فظیلتهای حضرت زهرا..................قسمت2
فظیلتهای حضرت زهرا..................قسمت2
مقدمات عروسی
از ماجرای عقد و نامزدی فاطمه مدتی- شاید چند ماه- گذشت و علی (ع) شرم داشت درباره‏ی عروسی فاطمه سخنی به میان آورد، تا سرانجام زنانی که در خانه‏ی رسول خدا (ص) بودند یا به مناسبتهایی رفت و آمد می‏کردند به فکر افتادند در این‏باره سخنی بگویند و با کسب اجازه از علی (ع) به نزد رسول خدا (ص) آمده و بحث عروسی فاطمه را به میان کشیدند.
از آن جمله نام ام‏ایمن [1] و ام‏سلمه در روایات ذکر شده که این مطلب را نزد رسول خدا (ص) عنوان کردند و سخن را از اینجا آغاز کرده که گفتند:
ای رسول خدا به راستی اگر خدیجه زنده بود با انجام مراسم عروسی فاطمه دیدگانش روشن می‏شد!
با شنیدن نام خدیجه سرشک از دیدگان پیغمبر جاری شد و به یاد آن بانوی فداکار و مهربان افتاده فرمود: خدیجه! و کجا همانند خدیجه زنی یافت می‏شود؟ در آن هنگام که مردم مرا تکذیب کردند او مرا تصدیق نمود، و در راه پیشرفت و ترویج دین خدا مرا یاری کرد و دارایی خود را در اختیار من قرار داد، و بانویی که خدای عزوجل مرا مأمور کرد تا او را مژده دهم که خانه‏ای از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد کرد...
ام‏سلمه که این سخنان را شنید و دگرگونی حال پیغمبر را دید عرضه داشت: پدر و مادر ما به قربانت! شما هر اندازه درباره‏ی خدیجه بفرمایید درست و صحیح است، جز آنکه از دنیا رفت و به سوی پروردگار خویش بازگشت و خدای تعالی ما را با او در بهترین جایگاه بهشت جای دهد.
اما موضوعی که ما به خاطر آن خدمت شما آمده‏ایم آن است که برادر و پسر عموی شما علی بن ابیطالب مایل است تا شما درباره‏اش محبتی نموده اجازه دهید همسرش فاطمه را به خانه‏ی خود ببرد و بدین ترتیب سر و سامانی به زندگی او بدهید!
پیغمبر پرسید: چرا خود علی در این باره به من مراجعه نکرده؟
عرض شد: حیا و شرم مانع او از این کار گردیده است.
ام‏ایمن از طرف رسول خدا (ص) مأمور شد، تا علی (ع) را خبر کرده به نزد آن حضرت ببرد، و چون بیامد پیش روی پیغمبر نشست و از شرم سر خود را به زیر افکند، رسول خدا (ص) بدو فرمود:
آیا مایل هستی همسرت را به خانه ببری؟
علی (ع) همچنان که سرش به زیر بود پاسخ داد:
آری پدر و مادرم به فدایت!
پیغمبر (ص) نیز با خوشحالی موافقت خود را برای انجام این کار اعلام کرده و به دنبال آن فرمود:
همین امشب یا فردا شب ترتیب این کار را خواهم داد.
علی (ع) برخاست و رسول خدا (ص) نیز به زنانی که در آنجا بودند (و شاید انتظار موافقت پیغمبر اسلام را می‏کشیدند تا هر کدام به نحوی در این جشن فرخنده کاری کرده و خدمتی انجام دهد) دستور داد مقدمات عروسی را فراهم نموده و فاطمه را زینت کنند و خوشبویش سازند و اتاقی را برای زفاف و عروسی او فرش کنند.
ولیمه‏ی عروسی
یکی از سنتهای اسلامی «ولیمه» دادن در مراسم عروسی است، یعنی مستحب است در این مراسم غذایی تهیه شود و جمعی را اطعام کنند که البته در کیفیت و مقدار تابع شئون و مقدورات افراد است که به هر نحوی ممکن است این سنت اسلامی را انجام دهند، و رسول خدا (ص) نیز که خود این سنت را تشریع فرموده بود در مراسم عروسی فاطمه دختر عزیزش این کار را انجام داد، و در اینکه آیا خود پیغمبر ترتیب این «ولیمه» را داد یا به علی (ع) دستور تهیه‏ی آن را داد و یا هر دو در تهیه‏ی آن شرکت داشتند، اختلاف است.
مطابق نقل امالی شیخ صدوق (ره) رسول خدا (ص) به علی فرمود: تهیه گوشت و نان با ما، و خرما و روغن با تو باشد [1] و بر طبق نقل مرحوم راوندی در خرایج، پیغمبر اسلام مقداری غذا و حلوا درست کرد و به علی فرمود: مردم را دعوت کن [2]
و در روایتی که مرحوم اربلی در کشف‏الغمه روایت کرده چنین است که علی (ع) گوید: رسول خدا از همان پول زره خودم که قبلاً فروخته بودم مقداری را به ام‏سلمه سپرده بود و هنگام عروسی ده درهم از آن پول را از ام‏سلمه گرفت و به من داد و فرمود: با این پول مقداری روغن و قدری خرما و کشک خریداری کن و من چنان کردم و خود آن حضرت آستین را بالا زد و سفره‏ای چرمی طلبید و آن خرما و روغن و کشک را مخلوط کرده و غذایی تهیه نمود و از مردم با همان غذا پذیرایی شد. [3]
و در نقل دیگری از آن حضرت حدیث کرده که به علی فرمود:
«یا علی لابد للعرس من ولیمة»
«علی جان! در عروسی باید ولیمه داد.»
و به دنبال آن روایت کرده که سعد گفت: من گوسفندی برای این ولیمه می‏دهم و گروه دیگری از انصار نیز هر کدام در حدود توانایی خود چیزی تهیه کردند و مراسم ولیمه انجام گردید، که این روایت را بیشتر اهل سنت نیز مانند طبری و ابن‏حجر و سیوطی و دیگران نقل کرده‏اند. [4]
به هر صورت ولیمه تهیه شد و پیغمبر خدا به علی فرمود: اکنون برخیز و هر که را می‏خواهی برای صرف غذا دعوت کن، علی (ع) گوید: من به مسجد آمدم و دیدم گروه بسیاری از اصحاب در مسجد حضور دارند خواستم برخی را دعوت کنم و برخی را نکنم حیا مانع من شد و از این رو بر بلندی بالا رفتم و با این جمله که با صدای بلند گفتم:
«اجیبوا الی ولیمة فاطمة»!
(شما را به صرف ولیمه‏ی (عروسی) فاطمه دعوت می‏کنم!)
همه را دعوت نمودم، و مردم دسته دسته به راه افتادند ولی من از زیادی مردم و کمی غذا به خجلت فرورفتم و رسول خدا این مطلب را دانست و مرا دلداری داده فرمود: علی جان (غصه مخور) من به درگاه خدای تعالی دعا می‏کنم تا در غذا برکت دهد.
و همین طور هم شد که همگی آن جمعیت بسیار از غذای اندک خوردند و سیر شدند و همه را کفایت کرد.
و در نقل دیگری است که پیغمبر فرمود: بگو مردم ده نفر ده نفر بیایند و غذا بخورند و هر دسته‏ی ده نفری که می‏آمدند رسول خدا (ص) خود برای آنها غذا می‏کشید و بدانها می‏داد و می‏خوردند و چون سیر می‏شدند از اتاق خارج شده و ده نفر دیگر می‏آمدند و بدین ترتیب همگی را غذا داد. چون مدعوین غذا خوردند رسول خدا ظرفی هم برای زنان فرستاد و ظرفی هم جداگانه برای داماد و عروس کشید و فرمود:
«هذا لفاطمة و بعلها»
(این هم مال فاطمه و شوهرش!)
و بر طبق حدیثی که ابن شهرآشوب روایت کرده دو روز این کار تکرار شد و روز سوم نیز ابوایوب انصاری ولیمه داد و مردم مهمان او بودند.
بردن عروس با شادی و سرور به خانه‏ی داماد
ابن شهرآشوب از ابن‏بابویه چنین روایت کرده است:
رسول خدا (ص) دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار را فرمود تا همراه فاطمه به خانه علی (ع) روند. و در راه شادمانی نمایند و اشعاری که نمایانگر این شادمانی است بخوانند لیکن سخنانی نباشد که خدا را خوش نیاید. آنان عروس را بر استری که شهباء نام داشت (یا بر شتری) نشاندند و به روایتی نام آن استری که عروس را بر آن سوار کردند دُلدُل بود.
سمان فارسی زمام‏دار استر بود حمزه و عقیل و جعفر و دیگر بنی‏هاشم در پس آن می‏رفتند زنان پیغمبر (ص) پیشاپیش عروس بودند و چنین می‏خواندند.
ام‏سلمه می‏خواند:
سرن بعون الله یا جاراتی
واشکرنه فی کل حالات
واذکرن ما انعم رب العلی
من کشف مکروه و آفات
فقد هدانا بعد کفر وقد
انعشنا رب السماوات
و سرن مع خیر نساء الوری
تفدی بعمات و خالات
یا بنت من فضله ذوالعلی
بالوحی منه والرسالات.[1] .
ترجمه: بروید ای هووهای من بیاری خدا و سپاس گویید خداوند تعالی را در تمام حالات و بیاد آرید که خداوند بزرگ بر ما منت نهاد بلاها و آفات را برطرف کرد. نامسلمان بودیم ما را هدایت فرمود و ضعیف بودیم ما را توانایی و نیرو بخشید و بروید همراه بهترین زنان که فدای او باد همه خویشان، عمه‏ها و خاله‏ها ای دختر آن پیغمبری که خداوند متعالی برتری داد او را بر دیگران به پیغمبری و وحی از آسمان. حفصه دختر عمر چنین می‏خواند:
فاطمه خیرالنساء البشر
و من لا وجه کوجه القمر
فضلک الله علی کل الوری
بفضل من خص بای الزمر
زوجک الله فتی فاضلاً
اعنی علیاً خیر من فی الحضر
فسرن جاراتی بها انها
کریمة بنت عظیم الخطر [2] .
ترجمه: بهترین زنان از جنس بشر است و کیست مثل فاطمه که چهره‏اش مانند ماه باشد خدایت برتری داد بر جهانیان به فضیلت پدری که مخصوص او گردانید آیات قرآن را تو را به ازدواج جوانمردی فاضل درآورد یعنی علی علیه‏السلام که بهتر است از همگان پس ببرید ای هووهای من او را که بزرگوار است و دختر بهترین پیامبران و بزرگ بزرگان مورخان از دیگر زنان و همسران پیامبر (ص) مطالبی را نقل کرده‏اند که برای پرهیز از طولانی شدن، از آوردن همه آنها خودداری نموده و فقط سرودی را که معاذه مادر سعد بن معاذ می‏خوانده نقل می‏کنیم:
آورده‏اند که معاذه نیز چنین می‏خواند:
اقول قولاً فیه ما فیه
واذکر الخیر و ابدیه
محمد خیر بنی‏آدم
ما فیه من کبر ولاتیه
بفضله عرفنا رشدنا
فالله بالخیر مجازیه
و نحن مع بنت نبی الهدی
ذی شرف قد مکنت فیه
فی ذروة شامخة اصلها
فما اری شیئاً یدانیه.[3]
سخنی جز آنکه باید نمی‏گویم،
و بجز راه نکو نمی‏پویم، نیکو می‏گویم، و نیکویی را فاش می‏نمایم.
محمد صلی الله علیه و آله بهترین فرزندان آدم است و از لاف و خودپسندی در امان است به برکت وجود آن حضرت ما راه رشد و درستکاری خود را دریافتیم خدا به نیکی پاداش می‏دهد و ما به همران دختر پیغمبر صاحب شرف، شرافت و بزرگی در وجودش ریشه دارد صاحب بزرگی و جلال است کسی که همتای او را در جهان نمی‏بینم.
نویسنده کتاب زندگانی فاطمه زهرا [4] که خود از استادان زبده است در پایان این مطالب نوشته: چنانکه نوشته شده این روایت را بدین صورت از مناقب ابن شهرآشوب آوردم و او سند خود را کتاب مولد فاطمه و روایت ابن‏بابویه که از بزرگان علمای امامیه است معرفی می‏کند اما پذیرفتن داستان بدین صورت دشوار است نخست چیزی که ما را دچار تردید می‏سازد این است که می‏گوید: زنان پیغمبر پیشاپیش استر فاطمه راه می‏رفتند. این مؤلف خود عروسی زهرا (ع) را در ذوالحجه بسال دوم هجری نوشته است در حالی که ام‏سلمه سال چهارم هجری و حفصه پس از جنگ بدر به همسری پیغمبر (ص) درآمده‏اند و در سال عروسی زهرا (س) تنها سوده و عایشه در خانه پیغمبر (ص) بسر می‏بردند... و در پایان حضور جعفر طیار برادر حضرت علی علیه‏السلام را مطرح کرده و می‏گوید: جعفر در این تاریخ در حبشه بوده است. و از کتاب سیره ابن‏هشام نقل می‏کند که جعفر در سال هفتم هجری پس از فتح خیبر به همراه همسرش اسماء بنت عمیس از حبشه به مدینه بازگشت و می‏نویسد که پیغمبر (ص) هنگام بازگشت جعفر از حبشه فرمود: به کدام یک از این دو شادمان باشم (فتح خیبر یا بازگشت جعفر) [5]
و در بحار نیز چنین می‏خوانیم:
اسماء بنت عمیس (که پس از این داستانش ذکر خواهد شد که در شب زفاف حضرت زهرا علیهاالسلام متکفل رفع نیازمندیهای عروس بوده) در زمان عروسی حضرت زهرا علیهاسلام به همراه شوهرش در حبشه بسر می‏برد و در سال هفتم هجری از حبشه به مدینه برگشته‏اند.
این بانو ابتدا همسر جعفر طیار بود و پس از شهادت همسرش به همسری ابوبکر درآمد و فرزندی بنام محمد بن ابی‏بکر از او به دنیا آمد (این پسر، همان است که از یاران حضرت علی علیه‏السلام شد و آن حضرت می‏فرمود نگویید محمد بن ابی‏بکر، بلکه بگوئید محمد بن علی به خاطر فضایلی که در این جوان وجود داشت) بعد از فوت ابوبکر، اسماء بنت عمیس به همسری علی علیه‏السلام درآمد. [6]
و نیز در همان سند آمده که آن بانویی که بنام اسماء در عروسی حضرت زهرا علیهاالسلام بوده اسماء دختر یزید بن سکن انصاری است، که به غلط اسماء بنت عمیس نقل شده است و دیگر این که کنیه این خانم ام‏سلمه است که به او خطیبةالنساء می‏گفتند یعنی در مدینه این خانم را معمولاً به خواستگاری دخترها می‏فرستادند. پس نه اسماء، اسماء بنت عمیس است و نه ام‏سلمه، ام‏سلمه همسر رسول خدا (ص).
و بعضی نیز نقل کرده‏اند: اسماء بنت عمیس در عروسی نبوده بلکه (سلمی بنت عمیس همسر حمزه بوده است [7] ).
کیفیت و چگونگی تولد حضرت زهرا
دوران بارداری حضرت خدیجه سلام‏اللَّه‏علیه سپری گشت، زمان وضع حمل فرارسید، حضرت خدیجه سلام‏اللَّه‏علیه برای زنان قریش پیام فرستاد تا بیایند و او را در امر وضع حمل کمک کرد و کارهای مربوط به این برهه که مخصوص زنان است برعهده گیرند. اما زنان قریش پاسخ دادند که ما نخواهیم آمد، چرا که سخن ما را نشنیده انگاشتی و با محمد صلی اللَّه علیه و آله یتیم ابوطالب، پیمان زناشوئی بستی. خدیجه از این پاسخ رنجیده خاطر گشت، اما در یکی از همین روزها در حالی که او همچنان در بستر آرمیده بود، چهار زن گندمگون و بلندبالا مشاهده نمود که بر او وارد شدند. خدیجه که از دیدن آنان در هراس شده بود به تکاپو افتاد اما یکی از زنان او را آرام نمود و گفت: ای خدیجه! اندوهگین و هراسناک مباش، ما از جانب خدا به سویت آمده‏ایم و خواهران تو هستیم، من ساره همسر ابراهیم خلیلم و این آسیه همسر فرعون است و آن یکی مریم دختر عمران و چهارمین ما صفورا دختر شعیب است. در این هنگام چهار زن در چهار سوی خدیجه سلام‏اللَّه‏علیه قرار گرفتند و حضرت خدیجه سلام‏اللَّه‏علیه حمل خود را بر زمین نهاد و نوری از او ساطع گردید که شرق و غرب عالم پرتوافکن شد. نوری که به خانه‏های مکه راه یافت و همه را در حیرت فروبرد. پس از آن ده فرشته همراه با طشت و ابریقی مملو از آب کوثر از آسمان فرود آمدند. آن بانویی که در پیش روی خدیجه قرار داشت مولود را با آن آب شستشو داده و جامه که از شیر سفیدتر و از عنبر خوشبوتر بود بیرون آورد. با یکی تن مولود را پوشاند، و دیگری را مقنعه‏ی او قرار داد آنگاه دست خود را بر لبان کودک نهاد و او را به سخن گفتن وادار نمود، فاطمه دهان گشود و چنین فرمود: اشهد ان لا اله اللَّه و اشهد ان محمد رسول‏اللَّه سیدالانبیاء و ان بعلی سیدالاوصیاء و ولدی سادة الاسباط.
آنگاه یکایک بانوان را سلام داده به نامشان خواند. آنها هم با رویی گشاده مولود فرخنده را مورد ملاطفت قرار دادند. حوریان بشارت تولد او را به آسمانها بردند. در آسمان از یمن قدوم او نوری پدیدار آمد و ساطع گردید که تا آن زمان سماواتیان چنین نوری را رؤیت ننموده بودند. بانوان خدیجه را شادباش گفته از میمنت و مبارکی و طهارت نسلش سخنها گفتند. خدیجه با سروری زایدالوصف کودک را در آغوش کشید و با دنیایی امید و آرزو پستان در دهان او گذارد.
تولد حضرت زهرا و بشارت جبرئیل به رسول خدا
هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام به دنیا آمد. فرشته وحی بر وجود مبارک رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم نازل گشت و از جانب پروردگار مهربان بر وی پیام آورد که «اللَّه یقرؤک السلام و یقری مولودک السلام.»
خداوند تبارک و تعالی بر تو و فرزند نورسیده‏ات درود می‏فرستد.
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم با شنیدن خبر تولد فاطمه علیهاالسلام در مقابل پروردگار سر به سجده‏ی شکر گذارد؛ و خدای عزوجل را بر عطای این نعمت مبارک و میمون سپاس گفت. پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم بسیار شادمان و خرسند بود. زیرا که پیش از این خداوند در سوره‏ی کوثر بشارت آمدن او را به وی داده بود. و نیز از فرشته‏ی وحی شنیده بود که: «أنها نسلة الطاهرة المیمونة و ان اللَّه تبارک و تعالی سیجعل نسلک منها و سیجعل من نسلها ائمة و یجعلهم خلفاءه فی ارضه بعد انقضاء وحیه.»
إنّ رکعة المغرب أضیفت لأجل میلاد فاطمة علیهاالسلام
317/ 1- العطّار، عن أبیه، عن أبی‏محمّد العلوی الدینوری بإسناده- رفع الحدیث- إلی الصادق علیه‏السلام قال: قلت له: لم صارت المغرب ثلاث رکعات و أربعاً بعدها لیس فیها تقصیر فی حضر و لا سفر؟
فقال: إنّ اللَّه عزّ و جلّ أنزل علی نبیّه صلی الله علیه و آله و سلم لکلّ صلاة رکعتین فی الحضر، فأضاف إلیها رسول‏اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم لکلّ صلاة رکعتین فی الحضر، و قصّر فیها فی السفر إلّا المغرب.
فلمّا صلّی المغرب بلغه مولد فاطمة علیهاالسلام، فأضاف إلیها رکعة شکراً للَّه عزّ و جلّ، فلمّا أن ولد الحسن علیه‏السلام أضاف إلیها رکعتین شکراً للَّه عزّ و جلّ، فلمّا أنّ ولد الحسین علیه‏السلام أضاف إلیها رکعتین شکراً للَّه عزّ و جلّ، فقال: (لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُنْثَیَیْنِ) [1] فترکها علی حالها فی الحضر والسفر. [2] .
أقول: رواه فی «عوالم‏العلوم» عن «علل‏الشرائع». [3] .
‏نام گذاری حضرت زهرا
منقبت چهارم:
«تسمیتها من عند ربّ العزة، شأن أبیها و بعلها و بنیها». [1] .
نام‏گذاری زهرا علیهالسلام است از طرف خداوند متعال می‏باشد، همانند اسم‏گذاری محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم، و علی و حسن و حسین علیهم‏السلام؛ و همین مطلب دلالت دارد بر اینکه این پنج نفر- در برابر پروردگار - از خود هیچگونه اختیاری ندارند، و تمام امورشان حتی انتخاب نامشان، مربوط به خدای متعال بوده، و به کسی در مورد آنان اجازه‏ی دخالت داده نشده است.
حضرت محمد بن عبداللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم هرگز مجاز نیست که از جانب خود فاطمه و حسن و حسین علیهم‏السلام را نام‏گذاری کند. همچنین در اسم‏گذاری علی بن ابی‏طالب که مولود کعبه و خانه‏زاد خداست، پیامبر گرامی صلی اللَّه علیه و آله و سلم و ابوطالب را اختیاری نیست.
اسامی حضرت زهرا
قال الصادق علیه‏السلام:
«لفاطمة تسعة أسماء عند اللَّه عزّ و جل: فاطمة والصدیقة والمبارکة والطاهرة والزکیة والراضیة والمرضیة والمحدثة والزهراء ثم قال:...؛
حضرت فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام در پیشگاه خداوند نه اسم مخصوص دارد: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهراء.» [1] .
حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام یک نام رسمی داشت که همان فاطمه می‏باشد. این نام را پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم هنگام تولد به امر خداوند برای دخترش برگزید؛ لکن به تصریح امام صادق علیه‏السلام، فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام نه اسم مخصوص، در پیشگاه خداوند متعال دارد، لذا یکی از کنیه‏های آن حضرت «اُمّ‏الأسماء» است؛ یعنی بانویی که اسامی فراوان دارد. و این مطلب، دلالت بر عظمت روحی صدیقه کبری علیهاالسلام می‏کند، زیرا حضرت فاطمه علیهاالسلام زن نمونه بودند. زن نمونه؛ یعنی انسانی کامل که برای بشریت الگو و سرمشق می‏باشد، لذا همه‏ی صفات عالی انسانی در صدیقه‏ی طاهره علیهاالسلام جمع بود و ایشان در برابر هر صفت نیک، دارای لقبی خاص هستند. این نه نام که از شهرت والایی برخوردار است در فصل اول مورد بررسی و تبیین قرار می‏گیرد.
فاطمه
فَطَمَ- فِطاماً فَطْماً الولدَ: فصله عن الرضاع.
در لغت وقتی طفل از شیر گرفته می‏شود، می‏گویند: فَطَمَ الولدَ.
«فاطمه وصفی است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب به معنی بریدن، قطع کردن و جدا شدن آمدن است. این صیغه که بر وزن فاعل معنی مفعولی می‏دهد، به معنی بریده و جدا شده است. فاطمه از چه چیز جدا شده است؟» [1] .
در روایات بسیاری به وجه تسمیه‏ی آن حضرت به «فاطمه» اشاره شده است.
فاطمه از جهل و پلیدی جدا شده است:
عن الباقر علیه‏السلام قال:... ثم قال:
«إنّی فطمتک بالعلم، و فطمتک عن الطّمت. ثم قال أبوجعفر علیه‏السلام: واللَّه لقد فطمها اللَّه تبارک و تعالی بالعلم و عن الطّمث بالمیثاق.
امام باقر علیه‏السلام فرمودند: خداوند فاطمه‏ی زهراء را از جهل و پلیدی جدا نموده است، لذا «فاطمه» نام گرفته است. ایشان سپس ادامه دادند: به خدا قسم، خداوند در عالم پیمان و عهد (یعنی عالم ذر) فاطمه علیهاالسلام را از جهل و پلیدی جدا کرده است.» [2] .
فاطمه از شرّ به دور است.
قال الصادق علیه‏السلام:
«أتدرون أیّ شی‏ء تفسیر «فاطمة»؟ قلت: أخبرنی یا سیدی! قال:
فطمت من الشّر. ثم قال: لولا أن أمیرالمؤمنین علیه‏السلام تزوجها لما کان لها کفو إلی یوم القیامة علی وجه الأرض آدم فمن دونه،
امام صادق علیه‏السلام فرمودند: می‏دانید تفسیر فاطمه چیست؟ و فاطمه چه معنایی دارد؟ عرضه داشتم: مرا آگاه بنما چه معنایی دارد. فرمودند: «فاطمه» از شر و بدی جدا گردیده است. سپس فرمودند: اگر امیرالمؤمنین علیه‏السلام با حضرت زهرا علیهاالسلام ازدواج نمی‏کرد، هیچ‏کس همتای زهرا علیهاالسلام نبود، از زمان حضرت آدم تا روز قیامت کفو و همتایی برای زهرا علیهاالسلام یافت نمی‏شد.» [3] .
فاطمه و دوستانش از آتش بازگرفته شده‏اند.
ولی شیرین‏ترین تفسیر از علت نامگذاری فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام روایاتی است که می‏گوید «فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام» «فاطمه» نامیده شد، زیرا شیعیان آن حضرت، از آتش جهنم بازگرفته شده‏اند.
عن الرضا عن آبائه علیهم‏السلام قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:
«یا فاطمة! أتدرین لم سمیتِ «فاطمة»؟ قال علی علیه‏السلام: لِمَ سمّیتْ؟ قال: لانها فطمتْ هی و شیعتها من النار؛
امام رضا علیه‏السلام از اجدادش نقل می‏فرماید: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: ای فاطمه! آیا می‏دانی که چرا «فاطمه» نام گرفتی؟ امیرالمؤمنین علیه‏السلام عرضه می‏دارند: شما بفرمایید چرا فاطمه، «فاطمه» نامیده شده است. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: زیرا «فاطمه علیهاالسلام» و شیعیان فاطمه از آتش جهنم بازگرفته شده‏اند و به آتش نخواهند رفت.» [4] .
پیمان خدا، بر آزادی دوستداران فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام.
عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أباجعفر علیه‏السلام یقول:
«لفاطمة علیهاالسلام وقفة علی باب جهنم فإذا کان یوم القیامة، کتب بین عینی کل رجل مؤمن أو کافر. فیؤمر بمحبّ قد کثرت ذنوبه إلی النار. فتقرء بین عینیه محبّا. فتقول: إلهی و سیدی سمیتنی فاطمة و فطمت بی من تولانی و تولی ذریتی من النار و وعدک الحق و أنت لاتخلف المیعاد. فیقول اللَّه عز و جل: صدقت یا فاطمة انی سمیتک «فاطمة» و فطمت بک من أحبک و تولاک و أحب ذریتک و تولاهم من النار و وعدی الحق و أنا لا اُخلف المیعاد و إنّما امرت بعبدی هذا إلی النار لتشفعی فیه فاشفعک لیتبین لملائکتی و أنبیائی و رسلی و أهل الموقف موقفک منی و مکانتک عندی فمن قرأت بین عینیه مؤمناً فجذبت بیده و أدخلته الجنة.
