب فدک بی‏محبتی نسبت به خاندان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بود، و این همان بود که غاصبین دقیقاً در پی آن بودند.

زیر پا گذاردن مبانی دینی

 

نادیده گرفتن فرامین الهی اولین پایه برای بدعت‏گزار است، چون کسی که می‏خواهد طبق هوی و هوس خود عمل کند ابتدا باید از قید اطاعت خداوند بیرون آید تا بتواند آنگونه که دلش می‏خواهد عمل نماید.

غاصبین فدک چند فرمان الهی را با این کار خود زیر پا گذاشتند و این اوامر الهی در آیات قرآن و اعمال و گفتار پیامبر صلی اللَّه علیه و آله جلوه‏گر بود.

آنان با غصب فدک آیه‏ی «آتِ ذا القربی حقه»، و آیه‏ی «انما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»، و آیه‏ی «یوصیکم اللَّه فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین»، و آیه‏ی «و ورث سلیمان داود» و چند آیه‏ی دیگر مربوط به ارث را زیر پا گذاشتند.

فدک به دستور خاص الهی به فاطمه علیهاالسلام داده شده بود و آنان با گرفتن آن در واقع دستور الهی را نقض کردند. آیه‏ی تطهیر شهادت الهی بود که فاطمه علیهاالسلام هر سخنی بگوید راست می‏گوید، ولی آنان با شاهد خواستن از فاطمه علیهاالسلام رسماً گواهی خداوند را نادیده گرفتند.

خداوند آیات ارث را برای همه‏ی مردم نازل کرده است و اینان فاطمه علیهاالسلام را بدون هیچ مدرکی از آن مستثنی دانستند و در واقع تصرف و تحریف در کلام خدا نمودند. خداوند تصریح می‏کرد که انبیاء ارث می‏برند و اینان در مقابل خداوند می‏گفتند انبیاء ارث نمی‏برند.

از سوی دیگر عمل و گفتار پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بعنوان مقام عظمای عصمت حاکی از فرمان خداوند است.

اگر هیچ آیه‏ای هم درباره‏ی فدک نبود، همین عمل پیامبر صلی اللَّه علیه و آله که رسماً فدک را به فاطمه علیهاالسلام بخشید و در حضور مردم این کار را انجام داد که همه دانستند و سند آن را هم تنظیم کرد و نوشت و شاهد هم بر آن گرفت، برای حرمت مخالفت با آن کافی بود.

گویی اعطای فدک را یک انسان عادی انجام داده است که به همین آسانی آن را غصب کردند و به ارائه‏ی سند و شاهد هم اعتنایی نکردند!

در کنار همه‏ی اینها دستورات دیگر پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از قبیل آنکه «البینة علی المدعی والیمین علی من انکر» زیر پا می‏رفت. اینان قانون معروف اسلام را می‏دانستند و رسماً با آن مخالفت می‏کردند و بجای آنکه از مدعی شاهد بخواهند از مدعی علیه شاهد می‏خواستند.

آری هدف، نشان دادن بی‏اعتنایی به عمل پیامبری بود که کار او مظهر اراده‏ی پروردگار است، «ولاینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی»، و در واقع می‏خواستند نشان دهند که به مقام وحی اعتنایی ندارند. البته عظمت قرآن و مقام وحی جایی نرفت ولی غاصبین خوب معرفی شدند و اهداف آنان خوب تبیین گردید.

پیش‏گیری از اجرای قوانین بعدی اسلام

 

نکته‏ی بسیار حساسی که غاصبین اظهار نمی‏کردند ولی بعنوان یک مسئله‏ی مهم در دل داشتند این بود که هنوز بسیاری از قوانین اسلام تبیین نشده بود و مقامی متصل به وحی لازم بود تا آنها را بیان کند.

پیدا بود که امثال ابوبکر و عمر نه قادر بر چنین کاری هستند و نه مردم آنان را بدین عنوان می‏پذیرند. چشمها همه به اهل‏بیت علیهم‏السلام دوخته شده بود که بقیه‏ی احکام الهی را چگونه بیان می‏کنند، و غاصبین در صدد انحلال این مسئله بودند.

آنها خوب می‏دانستند که اگر امروز بیانات امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام را درباره‏ی فدک بپذیرند فردا هم باید منتظر بیان احکام دیگری از اسلام باشند. این هم باعث توجه مردم به خانه‏ی وحی بود و هم مانع بدعتها.

لذا با کمال صراحت، پس از شنیدن آن همه استدلالهای قرآنی و استناد به قوانین وضع شده از سوی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله که هم امیرالمؤمنین علیه‏السلام و هم فاطمه علیهاالسلام بیان کردند، رسماً آن را زیر پا گذاردند تا نوبت فرداهایی نرسد که باید به سخنان ایشان گوش فرادهند!

گرفتن منبع مالی از اهل‏بیت

 

حضرت خدیجه علیهاالسلام درس خوبی از خود به یادگار گذاشته بود که درخت نو پای اسلام را با ثروت انبوه خود پرورید و از ضربه‏های بی‏امان دشمن نجات داد تا جایی که خود پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به این مطلب تصریح فرمود: «اسلام به شمشیر علی علیه‏السلام و اموال خدیجه پا گرفت».

اکنون نوبت فاطمه علیهاالسلام بود که با ثروتی که در اختیار داشت درخت نوپای ولایت را از ضربه‏های سهمگین دشمن نجات دهد. با توجه به فقر شدید مردم در اول اسلام و اینکه فدک ثروتی نسبتاً مهم بحساب می‏آمد، غاصبین وحشت شدیدی از این اموال داشتند که هم تقسیم آن بین فقرا توسط فاطمه علیهاالسلام اثرات نامطلوبی بر کار آنان می‏گذاشت و هم می‏ترسیدند امیرالمؤمنین علیه‏السلام آنرا در راه هدف خود صرف کند و بر علیه آنان اقداماتی نماید. لذا خود ابوبکر به این مطلب تصریح کرده که ما با گرفتن بنیه‏ی مالی از خاندان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از این جهات خیال خود را آسوده می‏کنیم. [1]

نشان دادن قدرت بدعت و قانون‏گذاری توسط غاصبین

 

یکی از اهداف غاصبین آن بود که در اعلا درجه‏ی جهل به احکام الهی و قوانین اجتماعی می‏خواستند خود را بعنوان قانون‏گذارانی که در قبض و بسط امور ید دارند جلوه دهند. آنها هم برای بدعتهای آینده‏ی خود نیاز به چنین خودنمایی داشتند و هم برای مسائلی که هر ساعت برای اسلام پیش می‏آمد و بالاخره باید جوابی برای آن آماده می‏کردند. و پیداست که قانون از قداست خاصی برخوردار است و باید نمود کار را طوری پیش بیاورند که ظاهر دینی آن حفظ شود.

غصب فدک را با همین نقشه آغاز کردند، و پس از جعل حدیث «ان اللَّه ابی ان یجمع النبوة والخلافة فی اهل بیت واحد» که ایامی پیش دست به جعل آن زده بودند، اکنون اقدام به دومین جعل در اسلام نمودند و حدیثی تحت عنوان «النبی لایورّث» آماده کردند که این اقدام ضد دینی خود را دینی جلوه دهند، و از قداست نام پیامبر صلی اللَّه علیه و آله استفاده کنند. با عنوان حدیث آنحضرت به جنگ دین بیایند و عملاً ثابت کنند که قادر به چنین کاری هستند.

از سوی دیگر بعنوان اینکه می‏خواهیم درآمد فدک را در راه جهاد با مرتدین به مصرف برسانیم و با آن اسلحه بخریم و لشکر مسلمین را نظام بدهیم ظاهر جالبی به کار خود دادند. لابد تاریخ فراموش کرده است که با همین اموال خالد بن ولید را سراغ قبیله‏ای فرستادند که بخاطر استقامت بر خلافت امیرالمؤمنین علیه‏السلام و نپذیرفتن حکومت غاصبین مورد حمله قرار گرفتند و مالک بن نویره بدست آنان کشته شد و خالد در همان شب با همسر او زنا کرد!!

همچنین با شاهد خواستن از فاطمه علیهاالسلام چنین وانمود کردند که در مسئله‏ای که اموال مسلمین مطرح است حتی از فاطمه علیهاالسلام شاهد می‏خواهند و گویی این اندازه پایبند به احکام دین هستند!

از جهتی دیگر اجماع مسلمین را مطرح کردند و اینکه غصب فدک هر اندازه خلاف و ضد دین باشد مردم طرفدار آن هستند و ما بخاطر مردم این کار را می‏کنیم و الا خود چنان تمایلی به آن نداریم. با این کار رنگ تقدس دیگری به کار خود دادند و بعنوان یکی از پایه‏های قانون‏گذاری خود آن را مستحکم نمودند.

اینها همه بعنوان قدرت‏نمایی بود تا نشان دهند با سابقه‏ی جهل مطلقی که دارند اخیراً قادر به بدعتگزاری هستند و گویا چیزهایی از دین فهمیده‏اند و کم‏کم مشغول تکمیل مراحل آن هستند.

البته اسلام یک روز و دو روز نبود که این جهل ظاهر نشود و این مقدس نمایی برهم نریزد. در طول خلافت غاصبانه هر روز سؤالهای دینی تازه‏ای پیش می‏آمد و مسائل تازه‏ای مطرح می‏شد که ناآگاهی غاصبین نسبت به احکام دین روز بروز روشن‏تر می‏گشت و آنچه درصددش بودند به طور معکوس ظهور می‏کرد.

تحریک مردم در مخالفت با اهل‏بیت

 

غاصبین با توجه به خونهای ریخته شده در بدر و اُحد که امیرالمؤمنین علیه‏السلام شجاع آن میدانها بود و همین مردم پدران و فامیل خود را به شمشیر علی علیه‏السلام از دست داده بودند، توانستند نظر مردم را بر ضد آن حضرت تحریک کنند، و آنان را نسبت به هرچه به نفع آنحضرت تمام می‏شود مخالف نمایند.

از سوی دیگر اخلاق جاهلی که هنوز آثار آن در مردم باقی بود و گاهی سر از تعصبات بیجا و گاهی از فرهنگ پایین مردم درمی‏آورد، وسیله‏ی خوبی برای تحریک عواطف و ضمایر مردم بود. اینکه حقی به خاندان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله اختصاص داشته باشد مسئله‏ای بود که خیلی راحت می‏شد مردم را بر ضد آن تحریک کرد. اینکه ثروت بزرگی در اختیار فاطمه علیهاالسلام باشد مطلبی بود که خوب می‏شد از آن استفاده‏ی منفی برد. اینکه فدک مایه‏ی عظمت علی و فاطمه علیهماالسلام باشد نقطه‏ای بود که به راحتی می‏شد آن را به رخ مردم کشید.

این مجموعه را غاصبین بخوبی درک می‏کردند و از آن برای جمع مردم بر ضد خاندان رسالت استفاده می‏کردند و انصافاً نتایج خوبی هم می‏گرفتند. آنگاه که ابوبکر از استدلال در مقابل مقام ولایت کبری عاجز می‏شد فوراً مسائل را بر عهده‏ی مردم می‏گذاشت و می‏گفت: این کار را مردم بر عهده‏ی من قرار دادند، و من خواسته‏ی آنان را اجرا کردم، و اکنون هم حاضرم مردم بین من و تو قضاوت کنند.

حضرت زهرا علیهاالسلام هم دقیقاً همین جهت را هدف سخنان خود قرار داد و فرمود: در جایی که خدا حکم مخالف داشته باشد و مقام عصمت سخن بگوید، رضایت و اتفاق مردم ارزشی ندارد.

اقدامات غاصبین پس از تثبیت غصب فدک

 

مسئله‏ی غصب فدک بسیار حساب شده و با برنامه‏ریزی از سوی غاصبین انجام شد. اگر چه این اقدام برای آنان به قیمت گرانی تمام شد و از چند سو به آبرو و حیثیت ساختگی خود لطمه زدند، ولی این کاری بود که تصمیم داشتند آن را به هر قیمتی انجام دهند. لذا هیچ سخن حقی را نمی‏پذیرفتند، و به عواطف و قضاوت مردم هیچ ارجی نهاده نمی‏شد. البته آن روزها با هر مسئله‏ای که به اهل‏بیت علیهم‏السلام ارتباط داشت چنین برخوردی می‏شد.

جالب‏تر اینکه در مقابل احتجاجات قاطع حضرت زهرا علیهاالسلام هر بار مطلبی جعل می‏کردند که فقط خودشان شنیده بودند و یک نفر از اصحاب پیامبر صلی اللَّه علیه و آله- حتی طرفداران خودشان- حاضر نمی‏شدند به دروغ هم که شده بنفع آنان شهادت دهند، و لذا دست به دامان یک عرب بیابانی همچون مالک بن اوس بن حدثان شدند.

آماری از اقدامات برنامه‏ریزی شده‏ی غاصبین

با توجه به این نکته، غاصبین مراحل زیر را برای غصب فدک طی کردند تا این حکم باطل خود را تثبیت کنند:

1. برای بدست آوردن زمینه‏ی کار نزد امیرالمؤمنین علیه‏السلام آمدند و درباره‏ی آن از حضرت سؤال کردند.

2. حدیثی جعل کردند تا دستاویزی برای کار خود داشته باشند.

3. عایشه و حفصه دو دختر خود را به عنوان شاهد آماده کردند.

4. در چند مرحله‏ی ساختگی نشان دادند که متمایل به بازپس دادن فدک هستند ولی باز عقب‏نشینی کردند، و رسماً سند دست نوشته‏ی خود را پاره کردند.

5. پس از نامه‏ی تهدیدآمیز امیرالمؤمنین علیه‏السلام به مشورت نشستند و تصمیمات جدیدی گرفتند و مردم را تهدید کردند.

6. پس از احتجاج امیرالمؤمنین علیه‏السلام در مسجد تصمیم بر قتل آنحضرت گرفتند و تا مرحله‏ی اجرای آن هم پیش رفتند.

7. پس از خنثی شدن توطئه‏ی قتل، ابوبکر سخنان تهدیدآمیزی نسبت به مردم، و گفته‏های اهانت‏آمیزی نسبت به امیرالمؤمنین علیه‏السلام بر زبان راند، و در خاتمه با دادن سهمیه از بیت‏المال مردم را به سوی خود جلب کرد.

8. نیرنگ دیگر آن بود که به عنوان رضایت‏طلبی نزد حضرت زهرا علیهاالسلام آمدند ولی پشیمان بازگشتند.

9. آخرین نقشه‏ی آنان شرکت در تشییع جنازه‏ی فاطمه علیهاالسلام و خواندن نماز بر بدن آنحضرت بود، که با پیش‏بینی حضرت زهرا علیهاالسلام در اخفاء دفن و قبرش نقشه بکلی خنثی شد.

این مراحل نُه‏گانه نشانگر اسرار دیگری از غصب فدک و گوشه‏هایی از این مقاصد شوم است. در این بخش به بیان مفصل آنها می‏پردازیم.

 

>سؤال غاصبین از امیرالمؤمنین قبل از غصب فدک

>جعل حدیث برای غصب فدک

>حدیث جعلی «النبی لا یورث»

>عایشه و حفصه شاهدان حدیث جعلی

>سیاست حدیث‏سوزی

>نوشتن و پاره کردن سند برای فدک

>مشورت و اقدام غاصبین پس از نامه‏ی امیرالمؤمنین

>نقشه‏ی قتل امیرالمؤمنین

>سخنان ابوبکر در تهدید و تطمیع مهاجرین و انصار

>رضایت‏طلبی ابوبکر و عمر از حضرت زهرا

>شرکت در تشییع جنازه‏ی حضرت زهرا

دیدگاه محمد باقر صدر در رابطه با غصب فدک

 

مرحوم شهید سید محمد باقر صدر در کتاب خود «فدک فی التاریخ» [1]  می‏نویسد:

فدک سمبلی از معنایی عظیم است که هرگز در چهارچوب آن قطعه زمین تصاحب شده حجاز نمی‏گنجد. و همین معنای رمزی فدک است که نزاع مربوط به آن را، از قالب مخاصمه‏ای سطحی و محدود، به جانب قیام و مبارزه‏ای وسیع و پردامنه سوق می‏دهد... حاشا که مسأله‏ی فدک چنین تصور شود. منازعه‏ی فدک قیامی علیه اساس حکومت است. فدک فریاد آسمانگیری است که فاطمه علیهاالسلام خواست به وسیله آن سنگ کجی را که تاریخ بعد از ماجرای سقیفه بر آن بنا شد، درهم بشکند. برای اثبات این معنا کافی است به خطبه‏ای که حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم رویاروی خلیفه و در حضور جمعیت انبوهی از مهاجر و انصار ایراد فرمودند، نگاهی بیفکنیم. [2]

پاسخ امیرالمؤمنین به ابوبکر و عمر در مورد فدک

 

مجمع‏الزوائد: ج 9 ص 39.

پس از رحلت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله ابوبکر و عمر نزد امیرالمؤمنین علیه‏السلام آمدند و گفتند: درباره‏ی آنچه از پیامبر باقی مانده چه می‏گوئی؟ فرمود: ما از همه‏ی مردم به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله سزاوارتریم. عمر گفت: حتی نسبت به اموالی که در خیبر است؟ فرمود: حتی اموالی که در خیبر است. عمر پرسید: حتی نسبت به اموالی که در فدک است؟ فرمود: حتی اموالی که در فدک است.

عمر گفت: مگر به قیمت جدا کردن گردنهای ما با ارّه باشد، که هرگز چنین چیزی نخواهد شد!!!

ارائه‏ی سند فدک توسط حضرت زهرا

 

ارائه‏ی سند فدک توسط حضرت زهرا علیهاالسلام [1]

از اولین برخورد غاصبین درباره‏ی فدک مشخص شد که نقشه‏های شومی در سر دارند. به همین جهت، عمر به حضرت زهرا علیهاالسلام گفت: آن نوشته‏ای که می‏گفتی پدرت پیامبر درباره‏ی فدک برایت نوشته بیاور!