امام باقر علیه‏السلام فرمودند: در روز قیامت حضرت فاطمه علیهاالسلام بر در جهنم توقفی دارند. روی پیشانی هرکس نوشته شده است که مؤمن است یا کافر. در این هنگام به یکی از دوستان خطاکار حضرت فاطمه علیهاالسلام، فرمان می‏دهند به طرف جهنم برو. فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام روی پیشانی او را می‏خواند: (بر روی پیشانی او نوشته شده است) «دوستدار زهراء».
«فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام به درگاه خداوند عرضه می‏دارد: خدایا! پروردگارا! نام مرا «فاطمه» نهادی و فرمودی: «به خاطر تو، دوستدارانت و دوستداران فرزندانت را از آتش جهنم رهایی می‏بخشم.» وعده‏ی تو همیشه حق بوده و هیچ‏گاه خلاف وعده‏ی خود عمل نکرده‏ای.
«خداوند متعال می‏فرماید: فاطمه جان! چنین است که می‏گویی. من تو را فاطمه نام نهادم و هرکس که تو را دوست بدارد، یا فرزندان تو را دوست بدارد، او را از آتش جهنم رهایی می‏بخشم، وعده‏ی من راست است و من خلاف وعده‏ی خود عمل نمی‏کنم. من این بنده‏ام را به طرف جهنم فرستادم تا تو او را شفاعت کنی و فرشتگان و پیامبران من و هرکس در محشر است مقام تو را پیش من ببینند. هرکس را که مؤمن (و عاشق) یافتی دستش را بگیر و داخل بهشت نما.» [5] .
خلایق از معرفت فاطمه عاجزند.
قال الصادق علیه‏السلام:
«إنا أنزلناه فی لیلة القدر، اللیلة، فاطمة والقدر، اللَّه. فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد أدرک لیلة القدر و إنّما سمیت «فاطمة» لأنّ الخلق فطموا عن معرفتها،
امام صادق علیه‏السلام درباره آیه‏ی کریمه «إنّا أنزلناه فی لیلة القدر» فرمود:مراد از «لیلة» فاطمه است. مراد از «قدر» خداوند است، پس هرکس مادرم فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام را آنگونه که باید، بشناسد، شب قدر را درک کرده است. مادرم «فاطمه» نامیده شد، زیرا خلایق از معرفت او عاجزند.» [6] .
فاطمه مشتق از فاطر است.
قال النبی صلی اللَّه علیه و آله لفاطمة علیهاالسلام.
«شق اللَّه لک یا فاطمة! إسماً من أسمائه، فهو «الفاطر» و أنت «فاطمة.»
پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند: ای فاطمه‏ی من!
خداوند برای تو اسمی از اسامی خود برگرفته است. [7] خداوند «فاطر» است و نام تو را «فاطمه» گذاشته است.» [8] .
نام فاطمه برگرفته از نام خداوند
«هذه «فاطمة» و أنا فاطر السماوات والأرضین فاطم، أعدائی عن رحمتی یوم فصل قضائی و فاطم أولیائی عمّا یعتریهم و یشینهم فشققت لها إسماء من إسمی،
من فاطر زمین و آسمان هستم (یعنی خالق آسمان و زمین هستم.) و در روز قیامت دشمنان خود را از رحمتم محروم می‏گردانم و اولیای خود را، از هر چه آنها را می‏آزارد و ناپسند دارند، جدا نموده‏ام، پس نام «فاطمه» را از نام خود مشتق نمودم. [9] .
صدیقه
صَدَقَ، صَدْقاً، صِدْقاً، مَصْدُوقَةً، تصدیقا و تصداقاً: ضّد کذب،
صادقه: مُخلصه،
صدیقَة: الخلّ الحبیب،
الصدیق: الکثیر الصدق، مرد بسیار راست و درست. الکامل فی لصدق، الذی یصدق قوله بالعمل، آنکه گفتار و کردارش مطابقت بر درستی کند. البارّ الدائم التصدیق،
به زنی صدیقه گویند که بسیار راستگو باشد. زنی که هم در عمل، هم در گفتار و هم در اعتقادات و ایمان صادق باشد.
صدیقه همسر امیرالمؤمنین.
عن رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم قال لعلی علیه‏السلام:
«اتیت ثلاثاً لم اوتهن أحد و لا انا: اوتیت صهرا مثلی و لم اوت مثلی. اوتیت زوجة «صدیقة» مثل إبنتی و لم اوت مثلها زوجة. و اوتیت الحسن والحسین من صلبک و لم اوت من صلبی مثلهما. ولکنکم منّی و أنا منکم،
پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمودند: سه چیز به تو عنایت شده که به هیچکس، حتی خود من هم، چنین عنایتی نشده است. پدر خانمی مثل من داری، اما من ندارم. زنی «صدیقه» چون دخترم (فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام) داری، اما من چنین همسری ندارم. پسرانی چون حسن و حسین داری که من پسرانی مثل آنها ندارم، البته همه شما از من هستید، من هم از شما هستم. [1] .
قالت عائشة:
«ما رأیت أحداً قطّ «أصدق» من فاطمة غیر أبیها،
عائشه گوید: کسی را راستگوتر از فاطمه، غیر از پدرش ندیدم.» [2] .
صدیقه را فقط صدّیق غسل می‏دهد.
عن مفضل بن عمر قال:
قلت لأبی‏عبداللَّه علیه‏السلام: «من غسل فاطمة علیهاالسلام؟ قال: ذاک أمیرالمؤمنین علیه‏السلام. فکأنّما إستفظعت ذلک من قوله. فقال لی: کأنّک ضقت مما أخبرتک. فقلت: قد کان ذلک. جعلت فداک. فقال: لاتضیقن فإنّها «صدیقة» لم یکن یغسلها إلّا صدیق. أما علمت أن مریم لم یغسلها إلّا عیسی،
مفضل از امام صادق علیه‏السلام سؤال می‏کند: چه کسی حضرت فاطمه علیهاالسلام را غسل داد؟ امام صادق علیه‏السلام فرمودند: امیرالمؤمنین علیه‏السلام فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام را غسل دادند. این مطلب قدری برای من سنگین به نظر رسید. امام علیه‏السلام فرمودند: مثل اینکه از این خبر در تعجبی؟! گفتم: فدایت گردم بله همین طور است. فرمود: این مطلب برایت هیچ سنگین نباشد، زیرا زهرا علیهاالسلام «صدیقه» است و صدیقه را فقط صدیق غسل می‏دهد. مگر نمی‏دانی حضرت مریم علیهاالسلام را که صدیقه بود کسی بجز حضرت عیسی علیه‏السلام غسل نداد؟.» [3] .
صدیقه زنی که شناخته نشد.
عن أبی‏عبداللَّه علیه‏السلام قال:
«إنّ اللَّه تبارک و تعالی أمهر فاطمة علیهاالسلام ربع الدنیا فربعها لها و أمهرها الجنة والنار تدخل أعداءها النار و تدخل أولیاءها الجنة و هی «الصدیقة» الکبری و علی معرفتها دارت القرون الاُولی،
امام صادق علیه‏السلام فرمودند: خداوند یک چهارم دنیا را مهر فاطمه علیهاالسلام قرار داده است. بهشت و جهنم را نیز مهریه‏ی او قرار داده است، دشمنانش را در جهنم و دوستانش را در بهشت وارد می‏کند. فاطمه علیهاالسلام، «صدیقه کبری» است که در شناختن او همه‏ی جهانیان در حیرت هستند.» [4] .
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام زن راستگو و شهیده.
عن أبی‏الحسن علیه‏السلام قال:
«إنّ فاطمة علیهاالسلام «صدیقة» شهیدة،
امام رضا علیه‏السلام فرمودند: فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام زنی «بسیار راستگو» بودند و شهیده از این دنیا رفتند.» [5] .
طاهره
طَهَرَ، طَهُرَ، طُهْراً، طَهُوراً، و طَهارَة: ضد نجس،
الطُهْر: نقیض الحیض، پاک گردید.
طَهَرَتِ الْمَرْأة یعنی حیض زن منقطع شد.
طاهرة یعنی زن پاکیزه از نجاست و نقص.
معنای ظاهری اسم طاهره این است که حضرت زهرا علیهاالسلام به خواست خداوند متعال، از خونریزی ماهانه‏ی زنان و خونریزی زایمان به دور و پاکیزه بوده‏اند. معنای باطنی نام طاهره این است که فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام از هرگونه آلودگی ظاهری و باطنی به دور بوده و روحی پاکیزه و دور از گناه داشته‏اند.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام از هر آلودگی به دور است.
عن أبی‏جعفر علیه‏السلام عن آبائه علیهم‏السلام قال:
«إنّما سمّیت فاطمة علیهاالسلام بنت محمّد «الطاهرة» لطهارتها من کل دنس و طهارتها من کل رفث و ما رأت قط یوماً حمرة و لا نفاساً،
امام باقر علیه‏السلام از پدران خود علیهم‏السلام نقل فرمودند: فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام چون از هرگونه پلیدی و گناه پاک بودند، «طاهره» نامیده شدند. هرگز فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام خون حیض و یا خون نفاس ندیدند.»
آیه‏ی تطهیر که در وصف پاکی اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام نازل شده است، برای همه آشنا می‏باشد. «إنّمإ؛ّّ یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً»، همانا خدا چنین می‏خواهد که رجس و هر آلودگی را از شما خانواده‏ی نبوت ببرد و شما را از هر عیب، پاک و منزه گرداند.» [1] .
پنج تن آل‏عبا.
عن أبی‏سعید الخدری:
«عن النبی صلی اللَّه علیه و آله فی قوله تعالی: «إنّما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً» قال: جمع رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله علیاً و فاطمة والحسن والحسین علیهم‏السلام، ثم أدار علیهم الکساء فقال: هولاء أهل‏بیتی، اللهم أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیراً، و اُمّ‏سلمة علی الباب. فقالت: یا رسول‏اللَّه! ألست منهم؟ فقال: إنّک لعلی خیر (أو إلی خیر)،
خطیب بغدادی در کتاب تاریخ خود می‏گوید: أبی‏سعید خدری درباره آیه «إنّما یرید اللَّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً» گفت: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله، علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم‏السلام را جمع کرد. سپس بر روی آنها یک عبا قرار داد و فرمود: خدایا! اینان، اهل‏بیت من هستند، رجس و پلیدی را از آنها بردار و آنان را پاکیزه گردان.
ام‏سلمه در این هنگام نزدیک در ایستاده بود عرضه داشت: یا رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله آیا من هم در بین آنها هستم؟ پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: تو در بین ایشان نیستی، اما از نیکان می‏باشی.» [2] .
حدیث کساء، از روایات مشهور است. این روایت در میان شیعیان از شهرت خاصی برخوردار است. مفاتیح‏الجنان را که ورق بزنیم به حدیث کساء می‏رسیم، یعنی حدیث کساء در دل ادعیه‏ی ما جای گرفته است و کمتر حاجتمندی است که در مواقع اضطرار به حدیث کساء پناه نبرد.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام همیشه پاکیزه بودند.
عن أبی‏عبداللَّه علیه‏السلام قال:
«حرّم اللَّه عز و جل علی علی، النساء ما دامت فاطمة علیهاالسلام حیة. قلت: و کیف؟ قال: لأنّها «طاهرة» لاتحیض،
امام صادق علیه‏السلام فرمودند: تا فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام زنده بودند، ازدواج مجدد بر امیرالمؤمنین علیه‏السلام حرام بود. راوی گوید: سؤال کردم: چرا اینگونه بود؟ امام علیه‏السلام فرمودند: زیرا حضرت زهراء علیهاالسلام هیچ‏گاه حیض نمی‏شد و همیشه «طاهره» بود.» [3] .
فاطمه علیهاالسلام هرگز خون نفاس ندید.
عن عائشة قالت:
«إذا أقبلت فاطمة، کانت مشیتها مشیة رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله، و کانت لاتحیض قط، لأنّها خلقت من تفاحة الجنة، و لقد وضعت الحسن بعد العصر، و طهرت من نفاسها، فإغتسلت و صلّت المغرب...،
عایشه می‏گوید: زهرا علیهاالسلام هیچ‏گاه خون حیض نمی‏دید، زیرا از سیب بهشتی خلقت یافته بود. همانگونه که فرشتگان بهشتی خون حیض و نفاس ندارند، فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام نیز همیشه در پاکی به سر می‏برد. فاطمه علیهاالسلام امام حسن را بعد از نماز عصر به دنیا آورد و سپس غسل نمود و نماز مغرب همان روز را بجای آورد.» [4] .
زکیه
زَکا، زَکاءً و زُکُوّاً، یعنی رشد کرد.
الزَکِیّ زَکیّة: هرچه پاکیزه و در حال رشد باشد.
زکی الزرع: نما، یقال: «أرض زکیة»، یعنی زمینی پاک و ثمردهنده.
زکیة: ما کان نامیاً طیب، زکیة: ما کان صالحاً: الزائد الخیر والفضل، الطاهر من الذنب.
زکیه در لغت پاکیزه بودن و رشد و نمو را معنی می‏دهد. پاکیزه بودن از هرگونه رجس، گناه و یا صفات رذیله، که به تفصیل، در شرح نام «طاهره» آمد. درباره معنای دوم نیز، در نام مبارک «مبارکه» سخن گفته شد.
مباهات امیرالمؤمنین بر همسری با فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام
«... أنا زوج البتول، سیّدة نساء العالمین، فاطمة التقیة «الزکیة» البرة المهدیة، حبیبة حبیب‏اللَّه و خیر بناته و سلالته و ریحانة رسول‏اللَّه...،
... من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمه‏ای که اهل تقوا، پاکدامنی و نیکوکاریست، او که از طرف خداوند هدایت شده است، دوست، دوست خداست، بهترین دختر و فرزند پیامبر خداست، ریحانه‏ی پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله است...» [1] .
«... السلام علیک أیّتها الفاضلة «الزکیة»...،
درود بر تو ای زن با فضیلت! و ای زنی که از هر آلودگی خود را پاک نموده‏ای.» [2] .
راضیه
رَضِیَ، رُضاً، رِضاً، رُضی، رِضی، رُضْوانا، رضوانا و مرضاة عنه و علیه: ضد سخط، پسندید و خشنود گشت.
رض، رضی، راض، راضی: المحب.
فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام دارای صفت رضا بود، یعنی هر سختی و مصیبت و رنجی را که خداوند برای او مقدر کرده بود، تحمل می‏کرد و به آن راضی بود. ما سراسر زندگی پر برکت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام را مملو از غم می‏بینیم، اما هیچ‏گاه سخنی از اعتراض و نارضایتی به میان نمی‏آورد. در تمام این وقایع دردناک، فاطمه علیهاالسلام به مقدرات خداوند تن درمی‏دهد و کوچکترین اعتراضی ندارد، البته ایشان به بهانه‏ی تقدیر، دست از مبارزه با غاصبان ولایت و فدک نکشیدند و به وظیفه‏ی خود عمل نمودند.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام بر سختیهای دنیا خرسند بود.
عن جابر بن عبداللَّه قال:
«دخل رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله علی فاطمة و هی تطحن بالرحی و علیها کساء من حملة الإبل، فلما نظر إلیها قال: یا فاطمة! تعجلی فتجرعی مرارة الدنیا لنعیم الآخرة غداً. فأنزل اللَّه «و لسوف یعطیک ربک فترضی.»
جابر بن عبداللَّه گوید: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله وارد منزل فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام شدند در حالی که عبایی از پشم شتر بر دوش حضرت فاطمه بود و با دست آسیا می‏کردند. پیامبر نگاهی به فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام نمود و فرمود: عجله کن و تلخیهای دنیا را تحمل کن تا فردا (در بهشت) به نعمتهای آخرتی نائل گردی، چرا که خداوند بر من نازل کرده است که آنقدر پروردگارت به تو می‏بخشد که تو راضی شوی، و لسوف یعطیک ربّک فترضی.» [1] .
مرضیه
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام نه تنها به مقدرات خداوند راضی بود، بلکه در مقام رضا به حدی رسیده بود که خداوند نیز از او راضی بود.
فاطمه علیهاالسلام، راضیه بود، یعنی در برابر هر سختی ایستادگی می‏کرد و اعتراضی نداشت. «مرضیه» بود، یعنی در این مقام به درجه‏ای رسیده بود که خداوند نیز اعمال او را تأیید می‏کرد و از تمامی اعمال او راضی بود. پس فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام مصداق کامل آیه‏ی «یا أیّتها النفس المطمئنة إرجعی إلی ربّک راضیة مرضیة» می‏باشد.
رضایت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام به شهادت امام حسین علیه‏السلام.
عن عبدالرحمن بن المثنی الهاشمی قال:
«قلت لأبی‏عبداللَّه علیه‏السلام: جعلت فداک من أین جاء لولد الحسین، الفضل علی ولد الحسن و هما یجریان فی شرع واحد؟ فقال: لا أراکم تأخذون به، إنّ جبرئیل علیه‏السلام نزل علی محمد صلی اللَّه علیه و آله و ما ولد الحسین علیه‏السلام بعد فقال له: یولد لک غلام تقتله اُمّتک من بعدک فقال: یا جبرئیل! لا حاجة لی فیه. فخاطبه ثلاثاً ثم دعا علیا علیه‏السلام فقال له: إنّ جبرئیل یخبرنی عن اللَّه عز و جل أنّه یولد لک غلام تقتله اُمّتک من بعدک فقال: لا حاجة لی فیه یا رسول‏اللَّه! فخاطب علیا علیه‏السلام ثلاثا ثم قال: إنه یکون فیه و فی ولده الامامة والوارثه والخزانة فأرسل الی فاطمة علیهاالسلام: ان اللَّه یبشرک بغلام تقتله امتی من بعدی فقالت فاطمة: لیس لی فیه حاجة یا أبه! فخاطبها ثلاثا ثم أرسل إلیها لابد أن یکون فیه الإمامة والوارثة والخزانة. فقالت له: رضیت عن الله عز و جل فعلقت و حملت بالحسین علیه‏السلام فحملت ستة أشهر ثم وضعته و لم یعش مولود قط لسته أشهر غیر الحسین بن علی و عیسی بن مریم علیهاالسلام فکفلته ام‏سلمه و کان رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله یأتیه فی کل یوم فیضع لسانه فی فم الحسین فیمصه حتی یروی فأنبت اللَّه عز و جل لحمه من لحم رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و لم یرضع من فاطمة علیهاالسلام و لا من غیرها لبنا قطّ...، [1] .
عبدالرحمن بن المثنی گوید: به امام صادق علیه‏السلام عرض کردم: فدایتان شوم چرا فرزندان امام حسین بر فرزندان امام حسن برتری دارند (فرزندان امام حسین امام قرار گرفتند اما فرزندان امام حسن چنین نشدند) در حالی که هر دو از یک پدر و مادر هستند.
جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: خداوند فرزندی به شما خواهد داد که امتت پس از شما او را خواهند کشت.
پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم به جبرئیل فرمودند: به چنین فرزندی نیاز ندارم و سه مرتبه این کلام را تکرار فرمودند و سپس امیرالمؤمنین را در جریان این سخن قرار داد که جبرئیل از طرف خداوند به او خبر داده است که پسری برای تو به دنیا می‏آید، امتم بعد از من او را می‏کشند حضرت امیر عرضه داشت: ای رسول‏اللَّه! چنین فرزندی را نمی‏خواهیم.
سه مرتبه این کلام را به حضرت امیر فرمود و سپس افزود: امامت و وراثت باید از طریق فرزندان همین پسر شهید منتقل گردد پس به دنبال فاطمه فرستاده و به او پیام داد: خداوند بشارت پسری را می‏دهد که امتم پس از من او را می‏کشند فاطمه عرضه داشت: پدر جان! به چنین فرزندی احتیاجی ندارم سه مرتبه این سخن تکرار شد، پس از آن پیامبر به فاطمه خبر داد که امامت و وراثت باید از طریق همین فرزند منتقل گردد. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام به پدر گفت: راضی به رضای خداوند هستم (اگر او چنین می‏خواهد من حرفی ندارم) پس فاطمه‏ی زهرا به امام حسین باردار گردید و بعد از شش ماه به دنیا آمد (هیچ نوزادی شش ماهه زنده نمانده مگر امام حسین و حضرت عیسی) سرپرستی امام حسین را به ام‏سلمه سپردند. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله هر روز می‏آمد و زبان مبارکشان را در دهان امام حسین قرار می‏داد و او زبان رسول‏اللَّه را می‏مکید و تمام وجود امام حسین، اینگونه رشد کرد اصلاً از مادر خود یا زن دیگری شیر نخورد.
محدثه
حَدَّثَ عن فلان: روی و أورد الحدیث،
الحدیث: الخبر
نام محدثه دارای دو تلفظ است که هر کدام به طور جداگانه مورد بحث قرار می‏گیرد.
معنای «محدَّثه» به فتح دال.
«محدثه» به فتح دال، یعنی زنی که برای او حدیث گفته می‏شد.
پس از رحلت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله ایام بر فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام به سختی می‏گذشت، لذا جبرئیل به امر خداوند بر آن حضرت نازل می‏شد و برای آن حضرت از وقایع آینده سخن می‏گفت. صحیفه‏ی فاطمیه، حاصل نزول جبرئیل بر فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در این مدت است.
فرشتگان با فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام سخن می‏گفتند.
بإسناده عن أبی‏عبداللَّه علیه‏السلام قال:
«إنما سمیت فاطمة «محدثة» لأن الملائکة کانت تهبط من السماء فتنادیها کما تنادی مریم بنت عمران. فتقول «یا فاطمة! ان اللَّه إصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین یا فاطمة! اقنتی لربّک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین» فتحدثهم و یحدثونها، فقالت لهم ذات لیلة: ألیست المفضلة علی نساء العالمین مریم بنت عمران؟ فقالوا: إنّ مریم کانت سیدة نساء عالمها و أنّ اللَّه عز و جل جعلک سیدة نساء عالمک و عالمها و سیدة نساء الأوّلین والآخرین،
امام صادق علیه‏السلام فرمودند: فاطمه علیهاالسلام را «محدثه» گویند، چون ملائکه از آسمان به پایین می‏آمدند و همانگونه که ملائکه با حضرت مریم علیهاالسلام سخن می‏گفتند، با حضرت زهرا علیهاالسلام نیز سخن می‏گفتند. ملائکه به حضرت زهرا علیهاالسلام گویند: «یا فاطمة! إن اللَّه إصطفاک و طهرک و إصطفاک علی نساء العالمین یا فاطمة! اقنتی لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین» حضرت فاطمه علیهاالسلام با ملائکه سخن می‏گفت و فرشتگان نیز با آن حضرت سخن می‏گفتند.
شبی حضرت فاطمه علیهاالسلام از فرشتگان سؤال نمود: آیا برترین زن عالم، حضرت مریم علیهاالسلام دختر عمران نیست؟ فرشتگان عرضه داشتند: حضرت مریم علیهاالسلام سرور زنان زمان خود بود، اما خداوند شما را برترین زن جهان قرار داده است، هم در زمان خودت و هم در زمان حضرت مریم علیهاالسلام و سرور همه‏ی زنان از اول عالم تا آخر جهان.» [1] .
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام محدثه بود، لکن پیامبر نبود.
قال محمد بن أبی‏بکر:
«لما قرأ «و ما أرسلنا من قبلک من رسول و لا نبیّ و لامحدث» قلت: و هل یحدث الملائکة إلّا الأنبیاء. قال: إنّ مریم لم تکن نبیة و کانت محدثة و اُمّ‏موسی بن عمران کانت محدثة و لم تکن نبیة و سارة إمرأة إبراهیم قد عاینت الملائکة فبشروها بإسحاق و من وراء إسحاق یعقوب و لم تکن نبیة و فاطمة علیهاالسلام بنت رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله کانت «محدثة» و لم تکن نبیة،
محمد پسر ابوبکر گوید: وقتی آیه «و ما أرسلنا من قبلک من رسول و لا نبیّ و لا محدث» نازل شد من گفتم: آیا فرشتگان با غیر از پیامبران نیز سخن می‏گویند؟
«امام علیه‏السلام فرمودند: حضرت مریم علیهاالسلام پیامبر نبود ولی «محدثه» بود، یعنی فرشتگان با او سخن می‏گفتند. مادر موسی نیز محدثه بود، ولی پیامبر نبود. ساره همسر حضرت ابراهیم علیه‏السلام، محدثه بود، امّا پیامبر نبود. فرشتگان با او ملاقات نمودند و بشارت اسحاق و یعقوب را به او دادند. و فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام ملائکه را می‏دید و از آنها حدیث می‏شنید، اما پیامبر نبود.» [2] .
اخبار غیبی، در مصحف فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام.
عن حماد بن عثمان قال:
«سمعت أباعبداللَّه علیه‏السلام یقول: تظهر الزنادقه سنة ثمانیة و عشرین و مائة و ذلک لأنّی نظرت فی «مصحف فاطمة» علیهاالسلام. قال: فقلت: و ما مصحف فاطمة علیهاالسلام؟ فقال: إنّ اللَّه تبارک و تعالی لما قبض نبیه صلی اللَّه علیه و آله دخل علی فاطمة علیهاالسلام من وفاته من الحزن ما لایعلمه إلّا اللَّه عز و جل فأرسل إلیها ملکاً یسلّی عنها غمها و یحدثها. فشکت ذلک إلی أمیرالمؤمنین علیه‏السلام. فقال لها: إذ أحست بذلک و سمعت الصوت قولی لی. فأعلمتْه. فجعل یکتب کل ما سمع حتی اُثبت من ذلک مصحفاً. قال: ثم قال: أمّا أنّه لیس من الحلال والحرام ولکن فیه علم ما یکون،
حماد بن عمان می‏گوید: از امام صادق علیه‏السلام شنیدم که فرمود: در سال 128 ه.ق، زنادقه ظهور خواهند کرد، زیرا من مصحف فاطمه علیهاالسلام را نگاه کردم و این مطلب را آنجا دیدم. گفتم: مصحف فاطمه علیهاالسلام چیست؟ فرمودند: وقتی که پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله رحلت کرد، غم و غصه‏ی بی‏حدی که فقط خدا (مقدار آن را) می‏داند، بر فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام وارد شد. خداوند ملکی را فرستاد تا حضرت زهرا علیهاالسلام را تسلی خاطر دهد و با او سخن بگوید. فاطمه علیهاالسلام از این جریان به امیرالمؤمنین علیه‏السلام گلایه کردند. علی علیه‏السلام فرمودند: هرگاه ملک را دیدی و صدای او را شنیدی مرا خبر کن. زهرا علیهاالسلام، علی علیه‏السلام را از آمدن ملک خبر کرد امیرالمؤمنین علیه‏السلام آنچه را که می‏شنید، می‏نوشت، تا اینکه کتابی از آن مطالب نوشته شد. سپس امام صادق علیه‏السلام فرمودند: اما در «مصحف فاطمه علیهاالسلام» حلال و حرام خدا نیست، بلکه وقایعی که اتفاق خواهد افتاد (تا روز قیامت) همه درون آن است.» [3] .