پس از غصب فدک، این اولین اقدامی بود که حضرت زهرا علیهاالسلام انجام داد و سند فدک را آورد و به ابوبکر نشان داد و فرمود: این نوشته‏ی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله برای من و فرزندانم است.

این سند هنگام بخشیدن آن از سوی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام به امر آنحضرت و به دستخط امیرالمؤمنین علیه‏السلام و به شهادت آنحضرت و ام‏ایمن تنظیم شده بود و متن آن بعنوان «اعطائی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به دخترش فاطمه علیهاالسلام» بود.

احتجاج مفصل حضرت زهرا در مجلس ابوبکر و عمر

 

احتجاج مفصل حضرت زهرا علیهاالسلام در مجلس ابوبکر و عمر [1]

مراحل احتجاج درباره‏ی فدک که با هدف اثبات اصل حق انجام شد- اگر چه فدک را بازنگرداند- بصورت بسیار حساب شده‏ای صورت گرفت که دشمن نتواند بی‏خبر از معرکه بگریزد و نقاط ابهام باقی گذارد.

مجلس خاص ابوبکر و عمر

ابتدا حضرت زهرا علیهاالسلام به امر امیرالمؤمنین علیه‏السلام به مجلسی که ابوبکر و عمر به همراه عده‏ای بطور خصوصی در آن بودند آمد و رسماً اعتراض خود را آغاز کرد، و در سخنان مفصلی که صورت مخاصمه و محاکمه داشت دلائل خود را برای اثبات حقانیت خود در تصرف فدک و غاصب بودن خصم بیان فرمود، که ذیلاً صورت آن مجلس عیناً ذکر می‏شود.

فدک ارث نیست

حضرت خطاب به ابوبکر فرمود: چرا نماینده‏ی مرا از فدک اخراج نمودی در حالی که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به امر خداوند آن را برای من قرار داد. آیا می‏خواهی زمینی را از من بگیری که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از بین غنائمی که مسلمانان در راه آن جنگ نکرده‏اند به من بخشید؟ آیا پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نفرموده است: «فرزندان هرکس باید بعد رحلت او مورد توجه باشند»؟ تو خوب می‏دانی که تنها یادگار پیامبر صلی اللَّه علیه و آله برای فرزندانش همین است؟

شهادت ناحق عایشه

ابوبکر گفت: عایشه و عمر شهادت می‏دهند که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرموده است: «النبی لایورث» یعنی «پیامبر ارث نمی‏گذارد».

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: این اولین شهادت ناحقی است که به آن شهادت می‏دهند. من درباره‏ی فدک در اسلام شاهدانی دارم. فدک را پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به من بخشیده است و من شاهد می‏آورم. ابوبکر گفت: دلیل خود را بیاور.

شاهد در ملک مورد تصرف باطل است

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: آیا در زمان حیات پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فدک تحت تصرف من نبود و من محصول آن را مصرف نمی‏کردم؟ گفت: آری. فرمود: پس چرا درباره‏ی چیزی که در دست من است از من شاهد می‏خواهی؟ ابوبکر گفت: چون غنیمت مسلمانان است، اگر دلیل نیاوری امضا نخواهم کرد!

حضرت در حالی که مردم هم می‏شنیدند فرمود: آیا می‏خواهید دستور و کار پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را رد کنید و درباره‏ی ما حکمی کنید که درباره‏ی سایر مسلمانان نمی‏کنید؟ ای حاضرین بشنوید که مرتکب چه عملی می‏شوند؟ ای ابوبکر و عمر، اگر من اموال مسلمانان را که در دستشان و تحت تصرفشان است ادعا کنم از من دلیل می‏خواهید یا از مسلمانان؟

عمر با حال غضب گفت: این غنیمت مسلمانان و زمین آنان است که در دست فاطمه است و محصول آن را مصرف می‏کند. اگر بر ادعای خود دلیل آورد که پیامبر از بین مسلمانان فدک را فقط به او بخشیده است- در حالی که غنیمت و حق مسلمانان بوده!!- در این باره نظر خواهیم داد.

عصمت فاطمه علیهاالسلام دلیل کامل

حضرت فرمود: همین مرا بس است! ای مردم شما را قسم می‏دهم که آیا از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شنیدید که فرمود: «دخترم سیده‏ی زنان اهل بهشت است»؟ گفتند: آری بخدا قسم، این را از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شنیدیم. فرمود: آیا سیده‏ی زنان اهل بهشت ادعای باطل می‏نماید و آنچه مالکش نیست تصرف می‏کند؟ چه می‏گوئید اگر چهار نفر بر علیه من به کار زشتی شهادت دهند یا دو نفر نسبت سرقت به من دهند؟ آیا سخن آنان را تصدیق می‏کنید؟ ابوبکر در اینجا سکوت کرد ولی عمر گفت: آری وحد بر تو جاری می‏کنیم!

حضرت فرمود: دروغ گفتی و پستی خود را ثابت کردی مگر آنکه اقرار کنی بر دین محمد صلی اللَّه علیه و آله نیستی. کسی که بر علیه سیده‏ی زنان اهل بهشت شهادتی را بپذیرد یا حدی بر او جاری کند ملعون است و به آنچه خداوند بر محمد صلی اللَّه علیه و آله نازل کرده کافر شده است، زیرا آنانکه «خداوند پلیدی‏ها را از آنان برده و آنان را پاکیزه گردانیده» شهادتی بر علیه شان جایز نیست، چرا که معصومند و از هر زشتی و بدی پاکند. ای عمر، درباره‏ی اهل این آیه (تطهیر) به من خبر بده که اگر عده‏ای بر علیه آنان یا یکی از آنان به شرک یا کفر یا کار زشتی شهادت دهند آیا مسلمانان باید از آنان بیزاری بجویند و آنان را حد بزنند؟ عمر گفت: آری، آنان با سایر مردم یکسانند!!

حضرت فرمود: دروغ گفتی و کافر شدی! آنان با سایر مردم مساوی نیستند چرا که خداوند آنان را معصوم قرار داده و آیه‏ای درباره‏ی عصمت و طهارت آنان نازل کرده و پلیدی‏ها را از آنان دور نموده است. هرکس بر علیه آنان سخنی را بپذیرد در واقع خدا و رسول را تکذیب کرده است.

ابوبکر گفت: ای عمر ترا قسم می‏دهم که ساکت باشی!

فدک بخشوده‏ی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به استناد قرآن

سپس ابوبکر گفت: (درباره‏ی فدک) دلیل بیاور.

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: اما فدک، خداوند عزوجل آیه‏ای از قرآن نازل کرد که در آن به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله دستور داده بود حق من و فرزندانم را بدهد، آنجا که می‏فرماید: «فَ‏آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ»، و من و فرزندانم نزدیکترین خلایق به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بودیم و آن حضرت فدک را به من بخشید. وقتی جبرئیل دنباله‏ی آیه را خواند: «وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ» [2]  پیامبر صلی اللَّه علیه و آله سؤال کرد: حق مسکین و ابن‏سبیل چیست؟ خداوند این آیه را نازل کرد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْئٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ» [3]  و خمس را به پنج قسمت تقسیم کرد و فرمود: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلی رَسولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُری فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ» [4]

مصرف حق ذوی‏القربی

سپس حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند: آنچه برای خدا است برای پیامبر صلی اللَّه علیه و آله می‏شود و آنچه برای پیامبر صلی اللَّه علیه و آله است برای ذوی‏القربی می‏شود و ذوی القربی ما هستیم. خداوند می‏فرماید: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی» [5]

ابوبکر نگاهی به عمر کرد و گفت: تو چه می‏گوئی؟! عمر گفت: پس یتیمان و مساکین و ابناء السبیل کیانند؟ حضرت فرمود: یتیمان باید از کسانی باشند که به خدا و پیامبر و ذوی‏القربی ایمان داشته باشند. مساکین هم کسانی باشند که در دنیا و آخرت با آنان باشند. ابن السبیل هم باید راه آنان را بپیماید.

عمر گفت: بنابراین خمس و غنیمت همگی برای شما و دوستان و شیعیان شما است؟ حضرت فرمود: فدک را خداوند برای من و فرزندانم قرار داده و برای دوستان و شیعیان ما قرار نداده است، ولی خمس را برای ما و دوستان و شیعیانمان قسمت نموده همانطور که در کتاب خداوند آورده است.

عمر گفت: پس برای مهاجرین و انصار و تابعین چه می‏ماند؟ فرمود: اگر آنان هم از دوستان و شیعیان ما بودند زکات و صدقاتی که خداوند در قرآن واجب نموده و تقسیم آن را بیان فرموده به آنان تعلق می‏گیرد. خداوند عزوجل می‏فرماید: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَالْمَساکینِ وَالْعامِلینَ عَلَیْها وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ...» [6]

خدا راضی است اگر چه مردم راضی نباشند

عمر گفت: فدک مخصوص تو باشد و غنیمت برای شما و دوستانتان؟ گمان نمی‏کنم اصحاب محمد به این راضی باشند!! حضرت فرمود: ولی خداوند عزوجل و پیامبرش بدان راضی هستند. این اموال را خدا به شرط دوستی و پیروی از او قرار داده نه به شرط دشمنی و مخالفت! و هرکس با ما دشمنی کند با خدا دشمنی کرده، و هرکس با ما مخالفت کند با خداوند مخالفت کرده است، و هرکس با خدا مخالفت کند از جانب حق تعالی مستوجب عذاب الیم و عقاب شدید در دنیا و آخرت است.

چرا فقط از فاطمه علیهاالسلام دلیل می‏خواهند؟

عمر گفت: ای دختر محمد! بر ادعای خود دلیل بیاور! حضرت فرمود: چطور سخن جابر بن عبداللَّه و جریر بن عبداللَّه را بدون آنکه از آنان دلیل بخواهید قبول کردید [7]

در حالی که دلیل من در کتاب خدا است؟

عمر گفت: جابر و جریر چیز کم‏ارزشی را می‏خواستند ولی تو مسئله‏ی عظیمی را ادعا می‏کنی که مهاجر و انصار با آن مرتد می‏شوند!!

حضرت فرمود: مهاجرین به کمک پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و اهل‏بیتش به دین خدا هجرت کردند و انصار هم با ایمان به خدا و رسول و ذوی‏القربی احسان کردند. بنابراین اگر هجرتی بوده بسوی ما بوده و اگر نصرتی بوده به ما یاری کرده‏اند و تابعین هم بوسیله ما تابع شده‏اند. هرکس هم از دین مرتد می‏شود به سوی جاهلیت بازگشته است.

عمر گفت: این سخنان باطل را کنار بگذار، شاهدانی را حاضر کن که به این سخن تو (درباره‏ی فدک) شهادت دهند!

شاهدان فاطمه علیهاالسلام بر ملکیت فدک

حضرت زهرا علیهاالسلام در همان مجلس ماند و کسی را فرستاد تا امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم‏السلام و ام‏ایمن و اسماء بنت عمیس (که همسر ابوبکر بود) آمدند و به همه‏ی آنچه حضرت زهرا علیهاالسلام فرموده بود شهادت دادند.

از جمله ام‏ایمن چنین گفت: از پیامبر شنیدم که می‏فرمود: «فاطمه سیده‏ی زنان اهل بهشت است». آیا کسی که سیده‏ی زنان بهشت است چیزی را که مالک نباشد ادعا می‏کند؟ من نیز زنی از اهل بهشتم و من هم به آنچه از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نشنیده باشم شهادت نمی‏دهم.

گفت: ای ام‏ایمن، این قصه‏ها را کنار بگذار، به چه چیزی شهادت می‏دهی؟ ام‏ایمن گفت: ای ابوبکر شهادت نخواهم داد تا درباره‏ی آنچه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرموده از تو اقرار بگیرم. تو را بخدا قسم می‏دهم، آیا می‏دانی که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرموده است: «ام‏ایمن زنی از اهل بهشت است»؟ ابوبکر گفت: بلی. ام‏ایمن گفت: اکنون شهادت می‏دهم که جبرئیل نزد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آمد و گفت: خداوند تعالی می‏فرماید: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ»، «به کسی که با تو قرابت دارد حقش را عطا کن». پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: منظور از «ذوالقربی» کیست؟ جبرئیل، از پروردگار سؤال کن که اینان کیستند؟ عرض کرد: ذویالقربی فاطمه علیهاالسلام است. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فدک را به امر پروردگار به فاطمه علیهاالسلام داد، و او آن را تحویل گرفت و قبول کرد. سپس پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: ای ام‏ایمن و ای علی، شاهد باشید.

سپس امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم‏السلام و اسماء هم نظیر سخن ام‏ایمن درباره‏ی ملکیت فدک شهادت دادند.

جواب عمر درباره‏ی شاهدان

عمر گفت: «علی همسر اوست، حسن و حسین هم پسران او هستند. ام‏ایمن هم خدمتکار اوست. اسماء بنت عمیس هم قبلاً همسر جعفر بن ابی‏طالب بوده و خدمتگزار فاطمه علیهاالسلام هم بوده و به نفع بنی‏هاشم شهادت خواهد داد. همه‏ی این شاهدان برای منفعت خود شهادت می‏دهند»!! و درباره‏ی ام‏ایمن اضافه کرد که «او زنی غیر عرب است و با فصاحت نمی‏تواند شهادت بدهد»!!

دفاع امیرالمؤمنین علیه‏السلام از شاهدان

امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: فاطمه علیهاالسلام پاره‏ی تن پیامبر صلی اللَّه علیه و آله است و هرکس او را اذیت کند پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را اذیت کرده و هرکس او را تکذیب کند پیامبر را تکذیب کرده است. حسن و حسین هم دو پسران پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و دو آقای جوانان اهل بهشتند و هرکس آنان را تکذیب کند پیامبر را تکذیب کرده است، چرا که اهل بهشت راست گویند. و من آن کسی هستم که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: «تو از منی و من از توام، و تو در دنیا و آخرت برادر منی. هر که تو را رد کند مرا رد کرده، و هرکس تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده، و هرکس از تو سرپیچی کند از من سرپیچی کرده است». و ام‏ایمن کسی است که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله برای او به بهشت شهادت داده است و برای اسماء بنت عمیس و نسل او دعا کرده است.

اقرار عمر و قبول نکردن شاهدان

عمر گفت: شما همانگونه هستید که توصیف نمودید ولی شهادت کسی که به نفع خود شهادت می‏دهد قبول نمی‏شود.

جواب نهائی امیرالمؤمنین علیه‏السلام درباره‏ی شاهدان

امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: اکنون که ما آنطور هستیم که خودتان می‏شناسید و منکر نیستید و در عین حال شهادت ما بنفع خودمان پذیرفته نیست و شهادت پیامبر هم قبول نیست پس انا للَّه و انا الیه راجعون! ما وقتی برای خود ادعائی داریم از ما دلیل می‏خواهید؟ آیا کسی نیست ما را یاری کند؟ شما بر حکومت خدا و پیامبر صلی اللَّه علیه و آله حمله آورده‏اید و بدون هیچ دلیلی و حجتی آن را از خاندان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به خاندان دیگری برده‏اید. به زودی ظالمان خواهند دانست که به کجا بازمی‏گردند.

نتیجه‏ی محاکمه‏ی اول فدک

سپس امیرالمؤمنین علیه‏السلام به حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: بازگرد تا خداوند بین ما حکم کند و هم او بهترین حکم‏کنندگان است.

حضرت زهرا علیهاالسلام به حال غضب برخاست و فرمود: خدایا! این دو به حق دختر پیامبرت ظلم کردند. خدایا به شدت اینان را مأخوذ فرما.

سپس حضرت زهرا علیهاالسلام محزون و گریان از نزد آنان بیرون آمد.

نصرت‏طلبی حضرت زهرا و اهل‏بیت در سایه‏ی فدک

 

بحارالانوار: ج 29 ص 191.

اقدامی که هیچکس- نه غاصبین و نه مردم- انتظارش را نداشتند این بود که امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم‏السلام دسته‏جمعی حرکت کنند و بر در خانه‏ی مهاجرین و انصار بیایند و از آنان درباره‏ی حقوق از دست رفته‏ی خود کمک بخواهند. این اقدام معرفی خوبی برای مردم بود که هم خود را بشناسند و هم آیندگان آنان را بشناسند. مردمی که درِ خانه‏ی خود را باز می‏کردند و خود را با تنها یادگار پیامبرشان روبرو می‏دیدند از هر جهت عاجز می‏شدند و از نظر اعتقادی و اخلاقی و وجدانی خود را محکوم می‏یافتند.

ضربه‏ی مؤثر نصرت‏طلبی خاندان وحی

واقعاً کار بجائی رسیده باشد که سیدةالنساء علیهاالسلام به همراه جانشین حقیقی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و دو آقای اهل بهشت به نمایندگی از ذات اقدس الهی و پیامبر گرامی صلی اللَّه علیه و آله، بر در خانه‏های یاران سابق پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بیایند و از آنان بخواهند که دین خدا را یاری کنند؟ آیا چه جوابی برای این منظره آماده کرده بودند؟

این اقدام از سوی خاندان وحی هم عجیب بود، ولی مسئله بر سر منافع شخصی نبود، بلکه از این طریق مسئله‏ی اتمام حجت بر تمام خلق مطرح بود و باید هر نقطه‏ی مبهمی در این قضایا رفع می‏شد. با این اقدام بر همگان روشن شد که واقعاً مردم طرفدار غاصب بودند و گرایش اعتقادی اکثریت بدان سو بود. اینک که باطنها آشکار شد حقیقت نیز روشن می‏شود و آنچه ناگفتنی است عیان می‏گردد.

چگونگی برنامه‏ی کمک‏خواهی

امیرالمؤمنین علیه‏السلام حضرت زهرا علیهاالسلام را به همراه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تا چهل روز، هر روز سوار بر مرکبی می‏نمود و به در خانه‏ی مهاجرین و انصار می‏برد. حضرت زهرا علیهاالسلام به آنان می‏فرمود: «ای مهاجرین و انصار، خدا را و دختر پیامبرتان را یاری کنید. شما روزی که با پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بیعت کردید بر سر این بیعت کردید که از او و فرزندانش حمایت کنید و از آنها منع کنید آنچه از خود و فرزندانتان منع می‏کنید. بیایید و به بیعت خود نسبت به پیامبر وفا کنید». ولی احدی به حضرت جواب مثبت نداد.

برخورد خاص حضرت زهرا علیهاالسلام با معاذ بن جبل

حضرت به معاذ بن جبل یکی از بنیانگذاران سقیفه رسید و فرمود: ای معاذ بن جبل، من به عنوان کمک‏خواهی نزد تو آمده‏ام و تو با پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بیعت کردی که او و فرزندانش را یاری کنی و آنچه از خود و فرزندانت دفع می‏کنی از آنان نیز دفع کنی. اکنون ابوبکر فدک را غصب کرده و نماینده‏ی مرا از آن اخراج نموده است.

معاذ گفت: دیگری هم با من هست؟ فرمود: نه، هیچکس به من پاسخ مثبت نداد. معاذ گفت: کمک من به کجا می‏رسد؟! حضرت زهرا علیهاالسلام از نزد معاذ بیرون آمد و فرمود: «دیگر با تو سخن نمی‏گویم تا نزد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بروم. بخدا قسم کلمه‏ای با تو حرف نمی‏زنم تا من و تو نزد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله جمع شویم».

احتجاج فاطمه با ابوبکر و پاره کردن سند فدک توسط عمر

 

از آنجا که گرفتن سندی مبنی بر بازگرداندن فدک، دلیلی بزرگ بر حقانیت فاطمه علیهاالسلام به اقرار خصم بود و مُهر غاصبیت را بر پیشانی آنان می‏زد، باید تلاشی در این باره صورت می‏گرفت، اگر چه در مرحله‏ی بعد آن سند و مدرک پاره شود و مورد اهانت قرار گیرد، چرا که هر رفتار نامطلوب با نوشته‏ی غاصب ضربه‏ای بر پیکر خود اوست.

لذا برای بار سوم حضرت زهرا علیهاالسلام به دستور امیرالمؤمنین علیه‏السلام نزد ابوبکر رفت.

استدلال حضرت زهرا علیهاالسلام نزد ابوبکر

امیرالمؤمنین علیه‏السلام به حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: نزد ابوبکر برو در حالی که تنها باشد، چرا که از عمر زودتر منفعل می‏شود. نزد او برو و چنین بگو: ادعای مقام پدرم و خلافت او را کرده‏ای و جای او نشسته‏ای؟ اگر فدک ملک تو هم بود و من از تو می‏خواستم که آن را به من ببخشی بر تو واجب بود آن را به من بدهی.

حضرت زهرا علیهاالسلام نزد ابوبکر آمد و این مطالب را به او فرمود.

نوشتن سند برای ارجاع فدک

ابوبکر گفت: «راست می‏گویی». سپس ورقه‏ای خواست و بر آن نوشته‏ای مبنی بر بازگرداندن فدک نوشت.

حضرت زهرا علیهاالسلام نوشته را برداشت و از نزد ابوبکر بیرون آمد.

محو و پاره کردن سند توسط عمر

عمر به آنحضرت رسید و گفت: ای دختر محمد، این نوشته‏ای که همراه توست چیست؟ فرمود: نوشته‏ای است که ابوبکر برای برگرداندن فدک برایم نوشته است. گفت: آن را به من بده. ولی حضرت ابا کرد و آن را نداد.

در اینجا عمر برای گرفتن کاغذ جسارتی عظیم به حضرت زهرا علیهاالسلام نمود که قلم در ادای آن گریان و زبان از گفتن آن شرمنده است. [1]

به قیمت اهانت به ساحت اقدس بانوی جهان، عمر نوشته را از آن حضرت گرفت و ابتدا با آب دهان نوشته‏ی آن را محو کرد و سپس آن را پاره نمود. [2]

احتجاج امیرالمؤمنین با ابوبکر و عمر در مسجد

 

در قسمتهای گذشته‏ی این بخش معلوم شد که حضرت زهرا علیهاالسلام به دستور امیرالمؤمنین علیه‏السلام برای مطالبه‏ی فدک نزد ابوبکر رفتند [1]  و در واقع همه‏ی این اقدامات از سوی امیرالمؤمنین علیه‏السلام بود. گذشته از اقداماتی که به دستور حضرت توسط فاطمه زهرا علیهاالسلام صورت می‏گرفت، خود امیرالمؤمنین علیه‏السلام نیز شخصاً دو اقدام مهم انجام دادند: یکی اینکه شخصاً در حضور مردم ابوبکر را به محاکمه کشیدند، و دوم آنکه نامه‏ای در این باره به ابوبکر نوشتند.

محاکمه‏ی ابوبکر بدست امیرالمؤمنین علیه‏السلام [2]

امیرالمؤمنین علیه‏السلام به مسجد آمد و در حضور مهاجرین و انصار که در اطراف ابوبکر نشسته بودند خطاب به ابوبکر فرمود: ای ابوبکر، چرا آنچه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله برای فاطمه قرار داده بود از او منع نمودی، در حالی که نماینده‏ی او از چند سال قبل در آن است؟

ابوبکر گفت: این غنیمت مسلمین است. اگر شاهدان عادلی بیاورد به او می‏دهیم وگرنه در آن حقی ندارد.

جهل به احکام قضاوت

حضرت فرمود: ای ابوبکر، درباره‏ی ما حکمی می‏نمایی برخلاف آنچه درباره‏ی مسلمانان حکم می‏نمایی؟ گفت: نه! فرمود: اگر در دست مسلمانان چیزی باشد و من درباره‏ی آن ادعایی نمایم از کدام شاهد می‏طلبی؟ ابوبکر گفت: از تو شاهد می‏خواهم. فرمود: اگر در دست من چیزی باشد و مسلمین درباره‏ی آن ادعایی کنند از من شاهد می‏خواهی؟! چرا از فاطمه شاهد می‏خواهی در حالی که فدک در دست اوست و در زمان حیات پیامبر و بعد از آن مالک آن بوده است؟ چرا از مسلمین شاهد نمی‏خواهی؟!

ابوبکر ساکت شد، ولی عمر گفت: این غنیمت مسلمین است و ما با کلام تو نمی‏توانیم مقابله کنیم! اگر شاهدان عادلی آوردی وگرنه این غنیمت مسلمین است و تو و فاطمه در آن حقی ندارید!!

عصمت سند صدق فاطمه علیهاالسلام

امیرالمؤمنین علیه‏السلام به ابوبکر فرمود: ای ابوبکر، قرآن را قبول داری؟ گفت: آری. فرمود: درباره‏ی این آیه به من خبر ده که می‏فرماید: «اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» [3]  آیا این آیه درباره‏ی ما نازل شده یا درباره‏ی غیر ما؟ گفت: درباره‏ی شما. فرمود: اگر دو نفر از مسلمانان بر علیه فاطمه علیهاالسلام به نسبت زشتی شهادت دهند چه می‏کنی؟ ابوبکر گفت: بر او حد جاری می‏کنم همانطور که بر زنان مسلمین جاری می‏کنم.

کفر منکر عصمت فاطمه علیهاالسلام

فرمود: در این صورت نزد خداوند از کافرین خواهی بود. گفت: چرا؟ فرمود: برای آنکه تو شهادت خداوند را بر طهارت او رد کرده‏ای و شهادت مردم را بر علیه او قبول کرده‏ای. خداوند عزوجل به پاکی فاطمه گواهی داده است. اگر تو شهادت خداوند را رد کنی و شهادت دیگری را بپذیری نزد خداوند از کافرین هستی. همچنین حکم خدا و رسول را رد کرده‏ای که فدک را برای فاطمه قرار دادند و او در زمان حیات پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آن را تصرف کرد. تو سخن خدا و رسول را رد کردی و گفته‏ی یک عرب بیابانی که برپای خود بول می‏کرد پذیرفتی و فدک را از او گرفتی و گمان کردی که غنیمت مسلمین است. همانطور که سخنِ دیگرِ پیامبر را رد کردی که فرمود: «ادعاکننده باید شاهد بیاورد و برای مدعی علیه قسم کافی است». تو از مدعی علیه شاهد می‏خواهی!

نتیجه‏ی احتجاج امیرالمؤمنین علیه‏السلام

در اینجا مردم به خشم آمدند و متوجه ظلم ابوبکر و عمر شدند و به یکدیگر نگاه کردند و گفتند: بخدا قسم علی راست می‏گوید. امیرالمؤمنین علیه‏السلام هم به خانه بازگشت.

خطابه مفصل حضرت زهرا در مسجد

 

خطابه‏ی مفصل حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد [1]

برنامه‏ی دقیق امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام مراحل خود را بخوبی طی می‏کرد و نتایج لازم را می‏داد. سه بار احتجاج حضرت زهرا علیهاالسلام و یکبار احتجاج امیرالمؤمنین علیه‏السلام به ضمیمه‏ی یاری نکردن مردم، ابوبکر را بر تصمیم نهایی خود قاطع کرد، و چنین وانمود کرد که مسئله‏ی فدک تمام شده است، و کاری که تصمیم آن را داشتیم به صورت رسمی انجام دادیم.

خطابه‏ی فاطمه علیهاالسلام ضربه‏ی سهمگین بر پیکر غصب

در اینجا ضربه‏ای سهمگین لازم بود تا هم بر پیکر غاصبین و هم مردمی که مؤید آنان بودند وارد شود و در مجلس عمومی به محاکمه‏ی سیدةالنساء درآیند و هر سخنی هست علنی گفته شود، تا اگر فدک را هم بازپس ندهند حقایق روشن شود.

این مرحله بصورتی اجرا شد که نه مردم و نه غاصبین هرگز احتمال آن را هم نمی‏دادند و در حقیقت در مقابل برنامه‏ی انجام شده قرار گرفتند.

ترسیمی از کیفیت ورود حضرت زهرا علیهاالسلام به مسجد

در شرایطی که ابوبکر و عمر به همراه مهاجرین و انصار، مجلس مهمی در مسجد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله تشکیل داده بودند و مشغول قدرت نمایی در مقابل خانه‏ی فاطمه علیهاالسلام بودند که در فاصله‏ی چند قدمی بود، ناگهان درِ خانه‏ی فاطمه علیهاالسلام باز شد و بانوی با عظمت اسلام در حالی که عده‏ای از زنان گرداگرد آن حضرت بودند وارد مسجد شده بسوی جمعیت پیش آمدند.

منظره جداً عجیب بود و مردم همه اختیار از کف داده بودند و فقط این را فهمیدند که راه باز کنند تا ببینند چه پیش می‏آید.

دختر پیامبر سر مبارک را با پوشش کامل پوشانیده بود و لباس سراسری از روی لباسها پوشیده بود. از شدت غم و ناراحتیِ جسمی، قامت حضرت راست نبود و لباس حضرت به زمین کشیده می‏شد و گاهی لباس زیر پای حضرت می‏رفت. راه رفتن فاطمه علیهاالسلام همه را به یاد پیامبر صلی اللَّه علیه و آله می‏انداخت که شباهتی تمام به حرکت آن حضرت داشت.

اولین اقدامی که شاید تا آن روز سابقه نداشت آن بود که فوراً بین زنان و مردان پرده‏ای زده شد، و حضرت با زنان همراه در آنسوی پرده قرار گرفتند و روی زمین نشستند.

تأثیر عجیب آه فاطمه علیهاالسلام در مردم

مردم از دیدن این مناظر به شدت منقلب شدند و منتظر جرقه‏ای بودند که این انقلاب درونی را ظهور دهد.

ناگهان صدای فاطمه علیهاالسلام را شنیدند که آهی جانسوز کشید که با همان آه همه‏ی مردم به گریه درآمدند و مجلس برخود لرزید و همه منقلب شدند.

شدت گریه بقدری بود که حضرت مدتی طولانی صبر کرد تا مردم ساکت شدند و هیجانشان آرام گرفت. حضرت خواست سخنان خود را آغاز کند که با شنیدن چند کلمه بار دیگر مردم به گریه درآمدند، و حضرت آنقدر صبر کرد تا مردم کاملاً آرام شدند و حضرت سخنان خود را آغاز کرد.

محاکمه‏ی ناخواسته‏ی غاصبین

مردم سرا پا گوش بودند و نفسها در سینه‏ها حبس شده بود. فاطمه زهرا علیهاالسلام یک تنه همه را به محاکمه می‏کشید و همه خود را مجرم می‏دانستند، و گریه‏ها برای شرمی بود که از جرم و جنایت خود داشتند. دادگاه اجتماع کار خود را آغاز کرده بود و غاصب و همدستانش در فکر بودند که برای برهم ریختن آن یا تخریب نتیجه‏ی آن از کجا آغاز کنند و به کجا ختم کنند، ولی ترس از تصمیم‏گیریهای شتابزده‏ی خود داشتند.

محکومیت غاصبین و مردم به حکم فاطمه علیهاالسلام

برنامه طوری تنظیم شده بود که هیچکس را از آنچه قاضی می‏خواست فراری نبود. این مردم و آن غاصب که هرگز با دعوت حضور نمی‏یافتند اکنون با پای خود حضور یافته بودند. اگر مهر سکوت بر لب می‏زدند خود را محکوم می‏دیدند چرا که فاطمه علیهاالسلام سخن خود را می‏گفت، و اگر سخن می‏گفتند حرفی برای گفتن نداشتند و بیش از پیش باطن بی‏محتوای عملشان معلوم می‏شد و آنچه مردم خبر نداشتند برملا می‏گشت.

مردم نیز که خود را محکوم حکم فاطمه علیهاالسلام می‏دیدند این ضرر و خسارت را به پای ابوبکر و عمر می‏گذاشتند و با نگاههای پرمعنی آنان را زیر نظر داشتند. سخنان فاطمه علیهاالسلام هم آنقدر بالا و متین بود که مردم در مواردی حتی از فهم معانی آن عاجز بودند. سخنانی که اینک پس از چهارده قرن شرحها و تفسیرهای مفصل بر آن نوشته شده است.

برداشتی از خطابه‏ی حضرت زهرا علیهاالسلام

متن کامل خطابه‏ی حضرت زهرا علیهاالسلام در بخش هفتم این کتاب و ترجمه‏ی فارسی آن در بخش هشتم خواهد آمد و در بخش پنجم خلاصه‏ای از آن تقدیم خواهد شد. در اینجا نیز برداشتی از آن تقدیم می‏شود:

حضرت پس از حمد و ثنای الهی و اقرار به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و بیان حکمتهایی از خلقت و تکلیف بشر و ارسال انبیا علیهم‏السلام و خصوص نبوت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله، متذکر سوابق مردم با قرآن و اهل‏بیت علیهم‏السلام شدند. از یک سو سابقه‏ی مردم در کمک به دین خدا و از سوی دیگر وظیفه‏ی خطیری که نسبت به آیندگان بر عهده دارند را متذکر شدند. همچنین عظمت قرآن و اهل‏بیت علیهم‏السلام و ارتباط آن دو با یکدیگر را بیان کردند و سپس شمه‏ای از حکمت شرایع الهی را ذکر نمودند.

معرفی خود برای آینده‏ی تاریخ

پس از آن خود را معرفی کردند تا اهل مجلس و آینده‏ی تاریخ بدانند چه مقام معظمی با مردم سخن گفته است. بعد از آن، سوابق و زحمات طاقت‏فرسا و فداکارانه‏ی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‏السلام در پروردن نهال اسلام را ذکر کردند.

در اینجا سخن را به مطلب مورد نظر نزدیک کردند و ارتداد مردم پس از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و نادیده گرفتن گذشته‏ها را یادآور شدند. سپس این نکته را مطرح کردند که فقط به بی‏توجهی نسبت به دین اکتفا نمی‏کنند بلکه آتش فتنه‏ها را هم بر علیه دین خدا و اهل‏بیت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله شعله‏ور می‏نمایند.

غصب فدک آتشی برانگیخته

سپس مسئله‏ی ارث را مطرح کردند و فرمودند: از نمونه آتشهای برانگیخته‏ی شما مسئله‏ی فدک است. در این قسمت از سخن آیاتی از قرآن که درباره‏ی ارث و بخصوص ارث انبیا علیهم‏السلام بود مطرح کردند، و مسائلی که بطور خصوصی با ابوبکر و عمر مطرح کرده بودند این بار در حضور مردم و بطور مفصل‏تر و علنی بیان کردند.

سپس خطاب به قبر پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از غاصبین و مردمی که مؤید آنان بودند شکایت بردند و این شِکوه را در قالب اشعاری بیان کردند.

تعجب از سستی مردم

سپس خطاب را متوجه انصار نمودند و با یادآوری گذشته‏ی آنان در اطاعت از اوامر پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و یاری دین خدا، تعجب خود را از بی‏توجهی آنان نسبت به احقاق حق دختر پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بیان کردند که حتی پس از دادخواهی و فریاد کمک‏طلبی کسی اعتنا نمی‏کند!

ذکر حدیث جعلی توسط ابوبکر و جواب آن

ابوبکر از فرصت استفاده کرد و در سخنانی کوتاه حدیث جعلی خود را مبنی بر ارث نبردن از انبیا مطرح کرد و اشاره کرد که من غصب فدک را با مشورت و توافق مسلمین انجام داده‏ام.

حضرت زهرا علیهاالسلام ضمن اینکه ساحت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را از مخالفت قرآن منزه دانستند، آیات صریح ارث انبیا صلی اللَّه علیه و آله را مطرح کردند و ثابت کردند که هیچ استثنایی در مسئله‏ی ارث برای هیچکس وجود ندارد.