در مصحف فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام چیست؟
إنّ الصادق علیه‏السلام یقول:
«علمنا غابر و مزبور و نکت فی القلوب و نقر فی الأسماع و أن عندنا الجفر الأحمر والجفر الأبیض و «مصحف فاطمة» علیه‏السلام و عندنا الجامعة فیها جمیع ما تحتاج الناس إلیه فسئل عن تفسیر هذا الکلام. فقال: أما الغابر، فالعلم بمإ؛ّّ یکون و أما المزبور فالعلم بما کان و امّا النکت فی القلوب فهو الإلهام و أمّا النقر فی الأسماع فحدیث الملائکة نسمع کلامهم و لا نری أشخاصهم و أمّا الجفر الأحمر فوعاء فیه سلاح رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و لن یخرج حتی یقوم قائمنا أهل البیت و أمّا الجفر الأبیض فوعاء فیه توراة موسی و إنجیل عیسی و زبور داود و کتب اللَّه الاولی و أمّا مصحف فاطمة علیهاالسلام ففیه ما یکون من حادث و أسماء من یملک إلی أن تقوم الساعة و امّا الجامعة، فهو کتاب طوله سبعون ذراعاً، املاء رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله من فلق فیه و خطّ علی بن أبی‏طالب علیه‏السلام بیده فیه واللَّه جمیع ما تحتاج إلیه الناس إلی یوم القیامة حتی أنّ فیه أرش الخدش والجلدة و نصف الجلدة، [4] .
امام صادق علیه‏السلام می‏فرمود: ما غابر و مزبور را می‏دانیم، ما مسائل قلبی و نیَّات را می‏دانیم. ما «نقری» که در گوشها می‏رود را می‏دانیم.
«جفر قرمز» و «جفر سفید» را می‏شناسیم. در نزد ما «مصحف فاطمه علیهاالسلام» است. در پیش ما «جامعه‏ای» است که همه‏ی چیزهایی که انسان به آن نیاز دارد در آن هست. سؤال شد: این کلام یعنی چه؟
«امام علیه‏السلام فرمودند: «غابر»، یعنی دانستن آنچه واقع می‏شود. «مزبور»، یعنی دانستن آنچه قبلاً رخ داده است. اما «نکته‏های قلبی»، اوهام ذهنی دیگران است که ما می‏دانیم. «نقرِ» در گوشها، سخن ملائکه می‏باشد که ما آنها را می‏شنویم، ولی خودشان را نمی‏بینیم. «جفر قرمز» ظرفی است که اسلحه‏ی پیامبر در آن است و آن سلاح تا زمان امام مهدی، قائم اهل‏بیت علیه‏السلام خارج نخواهد شد. اما «جفر سفید» آن ظرفی است که تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داوود و کتاب اولی خداوند در آن است. اما «مصحف فاطمه علیهاالسلام»، پس آنچه از حوادث رخ خواهد داد و اسامی پادشاهان تا روز قیامت در آن آمده است. اما «جامعه» کتابی است که طول آن هفتاد ذرع است (شاید کنایه از کثرت معارف آن کتاب باشد) پیامبر صلی اللَّه علیه و آله مطالب آن را فرموده است و حضرت علی علیه‏السلام آن را نوشته است و به خدا قسم! در آن تمام آنچه انسان تا روز قیامت نیاز دارد، نوشته شده است، حتی در کتاب جامعه مقدار خسارت بسیار کم نیز وجود دارد، یک شلاق و نصف شلاق نیز در آن بیان شده است.»
معنای «محدثه» بکسر دال.
«محدثه» به کسر دال، یعنی زنی که برای دیگران نقل حدیث می‏کند. ما از حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام روایات زیادی را در دست داریم. [5] فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام به سؤالات زنان مدینه پاسخ می‏فرمود و آنان را حدیث می‏کرد. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام احادیث زیادی را از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و یا حضرت علی علیه‏السلام برای ما نقل فرموده‏اند، لذا او را «محدِّثه» گویند.
زهراء
زهر، زهورا السراج أو القمر أو الوجه: تلألأ، أضاء،
زهراء، مونث أزهر است، یعنی، النیر، الصافی اللون، المشرق الوجه والقمر.
«زهرا که در تداول بیشتر به جای نام او به کار می‏رود، در لغت، درخشنده، روشن و مرادفهایی از اینگونه، معنی می‏دهد. و این لقب از هر جهت برازنده‏ی این بانوست. او چهره‏ی درخشان زن مسلمان، فروغ تابان معرفت و نمونه‏ی روشن پرهیزکاری و خداپرستی است. این درخشندگی به ساعتی مخصوص و روزی معین اختصاص ندارد. از آن روز که وظیفه‏ی خود را تعهد کرد، تا امروز و برای همیشه چون گوهری بر تارک تربیت اسلامی می‏درخشد.» [1] .
زهراء در لغت، یعنی درخشنده. در روایات آمده است هنگامی که فاطمه به نماز و عبادت می‏ایستاد، اهل آسمان از نور او بهره می‏گرفتند، چنانکه زمینیها از نور خورشید بهره‏مند می‏شوند.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام از نور عظمت خداوند به وجود آمده است.
عن جابر عن أبی‏عبداللَّه علیه‏السلام قال:
«قلت: لم سمیت فاطمة الزهراء علیهاالسلام «زهراء»؟ فقال: لأنّ اللَّه عز و جل خلقها من نور عظمته فلمّا أشرقت أضاءت السماوات والأرض بنورها و غشیت أبصار الملائکة للَّه ساجدین و قالوا إلهنا و سیدنا! ما هذا النور؟، فأوحی اللَّه إلیهم هذا نور من نوری و أسکنته فی سمائی، خلقته من عظمتی، اُخرجه من صلب نبیّ من أنبیائی، افضله علی جمیع الأنبیاء و اخرج من ذلک النور أئمة یقومون بأمری، یهدون الی حقی و اجعلهم خلفائی فی أرضی بعد إنقضاء وحیی،
جابر از امام حسین علیه‏السلام سؤال کرد: چرا فاطمه علیهاالسلام را «زهراء» نامیده‏اند؟ ایشان فرمودند: خداوند فاطمه را از نور عظمت خود آفرید. وقتی فاطمه علیهاالسلام درخشید، زمین و آسمان را نورانی کرد.
چشمهای ملائکه غرق نور شد و خداوند را سجده کردند و از روی تعجب گفتند: خداوندا! این چه نوری است؟ وحی شد که این یکی از نورهای من است، در آسمان جایش دادم و او را از طریق پیامبر متولد گردانیدم و او را بر همه‏ی پیامبران برتری دادم و از آن نور، ائمه‏ی هدی به وجود آمدند، تا دستورات مرا اجرا نمایند و مردم را هدایت کنند، آنها بعد از قطع شدن وحی، جانشینان من در زمین هستند.» [2] .
روشنگری لازم:
درخشندگی باطنی خاندان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بر کسی پوشیده نیست. این چهارده نور پاک، چراغ هدایت بشریت هستند. جهان تاریک مادی، فقط با نور ارشاد و هدایتهای این انوار مقدس به طرف ملکوت گام برمی‏دارد. شیعه، ائمه اطهار علیهم‏السلام را با وصف «مصباح‏الهدی و سفینةالنجاة» می‏شناسد. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام علاوه بر درخشندگی باطنی، نوعی درخشندگی چهره و ظاهر نیز داشتند. این تفضّلی است که خداوند متعال به این بانوی با تقوا عنایت نموده است.
تذکر این نکته لازم است که هیچ نیازی به ضعیف شمردن این روایات نیست، زیرا اولاً، درباره درخشندگی ظاهری فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام تواتر معنوی وجود دارد. ثانیاً، این خصوصیت جسمانی حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام، بر الگو بودن ایشان لطمه‏ای وارد نمی‏کند، زیرا ایشان الگوی رفتاری همه جهانیان است نه الگوی جسم و تن مردم. ثالثاً، بعضی از این روایات که نشان‏دهنده نورانیت شدید ایشان است، به صورت مقطعی بوده و شاید یکبار بیشتر اتفاق نیفتاده و آن هم برای شناساندن مقام معنوی فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام به جهانیان. در نتیجه هیچ ضرورتی برای حمل این روایات به معانی مجازی نیست.
محراب فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام هنگام عبادت غرق نور است.
عن إبن‏عمارة عن ابیه قال:
«سئلت أباعبداللَّه علیه‏السلام عن فاطمة علیهاالسلام لم سمیت «زهراء»؟ فقال: لأنها کانت إذا قامت فی محرابها زهر نورها لأهل السماء کما یزهر نور الکواکب لأهل الأرض،
از امام صادق علیه‏السلام سؤال شد: چرا فاطمه علیهاالسلام را «زهراء» نامیده‏اند؟ فرمودند: زیرا هرگاه در محراب عبادت می‏ایستاد نورش برای اهل آسمان می‏درخشید، همچنانکه ستارگان برای ما زمینیها درخشش دارند.» [3] .
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام درخشنده چون ماه.
عن الرضا علیه‏السلام قال فی حدیث طویل:
«کانت فاطمة علیهاالسلام إذا طلع هلال شهر رمضان یغلب نورها الهلال و یخفی فإذا غابت عنه ظهر،
امام رضا علیه‏السلام فرمودند: هلال ماه که ظاهر می‏شد نور فاطمه علیهاالسلام بر آن غلبه می‏کرد و کسی نمی‏توانست نور هلال ماه را ببیند، تا اینکه حضرت فاطمه علیهاالسلام از آنجا می‏رفتند، آنگاه هلال ماه دیده می‏شد.» [4] .
زهرا، یعنی درخشنده.
عن عائشة:
«کنا نخیط و نغزل و ننظم الإبرة باللیل فی ضوء وجه فاطمة علیهاالسلام... و لذلک سمیت «الزهراء.»
عائشه می‏گوید: شب هنگام، ما در نور صورت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام خیاطی، پشم‏ریسی و بافندگی می‏کردیم و چون صورتی بسیار درخشنده داشت «زهراء» نامیده شد.» [5] .
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام برای امیرالمؤمنین می‏درخشد.
ابوهاشم العسکری سالت صاحب العسکر علیه‏السلام:
«لم سمیت فاطمة، «الزهراء» علیهاالسلام؟ فقال: کان وجهها یزهر لأمیرالمؤمنین علیه‏السلام من أول النهار کالشمس الضاحیة و عند الزوال کالقمر المنیر و عند غروب الشمس کالکوکب الدری،
ابوهاشم گوید: از امام حسن عسکری علیه‏السلام سؤال کردم: چرا فاطمه علیهاالسلام، «زهراء» نامیده شد؟ فرمودند: صورت فاطمه علیهاالسلام برای امیرالمؤمنین علیه‏السلام در اول روز مانند خورشید می‏درخشید و هنگام ظهور مانند ماه تابان بود. و هنگام غروب خورشید مانند ستاره‏ای پر نور بود، چون چنین بود او را زهراء گویند.» [6] .
تعجب اهل مدینه از محراب غرق نور فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام.
عن ابان بن تغلب قال:
«قلت لأبی‏عبداللَّه علیه‏السلام: یابن رسول‏اللَّه! لِمَ سمّیت «الزهراء» علیهاالسلام، زهراء؟ فقال لانّها تزهر لامیرالمؤمنین علیه‏السلام فی النهار ثلاث مرات بالنور کان یزهر نور وجهها صلاة الغداة والناس فی فراشهم فیدخل بیاض ذلک النور إلی حجراتهم بالمدینة فتبیض حیطانهم فیعجبون من ذلک فیأتون النبی صلی اللَّه علیه و آله فیسألونه عمّا رأوا فیرسلهم إلی منزل فاطمة علیهاالسلام فیأتون منزلها فیرونها قاعدة فی محرابها تصلی والنور یسطع من محرابها من وجهها، فیعلمون ان الذی رأوه کان من نور فاطمة، فاذا انتصف النهار و ترتبت للصلاة، زهر نور وجهها علیهاالسلام بالصفرة فتدخل الصفرة، فی حجرات الناس، فتصفر ثیابهم و إلوانهم، فیأتون النبی صلی اللَّه علیه و آله و سلم فیسألونه عمّا رأوا، فیرسلهم إلی منزل فاطمة صلی اللَّه علیه و آله فیرونها قائمة فی محرابها و قد زهر نور وجهها- صلوات‏اللَّه‏علیها- و علی أبیها و بعلها و بنیها بالصفرة فیعلمون أنّ الذی رأوا، کان من نور وجهها، فإذا کان آخر النهار و غربت الشمس احمرّ وجه فاطمة، فاشرق وجهها بالحمرة فرحاً و شکراً للَّه عز و جل، فکان تدخل حمرة وجهها حجرات القوم و تحمر حیطانهم فیعجبون من ذلک و یأتون النبی صلی اللَّه علیه و آله و یسألونه عن ذلک، فیرسلهم الی منزل فاطمة علیهاالسلام، فیرونها جالسة تسبح اللَّه و تمجده و نور وجهها یزهر بالحمرة فیعلمون ان الذی رأوا کان من نور وجه فاطمة علیهاالسلام فلم یزل ذلک النور فی جهها حتی ولد الحسین علیه‏السلام فهو یتقلب فی وجوهنا إلی یوم القیامة فی الأئمة منا أهل البیت إمام بعد إمام، [7] .
ابان بن تغلب می‏گوید: از امام صادق علیه‏السلام سؤال کردم: ای فرزند پیامبر!چرا فاطمه علیهاالسلام را، «زهراء» گویند؟ فرمودند: فاطمه علیهاالسلام برای امیرالمؤمنین علیه‏السلام در طول روز سه بار می‏درخشید. نور او در هنگام نماز صبح، زمانی که مردم در خواب بودند، حیاط خانه‏ی آنها نورافشانی کرد. همه متعجب شدند، خدمت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله رسیدند و سؤال کردند این چه بود که ما دیدیم؟ پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آنها را به منزل فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام فرستاد. وقتی که به منزل فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام آمدند، دیدند آن حضرت روی سجاده‏ی خود نشسته و در حال نماز است و نور از صورت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام از میان محراب می‏درخشد. همه دریافتند آنچه دیده‏اند نور فاطمه علیهاالسلام بوده است. هنگام ظهر، وقتی برای نماز آماده شدند، نوری زرد رنگ از ایشان ساطع گشت که تمام خانه‏های مدینه را فراگرفت. رنگ صورت و لباس همه‏ی مردم زرد شد. پیش پیامبر آمدند و از آنچه دیده بودند سؤال کردند. باز پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آنها را به منزل فاطمه علیهاالسلام فرستاد. این بار حضرت فاطمه علیهاالسلام را در محراب دیدند در حالی که از صورت ایشان برای پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و علی علیه‏السلام نوری زرد رنگ می‏درخشید. فهمیدند آنچه دیده‏اند از نور فاطمه علیهاالسلام بوده است. و هنگامی که خورشید غروب نمود، صورت زهراء علیهاالسلام قرمز گشت و نوری قرمز از ایشان می‏درخشید این نور داخل منازل مردم مدینه گشت، خانه‏های مردم قرمز شد و در تعجب فرورفتند. مردم دوباره پیش پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آمدند و از این مطلب سؤال کردند، پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آنها را به منزل فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام فرستاد، آنها به منزل فاطمه علیهاالسلام آمدند و ایشان را در روی سجاده دیدند، در حالی که خداوند را تسبیح می‏گفت و از سیمای ملکوتی ایشان نوری قرمز می‏درخشید، دریافتند آنچه دیده بودند از نور سیمای فاطمه علیهاالسلام بوده است. این نور در سیمای فاطمه‏ی علیهاالسلام بود، تا زمانی که امام حسین علیه‏السلام متولد گشت، از آن به بعد این نور در سیمای هر یک از اهل‏بیت بود و تا قیامت از چهره‏ی همه امامان درخشش خواهد داشت.»
انسیه
أَنِسَ- أَنَسَ- أَنَسَ- تَأَنَّسَ: صار إنساناً،
إِنْسِی و أَنْسی: البشر أو غیر الجن والملاک.
فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام الگوی تمامی انسانها از زن و مرد بوده و هست، زیرا در انسانیت به تمام درجات کمال رسیده بودند، امّا چون نصیبی از بهشت داشت، او را حوراء انسیه می‏گویند، یعنی انسانی فرشته صفت.
فاطمه‏ی، انسانی بهشتی.
... قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:
«... ففاطمة حوراء «انسیة» فإذا إشتقت إلی الجنة شممت رائحة فاطمة علیهاالسلام،
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: هرگاه مشتاق بهشت می‏شوم، فاطمه علیهاالسلام را می‏بویم. فاطمه علیهاالسلام بوی بهشت می‏دهد. او فرشته‏ای در پوست انسان است.» [1] .
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام فرشته‏ای در قالب انسان.
عن أسماء بنت عمیس قالت:
«قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و قد کنت شهدت فاطمة علیهاالسلام و قد ولدت بعض ولدها فلم أر لها دماً فقال صلی اللَّه علیه و آله: إن فاطمة خلقت حوریة فی صورة «إنسیة.»
اسماء بنت عمیس می‏گوید: پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: من زایمان فاطمه علیهاالسلام را در تولد بعض فرزندانش دیده‏ام، او از زایمان، هیچ خونی ندید، زیرا فاطمه علیهاالسلام فرشته‏ای در صورت انسانهاست.» [2] .
بتول
بَتَلَ- بَتْلاً: قطعه و أبانه عن غیره،
البَتُول: من إنقطع عن الزواج
در لغت، «اَلْبَتْل» بریدن شی‏ء را معنا می‏دهد و «بتول» در لغت، دختر و دوشیزه‏ای را گویند که رغبت و حاجت خود را از مردان بریده باشد. کسی که به خاطر خدا از دنیا بریده است و کسی که از ازدواج خودداری می‏کند، همچنین به زنی که خون حیض نبیند، بتول گفته می‏شود.
فاطمه زهراء علیهاالسلام هیچ‏گاه خون حیض نمی‏دید.
عن علی علیه‏السلام:
«إنّ النبی علیه‏السلام سئل: ما البتول؟ فإنّا سمعناک یا رسول‏اللَّه! تقول: إنّ مریم بتول و فاطمة علیهاالسلام بتول. فقال صلی اللَّه علیه و آله: البتول التی لم تر حمرة قطّ، أی، لم تحض فإنّ الحیض مکروه فی بنات الأنبیاء،
امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمودند: از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله سؤال شد: بتول یعنی چه؟ ما از شما شنیده‏ایم که مریم و فاطمه، بتول هستند. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: بتول، یعنی زنی که خون عادت ماهانه نبیند، و هیچ‏گاه حیض نشود، زیرا حیض در دختران پیامبران پسندیده نیست.» [1] .
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام هر شب باکره می‏گشت.
عن النّبی صلی اللَّه علیه و آله:
«سمیت فاطمة «بتولاً» لأنّها تبتلت و تقطعت عمّا هو معنا العورات فی کل شهر، و لأنّها ترجع کل لیلة بکراً. و سمیت مریم بتول لأنّها ولدت عیسی بکراً،
پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام بتول نامیده شد، زیرا از آنچه زنان بر آن عادت دارند (حیض شدن در هر ماه) بریده شده بود و ایشان هر شامگاه باکره می‏شدند. حضرت مریم نیز بتول نامیده شد، زیرا عیسی علیه‏السلام را در حالی که باکره بود به دنیا آورد.» [2] .
تذکری لازم:
قانون حاکم بر نظم جهان، قانون علت و معلول است و در فرمایش امام صادق علیه‏السلام آمده است که خداوند هر عملی را از راه خودش و از طریق سبب مخصوص خودش انجام می‏دهد، [3] و همانگونه که در بخش پیشین ذکر شد یکی از سنتهای خداوند متعال، سیر تولد یک فرزند است، یعنی قرار گرفتن نطفه‏ی مرد در رحم زن و سپری شدن مدتی و رشد و نمو و سپس زایمان و تولد آن فرزند. اگر خداوند سنتی را این چنین به وجود آورد و مدتی از آن گذشت، ما بر آن سنت عادت می‏نماییم و قبول نمودن این سنت در قالبی دیگر کمی دشوار خواهد بود. گرچه در قرآن نیز سنن الهی، غیر قابل تبدیل و تغییر معرفی می‏شود، لکن در همین کتاب آسمانی، مسائلی را می‏بینیم که از مجاری عادی خود صورت نگرفته است. مراد این نیست که این مسائل، بدون علت به وجود آمده‏اند، بلکه از راه علل عادی به وجود نیامده‏اند. مثلاً قرآن تولد حضرت عیسی را که بیان می‏کند، ایشان را فرزند زنی می‏داند که ازدواج نکرده است و فقط با اراده‏ی خداوند باردار گردیده است و بنابر روایات، پس از زایمان هنوز حضرت مریم صلی اللَّه علیه و آله باکره بوده‏اند، لذا او را بتول و عذراء می‏نامند. و یا آنکه همسر حضرت زکریا علیه‏السلام در حالی که عقیم است، باردار می‏گردد و حضرت یحیی علیه‏السلام را به دنیا می‏آورد. ساره، همسر حضرت ابراهیم علیه‏السلام، پیرزن یائسه‏ای است که از تمام عوامل طبیعی برای بارداری مأیوس است، لکن خداوند بر او و همسرش، حضرت ابراهیم علیه‏السلام تفضل کرده و حضرت اسحاق علیه‏السلام را به آنان عطا کرد.
این امور گرچه خارق‏العاده می‏باشد، اما حکایت از بی‏نظمی جهان ندارد، بلکه برهانی روشن بر منظم بودن جهان هستی است. توجه به این نکته لازم است که تمام عوامل طبیعی و عادی در طول اراده‏ی حضرت حق، منشأ اثر می‏شوند، یعنی آتش سوزنده است، چون اراده‏ی خداوند بر این امر تعلق گرفته است، و اگر اراده‏ی خداوند بر سوزندگی تعلق نگیرد آن آتش سلام و سرد می‏گردد.
از این رو اگر در جایی عملی تحقق یافت و اراده‏ی خداوند نبود، بی‏نظمی وجود خواهد داشت، اما اگر اراده‏ی خداوند موجود بود، اما برخلاف راه طبیعی، عملی صورت گرفت، مانند: بیرون آمدن شتر از میان کوه و سنگ در داستان حضرت صالح علیه‏السلام، دیگر بی‏نظمی نخواهد بود که عین نظم و قدرت خداوند است.
پس از بیان آنچه گذشت، روشن می‏شود که اگر خلقت زن به نحوی است که برای تولید مثل، باید خون حیض ببیند و این خونریزی رحم را آماده بارداری گرداند، این تنها راه تولید مثل نیست، بلکه این راه طبیعی و عادی بارداری و زایمان است و چون ذهن ما با این سنت الهی مأنوس شده است، خلاف آن را امری عجیب و غریب از ذهن می‏پنداریم. اگر فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام، نه پیش از بارداری و نه حین بارداری و نه پس از بارداری خونی نمی‏بیند، نه تنها نقص نیست، بلکه نوعی کرامت است. حیض و نفاس نقصی برای زن محسوب نمی‏شود، بلکه جزئی از خلقت زن است و خداوند انگیزه‏ای برای ناقص آفریدن موجودی نداشته و هر موجود در جای خود کامل آفریده شده است، [4] لکن حیض و نفاس ذاتاً حالتی است که زنها آن را دوست نمی‏دارند و بنابر روایات، این حالت برای دختران انبیا ناپسند است، لذا هیچ یک از دختران پیامبران، خون حیض یا نفاس نمی‏دیدند و این تفضّلی است که خداوند به این زنان نموده است که آنان را از این حالت ناپسند به دور داشته است. خداوند هر فایده‏ای را که در این حالات، برای زن مقرر داشته از راهی دیگر به آنان عنایت می‏کند. [5] پس طهارت حضرت فاطمه‏ی زهرا و باکره بودن ایشان در تمامی عمر، نوعی تفضل الهی به شمار می‏رود که خداوند به ایشان ارزانی داشته و در حقیقت نوعی کرامت است.
تقیه
زنی را که اهل پرهیزکاری و تقوا باشد «تقیه» گویند. آیا کسی از صدّیقه‏ی طاهره علیهاالسلام در میان زنان پرهیزکارتر می‏شناسید؟
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام الگوی تقوا.
زیارة فاطمة علیهاالسلام فی الروضة، تقف فی الموضع المذکور و تقول.
«السلام علی البتولة الطاهرة والصدیقة المعصومة والبرة «التقیة» سلیلة المصطفی و حلیلة المرتضی و ام‏الأئمة النجباء. اللهم إنّها خرجت من دنیاها مظلومة مغشومة، قد ملئت داء و حسرة و کمداً و غصة تشکو إلیک و إلی أبیها ما فعل بها. اللهم إنتقم لها و خذلها بحقها...،
در زیارتنامه‏ی حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام می‏خوانیم: درود بر تو ای زن پاکیزه از هر بدی و آلودگی! سلام بر تو ای زن بسیار راستگو، دور از هر گناه،نیکوکار، باتقوا، فرزند مصطفی (پیامبر اکرم)، همسر مرتضی (امیرالمؤمنین) و مادر پیشوایان گرامی و با کرامت. خداوندا! فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در حالی که مورد ظلم و ستم دشمنان قرار گرفته بود از این دنیا رفت، لبریز از درد و حسرت و آه و غم و اندوه بود که شکایت این قوم را در پیشگاه تو و پدرش نمود. خداوندا! انتقام او را بگیر و حق مسلم ایشان را بازگردان.» [1] .
«السلام علیک أیّتها «التقیة» النقیة،
دورد بر تو ای زن پاکدامن و با تقوا!» [2] .
حوراء
حَوِرَ- حَوَراً- حورت العین: إشتدَّ بیاض بیاضها و سواد سوادها.
حوراء زنی است که چشمانی زیبا دارد که سفیدی (بدن) او را نهایت سفیدی، و سیاهی (چشمان) او نیز در نهایت سیاهی است که این یکی از صفات حورالعین (فرشتگان) است.
خلقت فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام نصیبی از بهشت داشت، لذا ایشان صفات فرشتگان را داشتند. پس یکی از اسامی آن حضرت نیز «حوراء» است، یعنی زنی که همچون فرشتگان دارای چشمانی زیباست.
فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام بوی بهشت می‏دهد.
... قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:
«... ففاطمة «حوراء» إنسیة فإذا إشتقت إلی الجنة شممت رائحة فاطمة علیهاالسلام،
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: هرگاه مشتاق بهشت می‏شوم، فاطمه علیهاالسلام را می‏بویم. فاطمه علیهاالسلام بوی بهشت می‏دهد. او فرشته‏ای در پوست انسان است.» [1] .
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام فرشته‏ای که از هر آلودگی به دور است.
قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:
«إنَّ إبنتی فاطمة «حوراء»، إذ لم تحض و لم تطمث،
پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: به درستی که دخترم، فاطمه، فرشته و «حوراء» است، زیرا او هیچ‏گاه خون حیض نمی‏بیند و هیچ آلودگی در او راه ندارد.» [2] .
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در قالب انسان.
قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:
«إبنتی فاطمة «حوراء» آدمیّة،
پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: دخترم فاطمه، «فرشته‏ای» در قالب انسان است.» [3] .
حوریه
از نظر لغت، در لقب حورا گذشت.
از آنجایی که خلقت حضرت فاطمه علیهاالسلام با میوه‏های بهشتی در ارتباط بوده است، لذا صفات حوریه‏های بهشتی نیز در وجود آن حضرت فراوان یافت می‏شوند بدین جهت او را «حوریه» گویند، یعنی فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام فرشته خصال بود. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام بوی بهشت می‏دادند و همچون فرشتگان همواره باکره بودند و هیچ‏گاه خون حیض، یا نفاس نمی‏دیدند.
پیامبر فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام را حوریه خطاب می‏کند.
عن سلمان الفارسی رضی‏اللَّه‏عنه قال:
«کنت واقفاً بین یدی رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله أسکب الماء علی یدیه إذا دخلت فاطمة علیهاالسلام و هی تبکی، فوضع النبی صلی اللَّه علیه و آله یده علی رأسها و قال: ما یبکیک؟ لاأبکی اللَّه عینیک یا «حوریة»!. قالت: مررت علی ملاء من نساء قریش و هن مخضبات فلما نظرن إلیّ وقعوا فیّ و فیّ إبن عمّی.
فقال لها: و ما سمعت منهن؟ قالت: قلن کان قد عزّ [1] علی محمد أن یزوّج إبنته من رجل فقیر قریش و أقلهم مالاً. فقال لها: واللَّه یا بنیة! ما زوّجتک ولکن اللَّه زوّجک من علی فکان بدوه منه...،
سلمان فارسی می‏گوید: خدمت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بودم و آب روی دست مبارکشان می‏ریختم که در این حین فاطمه علیهاالسلام وارد شد در حالی که می‏گریست، حضرت فاطمه علیهاالسلام عرضه داشتند: بر گروهی از زنان قریش می‏گذشتم هنگامی که آنها مرا دیدند به بد گفتن از من و علی علیه‏السلام پرداختند. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام فرمودند: چه شنیدی؟
حضرت فاطمه علیهاالسلام عرضه داشت: می‏گفتند: چقدر برای محمّد بد شد که دخترش را به مرد فقیری از قریش داد. پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند:
زهراء جان! به خدا قسم من تو را شوهر ندادم، خداوند تو را به عقد علی علیه‏السلام درآورد.» [2] .
... فقال صلی اللَّه علیه و آله:
«إنّ فاطمة خلقت «حوریة» فی صورة إنسیة،
پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله می‏فرمود: زهراء علیهاالسلام خلقتی از فرشتگان دارد که در پوستی از انسانها قرار گرفته است.» [3] .
رشیده
رَشَدَ- رُشْداً و رَشاداً، رَشِدَ- رَشَداً: إهتدی و إستقام،
الرشید: ذوالرشد، الهادی، المهتدی،
الرشد: الإستقامة علی طریق الحقّ.
رشیدة: زنی را گویند که هدایت الهی شامل حال او شده است و در مسیر حق و حقیقت ثابت‏قدم می‏باشد و در این راه هدایتگر دیگران می‏شود.
در فقه و حقوق به زنی که از نظر فکری به مرحله‏ای رسیده باشد که بتواند امور خود را به تنهایی اداره کند، رشیده گویند.
حنوط پیامبر و علی و فاطمه علیهاالسلام از بهشت آمده است.
عن موسی بن جعفر عن أبیه علیهم‏السلام قال: قال علی بن أبی‏طالب علیه‏السلام:
«کان فی الوصیة أن یدفع إلیّ الحنوط فدعانی رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله قبل وفاته بقلیل، فقال: یا علی! و یا فاطمة! هذا حنوطی من الجنة، دفعه إلیّ جبرئیل و هو یقرئکما السلام و یقول لکما: اقسماه و اعزلا [1] منه لی و لکما. قالت: لک ثلثه ولیکن الناظر فی الباقی علی بن أبی‏طالب علیه‏السلام. فبکی رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و ضمّها إلیه و قال: موفقة «رشیدة» مهدیة ملهمة. یا علی! قل فی الباقی. قال: نصف ما بقی لها و نصف لمن تری یا رسول‏اللَّه! قال: هو لک فإقبضه،
امام کاظم علیه‏السلام از پدران خود نقل فرمودند که امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمودند: در وصیت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله آمده بود که حنوط را به من بدهند، پس پیامبر صلی اللَّه علیه و آله کمی قبل از فوتشان مرا خواستند و فرمودند: ای علی! و ای فاطمه! این حنوط من است که جبرئیل علیه‏السلام آن را از بهشت برایم آورده. جبرئیل علیه‏السلام بر شما درود فرستاد و گفت: شما باید آن را تقسیم کنید و برای من و خودتان بردارید. فاطمه علیهاالسلام گفتند: یک سوم آن برای شما باشد و درباره‏ی بقیه نیز علی علیه‏السلام نظر بدهد. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله (از این برخورد متعجب شدند و گریستند و زهرا علیهاالسلام را به سینه‏ی خود چسباندند و فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستی که از سوی خداوند مورد الهام واقع شده و از طرف او هدایت یافته‏ای. بعد فرمود: یا علی! درباره‏ی باقی حنوط سخن بگو. امیرالمؤمنین علیه‏السلام عرضه داشتند: نصف باقی مانده، از آن زهراء علیهاالسلام باشد درباره بقیه‏ی آن خودتان رأی دهید. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمودند: باقیمانده‏ی آن هم برای خود شماست، آن را بگیرید.»
رضیه
از نظر لغت در اسم راضیه توضیح داده شد.
در صفت رضا، آن قدر رضای حضرت زهرای مریضه علیهاالسلام مثال‏زدنی است که برای این صفت نیک ایشان، چندین لقب ذکر شده است. «راضیه» «مرضیه» و «رضیه».
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام راضی در برابر همه‏ی سختیها.
عن الصادق علیه‏السلام قال:
«دخل رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله علی فاطمة علیهاالسلام و علیها کساء من ثلة الابل و هی تطحن بیدها و ترضع ولدها فدمعت عینا رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله لما ابصرها فقال: یا بنتاه! تعجلی مرارة الدنیا بحلاوة الآخرة فقد أنزل اللَّه علی «و لسوف یعطیک ربک فترضی»،
امام صادق علیه‏السلام فرمود: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله وارد منزل فاطمه علیهاالسلام شد. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در حالی که لباس خشنی از پشم شتر در تن داشت با یک دست آسیا می‏کرد و با دست دیگر فرزندش را در آغوش داشته و به او شیر می‏داد. اشک در چشمان پیامبر ظاهر شد، فرمود: دخترم! تلخی دنیا را در برابر شیرینی آخرت تحمل کن، چرا که خداوند بر من نازل کرده است که آنقدر پروردگارت به تو می‏بخشد، تا تو راضی شوی. «و لسوف یعطیک ربک فترضی.» [1] .
«السلام علیک أیّتها «الرضیّة» المرضیة،
درود بر تو! ای زنی که به مقدرات الهی راضی هستی و خداوند نیز از تو راضی است!» [2] .
ریحانه
راحَ یَرُوحُ راحة الشی‏ءَ: وجد رائحته و ریحاً الشی‏ء: وَجَدَ ریحَهُ،
الریح: الرائحة لما یدرک بحاسّة الشم، الشی‏ء الطیّب،
الریحان: کل نبات طیّب الرائحة: هر گیاهی خوشبوی،
الریحانة: طاقة الرَیحان.
ریحانه در لغت، گیاهی خوشبوی است، البته برای موجود لطیفی چون زن نیز استعمال می‏گردد. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله مکرر می‏فرمودند: «فاطمه علیهاالسلام ریحانه‏ی من است، که هرگاه مشتاق بهشت می‏شوم او را می‏بویم.» پس زهراء علیهاالسلام گلی خوشبوی بودند که بوی بهشت می‏دادند.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام ریحانه‏ی پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله.
«... أنا زوج البتول، سیّدة نساءالعالمین، فاطمة التقیة الزکیة البَرَّة المهدیة، حبیبة، حبیب‏اللَّه و خیر بناته و سلالته و «ریحانة» رسول‏اللَّه...،
... من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمه‏ای که اهل پاکدامنی است، نیکوکار است، از طرف خداوند هدایت شده است، دوستِ، دوست خداست، بهترین دختر و فرزند پیامبر خداست، ریحانه‏ی پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله است....» [1] .
در موارد بسیاری امیرالمومنین علیه‏السلام برای معرفی خود، به جای آنکه بگوید من علی ابن ابیطالب هستم، خود را توسط حضرت فاطمه علیهاالسلام معرفی می‏نماید. در اینجا نیز خود را بوسیله‏ی فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام به دیگران معرفی می‏کند و می‏گوید: من همسر زهرای اطهرم.
در جایی دیگر امیرالمومنین مردم را سوگند می‏دهد و می‏گوید:
«من شما را به خدا سوگند می‏دهم، آیا کسی غیر از من در میان شما هست که زنش سرور زنان عالم باشد؟ مردم پاسخ دادند: نه.» [2] امیرالمؤمنین در احتجاجی به ابوبکر می‏گوید: «من کسی هستم که پیامبر من را برگزید و دخترش را به من تزوج کرد و فرمود: خداوند فاطمة علیهاالسلام رإ؛ّّ در آسمانها به عقد تو درآورد. ابابکر! تو را به خدا سوگند می‏دهم! این برای من است یا برای تو؟ ابوبکر جواب داد: برای شما است. [3] .
اهل‏بیت علیهم‏السلام برای معرفی خود از طریق نام فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام بهره می‏جستند، همانطور که امام حسین علیه‏السلام در روز عاشورا خود را فرزند فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام معرفی کرد و فرمود: و «فاطمة امی إبنة الطُّهر أحمد» [4] و همانگونه که فرزدق، امام سجاد علیه‏السلام را در کنار حرم امن الهی، برای هشام چنین معرفی می‏کند: «هذا إبْنُ سَیِّدَةُ النِسَوانِ فاطِمَة.» [5] .
همه‏ی ائمه‏ی هدی علیهم‏السلام از اینکه خود را منتسب به حضرت زهرا علیهاالسلام می‏دانستند، افتخار می‏کردند، لذا در هنگام معرفی، خود را فرزند فاطمه‏ی مرضیه علیهاالسلام معرفی می‏نمودند.
زهره
الزُّهرة: سیارة بعدها المعدن عن الشّمس 108 ملایین کیلومتر، و هی شدیدة اللمعان، تکون تارة نجمة الصّبح و طوراً نجمة المساء. [1] .
زهره، سیاره‏ای است که از خورشید 108 میلیون کیلومتر فاصله دارد، درخشندگی شدیدی دارد، گاهی در صبح و گاهی در شب ظاهر می‏شود.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام زهره‏ی اهل‏بیت علیهم‏السلام:
عن موسی بن جعفر عن أبیه عن جده علیهم‏السلام عن جابر الأنصاری قال:
«صلّی بنا رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله یوماً صلاة الفجر ثم إنفتل [2] و أقبل علینا یحدّثنا. ثم قال: أیّها الناس من فقد الشمس فلیتمسک بالقمر و من فقد القمر فلیتمسک بالفرقدین. [3] قال: فقمت أنا و أبوأیوب الأنصاری و معنا أنس بن مالک، فقلنا: یا رسول‏اللَّه! من الشمس؟ قال: أنا فاذاً هو صلی اللَّه علیه و آله قد ضرب لنا مثلاً فقال: إنّ اللَّه تعالی خلقنا فجعلنا بمنزلة نجوم السماء کلما غاب نجم، طلع نجم فأنا الشمس فإذا ذهب بی فتمسکوا بالقمر. قلنا: فمن القمر؟ قال: أخی و وصیی و وزیری و قاضی دینی و أبو ولدی و خلیفتی فی أهلی. قلنا: فمن الفرقدان؟ قال: الحسن والحسین. ثم مکث ملیاً فقال: هولاء، و فاطمة علیهاالسلام و هی «الزُّهْرَةُ» عترتی و أهل بیتی هم مع القرآن لا یفترقان حتی یردا علیَّ الحوض،
امام موسی کاظم علیه‏السلام از پدران خود علیهم‏السلام از جابر بن عبداللَّه نقل می‏فرماید که جابر گفت: روزی با پیامبر صلی اللَّه علیه و آله نماز صبح را به جای آوردیم، سپس ایشان رو به طرف ما نمود تا سخنرانی بفرمایند. پس فرمودند: ای مردم هرکس از خورشید محروم گشت، به ماه روی آورد و هرکس ماه را از دست داد، به دو ستاره قطبی پناه بیاورد. جابر گوید: من و أبوایوب انصاری و انس بن مالک برخاستیم و سؤال نمودیم: ای پیامبر خدا! خورشید کیست؟ پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود: خورشید من هستم. سپس برایمان مثلی زدند و فرمودند: خداوند ما را خلق نمود و ما را به منزله‏ی ستارگان قرار داد، هرگاه یکی از ستارگان مخفی شود، ستاره‏ای دیگر می‏درخشد. پس من خورشید هستم، هرگاه مخفی شدم به ماه متمسک شوید. سؤال نمودیم: ماه کیست؟ فرمود: برادرم، جانشینم، حاکم دینم، پدر فرزندانم و خلیفه‏ی من در نزد اهل‏بیتم. گفتیم: دو ستاره‏ی قطبی (فرقدان) چه کسانی هستند؟ فرمود: حسن و حسین. سپس مکثی نمودند و فرمودند: اینها را که شناختید، امّا فاطمه علیهاالسلام، او «زهره‏ی» اهل‏بیت طهارت علیهم‏السلام است. اینها همه با قرآن همراه هستند و از همدیگر جدا نمی‏شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.» [4] .
قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:
«فاطمة هی الزُّهرة.»
پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: فاطمه، «زهره» و درخشنده می‏باشد.» [5] .
ساجده
سَجَدَ- سُجوداً: إنحنی، خاضعاً، وضع جبهته بالأرض متعبداً.
زنی را که پیشانی بر درگاه حضرت حق بساید، ساجده گویند.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام پس از ولادت بر خداوند سجده کرد.
قالت خدیجة رضی‏اللَّه‏عنها:
«کانت فاطمة تحدث فی بطن امّها، و لمّا ولدت، فوقعت حین وقعت علی الأرض «ساجدة» رافعة إصبعها،
حضرت خدیجه علیهاالسلام فرمود: فاطمه آنگاه که در رحم مادر بود با مادر خود سخن می‏گفت و آن زمان که متولد شد، بر زمین سجده کرد و انگشتان خود را به طرف آسمان گرفت.»
سیده
ساد، سیادة و سُوُْدداً و سُؤْدُداً و سَیْدُودَةً و سُوْداً: شرُف و مَجُد،
السَیِّد: ذو السیادة، قد یخفف فیقال سَیْد والعامة تکسر العین فیه، و عندالنصاری: لقب المسیح و عند المسلمین: من کان من سلالة النبویة،
السیّدان: الحسن والحسین إبنا علی،
السیّدة: لقب العذراء مریم.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام سرور زنان عالم است.
قلت لأبی‏عبداللَّه علیه‏السلام.
«أخبرنی عن قول رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم فی فاطمة علیهاالسلام أنّها سیدة نساءالعالمین. أهی سیدة عالمها؟ فقال: ذاک لمریم کانت سیدة نساء عالمها و فاطمة علیهاالسلام «سیدة» نساءالعالمین من الاولین والآخرین،
راوی می‏گوید: از امام صادق علیه‏السلام سؤال نمودم: اینکه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرموده‏اند: «فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام سرور زنان عالم است.» آیا سرور زنان عالم در زمان خودش است؟ امام علیه‏السلام فرمودند: حضرت مریم علیهاالسلام این چنین بود، اما فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام سرور تمام زنان عالم از اولین تا آخرین است.» [1] .
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام سرور بانوان امت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله.
عن عائشة قالت:... قالت فاطمة علیهاالسلام:
«فقال صلی اللَّه علیه و آله لی: أما ترضین أن تأتی یوم القیامة «سیدة» نساء المؤمنین أو سیدة نساء هذه الاُمّة،
عایشه می‏گوید:... فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام برای من گفت: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: «آیا نمی‏خواهی روز قیامت، سرور زنان با ایمان و سرور زنان این امت باشی؟.» [2] .
پس نتیجه آنکه: این دو روایت، فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام را سرور زنان عالم، هم در دنیا و هم در آخرت معرفی می‏نماید، یعنی سرور زنان هر دو سرا.
شهیده
شَهید و شِهید: الّذی لا یغیب شی‏ء عن علمه، القتیل فی سبیل‏اللَّه،
والإسم الشهادة، قیل سمّی بذالک لقیامه بشهادة الحق فی أمر اللَّه.
یکی از اسامی سیاسی و افتخارآمیز فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام شهیده می‏باشد. اولین شهیده‏ی راه ولایت، فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام است. در این باره به روایت ذیل توجه فرمایید.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام شهیده‏ی بین دیوار و در.
«... فأقبل الناس حتی دخلوا الدار فکاثروه [1] و ألقوا فی عنقه حبلاً فحالت بینهم و بینه فاطمة علیهاالسلام عند باب البیت فضربها قنفذ الملعون بالسوط فماتت حین ماتت و أنّ فی عضادة [2] بیتها و دفعها فکسر ضلعها من جنبها فألقت جنینا من بطنها فلم تزل صاحبة فراش حتی ماتت- صلی اللَّه علیها- من ذلک «شهیدة»...
... مردم جلو آمدند تا وارد خانه شدند و بر امیرالمؤمنین علیه‏السلام مسلط شدند و طنابی در گردن مولا انداختند. حضرت فاطمه علیهاالسلام میان امیرالمؤمنین علیه‏السلام و مردم قرار گرفت و مانع بردن آن حضرت شد. قنفذ ملعون با شلاق بر بازوی حضرت زهراء علیهاالسلام زد. این ضربه برای دختر پیامبر کشنده بود. بازوی آن حضرت آن قدر ورم کرد که تصور می‏شد ایشان بازوبند بسته باشند. فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام مجبور شد به گوشه‏ای از خانه پناه برد. آن ملعون حضرت زهراء علیهاالسلام را چنان از علی جدا نمود که بر دیوار اصابت نمودند و پهلوی آن حضرت شکسته شد و محسن را نیز سقط نمود و پس از آن بستری شد تا به شهادت رسید، لذا حضرت فاطمه علیهاالسلام «شهیده» هستند.» [3] .
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام راستگوی شهیده.
عن أبی‏الحسن علیه‏السلام قال:
«إنّ فاطمة علیهاالسلام صدیقة «شهیدة»...
امام رضا علیه‏السلام فرمودند: فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام زنی بسیار راستگو و شهیده در راه اسلام هستند.» [4] .
صابره
صَبَرَ، صَبْراً علی الأمر: شکیبایی نمود بر آن کار و ثبات و دوام ورزید. جزؤ و شجع و تجلَّد،
فهو، صابر، صبور، صبیر: الحلیم،
الصبر: التجلد و عدم الشکوی من ألم البلوی.
صابره، یعنی زن صبوری که سختیها را تحمل نماید، شکیبا باشد و بر مشکلات لبخند زند. (صابره از القاب سیاسی حضرت زهراء علیهاالسلام می‏باشد)
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام زنی شکیبا.
«... یا مُمْتَحَنَة إمتحنک اللَّه الذی خلقک قبل عن أن یخلقک فوجدک لما إمتحنک «صابرة»...
ای خانمی که خداوند تو را قبل از خلقتت آزمایش نمود و تو را در برابر امتحانات، شکیبا یافت!» [1] .
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام اسوه صبر و بردباری.
«... السلام علیک أیّتها المظلومة «الصابرة» لعن اللَّه من منعک حقک و دفعک عن إرثک...
سلام بر تو ای مظلومه‏ای که بر ستمهای اهل جور صبر نمودی! خداوند کسانی را که حق شما را از بین بردند و شما را از ارث پیامبر صلی اللَّه علیه و آله محروم کردند لعنت کند.» [2] .
صبر ممدوح
در روایات اسلامی برای صبر ممدوح، تقسیمات متعددی ذکر شده است. آنچه مسلم است صبر، یک حالت فعال برای انسان است، نه یک حالت انفعالی، یعنی انسان در برابر مسائل مختلف باید پافشاری کند، نه آنکه در برابر مشکلات کمر خم کند و زانوی ناتوانی در بغل گیرد. یکی از اقسام صبر، صبر بر گناه است. صبر بر گناه، به این معنا نیست که انسان اگر دچار گناهی شد، آن آلودگی را تحمل کند،بلکه صبر در برابر گناه، یک نوع خودداری نفس است، یعنی باید در برابر لذات گناه، مقاومت نمود و آلوده به گناه نشد. چون این نوع خودداری، کمی سختی مادی دارد و باید لذاتی را که طبیعت انسانی میل شدید به آنها دارد ترک کرد، پس دارای اجر بسیار است. در قرآن اجر صابران بی‏حساب شمرده شده است و به آنها آن قدر پاداش می‏دهند که خودشان متعجب می‏گردند که این همه پاداش از کجا در پرونده‏ی ما ثبت شده است، شاید اشتباهی رخ داده باشد.
صبر بر مصیبت، یعنی پافشاری در برابر آثار یک مصیبت، که گاهی این آثار بسیار خطرناک است. مصیبت دیده اگر صبور نباشد ممکن است بر قضا و قدر الهی اعتراض نماید. مصیبت دیده اگر صبور نباشد ممکن است بر خود لطمات جانی وارد کند که این عمل، حرام است. مصیبت دیده اگر صبور نباشد حالتی آماده، برای انجام هزاران گناه خواهد داشت، اما کسی که اهل صبر باشد و در برابر مصائب، تاب و تحمل خود را از دست ندهد، بر تمام این امور فایق خواهد آمد.
اگر ائمه‏ی اطهار علیهاالسلام فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام را صابره می‏خوانند و پس از آن، جریان غصب فدک را عنوان می‏کنند، به این معنا نیست که ظالمان، حق فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام را غصب کردند و ایشان در برابر این عمل شرم‏آور، هیچ عکس‏العملی نشان ندادند، بلکه سراسر حیات فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام پس از غصب فدک، مبارزه‏ی با ظالمان غاصب بود. اگر غیر از خطبه‏ی فدکیه‏ی حضرت زهرا علیهاالسلام، سخنی دیگر در این رابطه نبود، تا ما را به ظلم ستیزی آن حضرت رهنمون گرداند، همین خطبه، کافی بود. حال آنکه در طی این نود روز پایان زندگی فاطمه علیهاالسلام، همه‏ی مسائل زندگی ایشان، حول مسأله‏ی امامت و حکومت و غصب فدک و دیگر ظلمها دور می‏زند.
پس، صبر فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام یک صبر منفی مذموم نیست، بلکه صبری باشکوه و افتخارآمیز، در راه گرفتن حق در برابر ظلم ظالمان است. (گرچه در این راه صورتش نیلی شود و یا شربت شهادت نوشد.)
صادقه
از نظر لغت در نام صدیقه گذشت.
زنی را که راستگو باشد، صادقه گویند. فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام، نه تنها صادقه بودند، بلکه صدیقه نیز بودند. توضیح این مطلب قبلاً بیان شد.
فاطمه‏ی راستگوست هرچه گفت اطاعت کن.
عن موسی بن جعفر عن أبیه علیه‏السلام قال:
لما کانت اللیلة التی قبض النبیّ صلی اللَّه علیه و آله فی صبیحتها دعا علیاً و فاطمة والحسن والحسین علیهم‏السلام و أغلق علیه و علیهم الباب و قال: یا فاطمة! و ادناها منه،: فناجاها من اللیل طویلا، فلما طال ذلک خرج علی و معه الحسن والحسین و أقاموا بالباب والناس خلف الباب و نساء النبی صلی اللَّه علیه و آله ینظرن إلی علی علیه‏السلام و معه إبناه، فقالت عائشة: لأمر ما أخرجک منه رسول‏اللَّه! و خلا بإبنته دونک فی هذه الساعة؟ فقال لها علی علیه‏السلام: قد عرفت الذی خلا بها و أرادها له و هو بعض ما کنت فیه و أبوک و صاحباه مما قد سماه، فوجمت أن ترد علیه کلمة، قال علی علیه‏السلام: فما لبثت أن نادتنی فاطمة علیهاالسلام فدخلت علی النبی صلی اللَّه علیه و آله و هو یجود بنفسه، فبکیت و لم أملک نفسی حین رأیته بتلک الحال یجود بنفسه، فقال لی: ما یبکیک یا علی؟ لیس هذا أو ان البکاء فقد حان الفراق بینی و بینک، فإستودعک اللَّه یا اخی! فقد إختارنی ربّی ما عنده، و إنما بکائی و غمی و حزنی علیک و علی هذه أن تضیع بعدی فقد أجمع القوم علی ظلمکم، و قد إستودعکم الله، و قبلکم منی ودیعة یا علی! إنّی قد اوصیت فاطمة ابنتی بأشیاء و أمرتها أن تلقیها إلیک فانفذها، فهی «الصادقة» الصدوقة، ثم ضمها الیه و قبل رأسها، و قال: فداک أبوک یا فاطمة! فعلا صوتها بالبکاء، ثم ضمها إلیه و قال: أما واللَّه لینتقمن اللَّه ربی، و لیغضبن لغضبک، فالویل ثم الویل ثم الویل للظالمین، ثم بکی رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله قال علی علیه‏السلام: فوالله لقد حسبت بضعة منی قد ذهبت لبکائه حتی هملت عیناه مثل المطر، حتی بلت دموعه لحیته و ملاءة کانت علیه، و هو یلتزم فاطمة لا یفارقها و رأسه علی صدری، و أنا مسنده، والحسن والحسین یقبلان قدمیه و یبکیان بأعلا أصواتهما قال علی علیه‏السلام: فلو قلت: إنّ جبرئیل فی البیت لصدقت، لأنّی کنت أسمع بکاء و نغمة لا أعرفها، و کنت أعلم أنّها أصوات الملائکة لا أشک فیها، لأن جبرئیل لم یکن فی مثل تلک اللیلة یفارق النبی صلی اللَّه علیه و آله، و لقد رأیت بکاء منها أحسب أن السماوات والأرضین قد بکت لها، ثم قال لها، یا بنیة! اللَّه خلیفتی علیکم، و هو خیر خلیفة والذی بعثنی بالحق لقد بکی لبکائک عرش اللَّه و ما حوله من الملائکة والسماوات والأرضون و ما فیهما یا فاطمة! والذی بعثنی بالحق لقد حرمت الجنة علی الخلائق حتی أدخلها و أنّک لأوّل خلق اللَّه یدخلها بعدی کاسیة حالیة ناعمة یا فاطمة! هنیئا لک، والذی بعثنی بالحق أنّک لسیدة من یدخلها من النساء، والذی بعثنی بالحق أنّ جهنم لتزفر زفرة لایبقی ملک مقرب و لانبی مرسل ألّا صعق، فینادی إلیها أن یا جهنم! یقول لک الجبار: إسکنی بعزی و إستقری حتی تجوز فاطمة بنت محمد صلی اللَّه علیه و آله إلی الجنان، لا یغشاها قتر و لا ذله، و الذی بعثنی بالحق لیدخلن حسن و حسین حسن عن یمینک، و حسین عن یسارک، و لتشرفن من أعلی الجنان بین یدی الله فی المقام الشریف و لواء الحمد مع علی بن أبی‏طالب علیه‏السلام یکسی إذا کیست، و یحبی إذا حبیت، والذی بعثنی بالحق لأقومن بخصومه أعدائک، و لیندمن قوم أخذوا حقّک، و قطعوا مودّتک، و کذبوا علی و لیختلجنّ دونی فأقول: اُمّتی اُمّتی فیقال: إنّهم بدلوا بعدک و صاروا إلی السعیر. [1] .