تمسک به اجماع مسلمین و جواب آن

این بار ابوبکر اقرار کرد که از جواب عاجزم و فقط مسلمین را بین خود و تو قرار می‏دهم که من در واقع دستور آنان را اجرا کرده‏ام.

حضرت زهرا علیهاالسلام خطاب را متوجه مسلمین نمودند و بشدت آنان را که به سوی سخن باطل روی آورده‏اند مورد مؤاخذه قرار دادند و آنان را به عذاب بشارت دادند و اشاره کردند که اگر مردم هم به آن راضی نباشند خدا راضی است. بعد تصریح کردند که این تصمیم شما را خوب می‏دانم، ولی خواستم اتمام حجت کنم و مردم واقعیت را بدانند و روز قیامت برای حساب آماده باشند.

غدیر حجت نهایی امیرالمؤمنین علیه‏السلام

در اینجا سخنان حضرت پایان یافت و در راه بازگشت به خانه رافع بن رفاعه به عنوان یک سخن به ظاهر زیبا که در اذهان عمومی مؤثر بود تقصیر را بر عهده‏ی امیرالمؤمنین علیه‏السلام قرار داد که چرا آنحضرت قبلاً ما را آگاه نکرد تا در خلافت با دیگری بیعت نکنیم و کار به اینجا نرسد!!! حضرت با غضب به او فرمود: پس از واقعه‏ی غدیر برای احدی عذری باقی نمانده است.

اعتراض ام‏سلمه

سپس ام‏سلمه سر از حجره‏اش بیرون کرد و خطاب به مردمی که خطابه‏ی حضرت زهرا علیهاالسلام را بدون نتیجه‏ی خاصی به پایان برده بودند مطالبی توبیخ‏آمیز گفت که ملخص آن چنین است:

آیا با مثل فاطمه اینگونه برخورد می‏شود؟ آیا شما آمده‏اید به فاطمه علیهاالسلام حکم دینش را یاد دهید؟ آیا مثل فاطمه علیهاالسلام آنچه حقش نباشد طلب می‏کند؟ عنایت خاص پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نسبت به او را فراموش کرده‏اید؟

نتایج فکری خطابه‏ی فاطمه علیهاالسلام

بدین صورت مجلس بدون خواست غاصبین فدک تشکیل شد و کاملاً غافلگیر شدند و آنچه حاضر به گفتنش نبودند بر زبان خود جاری کردند و همه‏ی مردم حقایق را فهمیدند و همانگونه ثبت شد تا آیندگان هم بدانند و حق زهرا علیهاالسلام و حق‏کشی دشمنش بر جهانیان معلوم باشد.

سخنان حضرت زهرا برای زنان مهاجر و انصار

 

سخنان حضرت زهرا علیهاالسلام برای زنان عیادت‏کننده [1]

اولین اثر خطابه‏ی حضرت زهرا علیهاالسلام آن بود که زنان مهاجر و انصار از این مدتی که هیچ یادی از یادگار پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نکرده بودند به عیادت حضرت آمدند و گفتند: ای دختر پیامبر، حالتان چگونه است؟ حضرت فرمود: از دنیایی که با شما باشم متنفرم و آن را رها کرده‏ام، و نسبت به مردان شما غضبناکم. ننگ بر کُند شدن شمشیر و تزلزل فکر!!

وای بر آنان! خلافت را از کوههای بلند رسالت به کجا کشاندند؟ از ابوالحسن (علی علیه‏السلام) چه چیزی را نمی‏پسندیدند؟ جز صلابت شمشیرش و بی‏پروائی او از مرگ و شدت حمله‏ها و برخوردهای عبرت‏آموز او در جنگ، و از تبحر او در کتاب خداوند و غضب او در امر الهی.

به خدا سوگند، اگر مهاری را که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آن را به او (علی علیه‏السلام) سپرده بود در دست او باقی می‏گذاردند به بهترین وجهی آن را اداره می‏کرد و اگر خلافت را به او می‏سپردند برکات آسمان و زمین بر آنان گشوده می‏شد.

به کدام سو روی آوردند؟! و بر ضد کدامین ذریه‏ای اقدام کردند و بر آنان چیره شدند؟! بینی‏شان بر خاک مالیده باد و پشیمان شوند قومی که گمان می‏کنند کار درستی انجام می‏دهند. قسم به لایزالی خداوند، هم‏اکنون فتنه باردار شده است، و پس زمان کوتاهی ثمره‏اش ظاهر می‏گردد و از آن کاسه‏ای لبریز از خون تازه و سم تلخ کشنده می‏دوشید. آنگاه است که آیندگان از نتیجه‏ی آنچه پیشینیان پایه گذارده‏اند آگاه می‏شوند.

سوید بن غفله می‏گوید: زنان عیادت‏کننده فرمایشات حضرت زهرا علیهاالسلام را برای مردان خود بازگو کردند. پیرو آن عده‏ای از بزرگان مهاجرین و انصار به عنوان عذرخواهی نزد حضرت آمده گفتند: ای سیدةالنساء، اگر ابوالحسن (علی علیه‏السلام) این مسئله را قبل از آنکه پیمانی ببندیم بما یادآور می‏شد سراغ دیگری نمی‏رفتیم. حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: از من دور شوید (بس کنید)، که با بهانه‏های بیهوده‏تان عذر شما پذیرفته نیست و با کوتاهی‏های شما جای هیچ سخنی باقی نمانده است!

 

کیفر اخروی دشمنان فاطمه زهرا

 

اگر به دقت به آیات قرآن مجید نظری بیفکنیم و رابطه برخی از آیات آن را در مورد حضرت زهرا مورد توجه قرار دهیم، خواهیم دید که پروردگار عالم عذاب دردناک و خوارکننده‏ای برای دشمنان آن حضرت وعده می‏دهد.

از جمله در آیه‏ی 61 سوره‏ی توبه می‏فرماید: «و الذین یوذون رسول‏اللَّه لهم عذاب الیم؛ کسانی که پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله را اذیت می‏کنند به عذاب دردناکی گرفتار آیند.»

و در آیه‏ی 57 احزاب می‏فرماید: «ان الذین یوذون اللَّه و رسوله لعنهم اللَّه فی الدنیا و الاخره و اعدلهم عذابا مهینا؛ به یقین کسانی که به ایذا خدا و پیامبر می‏پردازند در دنیا و آخرت از رحمت الهی به دور بوده، عذاب خوارکننده‏ای در انتظار آنان است.»

با توجه به بحثهایی که در همین فصل داشتیم و ثابت کردیم که «ایذا فاطمه علیهاالسلام ایذا خدا و پیامبر است» چنین نتیجه می‏گیریم که دشمنان فاطمه طبق همین دو آیه و آیات مشابه دیگر، در آتش ابدی که از قهر خدا سرچشمه می‏گیرد قرار خواهند گرفت.

و در حدیثی رسول خدا در این زمینه می‏فرمایند: هرکس با دشمنی فاطمه و اهل‏بیت من از دنیا برود کافر از دنیا رفته و بوی بهشت به مشام او نمی‏رسد و در پیشانی او می‏نویسند این شخص از رحمت خدا بدور است. [1]  (... من مات علی بغض آل محمد جا یوم القیمه مکتوب بین عینیه آیس من رحمه‏اللَّه، الا و من مات علی بغض آل‏محمد مات کافرا، الا و من مات علی بغض آل‏محمد لم یشم رائحه الجنه.)

و در حدیث دیگری از طریق عامه از حضرت سلمان نقل شده که پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله در مورد دشمنان فاطمه علیهاالسلام فرمودند:

یا سلمان! ویل لمن یظلمها و یظلم بعلها امیرالمؤمنین علیا و ویل لمن یظلم ذریتها و شیعتها. [2]

یا سلمان! وای بر آن ستمگرانی که به فاطمه و شوهرش علی امیرالمؤمنین ستم کنند؟! حتی وای بر آنان که بر فرزندان و شیعیان فاطمه جفا نمایند.

قابل توجه است که در این حدیث ضمن تعبیر امیرالمؤمنین بر حضرت علی علیه‏السلام آن هم در مدرک معتبر اهل سنت، دشمنان فاطمه علیهاالسلام و شوهر و فرزندان و شیعیان را تهدید به کیفر و عذاب الهی می‏نماید، و می‏رساند که چنین افرادی روزگار سیاهی در پیشگاه خدا خواهند داشت.

اعدام، مجازات توهین به فاطمه زهرا

 

با کمال تأسف و تأثر از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش شده است که انسان از بازگو کردن آن شرم دارد. [1]  فردی که این مطلب را پخش کرده است، تعزیر و اخراج می‏گردد و دست اندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتی که ثابت شود، قصد توهین در کار بوده است، بدون شک فرد توهین‏کننده محکوم به اعدام است. اگر بار دیگر اینگونه قضایا تکرار گردد، موجب تنبیه، توبیخ و مجازات شدید و جدی مسؤولان بالای صدا و سیما خواهد شد و البته در تمامی زمینه‏ها قوه‏ی قضاییه اقدام می‏نماید. [2]

آنچه از خدمتکار برای فاطمه بهتر است!

 

حدیث هفتم [1]

تعلم الرسول (ص) فاطمة هو خیر لها من خادم

قال محمد بن اسماعیل البخاری فی صحیحه فی باب مناقب أمیرالمؤمنین علی ابن أبی‏طالب علیه‏السلام: مسندا عن علی علیه‏السلام، قال: إن فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها شکت ما تلقی من أثر الرحی فأتی النبی صلی اللَّه علیه و سلم سبی، فانطلقت فلم تجده فوجدت عائشة بمجی‏ء فاطمه.

فجاء النبی صلی اللَّه علیه و سلم إلینا و قد أخذنا مضاجعنا فذهبت لأقوم، فقال: علی مکانکما، فقعد بیننا حتی وجدت برد قدمیه علی صدری و قال:

ألا أعلکما خیرا مما سألتمانی؟ إذا أخذتما مضاجعکما فکبرا أربعا و ثلاثین، و سبحا ثلاثا و ثلاثین و أحمدا ثلاثا و ثلاثین، فهو خیر لکما من خادم

حدیث هفتم: حضرت رسول (ص) فاطمه را تعلیم می‏دهد به آنچه از خدمتکار برای او بهتر است

... علی (ع) فرمود:

فاطمه (س) شکایت داشت از جراحاتی که بر اثر آسیاب کردن به دست مبارکشان وارد شده بود، برای شکایت به نزد پیامبر (ص) آمد، پیامبر (ص) در منزل نبودند، فاطمه (س) عایشه را دیدند و به او جریان را گفتند، پس چون پیامبر (ص) آمدند، عایشه را دیدند و به او جریان را گفتند، پس چون پیامبر (ص) آمدند، عایشه خبر آمدن فاطمه (س) را به ایشان داد.

علی (ع) فرمود:

پیامبر (ص) به سوی ما آمد در حالی که ما در بستر استراحت بودیم، خواستیم (به احترام پیامبر (ص» برخیزیم، فرمود به همان حال باشید، پیامبر (ص) بین ما دو نفر نشست، به طوری که سردی قدمهای پیامبر (ص) را بر سینه‏ام احساس کردم پیامبر (ص) فرمود:

آگاه باشید، تعلیم کنم بهتر از چیزهایی که از من می‏خواهید؟

هنگامی که به رختخواب می‏روید:

34 مرتبه اللَّه‏اکبر و 33 مرتبه سبحان‏اللَّه 33 مرتبه الحمدللَّه بگویید، پس این برای شما از پیشخدمت بهتر است.

دشمنی و دوستی با حضرت زهرا مانند دشمنی و دوستی با پیامبر است

 

ابن عباس روایت می کند: «ان رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم کان جالسا ذات یوم، و عنده علی و فاطمة والحسن والحسین، فقال: اللهم انک تعلم ان هولاء اهل بیتی، و اکرم الناس علی، فاحبب من احبهم، و ابغض من ابغضهم، و وال من والاهم، و عاد من عاداهم و اعن من اعانهم و اجعلهم مطهرین من کل دنس، معصومین من کل ذنب، و ایدهم بروح القدس منک، ثم قال: یا علی، انت امام امتی و خلیفتی علیها بعدی، و انت قائد المومنین الی الجنة، و کانی انظر الی ابنتی فاطمة قد اقبلت یوم القیامة علی نجیب من نور، عن یمینها سبعون الف ملک، و بین یدیها سبعون الف ملک، و عن یسارها سبعون الف ملک، و عن خلفها سبعون الف ملک، تقود مومنات امتی الی الجنة...- الی ان قال:- [1]  و انها السیدة نساءالعالمین. فقیل یا رسول‏اللَّه: اهی سیدة نساء عالمها؟ فقال صلی اللَّه علیه و آله و سلم: ذاک مریم بنت عمران، فاما ابنتی فاطمة فهی سیدة نساءالعالمین من الاولین و الاخرین، و انها لتقوم فی محرابها فیسلم علیها سبعون الف ملک من الملائکة المقربین، و ینادونها- بما نادت به الملائکة مریم- فیقولون: یا فاطمة، ان اله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساءالعالمین. ثم التفت الی علی علیه‏السلام فقال: یا علی ان فاطمة بضعة منی، و هی نور عینی، و ثمرة فوادی، یسوونی ما اساءها و یسرنی ما سرها، و انها اول من یلحقنی من اهل بیتی، فاحسن الیها بعدی...- الی ان قال:- [2]  اللهم انی اشهدک انی محب لمن احبهم، و مبغض لمن الغضهم، و سلم لمن سالمهم، و حرب لمن حاربهم و عدو لمن عاداهم، و ولی لمن والاهم». [3]

«روزی پیامبر اکرم نشسته بودند و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‏السلام نیز حضور داشتند، دعای آن حضرت در میان آن جمع چنین بود: بارالها، تو خوب می‏دانی که اینان خاندان من، و عزیزترین مردم نزد من هستند، پس محبان و دوستانشان را دوست بدار و با دشمنانشان دشمنی فرما، و یارانشان را اعانت بنما، اینان را از جمیع ناپاکیها پاک و مبرا بدار، از جمیع گناهان بر کنار و مصون و محفوظ نگاهدار، و از جانب خود به روح‏القدس تاییدشان فرما...

(روایات بسیار از ائمه‏ی اطهار سلام اللَّه علیهم در موارد مختلف نقل شده است که می‏فرماید: معصومین روحی دارند غیر از روح عموم بشر، که هیچ انسانی در داشتن این روح- که در جمیع اخبار آن را روح‏القدس می‏نامند- با آنان هم‏ردیف نیست.

روح‏القدس همان روحی است که در سایه‏ی آن پیامبر اکرم صاحب ولایت است. این همان روح قدسی است که با داشتن آن علی سلام‏اللَّه‏علیه، حضرت امام حسن و امام حسین و امامان دیگر از اولاد حسین علیهم‏السلام بر همه‏ی مردم ولایت دارند. این همان روح است که به تایید پیامبر اکرم، حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها نیز دارنده‏ی آن است و با داشتن این روح، آن حضرت هم ولیةاللَّه می‏باشد).

ابن عباس روایت را از قول پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم چنین ادامه می‏دهد:

یا علی، بعد از من، جانشین من و امام و رهبر امت من هستی. تو پیشقدم و پیشرو اهل ایمان به سوی بهشتی؛ و گوئی اکنون در نظرم مجسم است و می‏بینم که دخترم فاطمه در روز قیامت سوار بر ناقه‏ای از نور است، در حالیکه هفتاد هزار ملک از جانب راست، هفتاد هزار از طرف چپ او، هفتاد هزار از پیش روی و هفتاد هزار از پشت سر او همراهیش می‏کنند. او پیشگام زنهای مؤمن است که همراهش به سوی بهشت می‏روند.

... یا علی، تو پیشوای مردان مؤمن امت من می‏باشی، و دخترم فاطمه سالار زنان باایمان امت من و رهبر آنان به سوی بهشت است، بدرستیکه او بانوی بانوان جهان است. عرض شد: یا رسول‏اللَّه، آیا بانوی بانوان در زمان خودش؟ پیامبر فرمود: سیده‏ی زنان در زمان خودش مریم بنت عمران بود، ولی دخترم فاطمه بانوی بانوان جهان و سرور زنان عالم از اولین و آخرین است.

این فاطمه است که آنگاه که در محراب عبادت می‏ایستد، هفتاد هزار فرشته‏ی مقرب بر او سلام و درود می‏فرستند و- همانگونه که مریم را مخاطب قرار دادند- ندا می‏کنند: یا فاطمه، خدای تعالی تو را از میان جمیع زنان عالم انتخاب کرد، و تو را از همه‏ی آلودگیها پاک و منزه گردانید. آنگاه رسول اکرم رو به سوی علی کرد و فرمود: یا علی، بدرستیکه فاطمه پاره‏ی تن و جان من است؛ اوست نور چشم من و میوه‏ی قلب من؛ آنچه زهرا را ناپسند آید، مرا نیز ناپسند است؛ و آنچه او را مسرور کند، مرا هم شاد و خرسند می‏نماید. او نخستین کسی است که از خاندانم به من خواهد پیوست. یا علی بعد از من، تا توانی به او نیکی کن... سپس پیامبر اکرم این چنین دعا نمودند: بارالها، من تو را گواه می‏گیرم، که دوست می‏دارم آن کسی را که اینان را دوست بدارد و دشمن می‏دارم شخصی را که با اینان دشمنی کند؛ هر فردی با اینان از در صلح و آشتی درآید، من هم با او در سلم و صفا خواهم بود؛ و هر کس که با این چهار تن در جنگ باشد من نیز با او در ستیزم؛ من دشمن کسانی هستم که با اینان دشمنی کند، و دوست کسانی هستم که آنان را دوست بدارد».