امام کاظم علیه‏السلام از پدران خود نقل فرمود: در شبی که صبح آن پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از دنیا رفتند پیامبر صلی اللَّه علیه و آله حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‏السلام را خواست و در را به روی بقیه بست. ابتدا فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام را صدا نمود و مدتی طولانی از شب را با او خلوت نمود. وقتی این ملاقات طول کشید، حضرت امیر علیه‏السلام همراه با فرزندان بیرون آمدند و در آستان در ایستادند. مردم نیز پشت در ایستاده بودند، زنان پیامبر به حضرت علی و فرزندان ایشان نگاه می‏کردند. عایشه به حضرت امیر علیه‏السلام گفت: چرا رسول خدا تو را در این ساعت مهم از اطاق بیرون کرد و با دخترش خلوت نموده است؟ امیرالمؤمنین علیه‏السلام به او فرمود: من از آنچه در خلوت می‏گذرد با خبرم! آنها درباره‏ی مسائلی که تو و پدرت و دو یار پدرت به وجود خواهید آورد سخن می‏گویند. حضرت علی علیه‏السلام گفت: پیش پیامبر آمدم، ایشان در حال جان دادن بودند، نتوانستم خودم را کنترل کنم و به این حال پیامبر گریستم. پیامبر فرمود: علی جان! الان زمان گریه‏ی تو نیست،من به سوی خداوند و نعمتهای او می‏شتابم، اما گریه و غم و غصه‏ی من برای تو همسرت می‏باشد پس از من، حق شما را ضایع می‏کنند و همگی بر شما ظلم روا می‏دارند. ای علی! من فاطمه را به مسائلی وصیت کردم و مطالبی به او گفته‏ام که برایت بگوید، هرچه فاطمه گفت، آن را تنفیذ کن زیرا او بسیار راستگو و صادق است. سپس زهرا را در آغوش گرفت و سرش را بوسه زد و فرمود: فاطمه جان! پدرت فدایت باد. صدای گریه‏ی زهرا بلند شد. پیامبر، زهرا را به سینه‏ی خود چسباند و گفت: اما زهرای من! خداوند انتقام شما را از آنان می‏گیرد و خداوند به غضب تو غضبناک می‏گردد. جهنم، منزلگاه این ظالمان باد، سپس رسول خدا گریستند. به خدا قسم! گمان می‏کردم بخشی از وجودم در گریه‏ی پیامبر از دست رفت، مانند ابر بهاری گریه می‏کردند تا آنکه صورتش و محاسنش از اشک تر شد. پیامبر از فاطمه جدا نمی‏شد. سر مبارک پیامبر بر روی سینه من بود حسن و حسین پاهای آن حضرت را بوسه می‏زدند و با صدای بلند گریه می‏کردند. اگر بگویم جبرئیل آنجا بود، دروغ نگفته‏ام، زیرا صدای گریه و زاری می‏شنیدم که برایم آشنا نبود، اما کسی را نمی‏دیدم، شک ندارم که صدای فرشته‏ای بود و مگر می‏شود جبرئیل در این شب هولناک یار دیرینه‏ی خود را تنها بگذارد. آن شب، فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام چنان گریه می‏نمود که گمان می‏کنم زمین و آسمان بر او ناله و گریه می‏کردند، سپس پیامبر فرمود: ای دخترم! خداوند پشیتبان شما خواهد بود. به همان خدایی که مرا برانگیخت، عرش خداوند و آنچه در اطراف اوست، از زمین و آسمان و ما بین این دو، از گریه تو گریستند. به همان خدایی که مرا برانگیخت، بهشت بر مردم حرام است، تا آنکه من وارد بهشت گردم و پس از من، تو اولین کسی هستی که بر بهشت قدم می‏نهد. فاطمه جان! گوارایت باد. به همان خدایی که مرا برانگیخت، تو سرور زنان بهشت هستی. به همان خدایی که مرا برانگیخت، جهنم شعله‏ای می‏کشد که هیچ پیامبر و یا فرشته‏ی مقربی از هراس او در امان نیست و همگی بی‏هوش می‏شوند، یک منادی صدا می‏زند: ای جهنم! خداوند به تو می‏گوید: آرام باش تا فاطمه، دختر محمد، عبور نماید و به بهشت روانه گردد، هیچ دود و آتشی به او آسیب نمی‏رساند. به همان خدایی که مرا برانگیخت، حسن از طرف راست و حسین از طرف چپ، شما را همراهی می‏کنند و به بالاترین مکان بهشت در پیشگاه خداوند متعال، در مقامی شریف در کنار علی بن ابی‏طالب جای می‏گیری. به همان خدایی که مرا برانگیخت، از دشمنانت دادخواهی خواهم نمود و کسانی که حق تو را غصب کردند، رشته محبت ترا بریدند، بر من دروغ بستند، همه را پشیمان و خجل خواهم نمود. پس می‏گویم: ای امت من! ای امت من! جواب می‏رسد: امتت، پس از شما دگرگون شدند و جهنمی گشتند.»
صدوقه
از نظر لغت در نام صدیقه گذشت
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در گفتار و کردار به حدی راستگو و درست کردار بوده‏اند که برای این صفت ایشان، دارای چندین لقب می‏باشند.
مانند، صادقه، صدیقه و صدوقه.
علی جان! هرچه زهرا گفت تنفیذ کن!
«... یا علی! إنی قد اوصیت فاطمة ابنتی بأشیاء و أمرتها أن تلقیها إلیک فانفذها، فهی الصادقة «الصدوقة»، ثم ضمها إلیه و قبل رأسها، و قال: فداک أبوک یا فاطمة!...،
ای علی! من فاطمه را به مسائلی وصیت کردم و مطالبی را به او گفته‏ام که برایت بگوید، هرچه فاطمه گفت، آن را تنفیذ کن، زیرا او بسیار راستگو و صادق است. سپس زهرا را در آغوش گرفت و سرش را بوسه زد و فرمود: فاطمه جان! پدرت فدایت باد.» [1] .
طیبه
طاب: طیباً و طاباً و طیبة و تطیاباً: لذّ و حلا و حسن و جاد، الطیب،
طیبة: ذوالطیبة، خلاف الخبیث، الحلال، یقال: «کلمة طیبة» إذا لم یکن فیها مکروه، یقال: «بلدة طیبة»، أی، آمنة، کثیرة الخیر.
زن پاک و طاهر را طیبه گویند. در افرادی عادی منظور از پاکی، طهارت ظاهری می‏باشد، اما در مورد حضرت زهراء علیهاالسلام هم طهارت ظاهری و هم پاکی معنوی مراد است. طهارت ظاهری، یعنی ایشان هیچ‏گاه خون حیض و نفاس نمی‏دیدند و پاکی باطنی، یعنی حضرت فاطمه علیهاالسلام به هیچ گناهی آلوده نشدند و هیچ‏گاه فکر معصیت نیز نکردند.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام پاکیزه از هر بدی و آلودگی.
«... اللهمّ صلّ علی فاطمة «الطیبة» الطاهرة المطهرة التی إنتجبتها و طهّرتها و فضّلتها علی نساء العالمین...
خداوندا! بر فاطمه‏ای که پاک و پاکیزه از هر آلودگی است، درود فرست، همان فاطمه‏ای که خود، او را انتخاب نمودی و از هر آلودگی رهایش دادی و او را بر همه‏ی زنان عالم برتری بخشیدی.» [1] .
عارفه
عَرَفَ، عِرْفَة عِرْفاناً و عِرفَّاناً و معرفة الشی‏ء: علمه، بذنبه: أقرّ،
العارف: إسم فاعل، یقال «هذا أمر عارف»، أی، معروف،
العُرْف: ضد النکر،
المَعْرِفة: إدراک الشی‏ء علی ما هو علیه.
زنی را که دارای شناختی نیکو از معارف حقه باشد، عارفه گویند. و در اینجا زهراء علیهاالسلام زنی آگاه به حق پیامبر صلی اللَّه علیه و آله معرفی شده است، یعنی فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام شناختی کامل از پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله دارند.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام آگاه به حق پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله.
«... السلام علیک و علی ولدک و رحمةاللَّه و برکاته أشهد أنّک أحسنت الکفالة و أدیت الأمانة و إجتهدت فی مرضات اللَّه و بالغت فی حفظ رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله، «عارفة» بحقه، مومنة بصدقه، معترفة بنبوته، مستبصرة بنعمته،...
درود بر تو (ای فاطمه‏ی زهرا!) و درود بر فرزندان تو، رحمت و برکات خداوند بر شما باد. گواهی می‏دهم که سرپرستی از رسول‏اللَّه را نیکو به جای آوردی، حق امانت را، ادا نمودی در حالی که حق او را به خوبی شناختی و به راستگویی ایشان ایمان داری و به نبوتش اعتراف داری.» [1] .
عالیه
عَلا، عُلُوّاً و عَلیِ، عَلاءً، الشیُ، أو النهار: إرتفع، و فی المکارم: إشُرفَ،
العالی: رجل عالی الکعْبِ: شریف، یقال: «أتیته من عالٍ»، أی، من فوق،
عالیة الشی‏ء: أرفعه.
زنی که بلند مرتبه باشد، عالیه گویند. زهراء علیهاالسلام برترین خلق است همچون شوهرش، که عالی و بلند مرتبه است، او نیز عالیه و بلند مرتبه می‏باشد.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام زنی عالیقدر و بلندهمت.
«... اللهمّ صلّ علی السیّدة المفقودة الکریمة المحمودة الشهیدة «العالیة» الرشیدة...
خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنی باکرامت و پسندیده، زنی شهیده در راه خدا، زنی بلندهمت و رشیده درود فرست.» [1] .
عدیله
عدل، عدلاً السهم و نحوه،
العدل: النظیر والمثل،
العدیل: النظیر والمثل، المعادل فی الحمل والمرکب.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در نهایت پاکی و طهارت بودند و از آنجا که پاکی و طهارت حضرت مریم علیهاالسلام در قرآن مطرح شده است، گفته‏اند: فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در پاکدامنی عدیله و همسان مریم است.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام همسان حضرت مریم علیهاالسلام.
عن ذی‏النون المصری قال:
«خرجت فی بعض سیاحتی حتی کنت ببطن السماوة [1] فأفضی لی المسیر إلی تدمر [2] فرأیت بقربها أبنیة عادیة قدیمة فساورتها فإذا هی من حجارة منقورة فیها بیوت و غرف من حجارة و أبوابها کذلک بغیر ملاط و أرضها کذلک حجارة صلدة فبینا أجول فیها إذ بصرت بکتابة غریبة علی حائط منها فقرأته فإذا هو:
أنا ابن منی والمعشرین و زمزم
و مکة والبیت العتیق المعظم
و جدی النبی المصطفی و أبی الذی
ولایته فرض علی کل مسلم
و اُمّی البتول المستضاء بنورها
إذا ما عددناها عدیله مریم
و سبطا رسول‏الله عمی و والدی
و أولاده الأطهار تسعة أنجم
متی تعتلق منهم بحبل ولایة
تفز یوم یجزی الفائزون و تنعم
ائمة هذا الخلق بعد نبیّهم
فإن کنت لم تعلم بذلک فإعلم
أنا العلوی الفاطمی الّذی إرتمی
به الخوف و الأیام بالمرء ترتمی
فضاقت بی الأرض الفضاء برحبها
و لم أستطع نیل السماء بسلم
فألممت بالدّار الّتی أنا کاتب
علیها بشعری فإقرأ إن شئت و ألمم
و سلّم لأمر الله فی کل حالة
فلیس أخو الإسلام من لم یسلم
قال ذوالنون: فعلمت أنّه علوی قد هرب و ذلک فی خلافة هارون و وقع إلی ما هناک فسألت من ثَمَّ، من سکّان هذه الدار و کانوا من بقایا القبط الأوّل هل تعرفون من کتب هذا الکتاب؟ قالوا: لا والله ما عرفناه إلاّ یوماً واحداً فإنّه نزل بنا فأنزلناه فلمّا کان صبیحة لیلته غداً فکتب هذا الکتاب و مضی قلت: أیّ رجل کان؟ قالوا: رجل علیه أطمار رثة تعلوه هیبة و جلالة و بین عینیه نور شدید لم یزل لیلته قائماً و راکعاً و ساجداً الی أن إنبلج له الفجر فکتب و إنصرف. [3] .
ذالنون مصری می‏گوید: برای سیاحت و سیر و سفر به قصد شهری در عراق (سماوه) از مصر خارج شدم، در مسیر به شهری در سوریه رسیدم، در نزدیکی این شهر خانه‏هایی قدیمی دیدم که عادی بودند، وقتی این خانه‏ها را دور زدم و داخل آنها شدم، همه‏ی منازل از سنگ بود، اطاقها و سقف‏ها و دیوارها از سنگ بودند به گونه‏ای که آنها را به صورت منزل تراشیده بودند. در میان این اطاقها می‏گشتم ناگاه نوشته‏ای را به دیوار آن دیدم، آن را خواندم، این شعر بود:
من فرزند منی و مشعر و زمزم و مکه و خانه‏ی کعبه هستم. جدّ من پیامبر اکرم محمّد مصطفی صلی اللَّه علیه و آله است. پدرم آن کسی است که ولایتش بر هر مسلمانی واجب است. مادرم بتول بود هم او که از درخشش صورتش همه جا نورانی می‏گشت، همان زنی که در پاکی همانند مریم بود. دو فرزند پیامبر (حسن و حسین) عمو و پدرم هستند، همانهایی که نُه فرزندشان ستاره‏های درخشان آسمان ولایتند. هرگاه کسی به ریسمان ولایت آنان چنگ زند در زمانی که رستگاران نجات یابند آنان نیز از آتش رها گشته و در بهشت متنعم می‏شوند. اینان پیشوایان دین، پس از رسول‏اللَّه هستند اگر این مطلب را نمی‏دانی بدان و آگاه باش، من فرزند علی و فاطمه هستم....
«ذوالنون گوید: دانستم که این نوشته‏ی یکی از فرزندان علی علیه‏السلام است که به آنجا گریخته و این واقعه در زمان حکومت هارون بوده است. از ساکنین آنجا سؤال نمودم: آیا می‏دانید چه کسی این مطلب را نوشته است؟ گفتند: نه، ما او را نمی‏شناسیم، او یک شب آمد ما او را منزل دادیم و فردای آن شب، این نوشته را نوشت و رفت. گفتم: چگونه مردی بود؟ گفتند: مردی با هیبت و جلالت، که از میان دو چشمش نوری درخشان بود، شبی که در اینجا بود، یا در رکوع بود و یا سجود و یا قیام، تا صبح شد، آنگاه این مطالب را نوشت و رفت. (در ذیل روایت، علامه‏ی مجلسی احتمال داده‏اند نویسنده‏ی آن شعر، امام کاظم علیه‏السلام باشند.)»
عذراء
العَذْراء: البکر، الدُرَّة لم تُثقب،
العُذْرَة: البکارة،
العُذْرِیّ: ما کان علی عفاف،
عُذْرَة، عُذْر، عَذْراء در لغت دوشیزگی را گویند.
عذراویة، یعنی بکارت و دوشیزگی.
در روایات، فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام، «حوریه‏ی انسیه» معرفی شده است و حورالعین به تصریح قرآن دائماً باکره هستند، «إنّا أنشاناهنّ إنشاء فجعلناهنّ أبکاراً». فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام همیشه باکره بودند.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام همیشه باکره بودند.
عن علی بن أبی‏طالب علیه‏السلام قال: قال النبی صلی اللَّه علیه و آله:
«... و أتقرب إلیک بخیرة الأخیار و اُمّ‏الأنوار و الإنسیة الحوراء البتول «العذراء» فاطمة الزهراء...
امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله به درگاه خداوند رو آورده و عرضه داشت:... خداوندا! برای نزدیک شدن به تو، بهترین زن برگزیده، مادر نورهای مقدس (ائمه‏ی اطهار)، زنی فرشته خصال، همیشه پاک و زنی که همیشه باکره بودند، یعنی فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام را شفیع قرار می‏دهم.» [1] .
عزیزه
عَزَّ، عِزّاً و عِزَّةً و عَزازةً: صار عزیزاً، ارجمند گردید. و عِزّاً علیه: کرم، العِزّ: خلاف الذّل،
العزیز: الشریف، المکرم، العزیزة: زن گرانقدر.
زن ارجمند و گرانقدر و زنی که عزت نفس خویش را حفظ نماید و در پیش نامحرمان سبک‏سر نباشد، «عزیزه» گویند.
فضیلت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در روز قیامت.
فقال سلمان (لرسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله):
«یا مولای! سألتک باللَّه إلّا أخبرتنی بفضل فاطمة علیهاالسلام یوم القیامة؟ قال: فأقبل النبی صلی اللَّه علیه و آله ضاحکاً مستبشراً ثم قال: والذی نفسی بیده أنّها الجاریة التی تجوز فی عرصة القیامة علی ناقة... علیها هودج من نور، فیه جاریة إنسیة حوریة «عزیزة»... جبرئیل عن یمینها و میکائیل عن شمالها و علی أمامها والحسن والحسین وراءها واللَّه یکلاها و یحفظها، فیجوزون فی عرصة القیامة فإذا النداء من قبل اللَّه جلّ جلاله: معاشر الخلائق! غضّوا أبصارکم و نکسوا رؤوسکم، هذه فاطمة علیهاالسلام، بنت محمد نبیکم زوجة علی أمامکم ام‏الحسن والحسین، فتجوز الصراط و علیها ریطتان بیضاوان فإذا دخلت الجنة و نظرت إلی ما أعدّ اللَّه لها من الکرامة، قرأت «بسم اللَّه الرحمن الرحیم الحمدلِلَّه الذی أذهب عنّا الحزن إنّ ربّنا لغفور شکور الّذی احلنا دار المقامة من فضله لایمسنا فیها نصب و لایمسنا فیها لغوب» قال: فیوحی اللَّه عزّ و جل إلیها یا فاطمة! سلینی اُعطک و تمنی علی أرضک فتقول: إلهی أنت المُنی و فوق المُنی أسألک أن لاتعذب محبّی و محبّی عترتی بالنار فیوحی اللَّه إلیها یا فاطمة! و عزّتی و جلالیّ و إرتفاع مکانی! لقد آلیت علی نفسی من قبل أن أخلق السماوات والارض بألفی عام أن لا اُعذّب محبّیک و محبّی عترتک بالنّار.
... سلمان عرضه داشت: مولای من! تو را به خدا قسم می‏دهم، از مقام حضرت زهراء علیهاالسلام در روز قیامت، مرا آگاه کن. پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله خندان جلو آمدند، فرمودند: به خدایی که جانم در دست اوست، فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام از عرصه‏ی قیامت عبور می‏کند، در حالی که بر شتری نشسته است و بر آن شتر هودجی از نور است، داخل آن، بانویی (انسیه، حوراء، عزیزه) نشسته، جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ، امیرالمؤمنین علیه‏السلام پیشاپیش و حسنین پشت سر حضرت زهراء علیهاالسلام در حرکتند. خداوند نیز آن حضرت را محافظت می‏کند. آنها از عرصه‏ی قیامت عبور می‏نمایند. ناگهان از طرف خداوند ندایی به گوش می‏رسد: ای مردم! چشمهایتان را ببندید، سرهایتان را به زیرا اندازید، این، فاطمه، دختر حضرت محمد صلی اللَّه علیه و آله، پیامبر شما و همسر علی علیه‏السلام، امام شماست، مادر حسن و حسین است. پس حضرت فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام از پل صراط می‏گذرد. آنگاه که داخل بهشت می‏شود و به آنچه خداوند برای او آماده کرده است نظر می‏افکند، می‏گوید: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم الحمدللَّه الذی أذهب عنا الحزن إنّ ربّنا لغفور شکور الذی احلنا دار المقامة من فضله لا یمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب» خداوند به او وحی می‏کند: «ای فاطمه! اگر از من درخواستی داری، بگو که بر تو ارزانی خواهم داشت.» فاطمه علیهاالسلام عرض می‏کند: من تو را می‏خواهم، که بالاترین درخواستم، در حضور تو بودن است. و درخواست دارم که دوستانم و دوستان اهل‏بیتم را عذاب نکنی. خداوند وحی می‏فرستد: ای فاطمه! به عزت و جلالم، به مقام خداوندی خودم قسم! دو هزار سال پیش از آنکه زمین و آسمان را خلق کنم، بر خود عهد نمودم که عاشقان تو و دوستان فرزندانت را عذاب نکنم. [1] .
علیمه
عَلِمَ، عِلْماً، الرّجل: حصلت له حقیقة العِلم،
العِلْم: إدراک الشی‏ء بحقیقته،
العَلیم: المتصف بالعلم.
زنی را که دانش فراوان داشته باشد، «علیمه» گویند. صدیقه کبری علیهاالسلام بر همه‏ی علوم، آگاه بود، تا آنجا که ائمه‏ی اطهار علیهاالسلام برای روشن شدن حوادث آینده، به «صحیفه فاطمیه» مراجعه می‏کردند.
فاطمه علیهاالسلام بانوی دانشمند مدینه.
«السلام علیک أیّتها المحدثة «العلیمة».
سلام و درود بر تو! ای خانمی که حدیث‏گوی و دانشمند بودی!» [1] .
فاضله
فَضِلَ و فَضُلَ، فَضْلاً: کان ذا فضل، کان ذا فضیلة،
الفَضْل: الإحسان أو الإبتداء، به بلا علة له،
فاضل: ذوالفضل، ذوالفضیلة،
الفاضلة: الدرجة الرفیعة فی الفضل.
زنی را که دارای منقبت و فضیلتی باشد، فاضله گویند. زهراء علیهاالسلام عین فضیلت است. و به قول شاعر:
أ ترید أن تحصی فضائل فاطم
نقد الحساب و فضلها لم ینفد
شمارش اوصاف فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام تمام نخواهد شد، اما اعداد به اتمام خواهد رسید.
فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام زنی با فضیلت.
«... السلام علیک أیّتها «الفاضلة» الزکیة...،
درود بر تو ای زن با فضیلت! و ای زنی که از هر آلودگی خود را پاک نموده‏ای
فریده
الفرید: الواحد، المتفرّد، الّذی لا نظیر له، الشذرة ت فصل الذهب و اللؤلؤ، الدر إذا نظم و فصل بغیره، الجوهرة النفیسة،
الفریدة: مؤنث الفرید، یقال: أتی بالفرائد، أی، بألفاظ تدّل علی عظم فصاحته و جزالة منطقه و إصالة عربیته.
هر چیز که مانند درّ و گوهر نایاب و نفیس باشد، فرید و فریده گویند. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام، گوهری بی‏نظیر در میان تمام زنان جهان است، لذا شایسته است او را فریده بنامیم. زنی که تنها و بی‏یاور بماند، مانند گوهری است دور از دست دیگران، همچون فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام که پس از پیامبر بی‏یار و یاور ماند، لذا یکی از القاب ایشان فریده می‏باشد، چنانچه در روایت ذیل‏الذکر می‏آید.
فضه از حضرت فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام خبر می‏دهد.
روی ورقه بن عبداللَّه الأزدی قال:
«خرجت حاجّاً إلی بیت‏اللَّه الحرام راجیاً لثواب اللَّه ربّ العالمین.
فبینما أنا أطوف و إذا أنا بجاریة سمراء و ملیحة الوجه، عذبة الکلام و هی تنادی بفصاحة منطقها و هی تقول: «اللهمّ ربّ الکعبه الحرام و الحفظة الکرام و زمزم والمقام والمشاعر العظام و رب محمّد خیر الأنام صلی اللَّه علیه و آله البررة الکرام أسالک أن تحشرنی مع ساداتی الطاهرین و أبنائهم الغر المحجلین المیامین». ألا فاشهدوا یا جماعة الحجاج! والمعتمرین! إنّ موالی خیرة الأخیار و صفوة الأبرار والذین علا قدرهم علی الأقدار و إرتفع ذکرهم فی سائر الأمصار المرتدین بالفخار. قال ورقة بن عبداللَّه فقلت یا جاریة! إنّی لأظنک من موالی أهل البیت علیهم‏السلام فقالت: أجل. قلت لها: و من أنت من موالیهم؟ قالت: أنا فضة أمة فاطمة الزهراء إبنة محمّد المصطفی صلی الله علیها و علی أبیها و بعلها و بنیها، فقلت لها: مرحباً بک و أهلاً و سهلاً فلقد کنتُ مشتاقا إلی کلامک و منطقک فارید منک الساعة أن تجیبینی من مسألة أسالک فإذا أنت فرغت من الطّواف قفی لی عند سوق الطعام حتی آتیک و أنت مثابة مأجورة. فإفترقنا، فلما فرغت من الطّواف و أردت الرجوع إلی منزلی جعلت طریقی علی سوق الطعام و إذا أنا بها جالسة فی معزل عن الناس فأقبلت علیها و إعتزلت بها و أهدیت إلیها هدیة و لم أعتقد أنها صدقة ثم قلت لها: یا فضة! أخبرینی عن مولاتک فاطمة الزهراء علیهاالسلام و ما الّذی رأیت منها عند وفاتها بعد موت أبیها محمّد صلی اللَّه علیه و آله قال ورقه: فلمّا سمعت کلامی تغر غرت عیناها بالدّموع، ثم إنتحبت نادبة و قالت: یا ورقه بن عبداللَّه! هیجت علی حزناً ساکناً و اشجاناً فی فؤادی کانت کامنة فإسمع الآن ما شاهدت منها علیهاالسلام إعلم أنّه لما قبض رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله إفتجع له الصغیر والکبیر و کثر علیه البکاء علیه البکاء و قلّ العزاء و عظم رزوه علی الأقرباء و الأصحاب والأولیاء و الأحباب والغرباء و الأنساب و لم تلق إلّا کلّ بک و باکیة و نادب و نادبة و لم یکن فی أهل الأرض والأصحاب والأقرباء والأحباب أشدّ حزناً و أعظم بکاء و إنتحاباً من مولاتی فاطمة الزهراء علیهاالسلام و کان حزنها یتجدد و یزید و بکاؤها یشتد فجلست سبعة أیام لایهدالها أنین و لایسکن منها الحنین کل یوم جاء کان بکاؤها اکثر من الیوم الأوّل فلما فی الیوم الثامن أبدت ما کتمت من الحزن فلم تطق صبراً إذ خرجت و صرخت فکانها من فم رسول‏الله صلی اللَّه علیه و آله تنطق فتبادرت النسوان و خرجت الولائد والوالدان و ضج الناس بالبکاء والنحیب و جاء الناس من کل مکان و اطفئت المصابیح لکیلا تتبین صفحات النساء و خیل إلی النسوان أنّ رسول‏اللَّه صلی الله علیه و آله قد قام من قبره و صارت الناس فی دهشة و حیرة لما قد رهقهم و هی علیهاالسلام تنادی و تندب أباه واأبتاه واصفیا وامحمداه وا اباالقاسماه و اربیع الأرامل والیتامی من للقبلة و المصلی و من لابنتک الوالهة الثکلی، ثم أقبلت تعثر فی اذیالها و هی لاتبصر شیئاً من عبرتها و من تواتر دمعتها حتی دنت من قبر أبیها محمد صلی اللَّه علیه و آله فلما نظرت إلی الحجرة وقع طرفها علی الماذنة فقصرت خطاها و دام نحیبها و بکاها الی ان اغمی علیها فتبادرت النسوان إلیها فنضحن الماء علیها و علی صدرها و جبینها حتی أفاقت فلما افاقت من غشیتها قامت و هی تقول رفعت قوتی و خاننی جلدی و شمت بی عدوی والکمد قاتلی. یا أبتاه! بقیت والهة وحیدة و حیرانة «فریدة» فقد إنخمد صوتی و انقطع ظهری و تنغص عیشی و تکدر دهری فما أجد یا أبتاه! بعدک أنیساً لوحشتی و لا راداً لدمعتی و لا معیناً لضعفی فقد فنّی بعدک محکم التنزیل و مهبط جبرئیل و محلّ میکائیل إنقلبت بعدک یا أبتاه! الأسباب و تغلقت دونی الأبواب فأنا للدنیا بعدک قالیة و علیک ما ترددت أنفاسی باکیة لاینفد شوقی إلیک و لا حزنی علیک...، [1] .
ورقة بن عبداللَّه ازدی می‏گوید: از منزل خارج شدم و به امید ثواب و اجر خداوند متعال، برای انجام مناسک حج به زیارت بیت‏الحرام مشرف شدم. در حالی که طواف می‏کردم خانمی سبزه رو، شیرین گفتار و خوش کلام دیدم که با لهجه‏ای فصیح ندا می‏داد: «اللهمّ رب الکعبة الحرام والحفظة الکرام و زمزم والمقام والمشاعر العظام و ربّ محمد خیر الأنام صلی اللَّه علیه و آله البررة الکرام أسالک أن تحشرنی مع ساداتی الطاهرین و أبنائهم الغرّ المجّلین المیامین.» ای حجّاج! آگاه باشید که بزرگان من از بهترین مردم بودند، از برگزیدگان خوبان بودند، کسانی که عظمت آنها بر هر عظمتی، برتری داشت، لباس فخری که بر تن داشتند، در هر زمانی یاد آنها را زنده داشت. به او گفتم: ای خانم! گمان می‏کنم از خدمتکاران اهل‏بیت باشی. جواب داد: بلی. گفتم: خدمتکار چه کسی از اهل‏بیت بودی؟ گفت: من فضه هستم، خدمتکار فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام، دختر حضرت محمّد صلی اللَّه علیه و آله هستم که بر او و شوهر و دو فرزندش درود باد! بدو گفتم: آفرین بر شما! من بسیار مشتاق بودم تا سخنان شما را بشنوم، خواهان فرصتی هستم تا مطلبی را با شما در میان بگذارم، هرگاه از طواف فارغ شدی، در بازار غذافروشان بایستید تا من بیایم، خداوند به شما ثواب و اجر عنایت کند. این کلام را که گفتیم، از همدیگر جدا شدیم.
«زمانی که از طواف فارغ شدم و می‏خواستم به منزل مراجعت کنم، راهم را به طرف بازار طعام قرار دادم، ایشان را یافتم و در کنارش، به دور از مردم نشستم و هدیه‏ای به او دادم که مرادم صدقه نبود. به او گفتم: ای فضه! از بانوی خود فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام برایم بگو، بعد از رحلت پدرش، حضرت محمد صلی اللَّه علیه و آله و هنگام شهادت حضرت فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام چه دیدی؟
«ورقه می‏گوید: زمانی که فضّه این سخن مرا شنید چشمانش پر از اشک شد، ناله‏ای سر داد و گفت: ای ورقة بن عبداللَّه! غم و اندوهی را که مدتی فراموش شده بود تازه نمودی؟ غم جانکاهی که در قلبم پنهان کرده بودم، آشکار کردی، پس بشنو که از آن بانو علیهاالسلام چه دیدم.
«آنگاه که پیامبر از دنیا رفت، کوچک و بزرگ در مصیبت او فرورفتند، گریه‏ی بر او بسیار بود و تسلی‏دهنده و آرامشی در میان نبود. این مصیبت بر خویشاوندان و اصحاب و دوستان و حتی غریبه‏ها سنگین بود، با کسی برخورد نمی‏کردی مگر اینکه گریان بود و ناله سر می‏داد. در بین تمام اهل زمین از اصحاب و دوستان و خویشاوندان، کسی از بانویم فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام اندوه و گریه و ناله بیشتر نداشت. غم و اندوه او زیاد می‏گشت و تازه می‏شد و گریه او شدت می‏یافت. هفت روز صبر نمودیم، ناله‏ها و فریادهای او خاموش نگشت، هر روز که می‏آمد، گریه‏ی او از روز پیشین بیشتر می‏شد، روز هشتم که رسید، آنچه از غم و اندوه پنهان نموده بود، به یکباره آشکار کرد. طاقت صبر و شکیبایی نداشت، از خانه خارج می‏شد و ناله سر می‏داد، به گونه‏ای سخن می‏گفت که گویی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله سخن می‏گوید، زنها به سوی او شتافتند و فرزندان، از خانه‏ها خارج شدند، مردم ناله سر می‏دادند و گریه می‏کردند، مردم از همه جا جمع شدند، چراغها را خاموش کردند تا کسی صورت زنها را نبیند، زنان گمان می‏کردند پیامبر صلی اللَّه علیه و آله از قبر بیرون آمده، همه در وحشت و اضطراب بسر می‏بردند، فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام ناله و فریاد می‏زد: وامحمّداه! وا اباالقاسماه!
«گامهایش لغزان شد، از بس گریه می‏کرد و اشک مدام از چشمانشان جاری بود، دیگر جایی را نمی‏دید. جلو آمدند تا نزدیک قبر پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم شدند، پس نگاهی به حجره انداختند، همان جا که در کنارش مأذنه قرار داشت، گامهایش را کوتاه برمی‏داشت، گریه و ناله‏اش ادامه داشت تا اینکه بی‏هوش شد، زنان به طرف او دویدند، آب بر سر و روی او ریختند تا به هوش آمد، زمانی که به هوش آمد، ایستاد و عرضه داشت: توانم ناتوان شده است، بدنم یاری‏ام نمی‏کند،دشمنم سرکوفت می‏زند، غم و اندوه مرا می‏کشد. پدرجان! تنها، با غم بسیار، حیران و مضطرب مانده‏ام. صدایم خاموش شده، پشتم شکسته، زندگی‏ام نابود شده، روزگارم تیره و تار است. پدرجان! بعد از تو هیچ مونسی به هنگام تنهایی‏ام ندارم. کسی نیست که اشکهایم را بزداید، کمکی برای ناتوانی‏هایم نمی‏یابم، بعد از تو فراموش شد که قرآن بر ما نازل شده، خانه‏ی ما محل رفت و آمد جبرئیل بوده، میکائیل به منزل ما می‏آمده. پدر جان! بعد از تو همه چیز دگرگون شد، درها همه بر رویم بسته است، بعد از تو دیگر هیچ مهری بر این دنیا ندارم، همیشه بر تو گریانم شوق دیدار تو و غم جانکاه رفتنت، هیچ‏گاه از من جدا نمی‏شود.»
کریمه
کَرُمَ، کَرَماً و کَرَمَةً و کَرامَةً: أعطی السهولة و جاد، ضد لؤم،
الکریم: ذوالکَرَم، یقال «رجل کریم»، أی، سخی معطاء، یطلق «الکریم» من کل شی‏ء علی أحسنه و علی کل ما یرضی و یحمد فی بابه،
الکریمة: ذوالکرم والحسب، یقال «فلان کریمة قومه»، أی، کریمهم و شریفهم.
زنی که اهل بخشش و کَرَم باشد، کریمه نامیده می‏شود. زهراء علیهاالسلام عین کرم و بخشش است. کسی نیست که از بخششهای آن بزرگوار بی‏خبر باشد. کریمه‏ی اهل‏بیت، فاطمه علیهاالسلام است. حتی ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام نیز هنگام گرفتاری دست به دامان کریمه اهل‏بیت، فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام می‏زدند.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام اهل جود و کرم.
«... اللهمّ صلّ علی السیدة المفقودة «الکریمة» المحمودة الشهیدة العالیة الرشیدة...
خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنی باکرامت و پسندیده، زنی شهیده در راه خدا، زنی بلندهمت و رشیده درود فرست.» [1] .
کوثر
الکوثر، فوعل من الکثرة و هو الشی‏ء الّذی من شأنه الکثرة والکوثر، الخیر الکثیر. [1] .
«کوثر مبالغه‏ی در کثرت است و به قول زمخشری «المفرط الکثرة»، یعنی چیزی که کثرت آن فزون از حد است. به یک زن بادیه‏نشین که پسرش از سفر برگشته بود گفتند: «بم آبَ إبنک؟ قالت آبَ بکوثر» یعنی پسرت با چه چیز برگشت؟ گفت: با فایده‏ی فزون از حد (کشاف) راغب گوید: «تکوثر الشی‏ء»، یعنی شی‏ء تا آخرین حد زیاد شد. در قاموس و اقرب آمده: «الکوثر، الکثیر من کل شی‏ء» طبرسی (رحمه‏اللَّه) فرموده: «کوثر چیزی است که کثرت از شأن آن است و کوثر، خیر کثیر است.» [2] .
کوثر، وصف است که از کثرت گرفته شده و به معنی خیر و برکت فراوان است و به افراد سخاوتمند، کوثر گفته می‏شود.
فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام خیر کثیری که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله عطا شد.
«إنَّا أعطیناک الکوثر»، ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم.
«فصل لربک وانحر، اکنون که چنین است برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن.
«إنَّ شانئک هو الأبتر، مسلماً دشمن تو ابتر و بلا عقب (بدون نسل) است.»
در شأن نزول این سوره می‏خوانیم: «عاص بن وائل» که از سران مشرکان بود، پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله را به هنگام خارج شدن از مسجدالحرام ملاقات کرد، و مدتی با حضرت گفتگو نمود، گروهی از سران قریش در مسجد نشسته بودند و این منظره را از دور مشاهده کردند، هنگامی که «عاص بن وائل» وارد مسجد شد به او گفتند: با که صحبت می‏کردی؟ گفت: با این مرد «ابتر»!
این تعبیر را به خاطر این انتخاب کرد که «عبداللَّه»، پسر پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله از دنیا رفته بود، و عرب کسی را که پسر نداشت «ابتر» (یعنی بلاعقب) می‏نامید. و لذا قریش این نام را بعد از فوت پسر پیامبر برای حضرت انتخاب کرده بود (سوره فوق نازل شد و پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله را به نعمتهای بسیار و کوثر بشارت داد و دشمنان او را ابتر خواند).
توضیح اینکه، پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله دو فرزند پسر از بانوی گرامی اسلام، حضرت خدیجه علیهاالسلام داشت: یکی قاسم و دیگری طاهر که او را عبداللَّه نیز می‏نامیدند و این هر دو، در مکه از دنیا رفتند و پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله فاقد فرزند پسر شد. این موضوع زبان بدخواهان قریش را گشود. کلمه‏ی «ابتر» را برای حضرتش انتخاب کردند. پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله در سال هشتم هجری در مدینه از ماریه‏ی قبطیه، صاحب فرزند ذکور دیگری به نام ابراهیم شد، ولی اتفاقاً او نیز قبل از آنکه به دو سالگی برسد چشم از دنیا پوشید و وفات او قلب پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را آزرد.
آنها طبق سنت خود برای فرزند پسر اهمیت فوق‏العاده‏ای قائل بودند و او را تداوم‏بخش برنامه‏های پدر می‏شمردند. بعد از این ماجرا آنها فکر می‏کردند با رحلت پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله برنامه‏های او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد و خوشحال بودند.
سوره‏ی کوثر نازل شد و خداوند در این سوره به طور اعجاب‏آمیزی به آنها پاسخ گفت و خبر داد که دشمنان او ابتر خواهند بود و برنامه‏ی اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد. بشارتی که در این سوره داده شد از یک سو ضربه‏ای بود بر امیدهای دشمنان اسلام و از سوی دیگر تسلی خاطری برای رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله بود که بعد از شنیدن آن لقب زشت و توطئه‏ی دشمنان، قلب پاکش غمگین و مکدر شده بود. [3] .
کوثر یک معنی جامع و وسیع دارد و آن، خیر وسیع و فراوان است و مصادیق آن زیاد است، [4] ولی بسیاری از بزرگان علمای شیعه وجود مبارک فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام را یکی از روشنترین مصداقهای آن دانسته‏اند، چرا که شأن نزول آیه می‏گوید: آنها پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله را متهم می‏کردند که بلاعقب است. قرآن ضمن نفی سخن آنها می‏گوید: «ما به تو کوثر دادیم.» از این تعبیر استفاده می‏شود که این خیر کثیر، همان فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام است، زیرا نسل و ذریه‏ی پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به وسیله‏ی همین دختر گرامی در جهان انتشار یافت، نسلی که نه تنها فرزندان جسمانی پیامبر بودند، بلکه آیین او و تمام ارزشهای اسلام را حفظ کردند و به آیندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم اهل‏بیت علیهم‏السلام که آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلکه هزاران نفر از فرزندان فاطمه علیهاالسلام در سراسر جهان پخش شدند که در میان آنها علمای بزرگ، نویسندگان، فقها، محدثان، مفسران والامقام و فرماندهان عظیم بودند که با ایثار و فداکاری در حفظ آیین اسلام کوشیدند.
در اینجا به بحث جالبی از فخررازی برخورد می‏کنیم که در ضمن تفسیرهای مختلف کوثر می‏گوید: «قول سوم این است که این سوره به عنوان ردّ بر کسانی نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله خرده می‏گرفتند، بنابراین معنای سوره این است که: خداوند به او نسلی می‏دهد که در طول زمان باقی می‏ماند. ببین! چه تعداد از اهل‏بیت را شهید کردند در عین حال جهان مملو از آنهاست این در حالی است که از بنی‏امیه (که دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذکری در دنیا باقی نمانده، سپس بنگر و ببین چقدر از علمای بزرگ در میان آنهاست مانند «باقر» و «صادق» و «رضا» و «نفس زکیه» [5] و...» [6] .
کوثری که به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله عنایت شده است همان کثرت نسل و ذرّیه‏ی آن حضرت است، پس مراد از کوثر یا فقط کثرت ذریه‏ی آن حضرت است و یا مراد از کوثر خیر بسیار است، که در ضمن آن کثرت نسل پیامبر نیز مورد نظر است، زیرا اگر کثرت نسل پیامبر ملحوظ نباشد، آیه‏ی اخیر («إنَّ شانئک هو الأبتر»، دشمن تو بی‏نسل خواهد ماند و او ابتر خواهد شد.) بدون فایده خواهد بود، پس آیات قبل باید پیرامون نسل پیامبر باشد، تا این سخن، را ابتر بودن دشمن پیامبر معنا دهد و بی‏فایده نباشد. [7] .
کوکب
کَوْکَبَ الحدید: برق و توقّد،
الکوکب: النجم، الزُّهرة، یقال: «یوم ذو کواکب» إذا وصف بالشدّة، کأنّه أظلم بما فیه من الشدائد حتی رُئِیَتْ کواکبُ السماء.
کوکب، یعنی ستاره‏ی درخشان. در روایت، مثل فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام را در بین زنان جهان، مانند ستاره‏ی درخشانی معرفی می‏کند که در میان تمام زنان عالم می‏درخشند.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام ستاره‏ی درخشنده.
قال أبوعبداللَّه علیه‏السلام:
«فی قول اللَّه تعالی «اللَّه نور السماوات والأرض مثل نوره کمشکوة»... فاطمة «کوکب» دُرّی بین نساء أهل الدنیا...،
امام صادق علیه‏السلام درباره‏ی سخن خداوند «اللَّه نور السماوات والأرض مثل نوره کمشکوة» فرمودند: فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام ستاره‏ای نورانی در بین زنان اهل دنیاست.» [1] .
مبشره
بَشَرَ، و بَشِرَ: سُرَّ، بَشَّرَ: فرّحه و بلّغه البُشری،
البَشیر: مُبلّغ البُشری.
زنی را که خبر بشارت دهد، «مبشّره» نامند. زهرای مرضیه علیهاالسلام بشارت‏دهنده اولیای الهی بوده است.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام مژده‏دهنده‏ی اولیای خداوند.
«اللهمّ صل علی محمد و أهل‏بیته و صلّ علی البتول الطاهرة الصدیقة المعصومة التقیة النقیة الرضیة المرضیة الزکیة الرشیدة المظلومة المقهورة، المغصوبة حقها، الممنوعة إرثها، المکسور ضلعها، المظلوم بعلها، المقتول ولدها، فاطمة بنت رسول‏اللَّه علیهاالسلام و بضعة لحمه و صمیم قلبه و فلذة کبده و النخبة منک له والتحفة خصصت بها وصیه و حبیبة المصطفی و قرینة المرتضی و سیدة النساء و «مبشرة» الأولیاء، [1] حلیفة الورع والزهد و تفاحة الفردوس والخلد...،
خداوندا! بر محمّد و اهل‏بیت او درود فرست، سلام و درود بر خانمی که بتول، طاهره، صدیقه، معصومه، تقیه، نقیه، رضیه، مرضیه، زکیه، رشیده و مظلومه است، زنی که حقش غصب گردیده، از ارث محرومش کردند، پهلویش را شکستند، به شوهرش ستم روا داشتند، فرزندانش را کشتند، فاطمه‏ی زهرایی که دختر پیامبر است، پاره‏ی تن رسول‏اللَّه و ژرفای دل اوست. زهرا جگرگوشه پیامبر، دختری که خود برای پیامبرت برگزیدی، هدیه‏ای که مخصوص وصی رسول‏اللَّه گردانیدی، حبیبه‏ی پیامبر است، همسر امیرالمؤمنین، سرور بانوان جهان، بشارت‏دهنده به اولیای خداوند، نمونه‏ی تقوا و زهد و میوه‏ای بهشتی است.» [2] .
محموده
حَمِدَ، حَمْداً و مَحْمَداً و مَحْمِداً و مَحْمِدَةً و مَحْمِدَةً: أثنی علیه: الشی‏ء: وجده حمیداً: حَمَدَه: حَمِدَهُ، شکره،
الحمد: نقیض الذّم.
زن پسندیده و لایق ستایش را، محموده گویند. فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام محموده و پسندیده است، همچون پدرشان که محمود و محمّد و پسندیده است.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام زنی پسندیده.
«... اللهمّ صلّ علی السیّدة المفقودة الکریمة «المحمودة» الشهیدة العالیة الرشیدة...،
خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنی باکرامت و پسندیده، زنی شهیده در راه خدا، زنی بلندهمت و رشیده درود فرست.» [1] .
مطهره
از نظر لغت، در نام طاهره ذکر شد.
مطهره نیز مانند طاهره و طیبه، معنای پاکی و طهارت می‏دهد. و گفته شد که صدیقه‏ی کبری علیهاالسلام، هم دارای طهارت باطن بود و هم پاکی ظاهری داشت.
جسم فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام پاک و پاکیزه.
فقال علی علیه‏السلام:
«واللَّه لقد أخذت فی أمرها غسلتها فی قمیصها و لم أکشفه عنها فواللَّه! لقد کانت میمونة طاهرة «مطهرة» ثم حنطتها من فضلة حنوط رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و کفنتها و أدرجتها فی أکفانها فلما هممت أن أعقد الرداء نادیت یا أمّ‏کلثوم! یا زینب! یا سکینه! یا فضة! یا حسن! یا حسین! هلمّوا تزودوا من اُمّکم فهذا الفراق و اللقاء فی الجنة...، [1] .
امیرالمؤمنین علیه‏السلام می‏فرماید: خدا را شاهد می‏گیرم که فاطمه علیهاالسلام را در میان لباسهایش غسل دادم، در حالی که بدنی پاک و پاکیزه و پر برکت داشت. پس از غسل، با حنوطی که از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله اضافه آمده بود، ایشان را حنوط [2] نمودم و داخل کفن قرار دادم. وقتی خواستم بندهای کفن او را ببندم صدا زدم: اُمّ‏کلثوم! زینب! سکینه! [3] فضه! [4] حسن و حسینم! بیایید، آخرین توشه را از پیکر پاک مادرتان برگیرید. اکنون زمان فراق شما با مادرتان است و ملاقات (مجدد) شما در بهشت خواهد بود.»
معصومه
عَصَمَ، عَصْماً الشی‏ءَ: منعه، عصم اللَّه فلاناً من المکروه: حفظه و وقاه، خدا او را حفظ کرد و بازداشت.
العِصْمَة: المنع، ملکة إجتناب المعاصی والخطاء.
زنی را که دارای مقام عصمت از گناه باشد، معصومه گویند. فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام دارای مقام عصمت بود، هم عصمت از گناه، هم عصمت از خطا و اشتباه، و حتی از سهو و نسیان نیز در امان بودند.
فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام مصون از خطا و اشتباه.
«... اللهمّ صلّ علی السیّدة المفقودة الکریمة المحمودة الشهیدة العالیة الرشیدة، اُمّ‏الأئمة و سیدة نساء الاُمّة بنت نبیک، صاحبة ولیک، سیدة النساء، و وارثة سید الأنبیاء، و قرینة سیدالأوصیاء، «المعصومة» من کل سوء، صلاة طیبة مبارکة...
خداوندا! بر سرور بانوان که (قبرش) از دیدگان پنهان شده، زنی باکرامت و پسندیده، زنی شهیده در راه خدا، زنی بلندهمت و رشیده مادر پیشوایان دین، سرور زنان امت، دختر پیامبر خود، همسر ولی تو، سرور زنان، وارث پیامبر، همتای امیرالمؤمنین، زنی که از هر بدی به دور است درود فرست، درودی پاک و پربرکت. [1] .
ملهمه
لَهِمَ، لَهْماً و لَهَماً الشی‏ءَ: إبتلعه بمرّة،
ألهم اللَّه فلاناً خیراً: أوحی إلیه به و لقّنه إیاه و وفقه له،
الإلهام: أن یلقی اللَّه فی نفس الإنسان أمراً یبعثه علی فعل الشی‏ء أو ترکه، کأنّه شی‏ء ألقی فی الرُوع.
زنی را که به او الهام شود ملهمه گویند. فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام در بسیاری از مواقع مورد الهام قرار می‏گرفت. الهام درجه‏ای خفیف از ارتباط عالم معنا با انسان است و با وحی متفاوت است.
بر فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام الهام می‏شده است.
عن موسی بن جعفر عن أبیه علیهم‏السلام قال: قال علی بن أبی‏طالب علیه‏السلام: «فبکی رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و ضمّها إلیه و قال: موفّقة رشیدة مهدیّة «مُلْهِمَة»،
امام کاظم علیه‏السلام از پدران خود نقل فرمودند که امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمودند: پیامبر صلی اللَّه علیه و آله گریستند و زهرا علیهاالسلام را به سینه‏ی خود چسباندند و فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستی که از سوی خداوند مورد الهام واقع شده و از طرف او هدایت یافته‏ای.» [1] .
ممتحنه
مَحَنَ، مَحْناً فلاناً: إختبره و جرَّبه، او را آگاهانید و آزمود.
إمتحن الشی‏ء: إختبره، آن را آزمود. و منه إمتحان الطلبة،
المِحْنَة: ما یمتحن به الإنسان من بلیّة،
مُمْتَحَنَة: زن آزموده و امتحان شده.
مُمْتَحِنَة: زن آزمایش‏کننده.
یکی از اسامی فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام ممتحنه است. ممتحنه، یعنی زنی که امتحان شده است و از امتحان سربلند بیرون آمده است. در یک نگاه گذرا به زندگی فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام، سراسر حیات او را امتحان و آزمایش می‏بینیم.
فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام سرفراز در امتحانات.
«... یا «مُمْتَحَنَهُ» إمتحنک اللَّه الّذی خلقک، قبل عن أن یخلقک فوجدک لما إمتحنک صابرة...،
ای خانمی که خداوند تو را قبل از خلقتت آزمایش نمود و تو را در برابر امتحانات شکیبا یافت.» [1] .
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در خردسالی مادر از دست می‏دهد. غم و غصه‏ی پدر را نیز که با سرِ خاکستر آلود و پای زخمی به خانه بازمی‏گردد، تحمل می‏کند، لذا پدر، او را اُمّ‏ابیها می‏خواند. در شب زفاف بی‏مادر به کابین بخت رفتن، امتحان کوچکی نیست. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام هنگام تولد فرزندانش، صحنه‏ی شهادت آنها را دید، و این به راستی امتحان سختی است. اهانت به پیغمبر خدا صلی اللَّه علیه و آله که در بستر احتضار است، فوت پدر، غصب فدک، سیلی خوردن، بازوی ورم کرده از تازیانه، مولای را طناب در گردن دیدن و... نمونه‏هایی از سختیها و مصائب آن حضرت است، پس، با وجود این همه تحمل کردن، سزاست که ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام در ادعیه او را ممتحنه خطاب کنند.
«... السلام علیک أیّتها «المُمْتَحَنَة»...
درود بر تو ای زنی که مورد آزمایش الهی قرار گرفتی و سرفراز بیرون آمدی.» [2] .
مهدیه
هَدَی، هُدیً و هَدْیاً و هِدْیَةً و هِدایَةً: أرشده، و هو ضد أضلّه،
یقال: «هداه الطریق و هداه إلی الطریق و للطریق»، أی، بینه له و عرّفه به،
المَهدّی، الّذی قد هداه اللَّه إلی الحقّ.
زنی را که هدایت شده باشد، مهدیه گویند. فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام مهدیه بودند، یعنی از طرف خداوند مورد هدایت قرار گرفته بودند و هرکس خداوند او را راهنمایی کند، هیچ‏گاه گمراه نخواهد شد.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام هدایت شده از طرف خداوند.
عن موسی بن جعفر عن أبیه علیهم‏السلام... قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:
«موفّقة رشیدة «مهدیّة» ملهمة...،
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستی که از سوی خداوند مورد الهام واقع شده است و از طرف او هدایت یافته‏ای.» [1] .
منصوره
نَصَرَ، نَصْراً: أعانه علی دفع ضد أو رد عدو، در لغت یاری رساندن را گویند.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در روز قیامت تمام عاشقان خود را یاری خواهد رساند و اگر ایشان دست ما گدایان درگه‏اش را نگیرد چگونه از آتش رهایی خواهیم یافت؟اسم مفعول به معنای اسم فاعل است.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام میوه‏ی بهشتی است.
عن أبی‏عبداللَّه جعفر بن محمّد بن علی عن أبیه عن جدّه علیهم‏السلام قال: قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:
«معاشر الناس! تدرون لما خلقت فاطمة علیهاالسلام؟ قالوا: اللَّه و رسوله أعلم. قال صلی اللَّه علیه و آله: خلقت فاطمة علیهاالسلام حوراء إنسیة لا إنسیة و قال:... قالوا: یا رسول‏اللَّه! استشکل ذلک علینا تقول: حوراء إنسیة لا إنسیة. قال صلی اللَّه علیه و آله:... إهدی إلیّ ربّی تفاحة من الجنة أتانی بها جبرئیل علیه‏السلام... ثم قال: یا محمّد! کلْها. قلت: یا حبیبی! یا جبرئیل! هدیة ربّی توکل؟ قال علیه‏السلام: نعم قد اُمرت بأکلها فأفلقتها [1] فرأیت منها نوراً ساطعاً ففزعت من ذلک النور. قال علیه‏السلام: کل! فإنّ ذلک نور المنصورة، فاطمة علیهاالسلام. قلت: یا جبرئیل! و من «المنصورة»؟ قال علیه‏السلام: جاریة تخرج من صلبک و إسمها فی السماء منصورة و فی الأرض فاطمة علیهاالسلام. فقلت: یا جبرئیل! و لم سمیت فی السماء منصورة و فی الأرض فاطمة علیهاالسلام؟ قال علیه‏السلام: سمّیت فاطمة علیهاالسلام فی الارض لأنه فطمت شیعتها من النار و فطموا أعداوها عن حبّها و ذلک قوله اللَّه فی کتابه و «یومئذ یفرح المؤمنون بنصراللَّه» بنصر فاطمة علیهاالسلام لمحبیها.