بار دیگر تکرار می‏کنیم، با در نظر گرفتن روایت شریفه‏ی مذکور، حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها بطور یقین صاحب ولایت کبری است زیرا هرگز معقول نیست که دشمنی و یا دوستی با او همانند عدوات و یا محبت نسبت به پیامبر باشد و آنچه فاطمه را غمگین و یا مسرور می‏گرداند، حضرت‏رسول را نیز محزون و یا شاد نماید، ولی او صاحب مقام ولایت نباشد.

و اگر حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها در ولایت، در عصمت، و در جمیع حالاتش ردیف پدر و همسر و دو فرزندش نمی‏بود هرگز پیامبر اکرم مطالب مذکور را بیان نمی‏کرد. رسول خدا که سخن بی‏حساب و گزاف و بیهوده نمی‏گوید، تمام‏گفتارش (ما ینطق عن الهوی- ان هو الا وحی یوحی) [4]  است، آنچه می‏گوید وحی الهی است، آنهم در مقامی که خدا را شاهد سخنان خود قرار می‏دهد.

گویی پیامبر اکرم از جانب خدا مامور به ابلاغ این مراتب و فضائل است، که خدا را در گفتار خویش گواه می‏گیرد، چنانکه در انجام نبوت و ابلاغ رسالتش، در مواقف متعدد شاهد قرار داده است؛ و از مردم نیز اقرار و اعتراف می‏خواهد، و می‏پرسد و خواستار جواب صریح آنان می‏باشد: «... هل بلغت؟... بلی بلغت». سؤال می‏فرماید آیا رسالت خودم را انجام دادم؟ و سپس جواب می‏شنود: بلی ابلاغ کردی. همانگونه که در غدیر خم هنگام ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین علی سلام‏اللَّه‏علیه خدا را شاهد می‏گیرد و از مردم اعتراف و اقرار می‏خواهد... اللهم اشهد... بارالها شاهد باش... [5]  چنین بنظر می‏رسد که وجود مقدس پیامبر پیوسته خود را مسئول و مامور ابلاغ ولایت فاطمه علیهاسلام نیز می‏داند، و گوئی احساس می‏کند که همواره مورد سؤال و بازخواست حضرت حق تبارک و تعالی است که آیا ولایت زهرا علیهاالسلام را ابلاغ کردی یا نه، لذا آن حضرت بطور مکرر، در گفتار خویش ضمن برشمردن فضائل فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها و تشریح شئون ولایتی او، بارها خدا را گواه می‏گیرد که بارالهإ؛پپ

ّّ شاهد باش: آیا ولایت زهرا را ابلاغ کردم؟ آیا پیغام را رساندم؟ حق مطلب را بخوبی ادا کردم؟

نتیجه‏ی دیگری که می توان از روایت مذکور گرفت این است که حضرت رسول در قسمتی از سخنانش خطاب به علی چنین می‏فرماید:

«انها اول من یلحقنی من اهل بیتی [6] ... فاحسن الیها...».

«یعنی یا علی، اولین کسی که از خاندان من به من ملحق خواهد شد. دخترم فاطمه است، پس تا توانی به او نیکی بنما» و این ودیعه‏ی رسالت را نگهداری کن، لذا می‏بینیم قصد امیرالمؤمنین علیه‏السلام همیشه و در تمام حالاتش برآوردن خواهش پیامبر اکرم و در نتیجه تحصیل رضایت و آسایش خاطر زهرای اطهر است؛ البته نه تنها از این جهت که همسر والامقام او دختر گرامی رسول خدا است، بلکه بیشتر از این نظر که فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها ولیةاللَّه است و علی خود را نسبت به او موظف و مسئول و متعهد می‏داند و متقابلا حضرت زهرا نیز نسبت به امیرالمؤمنین که ولی‏اللَّه است عینا همین احساس وظیفه و مسئولیت را به حد اعلی دارا می‏باشد و این دو وجود مقدس، هر یک در حفظ و نگهداری و مراعات شخصیت آن دیگری کمال سعی و کوشش را به کار برده‏اند. لیکن اگر این مطلب به دقت مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد، روشن می‏شود که حالات دفاع و مجاهدت زهرا سلام‏اللَّه‏علیها در حفظ و صیانت امیرالمؤمنین سلام‏اللَّه‏علیه بی‏نظیر و بسیار فوق‏العاده بوده است؛ و تحقیقا اگر پیامبر اکرم نگاهداری و دفاع از حریم ولایت امیرالمؤمنین را مؤکدا به زهرا علیهاالسلام سفارش می کرد- که سفارش فرموده است-، هرگز رفتاری بهتر و برتر از روش فاطمه علیهاالسلام امکان‏پذیر نبود.

از خود گذشتگی، و فداکاری و ایثار او در مراقبت و نگهداری شئون ولی اللَّه الاعظم امیرالمؤمنین بی‏نظیر بود. زهرا سلام‏اللَّه‏علیها در این راه وجود خود را کاملا فراموش کرده بود و همواره همت والای او مصروف حفظ حرمت علی علیه‏السلام، و پیوسته در فکر کمال مراقبت و حسن انجام تعهد اسلامی خود در برابر مقام منیع ولایت بود؛ و همین توجه بی‏نظیر و بصیرت و معرفت کامل فاطمه نسبت به شئون ولایت همسر عالی‏مقامش نشانگر مرتبه‏ی عالی ولیةاللهی خود آن حضرت می‏باشد.

جنگ و صلح با حضرت زهرا مانند جنگ و صلح با دیگر اهل‏بیت

 

حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیها، در مقام ولایت شریک امیرالمؤمنین و حسنین علیهم‏السلام است، و «جنگ و یا صلح با فاطمه و دوستی و دشمنی نسبت به او» عینا همانند «حرب و یا سلم با علی و حسنین، و حب و با بغض نسبت به آنان» است. (روایاتی که در این خصوص نقل گردیده است به شرح زیر است):

1- زید بن ارقم از رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم چنین روایت می‏کند: «قال رسول‏اللَّه لعلی و فاطمة والحسن والحسین: انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم».

«پیامبر اکرم خطاب به علی، فاطمه، حسن و حسین فرمود: من، با هر کسی که با شما در جنگ باشد، در جنگم، و هر کسی که با شما از در صلح و آشتی درآید، من نیز با او در صلح و صفا خواهم بود».

این روایت با عبارات مختلف نقل شده است؛ گاه آن حضرت می‏فرمود:

«انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم»،

در موقع دیگر چنین فرماید:

«انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم»،

و در جای دیگر می‏فرماید:

«انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم»،

یا اینکه می‏فرماید:

«انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم».

این حدیث شریف را حاکم در مستدرک، بغوی در مصابیح، خطیب تبریزی [1]  در مشکاه المصابیح، جصاص در احکام القرآن، ابن کثیر [2]  در البدایه و النهایه، محب الدین طبری در ذخائر العقبی، ابن اثیر [3]  در اسد الغابه، ترمذی [4]  در جامع صحیح، ابن‏عساکر در تاریخ شام، ابن ماجه [5]  در سنن، ابن‏صباغ در فصول، طبرانی در معجم، و جمعی دیگر از علمای شیعه و سنی نقل کرده‏اند. [6]

2- زید بن ارقم در روایت دیگری می‏گوید:

«کنا مع رسول‏اللَّه و هو فی الحجرة، یوحی الیه و نحن ننتظره حتی اشتد الحر فجاء علی بن ابی‏طالب، و معه فاطمة والحسن والحسین علیهماالسلام، فقعدوا فی ظل حائط ینتظرون رسول‏اللَّه، فلما خرج رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله رآهم فاتاهم، و وقفنا نحن مکاننا، ثم جاء الینا و هو یظلهم بثوبه ممسکا بطرف الثوب و علی ممسک بطرفه الاخر، و هو یقول: اللهم انی احبهم فاحبهم، اللهم انی سلم لمن سالمهم، و حرب لمن حاربهم، فقال ذلک ثلاث مرات». [7]

«روزی همراه پیامبر اکرم بودیم که وحی نازل شد، و ما منتظر اتمام وحی بودیم تا آن حضرت از اتاق خارج شود، هوا بشدت گرم شده بود، در آن هنگام علی بن ابی‏طالب و همراه او فاطمه، حسن و حسین سلام‏اللَّه‏علیهم از راه رسیدند و در سایه‏ی دیواری بحال انتظار نشستند، تا نزول وحی به پایان رسد و حضرت رسول از حجره بیرون آید. وقتیکه پیامبر اکرم از اطاق خارج گردید، نظر مبارکش بر علی و فاطمه و حسنین عیلهم‏السلام افتاد، حضرت به نزد آنان رفتند و ما در حالی که بجای خود ایستاده بودیم، دیدیم که حضرت رسول لباس (عبای) خودش را بر بالای سر آنان سابیان کرد، با دست مبارکش از یکطرف عبا گرفته بود، و طرف دیگرش در دست علی بود که در زیر عبا جای داشت. آنگاه پیامبر چنین فرمود:

خدایا، من اینان را دوست می‏دارم پس تو نیز دوستشان بدار، بارالها، با هر کس که با اینان در صلح و صفا باشد، من در صلح و آشتی هستم و هر کس که با این چهار تن بجنگد من نیز با او در جنگ خواهم بود، و این کلمات را سه بار تکرار نمود».

3- روایت دیگری به این شرح از ابوبکر نقل شده است که می‏گوید:

«رایت رسول‏اللَّه ختم خیمه و هو متکی‏ء علی قوس عربیه و فی الخیمه علی و فاطمه والحسن والحسین، فقال: معشر المسلمین، انا سلم لمن سالم اهل الخیمه، حرب لمن حاربهم، ولی لمن والاهم، لایحبهم الا سعید الجد طیب المولد، و لایبغضهم الا شقی الحد ردی‏ء الولاده». [8]

«روزی پیامبر اکرم را دیدم که خیمه‏ای برپا کرد و بر یک کمان عربی تکیه نمود. در آن خیمه، علی و فاطمه و حسن و حسین حضور داشتند. آن حضرت رو به حاضرین فرمود و گفت: ای مسلمانان بدانید، هرکسی که با اینان در صلح و صفا باشد من نیز با او در سلم و آشتی هستم؛ و هرکس با اینان به جنگ خیزد، من هم با او در جنگ خواهم بود؛ من دوستدار کسی هستم که اینان را دوست بدارد، دوست نمی‏داردشان مگر آن خوشبخت و سعادتمندی که از دامانی پاکیزه بوجود آمده است؛ و دشمن نمی‏داردشان مگر آن شخص بدبختی که از آلوده دامنی زاییده شده باشد».

این روایت را حافظ طبری نیز در ریاض النضره ذکر کرده است.

4- صبیح [9]  می‏گوید:

«کنت بباب النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم فجاء علی و فاطمة والحسن والحسین، فجلسوا ناحیة، فخرج رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم الینا فقال: انکم علی خیر، و علیه کساء خیبری، فجللهم به و قال: انا حرب لمن حاربکم، سلم لمن سالمکم». [10]

«روزی در انتظار پیامبر اکرم بر در خانه‏ی آن حضرت بودم که علی، فاطمه،حسن و حسین از راه رسیدند و در کناری نشستند. وقتی که رسول خدا از خانه خارج گردید خطاب به آنان فرمود: شما پیوسته در خیر هستید؛ و سپس عبای خیبری خودش را بر سر آنان سایبان کرد و فرمود: من، با هر کسی با شما بجنگد، در جنگ هستم، و با هر کسی که با شما در صلح و صفا باشد من نیز در سلم و آشتی می‏باشم».

روایت فوق را طبرانی در المعجم الاوسط، جصاص در احکام القرآن، هیثمی در مجمع، ابن‏اثیر در اسدالغابه، ابن حجر در اصابه و عده‏ای دیگر از دانشمندان نقل کرده‏اند.

5- ابوهریره می‏گوید:

«نظر النبی الی علی و فاطمه والحسن والحسین، فقال: انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم». [11]

«پیامبر اکرم نظر به سوی علی، فاطمه، حسن و حسین افکند و سپس فرمود: من، با هرکسی که با شما بجنگد در ستیزم؛ و با هرکسی که با شما در سلم و آشتی باشد من نیز در صلح و صفا هستم».

این حدیث شریف را حاکم در مستدرک، خطیب در تاریخ بغداد، امام حنابله در مسند، هیثمی در مجمع، ابن‏عساکر در تاریخ دمشق، و طبرانی در معجم آورده‏اند. همچنین عده‏ای از دانشمندان شیعه آن را روایت نموده‏اند. [12]

روایاتی که تحت عنوان موضوع پنجم ذکر شد بسیار جای تامل، دقت و بررسی دارد، و باید توجه داشت: بشری که در حال غضبش، در هنگام انبساط و فرحش، در موقع رنج و گرفتاریش، در زمان سرور و نشاطش و خلاصه در جمیع اطوار و حالاتش صاحب اختیار، مطاع و مقتدای همه‏ی مردم باشد؛ و تمام افراد بشر موظف به خضوع و تسلیم در برابر او باشند؛ و محبت به او دوستی با پیامبر، و دشمنی با او خصومت با رسول خدا، و اطاعت از او اطاعت از پیامبر، و صلح با او، سلم و آشتی با رسول خدا باشد؛ تحقیقا اگر در صفات، هم‏ردیف پیامبر نباشد، هرگز این احکام درباره‏ی او جاری نمی‏شود، و به عبارت دیگر فردی که در ملکات انسانی، در فضائل و مکارم اخلاقی، در صفات نفسانی، و خلاصه در جمیع حالات و شئون بشری طوری باشد که هرگز کوچکترین خلافی از او سر نزند، و همه‏ی مردم به فرمان خدا و رسولش مامور به اطاعت و خضوع و تسلیم در برابر او باشند، معقول نیست که در صفات هم‏ردیف و همتای پیامبر اکرم نباشد.

بلی، آن انسانی که هرگز کلمه‏ای، حرفی، حرکتی- در هیچ مورد- جز به فرمان و اجازه‏ی خدا از ا و صادر نشود، و جز در راه محبت و رضای پروردگار قدمی برندارد، و پیوسته در گفتار و کردار و در تمام حالاتش، محدود و متعهد و مقید به امر خدا باشد تنها او شایسته است که پیامبر اکرم صلح با او را، سلم و آشتی با خودش بداند و جنگ با او را ستیز با خودش بحساب آورد؛ و کاملا روشن است که فاطمه‏ی زهرا سلام‏اللَّه‏علیها صاحب آن نفس پاک انسانی، و آنهمه صفات ربانی، یقینا باید در شئون ولایت هم‏ردیف و هم‏درجه و یکسان با پیامبر اکرم، علی و حسنین علیهم‏السلام باشد.

جنگ و صلح با حضرت زهرا مانند جنگ و صلح با دیگر اهل‏بیت

 

حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیها، در مقام ولایت شریک امیرالمؤمنین و حسنین علیهم‏السلام است، و «جنگ و یا صلح با فاطمه و دوستی و دشمنی نسبت به او» عینا همانند «حرب و یا سلم با علی و حسنین، و حب و با بغض نسبت به آنان» است. (روایاتی که در این خصوص نقل گردیده است به شرح زیر است):

1- زید بن ارقم از رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم چنین روایت می‏کند: «قال رسول‏اللَّه لعلی و فاطمة والحسن والحسین: انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم».

«پیامبر اکرم خطاب به علی، فاطمه، حسن و حسین فرمود: من، با هر کسی که با شما در جنگ باشد، در جنگم، و هر کسی که با شما از در صلح و آشتی درآید، من نیز با او در صلح و صفا خواهم بود».

این روایت با عبارات مختلف نقل شده است؛ گاه آن حضرت می‏فرمود:

«انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم»،

در موقع دیگر چنین فرماید:

«انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم»،

و در جای دیگر می‏فرماید:

«انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم»،

یا اینکه می‏فرماید:

«انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم».

این حدیث شریف را حاکم در مستدرک، بغوی در مصابیح، خطیب تبریزی [1]  در مشکاه المصابیح، جصاص در احکام القرآن، ابن کثیر [2]  در البدایه و النهایه، محب الدین طبری در ذخائر العقبی، ابن اثیر [3]  در اسد الغابه، ترمذی [4]  در جامع صحیح، ابن‏عساکر در تاریخ شام، ابن ماجه [5]  در سنن، ابن‏صباغ در فصول، طبرانی در معجم، و جمعی دیگر از علمای شیعه و سنی نقل کرده‏اند. [6]

2- زید بن ارقم در روایت دیگری می‏گوید:

«کنا مع رسول‏اللَّه و هو فی الحجرة، یوحی الیه و نحن ننتظره حتی اشتد الحر فجاء علی بن ابی‏طالب، و معه فاطمة والحسن والحسین علیهماالسلام، فقعدوا فی ظل حائط ینتظرون رسول‏اللَّه، فلما خرج رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله رآهم فاتاهم، و وقفنا نحن مکاننا، ثم جاء الینا و هو یظلهم بثوبه ممسکا بطرف الثوب و علی ممسک بطرفه الاخر، و هو یقول: اللهم انی احبهم فاحبهم، اللهم انی سلم لمن سالمهم، و حرب لمن حاربهم، فقال ذلک ثلاث مرات». [7]

«روزی همراه پیامبر اکرم بودیم که وحی نازل شد، و ما منتظر اتمام وحی بودیم تا آن حضرت از اتاق خارج شود، هوا بشدت گرم شده بود، در آن هنگام علی بن ابی‏طالب و همراه او فاطمه، حسن و حسین سلام‏اللَّه‏علیهم از راه رسیدند و در سایه‏ی دیواری بحال انتظار نشستند، تا نزول وحی به پایان رسد و حضرت رسول از حجره بیرون آید. وقتیکه پیامبر اکرم از اطاق خارج گردید، نظر مبارکش بر علی و فاطمه و حسنین عیلهم‏السلام افتاد، حضرت به نزد آنان رفتند و ما در حالی که بجای خود ایستاده بودیم، دیدیم که حضرت رسول لباس (عبای) خودش را بر بالای سر آنان سابیان کرد، با دست مبارکش از یکطرف عبا گرفته بود، و طرف دیگرش در دست علی بود که در زیر عبا جای داشت. آنگاه پیامبر چنین فرمود:

خدایا، من اینان را دوست می‏دارم پس تو نیز دوستشان بدار، بارالها، با هر کس که با اینان در صلح و صفا باشد، من در صلح و آشتی هستم و هر کس که با این چهار تن بجنگد من نیز با او در جنگ خواهم بود، و این کلمات را سه بار تکرار نمود».

3- روایت دیگری به این شرح از ابوبکر نقل شده است که می‏گوید:

«رایت رسول‏اللَّه ختم خیمه و هو متکی‏ء علی قوس عربیه و فی الخیمه علی و فاطمه والحسن والحسین، فقال: معشر المسلمین، انا سلم لمن سالم اهل الخیمه، حرب لمن حاربهم، ولی لمن والاهم، لایحبهم الا سعید الجد طیب المولد، و لایبغضهم الا شقی الحد ردی‏ء الولاده». [8]

«روزی پیامبر اکرم را دیدم که خیمه‏ای برپا کرد و بر یک کمان عربی تکیه نمود. در آن خیمه، علی و فاطمه و حسن و حسین حضور داشتند. آن حضرت رو به حاضرین فرمود و گفت: ای مسلمانان بدانید، هرکسی که با اینان در صلح و صفا باشد من نیز با او در سلم و آشتی هستم؛ و هرکس با اینان به جنگ خیزد، من هم با او در جنگ خواهم بود؛ من دوستدار کسی هستم که اینان را دوست بدارد، دوست نمی‏داردشان مگر آن خوشبخت و سعادتمندی که از دامانی پاکیزه بوجود آمده است؛ و دشمن نمی‏داردشان مگر آن شخص بدبختی که از آلوده دامنی زاییده شده باشد».

این روایت را حافظ طبری نیز در ریاض النضره ذکر کرده است.

4- صبیح [9]  می‏گوید:

«کنت بباب النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم فجاء علی و فاطمة والحسن والحسین، فجلسوا ناحیة، فخرج رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم الینا فقال: انکم علی خیر، و علیه کساء خیبری، فجللهم به و قال: انا حرب لمن حاربکم، سلم لمن سالمکم». [10]

«روزی در انتظار پیامبر اکرم بر در خانه‏ی آن حضرت بودم که علی، فاطمه،حسن و حسین از راه رسیدند و در کناری نشستند. وقتی که رسول خدا از خانه خارج گردید خطاب به آنان فرمود: شما پیوسته در خیر هستید؛ و سپس عبای خیبری خودش را بر سر آنان سایبان کرد و فرمود: من، با هر کسی با شما بجنگد، در جنگ هستم، و با هر کسی که با شما در صلح و صفا باشد من نیز در سلم و آشتی می‏باشم».

روایت فوق را طبرانی در المعجم الاوسط، جصاص در احکام القرآن، هیثمی در مجمع، ابن‏اثیر در اسدالغابه، ابن حجر در اصابه و عده‏ای دیگر از دانشمندان نقل کرده‏اند.

5- ابوهریره می‏گوید:

«نظر النبی الی علی و فاطمه والحسن والحسین، فقال: انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم». [11]

«پیامبر اکرم نظر به سوی علی، فاطمه، حسن و حسین افکند و سپس فرمود: من، با هرکسی که با شما بجنگد در ستیزم؛ و با هرکسی که با شما در سلم و آشتی باشد من نیز در صلح و صفا هستم».

این حدیث شریف را حاکم در مستدرک، خطیب در تاریخ بغداد، امام حنابله در مسند، هیثمی در مجمع، ابن‏عساکر در تاریخ دمشق، و طبرانی در معجم آورده‏اند. همچنین عده‏ای از دانشمندان شیعه آن را روایت نموده‏اند. [12]

روایاتی که تحت عنوان موضوع پنجم ذکر شد بسیار جای تامل، دقت و بررسی دارد، و باید توجه داشت: بشری که در حال غضبش، در هنگام انبساط و فرحش، در موقع رنج و گرفتاریش، در زمان سرور و نشاطش و خلاصه در جمیع اطوار و حالاتش صاحب اختیار، مطاع و مقتدای همه‏ی مردم باشد؛ و تمام افراد بشر موظف به خضوع و تسلیم در برابر او باشند؛ و محبت به او دوستی با پیامبر، و دشمنی با او خصومت با رسول خدا، و اطاعت از او اطاعت از پیامبر، و صلح با او، سلم و آشتی با رسول خدا باشد؛ تحقیقا اگر در صفات، هم‏ردیف پیامبر نباشد، هرگز این احکام درباره‏ی او جاری نمی‏شود، و به عبارت دیگر فردی که در ملکات انسانی، در فضائل و مکارم اخلاقی، در صفات نفسانی، و خلاصه در جمیع حالات و شئون بشری طوری باشد که هرگز کوچکترین خلافی از او سر نزند، و همه‏ی مردم به فرمان خدا و رسولش مامور به اطاعت و خضوع و تسلیم در برابر او باشند، معقول نیست که در صفات هم‏ردیف و همتای پیامبر اکرم نباشد.

بلی، آن انسانی که هرگز کلمه‏ای، حرفی، حرکتی- در هیچ مورد- جز به فرمان و اجازه‏ی خدا از ا و صادر نشود، و جز در راه محبت و رضای پروردگار قدمی برندارد، و پیوسته در گفتار و کردار و در تمام حالاتش، محدود و متعهد و مقید به امر خدا باشد تنها او شایسته است که پیامبر اکرم صلح با او را، سلم و آشتی با خودش بداند و جنگ با او را ستیز با خودش بحساب آورد؛ و کاملا روشن است که فاطمه‏ی زهرا سلام‏اللَّه‏علیها صاحب آن نفس پاک انسانی، و آنهمه صفات ربانی، یقینا باید در شئون ولایت هم‏ردیف و هم‏درجه و یکسان با پیامبر اکرم، علی و حسنین علیهم‏السلام باشد.

جنگ و صلح با حضرت زهرا مانند جنگ و صلح با دیگر اهل‏بیت

 

حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیها، در مقام ولایت شریک امیرالمؤمنین و حسنین علیهم‏السلام است، و «جنگ و یا صلح با فاطمه و دوستی و دشمنی نسبت به او» عینا همانند «حرب و یا سلم با علی و حسنین، و حب و با بغض نسبت به آنان» است. (روایاتی که در این خصوص نقل گردیده است به شرح زیر است):

1- زید بن ارقم از رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم چنین روایت می‏کند: «قال رسول‏اللَّه لعلی و فاطمة والحسن والحسین: انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم».

«پیامبر اکرم خطاب به علی، فاطمه، حسن و حسین فرمود: من، با هر کسی که با شما در جنگ باشد، در جنگم، و هر کسی که با شما از در صلح و آشتی درآید، من نیز با او در صلح و صفا خواهم بود».

این روایت با عبارات مختلف نقل شده است؛ گاه آن حضرت می‏فرمود:

«انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم»،

در موقع دیگر چنین فرماید:

«انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم»،

و در جای دیگر می‏فرماید:

«انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم»،

یا اینکه می‏فرماید:

«انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم».

این حدیث شریف را حاکم در مستدرک، بغوی در مصابیح، خطیب تبریزی [1]  در مشکاه المصابیح، جصاص در احکام القرآن، ابن کثیر [2]  در البدایه و النهایه، محب الدین طبری در ذخائر العقبی، ابن اثیر [3]  در اسد الغابه، ترمذی [4]  در جامع صحیح، ابن‏عساکر در تاریخ شام، ابن ماجه [5]  در سنن، ابن‏صباغ در فصول، طبرانی در معجم، و جمعی دیگر از علمای شیعه و سنی نقل کرده‏اند. [6]

2- زید بن ارقم در روایت دیگری می‏گوید:

«کنا مع رسول‏اللَّه و هو فی الحجرة، یوحی الیه و نحن ننتظره حتی اشتد الحر فجاء علی بن ابی‏طالب، و معه فاطمة والحسن والحسین علیهماالسلام، فقعدوا فی ظل حائط ینتظرون رسول‏اللَّه، فلما خرج رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله رآهم فاتاهم، و وقفنا نحن مکاننا، ثم جاء الینا و هو یظلهم بثوبه ممسکا بطرف الثوب و علی ممسک بطرفه الاخر، و هو یقول: اللهم انی احبهم فاحبهم، اللهم انی سلم لمن سالمهم، و حرب لمن حاربهم، فقال ذلک ثلاث مرات». [7]

«روزی همراه پیامبر اکرم بودیم که وحی نازل شد، و ما منتظر اتمام وحی بودیم تا آن حضرت از اتاق خارج شود، هوا بشدت گرم شده بود، در آن هنگام علی بن ابی‏طالب و همراه او فاطمه، حسن و حسین سلام‏اللَّه‏علیهم از راه رسیدند و در سایه‏ی دیواری بحال انتظار نشستند، تا نزول وحی به پایان رسد و حضرت رسول از حجره بیرون آید. وقتیکه پیامبر اکرم از اطاق خارج گردید، نظر مبارکش بر علی و فاطمه و حسنین عیلهم‏السلام افتاد، حضرت به نزد آنان رفتند و ما در حالی که بجای خود ایستاده بودیم، دیدیم که حضرت رسول لباس (عبای) خودش را بر بالای سر آنان سابیان کرد، با دست مبارکش از یکطرف عبا گرفته بود، و طرف دیگرش در دست علی بود که در زیر عبا جای داشت. آنگاه پیامبر چنین فرمود:

خدایا، من اینان را دوست می‏دارم پس تو نیز دوستشان بدار، بارالها، با هر کس که با اینان در صلح و صفا باشد، من در صلح و آشتی هستم و هر کس که با این چهار تن بجنگد من نیز با او در جنگ خواهم بود، و این کلمات را سه بار تکرار نمود».

3- روایت دیگری به این شرح از ابوبکر نقل شده است که می‏گوید:

«رایت رسول‏اللَّه ختم خیمه و هو متکی‏ء علی قوس عربیه و فی الخیمه علی و فاطمه والحسن والحسین، فقال: معشر المسلمین، انا سلم لمن سالم اهل الخیمه، حرب لمن حاربهم، ولی لمن والاهم، لایحبهم الا سعید الجد طیب المولد، و لایبغضهم الا شقی الحد ردی‏ء الولاده». [8]

«روزی پیامبر اکرم را دیدم که خیمه‏ای برپا کرد و بر یک کمان عربی تکیه نمود. در آن خیمه، علی و فاطمه و حسن و حسین حضور داشتند. آن حضرت رو به حاضرین فرمود و گفت: ای مسلمانان بدانید، هرکسی که با اینان در صلح و صفا باشد من نیز با او در سلم و آشتی هستم؛ و هرکس با اینان به جنگ خیزد، من هم با او در جنگ خواهم بود؛ من دوستدار کسی هستم که اینان را دوست بدارد، دوست نمی‏داردشان مگر آن خوشبخت و سعادتمندی که از دامانی پاکیزه بوجود آمده است؛ و دشمن نمی‏داردشان مگر آن شخص بدبختی که از آلوده دامنی زاییده شده باشد».

این روایت را حافظ طبری نیز در ریاض النضره ذکر کرده است.

4- صبیح [9]  می‏گوید:

«کنت بباب النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم فجاء علی و فاطمة والحسن والحسین، فجلسوا ناحیة، فخرج رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم الینا فقال: انکم علی خیر، و علیه کساء خیبری، فجللهم به و قال: انا حرب لمن حاربکم، سلم لمن سالمکم». [10]

«روزی در انتظار پیامبر اکرم بر در خانه‏ی آن حضرت بودم که علی، فاطمه،حسن و حسین از راه رسیدند و در کناری نشستند. وقتی که رسول خدا از خانه خارج گردید خطاب به آنان فرمود: شما پیوسته در خیر هستید؛ و سپس عبای خیبری خودش را بر سر آنان سایبان کرد و فرمود: من، با هر کسی با شما بجنگد، در جنگ هستم، و با هر کسی که با شما در صلح و صفا باشد من نیز در سلم و آشتی می‏باشم».

روایت فوق را طبرانی در المعجم الاوسط، جصاص در احکام القرآن، هیثمی در مجمع، ابن‏اثیر در اسدالغابه، ابن حجر در اصابه و عده‏ای دیگر از دانشمندان نقل کرده‏اند.

5- ابوهریره می‏گوید:

«نظر النبی الی علی و فاطمه والحسن والحسین، فقال: انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم». [11]

«پیامبر اکرم نظر به سوی علی، فاطمه، حسن و حسین افکند و سپس فرمود: من، با هرکسی که با شما بجنگد در ستیزم؛ و با هرکسی که با شما در سلم و آشتی باشد من نیز در صلح و صفا هستم».

این حدیث شریف را حاکم در مستدرک، خطیب در تاریخ بغداد، امام حنابله در مسند، هیثمی در مجمع، ابن‏عساکر در تاریخ دمشق، و طبرانی در معجم آورده‏اند. همچنین عده‏ای از دانشمندان شیعه آن را روایت نموده‏اند. [12]

روایاتی که تحت عنوان موضوع پنجم ذکر شد بسیار جای تامل، دقت و بررسی دارد، و باید توجه داشت: بشری که در حال غضبش، در هنگام انبساط و فرحش، در موقع رنج و گرفتاریش، در زمان سرور و نشاطش و خلاصه در جمیع اطوار و حالاتش صاحب اختیار، مطاع و مقتدای همه‏ی مردم باشد؛ و تمام افراد بشر موظف به خضوع و تسلیم در برابر او باشند؛ و محبت به او دوستی با پیامبر، و دشمنی با او خصومت با رسول خدا، و اطاعت از او اطاعت از پیامبر، و صلح با او، سلم و آشتی با رسول خدا باشد؛ تحقیقا اگر در صفات، هم‏ردیف پیامبر نباشد، هرگز این احکام درباره‏ی او جاری نمی‏شود، و به عبارت دیگر فردی که در ملکات انسانی، در فضائل و مکارم اخلاقی، در صفات نفسانی، و خلاصه در جمیع حالات و شئون بشری طوری باشد که هرگز کوچکترین خلافی از او سر نزند، و همه‏ی مردم به فرمان خدا و رسولش مامور به اطاعت و خضوع و تسلیم در برابر او باشند، معقول نیست که در صفات هم‏ردیف و همتای پیامبر اکرم نباشد.

بلی، آن انسانی که هرگز کلمه‏ای، حرفی، حرکتی- در هیچ مورد- جز به فرمان و اجازه‏ی خدا از ا و صادر نشود، و جز در راه محبت و رضای پروردگار قدمی برندارد، و پیوسته در گفتار و کردار و در تمام حالاتش، محدود و متعهد و مقید به امر خدا باشد تنها او شایسته است که پیامبر اکرم صلح با او را، سلم و آشتی با خودش بداند و جنگ با او را ستیز با خودش بحساب آورد؛ و کاملا روشن است که فاطمه‏ی زهرا سلام‏اللَّه‏علیها صاحب آن نفس پاک انسانی، و آنهمه صفات ربانی، یقینا باید در شئون ولایت هم‏ردیف و هم‏درجه و یکسان با پیامبر اکرم، علی و حسنین علیهم‏السلام باشد.

جنگ و صلح با حضرت زهرا مانند جنگ و صلح با دیگر اهل‏بیت

 

حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیها، در مقام ولایت شریک امیرالمؤمنین و حسنین علیهم‏السلام است، و «جنگ و یا صلح با فاطمه و دوستی و دشمنی نسبت به او» عینا همانند «حرب و یا سلم با علی و حسنین، و حب و با بغض نسبت به آنان» است. (روایاتی که در این خصوص نقل گردیده است به شرح زیر است):

1- زید بن ارقم از رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم چنین روایت می‏کند: «قال رسول‏اللَّه لعلی و فاطمة والحسن والحسین: انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم».

«پیامبر اکرم خطاب به علی، فاطمه، حسن و حسین فرمود: من، با هر کسی که با شما در جنگ باشد، در جنگم، و هر کسی که با شما از در صلح و آشتی درآید، من نیز با او در صلح و صفا خواهم بود».

این روایت با عبارات مختلف نقل شده است؛ گاه آن حضرت می‏فرمود:

«انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم»،

در موقع دیگر چنین فرماید:

«انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم»،

و در جای دیگر می‏فرماید:

«انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم»،

یا اینکه می‏فرماید:

«انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم».