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: ای اصحاب من! آیا می‏دانید فاطمه علیهاالسلام از چه خلق شده است؟ عرضه داشتند: خدا و پیامبرش بر این مطلب آگاهترند. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: فاطمه علیهاالسلام، فرشته‏ی انسانی است که تنها انسان نیست. (مردم از سخن پیامبر چیزی نفهمیدند) عرضه داشتند: این مطلب برایمان مشکل شد، می‏فرمایید فرشته است و انسان، این چگونه ممکن است؟ پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمود:... جبرئیل یک سیب از بهشت برایم هدیه آورد و سپس گفت: ای محمد! این سیب را میل نمایید. گفتم: ای دوست من، این سیب هدیه‏ی خداوند است، چگونه آن را بخورم؟ گفت: شما امر شده‏اید که این سیب را بخورید. پس آن را شکافتم، ناگهان نوری از آن درخشید. از آن نور در هراس شدم. گفت: بخور! این نور، نور فاطمه‏ی منصوره است. گفتم: منصوره کیست؟! گفت: دختر شما خواهد بود که اسمش در آسمانها منصوره است و در زمین فاطمه. سؤال کردم: چرا در آسمان و زمین به او منصوره و فاطمه می‏گویند. گفت: در زمین فاطمه است، زیرا شیعیان او، از آتش جهنم گرفته شده‏اند و از دشمنانش حب او را گرفته‏اند. و در آسمان او را منصوره گویند به خاطر سخنی که خداوند در آیه‏ی «و یومئذ یفرح المؤمنون بنصراللَّه» دارد، یعنی یاری رسانیدن فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام به یاران و دوستان خود.» [2] .
موفقه
وَفِقَ یَفِقُ وَفْقاً الأمَر: صادفه موافقاً،
وَفَّقَ الأمر: جعله موافقاً،
تَوَفَّقَ: نجح مسعاه، کان مظهراً لتوفیق اللَّه و تسهلت له طرق الخیر.
یقال: «لا یَتَوَفَّقَ عبدٌ إلاّ بتوفیق اللَّه».
فراهم آمدن وسایل انجام عمل مطلوب را توفیق گویند و بنابر روایتی از امام جواد علیه‏السلام، توفیق الهی یکی از صفات مؤمنین است. توفیق الهی، یعنی خداوند تمام وسایلی که برای انجام اعمال نیک نیاز است برای انسان فراهم آورد تا با صرف کمترین فرصت، بیشترین خدمت را انجام داده و به ثواب وافری نائل گردد. این سخن در بیان علما چنین آمده است: التوفیق توجیه اسباب الخیر نحو المطلوب. موفقه به زنی گویند که خداوند بر او عنایت کرده و وسایل انجام امور نیک را برایش مهیا نموده است.
توفیقاتی که نصیب فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام گشت تا توانست الگوی همه جهانیان گردد بر هیچکس پوشیده نیست.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام همراه با توفیقات الهی.
عن موسی بن جعفر عن أبیه علیهم‏السلام... قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله:
«موفّقة» رشیدة مهدیّة ملهمة...،
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله فرمودند: تو یک زن موفقه و رشیده هستی که از سوی خداوند مورد الهام واقع شده است و از طرف او هدایت یافته‏ای.» [1] روایتی دیگر در لقب «سعیده» گذشت. [2] .
مومنه
أَمَنَ، أَمْناً، ه: وثق به و أرکن إلیه،
آمن إیماناً به: صدَّقه و وثق به.
المؤمن: المصدّق، خلاف الکافر،
الإیمان: التصدیق مطلقاً، نقیض الکفر، فضیلة فائقة البیعة بها نؤمن إیماناً ثابتاً بکل ما أوحاه اللَّه.
زنی را که ایمان به خدا و عالم بعد از مرگ دارد، مؤمنه گویند. زهراء علیهاالسلام به راستگویی پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله ایمان دارد. صفت راستگویی یکی از صفات مهم مقام نبوت است. بعضی از فرقه‏ها این صفت را لازمه‏ی نبوت نمی‏دانند.
ایمان به راستگویی رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله.
«...السلام علیک و علی ولدک و رحمةاللَّه و برکاته أشهد أنّک أحسنت الکفالة و أدیت الأمانة و إجتهدت فی مرضات اللَّه و بالغت فی حفظ رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله، عارفة بحقه «مؤمنة» بصدقه، معترفة بنبوّته... [1] .
درود بر تو (ای فاطمه‏ی زهرا!) و درود بر فرزندان تو، رحمت و برکات خداوند بر شما باد. گواهی می‏دهم که سرپرستی از رسول‏اللَّه را نیکو به جای آوردی حق امانت را ادا نمودی و برای رضایت خداوند و محافظت از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله سعی وافری نمودی در حالی که حق او را به خوبی شناخته‏ایی و به راستگویی ایشان ایمان داری و به نبوتش اعتراف داری.»
ناعمه
نَعَمَ، نَعْمَةً و مَنْعَماً الْرَجُلُ: طاب و لان و إتَّسَعَ،
یقال: «هذا منزل ینعمهم»، أی، یوافقهم و یطیب لهم، زندگانی به کام او شد و زندگانی او خوش شد.
الناعمة: المترفهة الحسنة العیش والغذاء،
ناعمه: شاداب، بهره‏مند، زن خوش زندگانی، خرمّی و شادی که در رخسار نمایان باشد. فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام در روز قیامت با چهره‏ی شادابی همراه با عاشقان خود به طرف بهشت رهسپار خواهد شد.
فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام زنی شاداب در روز قیامت.
«یا فاطمة! والذّی بعثنی بالحقّ لقد حرمت الجنة علی الخلائق حتی أدخلها و أنّک لأوّل خلق اللَّه یدخلها بعدی کاسیة حالیة «ناعمة» یا فاطمة! هنیئا لک،
به همان خدایی که مرا برانگیخت، بهشت بر مردم حرام است تا آنکه من وارد بهشت گردم و پس از من تو اولین کسی هستی که بر بهشت قدم می‏نهد. فاطمه جان! بهشت گوارایت باد.» [1] .
نقیه
نَقا، یَنْقُو، نَقْواً و نَقَیَ یَنْقی نَقْیا العظم: إستخرج نِقْیَه، أی، مُخَّه،
النَقی: النظیف،
نَقِیَ، یَنْقَی، نَقاوَةً و نُقاءً و نُقاوَةً و نُقایَةً: نظف و حسن و خلص.
زن پاکدامن و عفیفه را که از گناه به دور باشد، «نقیّه» گویند. زهرای شهیده علیهاالسلام پاکدامن‏ترین زنی است که پای بر این کره‏ی خاکی گذارده است. او حتی بر نامحرم کور چهره می‏پوشاند و هیچ مکروهی را مرتکب نمی‏شد.
فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام زنی پاکدامن.
«السلام علیک أیّتها التقیة «النقیّة»،
درود بر تو ای زن پاکدامن و باتقوا!»
والهه
وَلِهَ، یَلِهُ وَلَهاً: حزن شدیداً حتیّ کاد یذهب عقله، تحیّر من شدّة الوجد.
فهو: واله، آله، وَلْهان،
فهی: واله، والِهَة، وَلْهی.
والهه در لغت زن اندوهناک را گویند، فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام پس از شهادت رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله همیشه در غم و اندوه به سر می‏برد تا به شهادت رسید.
غم و اندوه کشنده قاتل فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام.
قالت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام:
«... یا ابتاه! بقیت «والهة» وحیدة و حیرانة فریدة...،»
پدر جان! تنها، با غم بسیار، حیران و مضطرب مانده‏ام. صدایم خاموش شده، پشتم شکسته، زندگی‏ام نابود شده، روزگارم تیره و تار است.»
وحیده
وَحَدَ یَحِدُ وَحْداً، وَحْدَةً، وَحِدَةً،
الوَحید: المُتفرد بنفسه.
وحیدة در لغت، تنها و یگانه معنا می‏دهد، فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام پس از شهادت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله همیشه تنها و بی‏یاور بود.
فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام تنها و یگانه.
قالت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام:
«... یا ابتاه! بقیت والهة «وحیدة» و حیرانة فریدة...،
پدر جان! تنها، با غم بسیار، حیران و مضطرب مانده‏ام. صدایم خاموش شده، پشتم شکسته، زندگی‏ام نابود شده، روزگارم تیره و تار است.» [1] .
القاب حضرت زهرا در آئینه شعر
شعری را که در پیش رو دارید اکثر القاب حضرت فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام را (چه آنچه را که در نصوص آمده و یا در بیان علمای اعلام ذکر شده است) جمع نموده است.
ألقاب بنت المصطفی کثیرة
نظمت منها نبذة یسیرة
نفسی فداها و فدا ابیها
و بعلها الولی مع بنیها
سیدة انسیة حوراء
نوریة حانیة عذراء
کریمة رحیمة شهیدة
عفیفة قانعة رشیدة
شریفة حبیبة محترمة
صابرة سلیمة مکرمة
صفیة عالمة علیمة
معصومة مغضوبة مظلومة
میمونة منصورة محتشمة
جمیلة جلیلة معظمة
حاملة البلوی بغیر شکوی
حلیفة العبادة والتقوی
حبیبة اللَّه و بنت الصفوة
رکن الهدی و آیة النبوة
شفیعة العصاة ام‏الخبیرة
تفاحة الجنة والمطهرة
سیدة النساء بنت المصطفی
صفوة ربها و موطن الهدی
قرة عین المصطفی و بضعته
مهجة قلبه کذا بقیته
حکیمة فهیمة عقیلة
محزونة مکروبة علیلة
عابدة زاهدة قوامة
باکیة صابرة صوامة
عطوفة رأوفة حنانة
البرة الشفیقة الانانة
والدة السبطین دوحة النبی
نور سماوی و زوجة الوصی
بدر تمام غرة غراء
روح ابیه درة بیضاء
واسطة قلادة الوجود
درة بحر الشرف والجود
ولیة اللَّه و سر اللَّه
امینة الوحی و عین اللَّه
مکینة فی عالم السماء
جمال الآباء شرف الابناء
درة بحر العلم والکمال
جوهرة العزة والجلال
قطب رحی المفاخر السنیة
مجموعة الم‏آثر العلیة
مشکوة نور اللَّه والزجاجة
کعبة الآمال لأهل الحاجة
لیلة قدر لیلة مبارکة
ابنة من صلت به الملائکة
قرار قلب امها المعظمة
عالیة المحل سر العظمة
مکسورة الضلع رضیض الصدر
مغصوبة الحق خفی القبر [1] .
کنیه‏های حضرت زهرا
کنیه، برای تعظیم و تکریم اشخاص به کار می‏رود. حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام کنیه‏های زیادی دارند، ما در اینجا بعضی از کنیه‏های آن حضرت را متذکر می‏شویم. البته رسالت این مجموعه، معرفی آن دسته از اسامی و القاب حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام می‏باشد که برای نامگذاری مناسب است، اما به مناسبت ذکر اسامی و القاب آن حضرت، ذکر کنیه‏های ایشان نه تنها خالی از لطف نخواهد بود، بلکه عین لطف است.
کنیه‏های حضرت فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام
1) اُمّ‏الحسن
2) اُمّ‏الحسین
3) اُمّ‏المحسن
4) اُمّ‏الأئمة
5) اُمّ‏أبیها
6) اُمّ‏الخیرة
7) اُمّ‏المؤمنین
8) اُمّ‏الأخیار
9) اُمّ‏الفضایل
10) اُمّ‏الأزهار
11) اُمّ‏العلوم
12) اُمّ‏الکتاب
13) اُمّ‏الأسماء
مدارک کنیه‏های حضرت صدیقه‏ی طاهره علیهاالسلام.
قال العلامة، ابن شهرآشوب (ره):
«و کناها: اُمّ‏الحسن، و اُمّ‏الحسین، و اُمّ‏المحسن، و اُمّ‏الأئمة، و اُمّ‏أبیها.» [1]
و قال المولی الأنصاری قدس‏سره و ذکر بعضهم:
«إنَّ من جملة کناها: اُمّ‏الخیرة، اُمّ‏المؤمنین، و اُمّ‏الاخیار، و اُمّ‏الفضائل، و اُمّ‏الأزهار، و اُمّ‏العلوم، و اُمّ‏الکتاب.» [2]
و قال فی «نخبةالبیان»:
«فمنها اُمّ‏اسماء، ذکره الخوارزمی فی مقتله، و لعله لتعدد أسمائها الحسنی، الحاکیة عن صفاتها العلیا و مناقبها العظمی.» [3]
کنیه‏ی اُمّ‏ابیها:
مهمترین کنیه‏ی فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام «اُمّ‏ابیها» می‏باشد. برای این کنیه معانی متفاوتی شده است.
بعضی این کنیه را صِرف محبت پدر به فرزند دانسته‏اند و می‏گویند انسان هرگاه فرزند خود را زیاد دوست بدارد و بخواهد این محبت را ابراز کند، به فرزندش می‏گوید: «بابا»، «مادر» و این در تکلم عموم مردم رایج است. بنابراین، کنیه‏ی «ام‏ابیها» نوعی ابراز محبت شدید از طرف پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام بوده است.
و شاید اینکه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله به او می‏گوید: «ای مادر پدر» به این علت باشد که فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام، مانند مادری مهربان، برای پدر خود زحمت می‏کشید. خاکستر از سر و رویش پاک می‏کرد، جراحات او را پانسمان می‏کرد و کارهایی را که یک مادر در حق فرزند خود انجام می‏دهد، ایشان برای پدر انجام می‏داد.
و معنای دیگر آنکه، پیامبر صلی اللَّه علیه و آله مانند فرزند، با دخترش برخورد می‏کرد، دستش را می‏بوسید، همانگونه که فرزند در مقابل مادر باید چنین باشد، در برابر حضرت زهراء علیهاالسلام، تمام‏قد برمی‏خاست، در هنگام سفر از او خداحافظی می‏کرد و هنگام بازگشت از سفر اولین دیدارش از زهرای مرضیه علیهاالسلام بود. این عملی است که هر فرزند مؤدب به آداب الهی آن را انجام می‏دهد.
برخی از محققین، از معانی «اُمّ» کمک گرفته و وجوهی را برای معنای این کنیه‏ی ذکر نموده‏اند و گفته‏اند یکی از معانی «اُمّ» اصل و ریشه هر چیز است.
فاطمه‏ی زهراء علیهاالسلام ریشه‏ی شجره‏ی طیبه‏ی نبوت است و برای تقویت سخن خود به روایت ذیل نیز تمسک جسته‏اند.
قال الباقر علیه‏السلام: «الشجرة الطیبة، رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و فرعها، علی علیه‏السلام و عنصر الشجرة، فاطمة علیهاالسلام و ثمرتها، أولادها و أغصانها و أوراقها، شیعتها.» [4]
امام باقر علیه‏السلام فرمود: درخت پاکی و طهارت، پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله است، که شاخه‏های آن علی علیه‏السلام، ریشه‏های آن فاطمه‏ی زهرا علیهاالسلام، میوه‏ی آن حسن و حسین و زینب و اُمّ‏کلثوم، شاخ و برگ این درخت شیعیان آنها می‏باشد.
قال رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم:
«أنا شجرة، و فاطمة أصلها، و علی لقاحها، والحسن والحسین ثمرها.» [5]
پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: من درخت پاکی و فاطمه ریشه‏های آن و علی پیوند و ماده‏ی باروراست
جایگاه زن در عصر جاهلیت
زنان عرب در دوره‏ی قبل از اسلام، نه تنها از حقوق اولیه انسانی بهره‏ای نداشتند، بلکه از هر حیوانی پست‏تر و زبون‏تر به شمار می‏رفتند. با زنان و دختران، مانند چهارپایان رفتار می‏کردند و آنان را به صورت کالا در معرض خرید و فروش قرار می‏دادند.
زنده به گور کردن دختران در میان پاره‏ای از اعراب به ویژه طایفه اسد و تمیم رواج داشت. اینان، به خاطر حماقت و نادانی، دخترانشان را زنده به گور می‏کردند. [1] .
این عمل جنون‏آمیزشان بدان خاطر بود که مبادا دخترانشان در جنگ به اسارت دشمن درآیند و موجب ننگ و عارشان گردند و نیز معتقد بودند، اگر دخترانشان با افراد بیگانه ازدواج کنند، سبب ازدیاد نفوس‏شان گشته و در نتیجه به روزیشان افزوده خواهد شد و این، موجب شکست اینان می‏شود، ولی قرآن کریم علت اصلی کشتن
فرزندان را فقر و نداری و تنگدستی می‏داند.
«فرزندانتان را از بیم تنگدستی مکشید. ما به آنان و به شما روزی می‏رسانیم.» [2] .
«فرزندانتان را از بیم نداری و تنگدستی مکشید. ما به شما و آنان روزی می‏رسانیم.» [3] .
در این دو آیه شریفه علت اصلی فرزندکشی بیم نداری و گرسنگی معرفی شده است.
به هر حال، چه عامل اقتصادی و چه عوامل دیگر، هرچه باشد، سبب شدند که زنده به گور شدن دختران در میان اعراب جاهلی به صورت رسم و عادت درآید و به دیگر قبایل سرایت کند.
قرآن کریم درباره وضع زن در جاهلیت و عکس‏العمل مرد نسبت به او چنین می‏فرماید: «وقتی به مردی خبر داده می‏شد که دختری پیدا کرده، رنگش از خشم تیره می‏شد و از روی شرمندگی از انظار مردم پنهان می‏گشت. سپس یا با نهایت بی‏علاقگی از دختر نوزاد، نگهداری می‏کرد و یا کودک بی‏گناه را زیر خاک پنهان می‏نمود.» [4] .
نحوه دخترکشی در میان قبایل عرب، متفاوت بود. بعضی نوزاد دختر را سر می‏بریدند و بعضی دیگر از بالای کوه پرتاب می‏کردند و گروهی نیز در آب غرق می‏کردند.
جنایات نسبت به زنان و دختران
در میان بعضی قبایل، رسم چنین بود که زنان باردار به هنگام وضع حمل به نقطه‏ای دور از خانواده‏های خود در صحرا می‏رفتند و با کمک زنان دیگر به حفر گودال می‏پرداختند تا اگر نوزاد دختر باشد، کودک بی‏گناه را در میان گودال دفن نمایند و زحمت پدر در به خاک سپردن فرزند، کم شود.
در نتیجه، با کشتن دختران بی‏گناه از تعداد زنان کاسته می‏شد و بالاجبار، هر سه یا چهار مرد با یک زن ازدواج می‏کردند. چنین ازدواجی را «ضمد» می‏نامیدند. زن، پس از وضع حمل، به ناچار، به شوهران خود مراجعه می‏کرد و از میانشان پدری برای فرزند خویش پیدا می‏نمود و نوزاد به هر کدامشان که بیشتر شباهت داشت، تعلق می‏یافت و او پدرش محسوب می‏شد. [1] .
حال، باید دید فرزندانی که از خون و شیر مادرانی که دارای همسران متعددی بودند، تغذیه می‏کردند، دارای چه روحیه و خلق و خویی می‏شدند و در جامعه چه ارزش و قیمتی داشتند؟
در اعراب عصر جاهلیت، مادر هیچ‏گونه نقشی در سرنوشت فرزندان خویش نداشت و تنها پدر بود که از اختیارات نامحدود درباره فرزندان استفاده می‏کرد. حتی مادر با آن همه عواطف مادری که ودیعه الهی است، نمی‏توانست از زنده به گور شدن دختران جلوگیری کند و ناگزیر شاهد مرگ جانگداز جگرگوشه‏اش- که قلب کوچکش مالامال از امید به زنده ماندن و زیستن بود- می‏شد. [2] .
پیش‏فروشی زن در زمان جاهلیت
اعراب، حتی دختر را پیش از تولد، شوهر می‏دادند. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم در حجةالوداع مشغول انجام مناسک حج بود. روزی مردی در حالی که سوار بود و تازیانه‏ای در دست داشت، سر راه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم را گرفت و عرض کرد:
یا رسول‏اللَّه!از مردی به نام «طارق» شکایتی دارم. سالها پیش، در دوران جاهلیت، من و «طارق بن مرقع» در جنگی شرکت داشتیم. طارق احتیاج به نیزه‏ای پیدا کرد و فریاد زد:
هر که نیزه‏ای به من بدهد، پاداشش را خواهم داد.
من گفتم: اگر به تو نیزه بدهم چه پاداشی می‏دهی؟
گفت: قول می‏دهم، اولین فرزند دخترم که به دنیا آمد، برای تو بزرگ کنم. من پذیرفتم و نیزه را دادم.
سالها گذشت تا اینکه اخیراً اطلاع یافتم، او دارای دختری شده است. به نزدش رفتم و قصه را به یادش آوردم و مطالبه دَیْن خود کردم، ولی او زیر بار نمی‏رود و مجددا درخواست مَهْریه می‏کند. اکنون آمده‏ام تا حقّم را بگیرم.
پیامبر صلی ال پیش‏فروشی زن در زمان جاهلیت
اعراب، حتی دختر را پیش از تولد، شوهر می‏دادند. پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم در حجةالوداع مشغول انجام مناسک حج بود. روزی مردی در حالی که سوار بود و تازیانه‏ای در دست داشت، سر راه پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم را گرفت و عرض کرد:
یا رسول‏اللَّه!از مردی به نام «طارق» شکایتی دارم. سالها پیش، در دوران جاهلیت، من و «طارق بن مرقع» در جنگی شرکت داشتیم. طارق احتیاج به نیزه‏ای پیدا کرد و فریاد زد:
هر که نیزه‏ای به من بدهد، پاداشش را خواهم داد.
من گفتم: اگر به تو نیزه بدهم چه پاداشی می‏دهی؟
گفت: قول می‏دهم، اولین فرزند دخترم که به دنیا آمد، برای تو بزرگ کنم. من پذیرفتم و نیزه را دادم.
سالها گذشت تا اینکه اخیراً اطلاع یافتم، او دارای دختری شده است. به نزدش رفتم و قصه را به یادش آوردم و مطالبه دَیْن خود کردم، ولی او زیر بار نمی‏رود و مجددا درخواست مَهْریه می‏کند. اکنون آمده‏ام تا حقّم را بگیرم.
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: دختر در چه سنی است؟
عرض کرد: بزرگ شده و حتی تارهای مویش سپید است.
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: بگذار دختر، سرنوشتش را خود تعیین کند و در انتخاب همسر آزاد باشد. [1] .
لَّه علیه و آله و سلم فرمود: دختر در چه سنی است؟
عرض کرد: بزرگ شده و حتی تارهای مویش سپید است.
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: بگذار دختر، سرنوشتش را خود تعیین کند و در انتخاب همسر آزاد باشد. [1] .
نمونه ای از سنگدلی در زمان جاهلیت
نوعی نکاح در میان اعراب رواج داشت که آن را نکاح «شغار» می‏نامیدند. شغار، معاوضه دختران بود، یعنی اگر دو فرد، دو دختر بالغ داشتند، با یکدیگر معاوضه می‏کردند و هر یک از این دختران مهر و صداق برای دیگری به شمار می‏رفت و پدر هر یک از آن دو، دیگری را تزویج می‏کرد. [1] .
اعراب جاهلی، روزگار خویش را با قتل و غارت می‏گذراندند و منتظر کوچکترین بهانه‏ای بودند تا بتوانند، آتش جنگ بیفروزند. مثلا اگر یک شاعر در اشعار خود از افتخارات قبیله‏ای سخن به میان می‏آورد و در ضمن آن اشعار کنایه‏ای به قبیله دیگر می‏زد، میان دو قبیله بر سر همین شعر، جنگ و خونریزی واقع می‏شد و گاه نیز به خاطر تنگدستی و فقر به قبایل اطراف خود حمله می‏کردند و آنان را غارت می‏کردند. [2] .
جایگاه و موقعیت زن در اسلام
اسلام، با آن آیین مترقی و پیشرفته خود، برای زن ارزش و احترام بسیاری قایل است. زن در مفهوم انسانیت با مرد هیچ‏گونه فرقی ندارد و مرد را بر او امتیازی نیست. زن، مانند مرد، عضو کامل جامعه است و شخصیت حقوقی مستقل دارد. زن در جامعه‏ی اسلامی برخوردار از استقلال فکری و اقتصادی است و در زندگی خود، در تصمیم‏گیری آزاد است و به میل خود بر اساس موازین شرعی می‏تواند با هر که بخواهد ازدواج کند.
زن از لحاظ شخصیت حقوقی تا آنجا مستقل است که می‏تواند برای شیر دادن مولودش از شوهرش مزد مطالبه کند و بدون دخالت شوهر می‏تواند کشاورزی یا تجارت کند. [1] .
اسلام دست به یک عمل انقلابی زد که پیش از آن بی‏سابقه بود و آن عبارت است از شرکت زنان در جنگ. در جنگ «خیبر» که در سال هفتم هجری روی داد، تعدادی از زنان اجازه یافتند، در جنگ شرکت نمایند. «ابن اسحاق» از زنی که در این جنگ شرکت جسته بود، چنین روایت می‏کند: هنگامی که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم عازم جنگ خیبر بود، من با تنی چند از زنان قبیله بنی‏غفار به نزد آن حضرت رفتیم تا به ما اجازه شرکت در جنگ جهت مداوای مجروحان و زخم دیدگان و کمک‏های دیگری که از ما برمی‏آمد، بدهد و به همراه لشکر اسلام باشیم. پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم به ما اجازه شرکت داد و فرمود:
به امید خدا!
ما به همراه مسلمین عازم خیبر شدیم و تا پایان جنگ به پرستاری و مداوای مجروحان پرداختیم. چون کار جنگ پایان یافت و مسلمانان پیروز شدند، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم در تقسیم غنایم جنگی برای ما سهمی قایل شد. از آن جمله گردنبندی است که پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم آن را به عنوان غنیمت جنگی به من داد. من هرگز آن را از خود دور نکرده و نخواهم کرد.
گردنبند این زن همچنان باقی بود تا آنکه مرگش فرارسید. به هنگام مرگ، وصیت کرد که آن را با وی دفن کنند. [2] .
به آیات قرآن که مراجعه کنیم می‏بینیم، حقوق و تکالیف زن و مرد مساوی است: «زنان و مردان نسبت به یکدیگر حقوق متقابل دارند.» [3] .