این حدیث شریف را حاکم در مستدرک، بغوی در مصابیح، خطیب تبریزی [1]  در مشکاه المصابیح، جصاص در احکام القرآن، ابن کثیر [2]  در البدایه و النهایه، محب الدین طبری در ذخائر العقبی، ابن اثیر [3]  در اسد الغابه، ترمذی [4]  در جامع صحیح، ابن‏عساکر در تاریخ شام، ابن ماجه [5]  در سنن، ابن‏صباغ در فصول، طبرانی در معجم، و جمعی دیگر از علمای شیعه و سنی نقل کرده‏اند. [6]

2- زید بن ارقم در روایت دیگری می‏گوید:

«کنا مع رسول‏اللَّه و هو فی الحجرة، یوحی الیه و نحن ننتظره حتی اشتد الحر فجاء علی بن ابی‏طالب، و معه فاطمة والحسن والحسین علیهماالسلام، فقعدوا فی ظل حائط ینتظرون رسول‏اللَّه، فلما خرج رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله رآهم فاتاهم، و وقفنا نحن مکاننا، ثم جاء الینا و هو یظلهم بثوبه ممسکا بطرف الثوب و علی ممسک بطرفه الاخر، و هو یقول: اللهم انی احبهم فاحبهم، اللهم انی سلم لمن سالمهم، و حرب لمن حاربهم، فقال ذلک ثلاث مرات». [7]

«روزی همراه پیامبر اکرم بودیم که وحی نازل شد، و ما منتظر اتمام وحی بودیم تا آن حضرت از اتاق خارج شود، هوا بشدت گرم شده بود، در آن هنگام علی بن ابی‏طالب و همراه او فاطمه، حسن و حسین سلام‏اللَّه‏علیهم از راه رسیدند و در سایه‏ی دیواری بحال انتظار نشستند، تا نزول وحی به پایان رسد و حضرت رسول از حجره بیرون آید. وقتیکه پیامبر اکرم از اطاق خارج گردید، نظر مبارکش بر علی و فاطمه و حسنین عیلهم‏السلام افتاد، حضرت به نزد آنان رفتند و ما در حالی که بجای خود ایستاده بودیم، دیدیم که حضرت رسول لباس (عبای) خودش را بر بالای سر آنان سابیان کرد، با دست مبارکش از یکطرف عبا گرفته بود، و طرف دیگرش در دست علی بود که در زیر عبا جای داشت. آنگاه پیامبر چنین فرمود:

خدایا، من اینان را دوست می‏دارم پس تو نیز دوستشان بدار، بارالها، با هر کس که با اینان در صلح و صفا باشد، من در صلح و آشتی هستم و هر کس که با این چهار تن بجنگد من نیز با او در جنگ خواهم بود، و این کلمات را سه بار تکرار نمود».

3- روایت دیگری به این شرح از ابوبکر نقل شده است که می‏گوید:

«رایت رسول‏اللَّه ختم خیمه و هو متکی‏ء علی قوس عربیه و فی الخیمه علی و فاطمه والحسن والحسین، فقال: معشر المسلمین، انا سلم لمن سالم اهل الخیمه، حرب لمن حاربهم، ولی لمن والاهم، لایحبهم الا سعید الجد طیب المولد، و لایبغضهم الا شقی الحد ردی‏ء الولاده». [8]

«روزی پیامبر اکرم را دیدم که خیمه‏ای برپا کرد و بر یک کمان عربی تکیه نمود. در آن خیمه، علی و فاطمه و حسن و حسین حضور داشتند. آن حضرت رو به حاضرین فرمود و گفت: ای مسلمانان بدانید، هرکسی که با اینان در صلح و صفا باشد من نیز با او در سلم و آشتی هستم؛ و هرکس با اینان به جنگ خیزد، من هم با او در جنگ خواهم بود؛ من دوستدار کسی هستم که اینان را دوست بدارد، دوست نمی‏داردشان مگر آن خوشبخت و سعادتمندی که از دامانی پاکیزه بوجود آمده است؛ و دشمن نمی‏داردشان مگر آن شخص بدبختی که از آلوده دامنی زاییده شده باشد».

این روایت را حافظ طبری نیز در ریاض النضره ذکر کرده است.

4- صبیح [9]  می‏گوید:

«کنت بباب النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم فجاء علی و فاطمة والحسن والحسین، فجلسوا ناحیة، فخرج رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم الینا فقال: انکم علی خیر، و علیه کساء خیبری، فجللهم به و قال: انا حرب لمن حاربکم، سلم لمن سالمکم». [10]

«روزی در انتظار پیامبر اکرم بر در خانه‏ی آن حضرت بودم که علی، فاطمه،حسن و حسین از راه رسیدند و در کناری نشستند. وقتی که رسول خدا از خانه خارج گردید خطاب به آنان فرمود: شما پیوسته در خیر هستید؛ و سپس عبای خیبری خودش را بر سر آنان سایبان کرد و فرمود: من، با هر کسی با شما بجنگد، در جنگ هستم، و با هر کسی که با شما در صلح و صفا باشد من نیز در سلم و آشتی می‏باشم».

روایت فوق را طبرانی در المعجم الاوسط، جصاص در احکام القرآن، هیثمی در مجمع، ابن‏اثیر در اسدالغابه، ابن حجر در اصابه و عده‏ای دیگر از دانشمندان نقل کرده‏اند.

5- ابوهریره می‏گوید:

«نظر النبی الی علی و فاطمه والحسن والحسین، فقال: انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم». [11]

«پیامبر اکرم نظر به سوی علی، فاطمه، حسن و حسین افکند و سپس فرمود: من، با هرکسی که با شما بجنگد در ستیزم؛ و با هرکسی که با شما در سلم و آشتی باشد من نیز در صلح و صفا هستم».

این حدیث شریف را حاکم در مستدرک، خطیب در تاریخ بغداد، امام حنابله در مسند، هیثمی در مجمع، ابن‏عساکر در تاریخ دمشق، و طبرانی در معجم آورده‏اند. همچنین عده‏ای از دانشمندان شیعه آن را روایت نموده‏اند. [12]

روایاتی که تحت عنوان موضوع پنجم ذکر شد بسیار جای تامل، دقت و بررسی دارد، و باید توجه داشت: بشری که در حال غضبش، در هنگام انبساط و فرحش، در موقع رنج و گرفتاریش، در زمان سرور و نشاطش و خلاصه در جمیع اطوار و حالاتش صاحب اختیار، مطاع و مقتدای همه‏ی مردم باشد؛ و تمام افراد بشر موظف به خضوع و تسلیم در برابر او باشند؛ و محبت به او دوستی با پیامبر، و دشمنی با او خصومت با رسول خدا، و اطاعت از او اطاعت از پیامبر، و صلح با او، سلم و آشتی با رسول خدا باشد؛ تحقیقا اگر در صفات، هم‏ردیف پیامبر نباشد، هرگز این احکام درباره‏ی او جاری نمی‏شود، و به عبارت دیگر فردی که در ملکات انسانی، در فضائل و مکارم اخلاقی، در صفات نفسانی، و خلاصه در جمیع حالات و شئون بشری طوری باشد که هرگز کوچکترین خلافی از او سر نزند، و همه‏ی مردم به فرمان خدا و رسولش مامور به اطاعت و خضوع و تسلیم در برابر او باشند، معقول نیست که در صفات هم‏ردیف و همتای پیامبر اکرم نباشد.

بلی، آن انسانی که هرگز کلمه‏ای، حرفی، حرکتی- در هیچ مورد- جز به فرمان و اجازه‏ی خدا از ا و صادر نشود، و جز در راه محبت و رضای پروردگار قدمی برندارد، و پیوسته در گفتار و کردار و در تمام حالاتش، محدود و متعهد و مقید به امر خدا باشد تنها او شایسته است که پیامبر اکرم صلح با او را، سلم و آشتی با خودش بداند و جنگ با او را ستیز با خودش بحساب آورد؛ و کاملا روشن است که فاطمه‏ی زهرا سلام‏اللَّه‏علیها صاحب آن نفس پاک انسانی، و آنهمه صفات ربانی، یقینا باید در شئون ولایت هم‏ردیف و هم‏درجه و یکسان با پیامبر اکرم، علی و حسنین علیهم‏السلام باشد.

بیان محمد طلحه شافعی

 

بدان، خداوند به وسیله روحی از سوی خود تو را تأیید و پشتیبانی فرماید، پیشوایان پاکی که در این نوشتار سخن از فضائل آنانست، و رهبران نیکوکاری که در این کتاب می‏خواهیم ویژگیهایشان را بازگوئیم، غیر از پیوند نسبی با رسول خدا مزیتی دیگر بخاطر پیوند از طریق حضرت زهراء علیهاالسلام دارند، به واسطه آن حضرت، خداوند رتبه‏ای افزونتر و شرافتی برتر، ارزشی والا و والائی ارزشمندتر، جایگاهی برین و برتری مقام، ریشه‏ای پاک، و پاکیزگی ریشه مقدر ساخته است، پس در پرتو روشن بینی خود- خداوند تو را با هدایتش یاری فرماید- به مفهوم این آیه شریفه، [1]  و سبک عبارات و چگونگی اشاراتش به مقام والای فاطمه علیهاالسلام در درجات شرافت و بزرگواری نگاه کن، خداوند مقام حضرتش را بیان کرده و سر و رمز دقیق آن را در اینجا آورده که او را بین حضرت رسول و حضرت علی قرار داده و از پیش‏رو و پشت سر اطرافش را گرفته تا بدین وسیله مقام و رتبه او را بازگو فرماید، از آنجا که مقصود از کلمه «انفسنا» نفس علی به همراه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم است فاطمه علیهاالسلام را بین آن دو قرار داده است زیرا بیان نگهداری کسی به وسیله خود انسان از نگهداری به وسیله فرزندان رساتر است. [2]

بیان عبدالحمید ابن ابی‏الحدید

 

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فاطمه علیهاالسلام را بیش از آن چه که مردم گمان داشته و به دخترانشان احترام می‏گذاشتند گرامی می‏داشت، تا آن جا که از مرز محبت پدران نسبت به فرزندان گذشت نه یکبار بلکه بارها و در جاهای گوناگون، نه فقط یک جا، در حضور عام و خاص چنین فرمود:

«انها سیدة نساء العالمین، و انها عدیلة مریم بنت عمران، و انها اذا مرت فی الموقف نادی مناد من جهة العرش: یا اهل الموقف غضوا ابصارکم لتعبر فاطمة بنت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم.»

یعنی: او بانوی زنان جهانیان و همتای مریم دختر عمران است، به هنگام عبور از موقف قیامت منادی از سوی عرش فریاد می‏زند: ای اهل محشر دیدگانتان را فروبندید تا فاطمه دختر محمد عبور کند.

این حدیث از احادیث صحیحه است و از اخبار ضعیفه و بی‏اعتبار نیست، رسول خدا هنگامی او را به همسری علی درآورد که خداوند متعال او را در آسمان با گواهی ملائکه به همسری علی درآورد، و نه یکبار بلکه بارها فرمود:

«یؤذینی ما یؤذیها و یغضبنی ما یغضبها، و انها بضعة منی یریبنی ما رابها» [1]

یعنی: آزار می‏دهد مرا آنچه که او را آزار می‏دهد و به خشم درمی‏آورد مرا آنچه که او را به خشم درمی‏آورد، او پاره تن من است آنچه که او را ناراحت کند مرا ناراحت می‏کند.

بیان عباس محمود عقاد مصری

 

در هر دیانتی چهره‏ای از زن کامل و ارزنده وجود دارد که معتقدان به آن دیانت در مقابل او تعظیم می‏کنند و او را بسان آیتی از خدا در بین آفریدگانش از زن و مرد می‏ستایند، وقتی در بین مسیحیان چهره حضرت مریم عذراء، مقدس است، در اسلام به ناچار می‏بایست صورت فاطمه زهراء مقدس باشد. [1]  128.

بیان علی ابراهیم حسن

 

زندگانی حضرت فاطمه صفحه‏ی برجسته‏ای از صفحات تاریخ را تشکیل داده است، در آن صفحه چهره‏های گوناگونی از بزرگی و عظمت را مشاهده می‏کنیم، او همچون بلقیس یا کلئوپاترا نیست که عظمت خود را از تخت بزرگ و ثروت کلان و زیبائی کم‏نظیر خود داشته‏اند، و شهامتش در اعزام و رهبری لشکرها و فرماندهی بر مردان است، بلکه ما در مقابل شخصیتی قرار گرفته‏ایم توانسته است هاله‏ای از حکمت و شکوه را بر پهنه‏ی گیتی بگستراند حکمتی که به کتابها و فلاسفه و دانشمندان برنمی‏گردد، بلکه تجربه‏هائی است از روزگار مملو از دگرگونیها و پیش‏آمدهای ناگهانی، شکوهی که از فرمانروائی و ثروت برنخاسته بلکه از درون روح و اعماق جان او نشأت گرفته است... [1]

 


فیلم مستند " در این قطعه از بهشت

فیلم مستند " در این قطعه از بهشت مستند در این قطعه از بهشت (راهنمای زائرین امام رضا (ع)) تقدیم به کاربران عزیز

 

فیلم مستند " در این قطعه از بهشت مستند در این قطعه از بهشت (راهنمای زائرین امام رضا (ع)) تقدیم به کاربران عزیز

 

دانلود در زیر

بخش اول  (حجم: 24 مگابایت)

بخش دوم  (حجم: 29 مگابایت)


گلچین روضه و سینه زنی ایام فاطمیه (س) تقدیم به کاربران عزیز

برای دانلود روی ادامه مطلب کلیک کنید

گلچین  روضه و سینه زنی ایام فاطمیه (س) ازحاج محمد رضا طاهری  تقدیم به کاربران عزیز

37 قطعه -

 

 

 

 

شب اول:

مناجات با امام زمان (عج)

روضه حضرت زهرا (س) (1)

روضه حضرت زهرا (س) (2)

روضه حضرت زهرا (س) (3)

زمزمه روضه حضرت زهرا (س)

کاسه خون آسمونه مدینه (سینه زنی)

واای مادر مادر (شور)

پندیات

 

شب دوم:

مناجات با امام زمان (عج)

روضه حضرت زهرا (س)

زمزمه روضه حضرت زهرا (س)

من و دل و این بی قراری (سینه زنی)

مادر ای مادر (شور)

 

شب سوم:

مناجات با امام زمان(عج)

روضه حضرت زهرا (س) (1)

روضه حضرت زهرا (س) (2)

زمزمه روضه حضرت رقیه (س)

چرا باید آروم بگیرم (سینه زنی)

پیچیده توی هیئت ها باز بوی فاطمه انگار (شور)

می خوای بری برو (شور)

کودک قلبم شده به عشق تو مبتلا (شور)

 

شب چهارم:

پندیات

مناجات با امام زمان(عج)

روضه حضرت زهرا (س)

روضه حضرت زهرا (س) (حدادیان 1)

روضه حضرت زهرا (س) (حدادیان 2)

ای عزیز جانم بانوی جوانم (سینه زنی)

مرو مادر مرو مادر (سینه زنی)

واای مادر مادر (شور)

 

شب پنجم:

مناجات با امام زمان(عج)

روضه حضرت زهرا (س)

زمزمه روضه حضرت زهرا (س)

میزند غریبی به جانم نشانه (سینه زنی)

بار الها شب شده کیست غوغا می کند (سینه زنی - حدادیان)

روضه حضرت عباس (ع) (حدادیان)

یا عباس یا سیدی (شور - حدادیان)

حسین حسین (ع) (شور محمد حسین حدادیان)


سی دی تصویری شعر خوانی میلاد پیامبر

سی دی تصویری شعر خوانی میلاد پیامبر (ص)، کاشان سال 84 از شاعر اهل بیت مرحوم آقاسی، تقدیم به کاربران عزیز

دانلود

 دانلود سی دی تصویری زنده یاد آقاسی (1)   (حجم : 442 مگابایت)

 

بخش اول  | بخش دوم  | بخش سوم  | بخش چهارم  | بخش پنجم  | بخش ششم |

بخش هفتم  | بخش هشتم  | بخش نهم  | بخش دهم
 

پسورد:  www.yasinmedia.com

 

 

راهنمای استفاده:

- بعد از دانلود کامل فایل ها، قسمت اول را اجرا و برنامه را  از حالت فشرده خارج کنید. (رمز فایل :  www.yasinmedia.com  )

- جهت اجرای برنامه در کامپیوتر نرم افزار [Virtual CloneDrive- با حجم 1 مگابایت] را نصب کنید  

- بعد از نصب این برنامه یک درایو مجازی در ویندوز شما ساخته خواهد شد به نام Virtual CloneDrive (که از قسمت My Computer ویندوز قابل دسترسی میباشد) 
 
- حالا بر روی این درایو مجازی ساخته شده کلیک راست کرده و از قسمت Virtual CloneDrive / Mount فایلی را که از حال فشرده خارج کرده اید را باز کنید 
 
- جهت رایت برنامه بر روی سی دی میتوانید از برنامه  Power Iso یا برنامه های مشابه استفاده نمایید استفاده نمایید.

 

 دانلود سی دی تصویری زنده یاد آقاسی (1)   (حجم : 442 مگابایت)

 

بخش اول  | بخش دوم  | بخش سوم  | بخش چهارم  | بخش پنجم  | بخش ششم |

بخش هفتم  | بخش هشتم  | بخش نهم  | بخش دهم
 

پسورد:  www.yasinmedia.com

 

 

راهنمای استفاده:

- بعد از دانلود کامل فایل ها، قسمت اول را اجرا و برنامه را  از حالت فشرده خارج کنید. (رمز فایل :  www.yasinmedia.com  )

- جهت اجرای برنامه در کامپیوتر نرم افزار [Virtual CloneDrive- با حجم 1 مگابایت] را نصب کنید  

- بعد از نصب این برنامه یک درایو مجازی در ویندوز شما ساخته خواهد شد به نام Virtual CloneDrive (که از قسمت My Computer ویندوز قابل دسترسی میباشد) 
 
- حالا بر روی این درایو مجازی ساخته شده کلیک راست کرده و از قسمت Virtual CloneDrive / Mount فایلی را که از حال فشرده خارج کرده اید را باز کنید 
 
- جهت رایت برنامه بر روی سی دی میتوانید از برنامه  Power Iso یا برنامه های مشابه استفاده نمایید استفاده نمایید.

 


مجموعه قرائت های مجلسی

مجموعه 40 قرائت مجلسی از قاریان برتر دنیا تقدیم به کاربران عزیز

دانلود در ادامه مطلب

روم 17 تا 30،ضحی،انشراح،حمد و بقره1تا5

استاد محمد صدیق منشاوی

یوسف(ع) 1 تا 27

استاد محمد صدیق منشاوی

شوری 49 تا آخر،قاف1 تا 11،تکویر و شمس

استاد عبد الباسط عبدالصمد

حجرات و حاقه1 تا 18

استاد عبد الباسط عبد الصمد

نجم31تاآخر،قمر1تا16و49تاآخر،رحمن1تا28

استاد مصطفی اسماعیل

نجم 32تاآخر،قمر1تا14و رحمن1تا29

استاد ابوالعینین شعیشع

قصص 5 تا 16و شمس

استاد ابوالعینین شعیشع

انفال 1 تا 24

استاد محمد عبدالعزیز حصان

اسراء 1 تا 24

استاد محمود علی البنّا

فرقان 58 تا آخر، قیامه و علق1تا5

استاد کامل یوسف بهتیمی

قیامه و دهر(انسان)

استاد محمد عمران

هود 36 تا 57

استاد حمدی زامل

تحریم

استاد محمد شبیب

کهف 30 تا 50

استاد شعبان صیاد

نحل 125 تا آخرو اسراء 1تا17

استاد شحات محمد انور

آل عمران 26 تا 38

استاد شحات محمد انور

احزاب 38 تا 50

استاد راغب مصطفی غلوش

نبا 31 تا آخر، نازعات 26تاآخرو انفطار

استاد محمد لیثی

بقره 284 تا آخرو آل عمران 1تا6

استاد سید متولی عبد العال

احزاب 21 تا 29و بلد 1تا18

استاد عبد الفتاح طاروتی

دهر(انسان) 23تاآخر و فجر

استاد عبد الفتاح طاروتی

بروج 11تا آخر، شمس،قریش،کوثر،حمد و بقره1و2

استاد انور شحات انور

سوره طارق، سوره بلد

محمد رفعت

سوره کهف آیه 1 تا14

استاد احمد سلیمان سعدانی

سوره قاف ، سوره انفطار

استاد محمود عبد الحکم

سوره نور آیه 34 تا42

استاد محمود رمضان

سوره واقعه آیه 75 تا آخر، سوره حدید آیه 1 تا12

استاد شعبان صیاد

سوره احزاب آیه 21 تا35، 40 تا48

استاد کامل یوسف بهتیمی

سوره هود آیه 36 تا49

استاد شحات محمد انور

سوره کهف آیه 107 تا آخر، سوره مریم آیه 1 تا36

استاد محمد شبیب

سوره اعراف 196 تا آخر، سوره انفال آیه 1 تا10

استاد محمد الیثی

سوره انبیأ آیه 76 تا آخر

استاد سعید زناتی

سوره اسراء آیه 1 تا36 ، سوره حاقه آیه 1 تا24

استاد مصطفی اسماعیل

سوره آل عمران 189 تا195 ، سوره بلد آیه 1 تا18

استاد راغب مصطفی غلوش

سوره حجرات آیه 1 تا آخر ، سوره شرح، سوره نصر

استاد طه فشنی

سوره واقعه آیه 1 تا40 ، 75 تا آخر، سوره حدید 1 تا5

استاد حمدی زامل

سوره شعراء آیه 52 تا89، سوره فجر، سوره حمد

استاد محمد صدیق منشاوی

سوره نجم آیه 1 تا آخر، سوره ضحی، سوره شرح، سوره تین، سوره علق آیه 1 تا14، سوره قدر

استاد عبد الفتاح شعشاعی

سوره حجرات آیه 15 تا آخر، سوره قاف آیه 1 تا11، سوره انفطار، سوره زلزال

استاد محمد عبد العزیز حصان

سوره نبأ آیه 31 تا آخر، سوره طارق، سوره شمس، سوره ضحی، سوره شرح، سوره تین، سوره قدر

عبد العزیز فرج

روم 17 تا 30،ضحی،انشراح،حمد و بقره1تا5

استاد محمد صدیق منشاوی

یوسف(ع) 1 تا 27

استاد محمد صدیق منشاوی

شوری 49 تا آخر،قاف1 تا 11،تکویر و شمس

استاد عبد الباسط عبدالصمد

حجرات و حاقه1 تا 18

استاد عبد الباسط عبد الصمد

نجم31تاآخر،قمر1تا16و49تاآخر،رحمن1تا28

استاد مصطفی اسماعیل

نجم 32تاآخر،قمر1تا14و رحمن1تا29

استاد ابوالعینین شعیشع

قصص 5 تا 16و شمس

استاد ابوالعینین شعیشع

انفال 1 تا 24

استاد محمد عبدالعزیز حصان

اسراء 1 تا 24

استاد محمود علی البنّا

فرقان 58 تا آخر، قیامه و علق1تا5

استاد کامل یوسف بهتیمی

قیامه و دهر(انسان)

استاد محمد عمران

هود 36 تا 57

استاد حمدی زامل

تحریم

استاد محمد شبیب

کهف 30 تا 50

استاد شعبان صیاد

نحل 125 تا آخرو اسراء 1تا17

استاد شحات محمد انور

آل عمران 26 تا 38

استاد شحات محمد انور

احزاب 38 تا 50

استاد راغب مصطفی غلوش

نبا 31 تا آخر، نازعات 26تاآخرو انفطار

استاد محمد لیثی

بقره 284 تا آخرو آل عمران 1تا6

استاد سید متولی عبد العال

احزاب 21 تا 29و بلد 1تا18

استاد عبد الفتاح طاروتی

دهر(انسان) 23تاآخر و فجر

استاد عبد الفتاح طاروتی

بروج 11تا آخر، شمس،قریش،کوثر،حمد و بقره1و2

استاد انور شحات انور

سوره طارق، سوره بلد

محمد رفعت

سوره کهف آیه 1 تا14

استاد احمد سلیمان سعدانی

سوره قاف ، سوره انفطار

استاد محمود عبد الحکم

سوره نور آیه 34 تا42

استاد محمود رمضان

سوره واقعه آیه 75 تا آخر، سوره حدید آیه 1 تا12

استاد شعبان صیاد

سوره احزاب آیه 21 تا35، 40 تا48

استاد کامل یوسف بهتیمی

سوره هود آیه 36 تا49

استاد شحات محمد انور

سوره کهف آیه 107 تا آخر، سوره مریم آیه 1 تا36

استاد محمد شبیب

سوره اعراف 196 تا آخر، سوره انفال آیه 1 تا10

استاد محمد الیثی

سوره انبیأ آیه 76 تا آخر

استاد سعید زناتی

سوره اسراء آیه 1 تا36 ، سوره حاقه آیه 1 تا24

استاد مصطفی اسماعیل

سوره آل عمران 189 تا195 ، سوره بلد آیه 1 تا18

استاد راغب مصطفی غلوش

سوره حجرات آیه 1 تا آخر ، سوره شرح، سوره نصر

استاد طه فشنی

سوره واقعه آیه 1 تا40 ، 75 تا آخر، سوره حدید 1 تا5

استاد حمدی زامل

سوره شعراء آیه 52 تا89، سوره فجر، سوره حمد

استاد محمد صدیق منشاوی

سوره نجم آیه 1 تا آخر، سوره ضحی، سوره شرح، سوره تین، سوره علق آیه 1 تا14، سوره قدر

استاد عبد الفتاح شعشاعی

سوره حجرات آیه 15 تا آخر، سوره قاف آیه 1 تا11، سوره انفطار، سوره زلزال

استاد محمد عبد العزیز حصان

سوره نبأ آیه 31 تا آخر، سوره طارق، سوره شمس، سوره ضحی، سوره شرح، سوره تین، سوره قدر

عبد العزیز فرج


بسم الله الرحمن الرحیم

 



مجموعه ارزشمند بسم الله - خطاطی

مجموعه ارزشمند بسم الله - خطاطی

مجموعه 280 بسم الله الرحمن الرحیم، خطالی تقدیم به کاربران عزیز

دانلود در ادامه مطلب

 

ادامه مطلب...
...


بسم الله الرحمن الرحیم

 

از تشریف فرماییتون بسیار خوشحال شدیم لطفا نظر بدید

لوگوی دوستان ما    

 


حالا

گفت:  هر حکومتی در هر کشوری ویژگی های خاص خود را دارد. ما چطور می توانیم بگوییم کدام حکومت خوب است و کدام بد؟

   گفتم : عزیزم ! ما باید ملاک هایی و معیارهایی علمی و عادلانه داشته باشیم و خوبی و بدی حاکمان و حکومت ها را با آن بسنجیم.

   گفت : ملاک و معیار؟! ملاک و معیار چیست؟

 گفتم : ترازو و متر  و دماسنج و...برای چیست؟ 

 گفت : خب ! معلوم است . ترازو برای وزن کردن چیزها ، متر براي اندازه گيري طول و عرض چيزها و دماسنج براي تعيين درجه حرارت هوا .

   گفتم : براي اندازه گيري خوبي و بدي نظام هاي حكومتي هم مترها و ترازوهايي هست .

   گفت: مثلا؟!

    گفتم : مثلا جرجى زيدان در كتاب معروف خود (تاريخ تمدن اسلام) مي نويسد:

   ما كه على بن ابي طالب و معاوية بن ابى سفيان را نديده ‏ايم ،چگونه مي توانيم آن ها را از هم تفكيك كنيم و به ميزان ارزش وجود آن ها پى ببريم؟

   ما از روى سخنان و نامه‏ ها و كلماتى كه از على و معاويه مانده است، پس از چهارده قرن بخوبى مي توانيم درباره آن ها قضاوت كنيم. معاويه در نامه‏ هايى كه به عمال و حكام خود نوشته ،بيشتر هدفش اين است كه آن ها بر مردم مسلط شوند و زر و سيم به دست آورند ؛ سهمى را خود بردارند و بقيه را براى او بفرستند ؛ 

ولى على بن ابي طالب در تمام نامه‏ هاى خود به فرمانداران خويش قبل از هر چيز اكيدا سفارش مي كند كه پرهيزگار باشند و از خدا بترسند،نماز را مرتب و در اوقات خود بخوانند و روزه بدارند،امر به معروف و نهى از منكر كنند و نسبت‏ به زير دستان رحم و مروت داشته باشند و از وضع فقيران و يتيمان و قرض داران و حاجتمندان غفلت نورزند و بدانند كه در هر حال خداوند ناظر اعمال آنان است و پايان اين زندگى گذاشتن و گذشتن از اين دنيا است.


والا

گفت:  هر حکومتی در هر کشوری ویژگی های خاص خود را دارد. ما چطور می توانیم بگوییم کدام حکومت خوب است و کدام بد؟

   گفتم : عزیزم ! ما باید ملاک هایی و معیارهایی علمی و عادلانه داشته باشیم و خوبی و بدی حاکمان و حکومت ها را با آن بسنجیم.

   گفت : ملاک و معیار؟! ملاک و معیار چیست؟

 گفتم : ترازو و متر  و دماسنج و...برای چیست؟ 

 گفت : خب ! معلوم است . ترازو برای وزن کردن چیزها ، متر براي اندازه گيري طول و عرض چيزها و دماسنج براي تعيين درجه حرارت هوا .

   گفتم : براي اندازه گيري خوبي و بدي نظام هاي حكومتي هم مترها و ترازوهايي هست .

   گفت: مثلا؟!

    گفتم : مثلا جرجى زيدان در كتاب معروف خود (تاريخ تمدن اسلام) مي نويسد:

   ما كه على بن ابي طالب و معاوية بن ابى سفيان را نديده ‏ايم ،چگونه مي توانيم آن ها را از هم تفكيك كنيم و به ميزان ارزش وجود آن ها پى ببريم؟

   ما از روى سخنان و نامه‏ ها و كلماتى كه از على و معاويه مانده است، پس از چهارده قرن بخوبى مي توانيم درباره آن ها قضاوت كنيم. معاويه در نامه‏ هايى كه به عمال و حكام خود نوشته ،بيشتر هدفش اين است كه آن ها بر مردم مسلط شوند و زر و سيم به دست آورند ؛ سهمى را خود بردارند و بقيه را براى او بفرستند ؛ 

ولى على بن ابي طالب در تمام نامه‏ هاى خود به فرمانداران خويش قبل از هر چيز اكيدا سفارش مي كند كه پرهيزگار باشند و از خدا بترسند،نماز را مرتب و در اوقات خود بخوانند و روزه بدارند،امر به معروف و نهى از منكر كنند و نسبت‏ به زير دستان رحم و مروت داشته باشند و از وضع فقيران و يتيمان و قرض داران و حاجتمندان غفلت نورزند و بدانند كه در هر حال خداوند ناظر اعمال آنان است و پايان اين زندگى گذاشتن و گذشتن از اين دنيا است.


حالا

من مردی را دیدم که با «مصالح قدرت» ، «كاخ مصلحت» مي ساخت. ....

و شگفتا اين «مصالح »چقدر با اين «مصلحت» همخواني دارد!!


تنها

من «تنها»یی را دیدم که دربه در به دنبال دوست می گشت.....

  و چون مي يافت، به دنبال عيب هايش مي گشت....

 و جون او را از دست مي داد، به دنبال خاطراتش مي گشت...

او رشته هاي مودت را «مي گسست» و دل ها را «مي شكست» ...

و باز هم او همچنان تنها بود!  

برای تعامل با انسان ها به ایشان« باید مهر ورزید»

و در وفاداری به ارزش ها «نباید لرزید»!


حالا

آن کس که خود را عمیق می داند ، تلاش می کند که واضح و شفاف باشد.

آن کس که دوست دارد به نظر توده ی مردم عمیق بیاید، تلاش می کند که مبهم و کدر باشد.

توده  مردم کف هرجایی را که نتوانند ببینند، عمیق می پندارند و از غرق شدن خیلی واهمه دارند.

 


حالا

من سلامتی را « بهترین حیله » و « کُندترین وسیله » 

برای رسیدن به ایستگاه مرگ دیدم! 

 ...و کمترین سود در « سودای ورزش» و « ادای نرمش » 

در این است که ورزشکار« سالم تر» و در تحمل مصائب« مقاوم تر» است!!

تکاپو و « تلاش » و کار برای کسب « معاش » 

باعث « جلای روح و جان» و « صفای روان » می شود.

الماس با « تراش » می درخشد و انسان با « تلاش ».

 

دانه در خاطر خاک « نهُفتن » ، تجلی « تلاش دهقان » است 

و بر شاخسار تلاش « شکُفتن » ،نتیجه « کنگاش انسان »!

باید بذری « افشاند» و نهالی « نشاند »!

باید « مناره ای از نور افراخت » و « شراره ای از شعور افروخت».

باید « قصری از صداقت بسازیم » و « فانوسی از فراست برافروزیم»!

باید بر « باور ادراک »، « قلم » بزنیم و در « خاطر خاک »، « قلمه »!

این را امروز « بارور» می بینیم و آن را فردا در « باور»!


حالا

من چون هر انسان را دارای دو دست، دو پا، دو چشم و دو گوش ؛ 

اما دارای« یک قلب» دیدم؛

دانستم که او بايد نیک « ببیند » و جفت خود را خود « برگزیند »! 

همه اعضایی که « جُفتند »،آرامش را « پذیرُفتند»،

اما قلب چون تنهاست ، باید همواره « بشتابد» تا جفت خود را « بیابد»!

بنابراین تنها شرط همسری ،یک دلی است.

همه انسان ها « یک دِل» دارند و « مُکمِل» یکدیگرند!

اما هر دارنده « یک دل » ، « یکدل » نیست!

پس شرط « مکمل » بودن، « یکدل » شدن است! 

همسران نه تنها « همسر» که باید « همدل » باشند!


حالا

من با رويش سبز و « شمیم گرم بهار» و « وزش نسيم نرم كوهسار»، 

دفتر عمرها را ديدم كه « ورق خورد»

و سالي ديگر را به نهانگاه روزگار « سپُرد». 

درخت عمر رو به « پيري» می رود و روند پیری رو به « زمینگیری » .

«چشمه سار زمان هماره جوشان» است و « جویبار دوران همواره روان»!

نه« لحظه ای درنگ » دارد و نه « لمحه ای ،آژنگ » 

بياييم « غنچه هاي لحظات » را بر « درخت حيات » شكوفا گردانيم 

و « شميم رياحين » و « نسيم عطرآگين » آن را استمرار بخشيم.

هر برگی « روز شکوفایی » دارد و « شب میرایی »!

همه « برگیم» و ناگزیر از « مرگیم »!

تنها راه « رَستن از روزانگی » و « پیوستن به جاودانگی » 

داشتن « بینش استوار » است و « آفرینش آثار ماندگار» .

ما « قطره ای میرا » و « ذره ای بینوا » هستیم؛ 

برای جاودانه شدن باید به « رود حق » پیوست و « وجود مطلق»! 


حالا

من دختر را چونان سیبی سرخ دیدم 

که آن را نه از « نهالی نژند » که از « درختی سربلند» باید چید.

« میوه های ریخته » و « لیوه های بیخته » 

در پای « علف های هرزه » و « گیاهان شرزه »

برای جامعه بشری « حنظلی زهرآگین » اند 

و برای زندگی، « دُملی چرکین »! 

دختری می تواند در خانواده « همسری وفادار » و « مادری فداکار» باشد

که دل را در « هوای هوس » « نیالاید »

و سر را در « سودای کس » « نفرساید ».

از دامن های پاک نه تنها « مرد به معراج »،

که « انسان به عروج » می رود.

 « دختر شایسته » و « بانوی بایسته » دختری است که

چون « سیب گلاب » باشد،نه مایه « آسیب و اضطراب »!


زندگی


تیشه

                                  حال  دلم  از  یار  ستم پیشه بپرس 

حرف دل ریش ریشه از تیشه بپرس 

بر دل چه گذشت ؟چون شد آخر؟ تو نپرس

سنگینی سنگ خاره از شیشه بپرس! 


Weblog Themes By Pichak

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 14 صفحه بعد

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید اميدوارم اوقات خوشي داشته باشيد

آخرین مطالب


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 37
بازدید کل : 5014
تعداد مطالب : 415
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


دريافت همين آهنگ

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

دريافت كد دعاي فرج

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 37
بازدید کل : 5014
تعداد مطالب : 415
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

بازدید : بازدید : دریافت کد نظر یادت نره


به سایت علیرضا خوش آمدید درصورت مشکل با شماره09010975092تماس بگیرید



کد کج شدن تصاوير