یعنی همان طوری که زن و مرد از لحاظ عقل و شعور و هوش متساوی‏اند و در مفهوم انسانیت هیچ‏گونه تفاوتی با یکدیگر ندارند، از لحاظ حقوق و تکالیف نیز برابرند. هرگونه تکلیف و حقی که زن نسبت به مرد دارد، عینا مرد همان حق و تکلیف را نسبت به زن باید داشته باشد. از این جهت است که «ابن‏عباس (ره)» می‏گوید: به حکم همین آیه شریفه، من ناچارم خودم را برای همسرم آرایش کنم، همانگونه که او خودش را برای من آرایش می‏کند
شخصیت زن از دیدگاه پیامبر و ائمه طاهرین
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم نسبت به زن احترام خاصی قایل بود و مرتباً درباره محبت و مهربانی و مدارای با آنها سفارش می‏کرد، به زنان سلام می‏کرد و مکرر می‏فرمود:
من از دنیای شما سه چیز را دوست می‏دارم و آن سه چیز عبارت‏اند از: عطر، زن و نماز که روشنی چشم من است. [1] .
ناگفته پیدا است که این سخن پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم به خاطر شهوت و غریزه جنسی نبود، بلکه آن حضرت با ایراد چنین سخنانی می‏خواست زنان را که در نظر اعراب، موجودی بی‏ارزش و در حد یک حیوان بودند، بزرگ جلوه دهد. بدین جهت، زن را در ردیف نماز که امری عبادی و مقدس است، قرار داد و با این تعبیر، زن را به بالاترین مقام ترقی داد.
«میمونه»، همسر پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم می‏گوید: از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم شنیدم که می‏فرمود: بهترین مردان امت من کسی است که نسبت به همسر خود بهترین رفتار را داشته باشد و بهترین زنان امت من کسی است که نسبت به همسر خویش بهترین کردار را داشته باشد. هر زنی که آبستن می‏شود، هر شب و روزی که بر وی می‏گذرد، برابر با هزار شهید، اجر و پاداش دارد. بهترین زنان امت من زنی است که در آنچه معصیت نباشد، رضای شوهر را به دست آورد و بهترین مردان امّت من، مردی است که با خانواده‏اش به لطف و مدارا زندگی کند. چنین مردی هر روزی که بر او بگذرد، اجر صد شهید دارد.
عمر گفت: یا رسول‏اللَّه! چگونه می‏شود زنی که رضایت شوهرش را به دست آورد، اجر هزار شهید و مردی که با خانواده‏اش مدارا کند، اجر صد شهید را داشته باشد؟
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: بدان که اجر زنان، نزد خداوند، بیش از اجر مردان است. به خدا سوگند که ستم شوهر نسبت به زن، بعد از شرک به خدا، بزرگترین گناهان است. نسبت به رفتار با موجود ضعیف (زن و یتیم) از خدا بترسید که خداوند به خاطر ایشان، شما را مؤاخذه خواهد کرد. هر که به این دو نیکی کند، رحمت الهی نصیب او شود و هر که بدی نماید، مورد سخط و خشم الهی واقع شود. [2] .
رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم معیار جوانمردی و فرومایگی انسان را چنین بیان می‏فرماید: جوانمردان، کسانی هستند که زنان را گرامی می‏دارند و فرومایگان نسبت به آنان اهانت می‏نمایند. [3] .
و در حدیث دیگر می‏فرماید: بهترین شما کسی است که با خانواده‏اش رفتار نیک داشته باشد. من نیز با خانواده‏ام چنین‏ام. [4] .
ابن‏عباس از پیامبر گرامی صلی اللَّه علیه و آله و سلم روایت می‏کند: هرکس دختری داشته باشد و نسبت به او اهانتی روا ندارد و فرزند پسرش را بر او ترجیح ندهد، خداوند او را داخل بهشت می‏کند. [5] .
و نیز می‏فرماید: هرکسی که از بازار، متاع و تحفه‏ای به خانه آرد، اول به دختران بدهد و سپس به پسران. هر آن کس که دختران را شاد کند، گویی که از ترس خدا گریسته است، یعنی همان تقرب و پاداش را دارد. [6] .
توجهات پیامبر نسبت به حقوق و شخصیت زن
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم- در روزگاری که زن ارزش و اعتباری نداشت- مقام زن را تا سطح یک انسان مستقل و دارای حقوق و شخصیت بالا برده، توصیه می‏فرمود که مقتضیات فطرت زن رعایت شود. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم زن را تشبیه به استخوان خمیده دنده‏ها می‏کرد و می‏فرمود: زن شبیه استخوان خمیده دنده‏هاست و در همان وضعی که هست، سودمند است. اگر بخواهند آن را راست کنند، می‏شکند و ضایع می‏شود. [1] .
این بدان معناست که خلقت زنان را نمی‏توان تغییر داد و کاری که از عهده مردان بر می‏آید و در صلاحیت آنان است، هیچ‏گاه از عهده زنان بر نمی‏آید.
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: به دور باد کسی که خانواده خود را ضایع کند و آنها را به حال خود واگذارد. [2] .
البته باید گفت که زن باید نکاتی را رعایت کند. چنان که رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم می‏فرماید: بهترین زن، کسی است که در هنگام نعمت، شکرگزار باشد و در بلا و گرفتاری صبر و بردباری را از دست ندهد. [3] .
و نیز می‏فرماید: بعد از ایمان به خدا نعمتی بالاتر از همسر موافق و سازگار نیست. [4] .
امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: بهترین زنان کسانی هستند که در هنگام نعمت، شکرگزار باشند و در صورت نداری، راضی و خشنود باشند. [5] .
در حدیثی از رسول گرامی صلی اللَّه علیه و آله و سلم روایت شده که فرموده است:جبرئیل همواره درباره بانوان به من سفارش می‏کرد تا جایی که گمان می‏کردم، برای شوهران «اُف» گفتن به زنان جایز نیست. در برخورد با آنان از خدا بترسید، چه اینان با پیمانهای الهی بر شما حلال شده‏اند و به شکل امانت‏های خدا در خانه‏هایتان به سر می‏برند. آنها به خاطر اینکه همسر، مادران فرزندان، شریک زندگانی و وسیله کامیابی‏تان هستند، به گردنتان حقی دارند. نسبت به آنان دلگرم و با محبت باشید و دلهایشان را با محبت به دست آورید تا با شما زندگی کنند. آنها را دشمن ندارید و شکنجه نکنید و آنچه را که به عنوان مهریه به آنها داده‏اید، به زور نگیرید. [6] .
پیامبر عزیز صلی اللَّه علیه و آله و سلم می‏فرماید: بهترین فرزندان شما دختران شما هستند. علامت خوش‏قدمی زن، این است که اولین فرزندش دختر باشد. هرکس سه دختر یا سه خواهر را اداره کند، بهشت بر او واجب است. [7] .
روزی، مردی که نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم بود، اطلاع یافت که خداوند دختری به او داده است. آن مرد از این خبر رنگش تغییر کرد.
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: چرا رنگت تغییر کرد؟
عرض کرد: هنگامی که از خانه خارج می‏شدم، همسرم در حال وضع حمل بود. اکنون خبر رسید که دختری به دنیا آورده است.
حضرت فرمود: زمین جایش می‏دهد و آسمان سایه برایش می‏افکند و خدا روزیش می‏دهد.او گل خوشبویی است که از آن استفاده می‏کنی. [8] .
ملاک برتری انسان
اسلام ملاک فضیلت و برتری انسان را (چه مرد و چه زن) تقوا و پرهیزگاری می‏داند: «ای گروه مردم! ما شما را به صورت مرد و زن آفریدیم و شما را قبیله‏ها و ملتها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. به راستی، نزد خدای، گرامی‏ترین شما کسی است که پرهیزکارتر باشد.» [1] .
خداوند متعال در این آیه شریفه فقط تقوا و پرهیزگاری را ملاک برتری انسان قرار داده است و از مفهوم آیه چنین استفاده می‏شود که زن و مرد از هر لحاظ برابر و مساوی‏اند.
«هر مرد و زن با ایمان که کردار شایسته و نیک داشته باشد، هر آینه، او را به زندگی پاکیزه، زنده می‏داریم و به بهتر از آنچه که در دنیا انجام می‏دادند،پاداششان می‏دهیم.» [2] .
در این آیه شریفه، زن مانند مرد به حساب آمده است و در انجام دادن وظایف دینی با مردان، برابر و شریک است و اگر با ایمان بمیرد، در آخرت از نعمت بهشت و زندگی پاکیزه برخوردار می‏شود.
در مورد حسن رفتار و سلوک مردان نسبت به همسران، خداوند می‏فرماید: «با همسران خود به طور شایسته رفتار کنید.» [3] .
دختر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فاطمه زهرا علیهاالسلام به همراه عده‏ای از زنان در جنگ اُحد به کمک مجروحین رفت و شخصاً به مداوای آنان پرداخت. [4] .
پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم از زنان، همچون مردان بیعت می‏گرفت و آنان را مانند مردان، در ردیف اصحاب خویش جای می‏داد. [5] .
جایگاه زن در عصر ساسانیان
در عصر ساسانیان، بنابر قوانین متداول از قدیم، زن شخصیت حقوقی نداشت و به عنوان «شخص» محسوب نمی‏گردید، بلکه «شی‏ء» تلقی می‏شد و صاحب حق به شمار نمی‏رفت. [1] دختران و زنان بیوه و مطلقه، به هیچ عنوان، قدرت انجام معامله نداشتند. پدر خانواده که صاحب اختیار همه خانواده بود، در عواید اموال خاص زوجه و غلامان خود تصرف می‏کرد. [2] .
در پندنامه منسوب به بزرگمهر آمده است که: «هرگز نباید راز دل خویش را به زنان گفت و با احمقان صحبت کرد.»
جایگاه زن در قرون وسطی
زن در قرون وسطا نه تنها نقش اجتماعی نداشت، بلکه خوار و ذلیل و برده‏وار می‏زیست و حتی او را عامل فساد و منفور خدا می‏پنداشتند و اعتقادشان بر این بود که باعث بیرون راندن آدم از بهشت، زن بود.
در قرون وسطا از کشیشی پرسیدند: آیا مرد نامحرم می‏تواند به خانه‏ای که در آن زن هست، وارد شود؟
پاسخ گفت: هرگز؟ هرگز؟ و اگر در آن خانه مردی از محارم زن هم وجود داشته باشد و این مرد نامحرم بر او وارد شود و زن را هم نبیند، باز گناه کرده است.(یعنی اگر مرد نامحرمی به طبقه دوم منزلی وارد شود که در طبقه اولش زنی باشد، گناه نموده است. مثل اینکه وجود زن، عامل پخش گناه در فضا است). [1] .
بسیاری از عیسویان، زن را برزخ میان انسان و حیوان می‏دانستند و در اینکه دارای روح باشد، تردید داشتند.
در سال 586 میلادی، مجلس بزرگی برای حل این مسئله که آیا زن دارای روح است یا نه در اروپا بر پا شد. پس از بحث فراوان، سرانجام قبول کردند که زن داخل در نوع آدم است. [2] .
«سن توماس داکن» می‏گوید: «خداوند اگر ببیند مردی به زنی دل ببندد و عاشق او شود- حتی اگر آن زن، همسرش باشد- خشمگین می‏شود، زیرا جز عشق خداوند نباید در قلبش جای بگیرد.
مسیح علیه‏السلام بدون همسر زیست و کسانی که می‏خواهند مسیحایی بشوند، نباید زن بگیرند. به همین سبب، برادران مسیحی و پدران روحانی و خواهران مسیحی در سراسر عمر ازدواج نمی‏کنند، زیرا ازدواج، خدا را به خشم می‏آورد و فقط باید با خدای ما، عیسی مسیح، پیوند داشت، زیرا دو عشق در یک قلب جای نمی‏گیرد. فقط آنهایی می‏توانند حامل روح‏القدس باشند که مجرد زیست کنند.»
زن در اندیشه قرون وسطایی، منفور، عاجز و محروم از مالکیت است. وقتی انسان با املاک و اموال شخصی خود به خانه شوهر رفت، حق مالکیت از او سلب می‏شود. مالکیت، خود به خود به شوهر انتقال می‏یابد، زیرا زن، صاحب شخصیتی نیست. حتی امروز آثاری از آن در زن اروپایی به چشم می‏خورد. [3] .
زن در اروپا و سایر ممالک جهان به قدری بی‏ارزش بود که در هیچ اجتماعی او را به حساب نمی‏آوردند. علما و فلاسفه به مجادله می‏پرداختند که آیا زن اساساً روح دارد یا به کلی فاقد روح است؟ در صورتی که روح داشته باشد، آیا روحش روح انسانی است یا حیوانی؟ و بر فرض داشتن روح انسانی، آیا وضع اجتماعی و انسانی او نسبت به مرد، وضع بردگی است یا کمی بالاتر از آن؟
زن گاهی وسیله شهوترانی و گاهی مانند چهارپایان در کار خوردن و آشامیدن و بارداری و زایمان و... بود. [4] .
«لیکی» در کتاب «تاریخ اخلاق در اروپا» می‏گوید: «در آن روزگار (قرون وسطا) مردها از سایه زنان می‏گریختند و نزدیکی و همنشینی با ایشان را گناه می‏پنداشتند و عقیده داشتند که برخورد با ایشان در کوچه و خیابان و سخن گفتن با ایشان- اگر چه مادران، همسران و یا خواهران باشند- اعمال و ریاضتهای روحی شخصی را تباه می‏سازد.» [5] .
استاد ابوالاعلی مودودی در کتاب «الحجاب» می‏گوید: «از جمله نظریات اولی و اساسی در این باره، این بود که زن، سرچشمه معاصی و اصل گناه و فجور است و برای مرد، دری از درهای جهنم است، از آن جهت که منشا تحریک و وادار کردن او به ارتکاب گناهان است و چشمه‏های مصایب انسان از وجود او برجوشیده است و از این جهت، پشیمانی و شرمندگی برای او کافی است که زن است و او را همی سزد که از حسن و جمال خود شرم کند، زیرا این حسن و جمال، یکی از سلاحهای شیطان است که هیچ سلاحی به آن نمی‏رسد و سزای اوست که کفاره بپردازد و هیچ‏گاه پرداختن کفاره را ترک نکند، زیرا هم اوست که انواع بلایا و بدبختی‏ها را برای زمین و ساکنان آن به ارمغان آورده است.» [6] .
«ترتولیان»، یکی از پیشوایان مسیحی، در مقام بیان نظر مسیحیت درباره زن می‏گوید: «بی‏گمان زن مدخل شیطان به درون نفس انسان است و مرد را به سوی شجره ممنوعه می‏راند و شکننده قانون خدا و زشت کننده صورت خدا (مرد) است.»
«کرای سوستام»، یکی از بزرگان مسیحیت، درباره زن می‏گوید: «او شری است که از آن گریزی نیست. او وسوسه‏ای جبلی و آفتی دلپذیر و خطری برای خانه و خانواده و معشوقه‏ای عاشق‏کش و ماری خوش خط و خال است.» [7] .
جایگاه زن در نظام سلطنتی
زن در کشورهایی نظیر ایران، مصر، چین و هند که دارای نظام پیشرفته و حکومت سلطنتی بودند و نیز در جوامعی مانند کلده و روم که دارای تمدن بوده، در سایه قانون می‏زیستند، دارای آزادی کامل نبود. هرچند از مالکیت محروم نبود، ولی زیر نظر رئیس خانواده که پدر یا برادر و یا شوهر بود، زندگی می‏کرد و بزرگ خانواده بر وی حکومت مطلق می‏کرد و می‏توانست زن تیره‏بخت را به عقد هر فردی که می‏خواهد درآورد و یا به اجاره و عاریه واگذار کند. [1] .
در بعضی از کشورها ازدواج حد و مرزی نداشت و مردان می‏توانستند با محارم خویش ازدواج کنند، چنان که بهمن (پادشاه ایرانی) دختر خود «همای» را به زنی گرفت و وی را ولیعهد خویش قرار داد.
«شیرویه»، پسر خسرو پرویز، نسبت به «شیرین»، زن پدرش، اظهار عشق می‏کند و به خاطر عشق، پدرش را می‏کشد و درخواست ازدواج از شیرین می‏کند، ولی شیرین چاره‏ای جز خودکشی نمی‏بیند و بر مزار شوهرش خود را می‏کشد. [2] .
در تمام این جوامع، فرزند تابع پدر بود و پایه‏ی نسبت فقط از پدران درست می‏شد، مگر در بعضی از نقاط چین و هند که چندین مرد دارای یک زن می‏شدند.در این‏گونه موارد، فرزند تابع مادر بود و پایه نسبت را مادران تشکیل می‏دادند. [3] .
به طور کلی، زن در ادوار گذشته، موجودی ضعیف و محکوم شمرده می‏شد و با گذشت زمان، خصوصیات انسانی خویش را گم کرده، نمی‏توانست هیچ‏گونه شخصیت اجتماعی برای خود تصور نماید.
جایگاه زن در دنیای کنونی غرب
زن به مجردی که ازدواج کند، تغییر اسم می‏دهد، یعنی نام و نام خانوادگی‏اش را از دست می‏دهد و رسماً در اسناد، کارنامه‏های تحصیلی، شناسنامه، گذرنامه و در همه جا نام خانوادگی شوهر، جانشین نام خانوادگی‏اش می‏شود. این بدان معناست که زن، خود هیچ است، وجود ذاتی ندارد، تا وقتی که در خانه پدر است، با نام او زندگی می‏کند و زمانی که به خانه همسرش می‏آید، باز هم از داشتن نام و ارزش و اعتبار محروم است.
در دفاتر رسمی مربوط به زنان متأهل اروپایی از دو نام سؤال می‏شود: اول می‏پرسند نام فعلی‏اش که پس از ازدواج گرفته است و نام خانوادگی همسرش چیست؟
سؤال دوم اینکه وقتی که دختری جوان و مجرد بود، نام خانوادگی‏اش چه بوده است؟
در حقیقت، زن متعلق به صاحبخانه است. در خانه پدر که بود، نام خانوادگی پدر،و به خانه شوهر که آمد، نام خانوادگی شوهر را به خود گرفت. [1] .
در فرانسه، زن پس از جدا شدن از شوهرش، کوچکترین حقی نسبت به فرزندش ندارد. [2] این‏گونه قوانین ظالمانه، هم‏اکنون در فرانسه که مهد تمدن اروپایی است، اجرا می‏شود. تمدنی که به غلط، نام آن تمدن گذارده شده و در حقیقت توحش، ددمنشی و دیوسیرتی است. کدام وجدان بیدار می‏پسندد که عواطف مادری یک مادر را بشکنند و او را از ساده‏ترین و طبیعی‏ترین حقوق که همان رابطه یک مادر با فرزند است، بازدارند؟ حقی که حیوانات هم از آن برخوردارند.
تورات فعلی، زن را تلخ‏تر از مرگ معرفی می‏نماید و معتقد است که زن نمی‏تواند به کمال برسد. [3] این همان یهودی است که به غلط خود را نسل برتر و از نژاد پاکتر می‏داند و معتقد است که یهود در میان ملل متمدن، پاکترین نژاد است.
به قول «ناهوم گلدمن» که از بنیان‏گذاران نظام کنونی اسراییل است: «مردم یهود یک پدیده تاریخی و استثنایی هستند.» [4] با این وصف، او برای زن نقص ذاتی قایل است و معتقد است که هیچ‏گاه زن عامل نیکبختی نبوده است، بلکه همانند مرگ برای آدمی، شرنگ تلخ و ناگوار است.
مجله «اسلامیک ریویو» چاپ لندن می‏نویسد: «وضع اسلام در مورد زن از این لحاظ جالب است که اسلام در هزار و چهارصد سال پیش برای زنان حقوقی تثبیت کرد که زنان انگلستان فقط در نیمه‏ی اول قرن بیستم، به وسیله طرحی که در پارلمان به تصویب رسید، از آن برخوردار شدند.» [5] .
«صدرالدین بلاغی» در کتاب «برهان قرآن» می‏نویسد: «طبیعت اروپایی به خاطر خودخواهی و غرور، هیچ‏گاه به مرد اجازه نمی‏داد که از روی میل و رغبت و به پیروی از فضیلت و مروت، از زن در وضعی آبرومند نگهداری و سرپرستی کند. انقلاب صنعتی، زنان و کودکان را به کار در کارخانه‏ها واداشت و در نتیجه، روابط خانوادگی از هم گسیخت و زن ناچار شد برای تأمین معاش خود، در کارخانه‏ها وارد عرصه مبارزه و رقابت شود و آبرو و نیازهای روحی و مادی خویش را بر سر این کار بگذارد، زیرا مرد از او نگهداری نمی‏کرد و کارخانه‏ها نیز ضعف و بیچارگی و احتیاج او را مورد سوءاستفاده قرار دادند و با آنکه ساعات کارش بیشتر از مرد بود، دستمزدی بسیار کمتر از دستمزد مرد برایش تعیین کردند.» [6] در هندوستان، زن «هندو» تا زمانی که در خانه پدرش زندگی می کند، تابع پدر است و اگر به خانه شوهر برود، تابع او خواهد بود، اگر پسر نداشت، تابع خویشاوندان پدری و در صورت نبودن آنها تابع پادشاه یا حاکم عصر خودش است. [7] .
بنابراین، یک زن «هندو» هیچ‏گاه استقلال و آزادی ندارد و همیشه محکوم به تبعیت از دیگران است.
مشرکین عرب، شیر و بچه‏ای را که در شکم بعضی از چهارپایان بود، به مردان اختصاص می‏دادند و بر زنان حرام می‏دانستند و زنان نمی‏توانستند از آن استفاده کنند.
خطبه امیرالمومنین در عقد حضرت زهرا
الحمدالله شکراً لانعمه و ایادیه، و لا اله الا الله شهادة تبلغه و ترضیه و صلی الله علی محمد صلوة تزلفه تحطیه، والنکاح مما امر الله عز و جل به و رضیه و مجلسنا هذا مما قضاه الله و اذن فیه و قد زوجنی رسول‏الله ابنته فاطمة و جعل صداقها درعی هذا، و قد رضیت بذلک فاسئلوه و اشهدوا. [1]
سپاس و شکر خداوندی را سزا است که الطاف و نعمت‏هایش شامل حال همه بندگان است پروردگاری نیست جز او و شهادت می‏دهم بر وحدانیت ذات پاکش، شهادتی رسا و با اعتقادی کامل و درود و سلام حق بر محمد (ص)، درودی همواره و فراگیر و باقی، اما بعد، مجلس ما در مورد یکی از سنتهای مقدس الهی تأسیس گردیده. موضوع این مجلس، نکاح است که پروردگار بدان امر فرموده و رضا داده است.
و رسول خدا به فرمان خداوند متعال دخترش فاطمه را بر من تزویج فرموده و مهر او را این زره آهنین من قرار داده است من نیز بدان رضا دادم، شما حاضران، این موضوع را از او بپرسید و شهادت دهید که دخترش فاطمه به همسری من درآمده است.
در این موقع حاضران مجلس از رسول خدا (ص) مراتب را پرسیدند رسول خدا (ص) فرمود که آری چنین است آنگاه همگی دست به دعا برداشته و برای عروس و داماد از خداوند متعال برکت و خیر طلب نموده و به آنها تبریک گفتند.
و در پایان مجلس، رسول خدا به زنان خود امر فرمود تا به خوشحالی این جشن شادمانی کنند و بساط سرور بگسترند. ولی برخلاف انتظار، رسول خدا (ص) چون به نزد دخترش فاطمه رسید او را گریان یافت فرمود: ما یبکیک فوالله لو کان فی اهل بیتی خیر منه زوجتک، و ما انا زوجتک ولکن الله زوجک و اصدق عنک الخمس مادامت السموات والارض. [2]
دخترم چه چیزی باعث گریه‏ات شده است؟ به خدا قسم اگر کسی در میان اهل‏بیت من بهتر از علی بود تو را به او تزویج می‏کردم، لکن تزویج تو به علی تزویج الهی است و به فرمان خدا این ازدواج صورت گرفته و مهر تو را یک پنجم دنیا قرار داده است.
خطبه جبرئیل در جمع ملائکه در عقد حضرت زهرا
وحی فرستاد خدا بسوی جبرئیل امین که بر منبر کرامت بالا رو پس جبرئیل بر آن بالا رفت و راست ایستاد و توقف کرد و خطبه خواند و گفت ستایش مخصوص خدائی است که روحها را آفرید و شکافت عمود صبح را و صورت‏بندی نمود پنج صورتی را از نور (یعنی خمسه طیبه را) و زنده‏کننده است مرده‏ها را و گردآورنده است پراکنده‏ها را و بیرون آورنده است روئیدنیها را و نازل‏کننده است برکتها را (تا اینکه گفت) آفریننده است مردمان را و ایجادکننده است ابرها را اشتباه نمی‏شود بر او صداها و پنهان نمی‏شود بر او لهجه‏ها او را خواب و فراموشی نمی‏گیرد (تا اینکه گفت) و گواهی می‏دهیم که نیست خدائی مگر خدای یکتائی که برای او شریک و انبازی نیست و گواهی می‏دهیم که محمد بنده او و فرستاده او است و گواهی می‏دهیم که علی بن ابیطالب جانشین پیغمبر او است
و گواهی بدهید و شاهد باشید ای گروه فرشتگان نزدیک شدگان و فرشتگان رکوع‏کنندگان و فرشتگان تسبیح‏کنندگان و همه اهل آسمانها و زمینها که من تزویج کردم سیده زنهای جهانیان را دختر محمد امین فاطمه زهراء را با علی بن ابیطالب آقای اوصیاء بر اینکه برای او باشد به امر پروردگار جهانیان پنج یک همه دنیا زمین آن و آسمان آن و بیابان آن و دریای آن و کوههای آن و هموارهای آن
و وحی فرستاد خدا بسوی ایشان که من تزویج کردم ولی خود و وصی پیغمبر خود علی بن ابیطالب را با سیده زنهای جهانیان فاطمه زهراء سلام‏اللَّه‏علیها
هدیه خداوند پس از ازدواج امیرالمؤمنین با حضرت زهرا
شنیدم از رسولخدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم در جنگ تبوک که با او می‏رفتیم که می‏فرمود خدای تعالی مرا امر کرد که فاطمه را با علی تزویج کنم و چون تزویج کردم جبرئیل بمن گفت که خدای تعالی بهشتی بنا کرد از لؤلؤ که بین هر ستونی تا ستون دیگر از یاقوت است که با طلا محکم بسته شده و سقفهای آن را از زبرجد سبز قرار داده و طاقهای آن را از لؤلؤ برق‏دهنده با یاقوت قرار داده و غرفه‏هائی در آن قرار داد که یک خشت آن از طلا و یک خشت آن از نقره و یک خشت آن از در و یک خشت آن از یاقوت و یک خشت آن از زبرجد است و در آن چشمه‏هائی جوشنده‏ای قرار داده که نهرهائی اطراف آنها را فروگرفته و بالای آن نهرها قبه‏هائی از در قرار داده که شعبه شعبه می‏شود به زنجیرهای طلا و دور آن قبه‏ها را انواع درختها احاطه کرده و در هر قصری قبه‏ای بنا نموده و در هر قبه تختی قرار داده از یکدانه در سفید و آن را بسندس و استبرق پوشانیده و فرش زمین آن به زعفران پیراسته که در میان آن مشک و عنبر آمیخته و در هر قبه‏ای حوریه‏ایست و برای هر قبه‏ای صد در قرار داده که هر دری دو چشمه جاری و دو درخت است و هر قبه‏ای مفروش و در اطراف آن آیةالکرسی نوشته شده
گفتم ای جبرئیل این بهشت را خدا برای چه کسی آفریده گفت خدا آن را برای فاطمه و علی آفریده و این غیر از بهشتهای ایشان است تحفه‏ایست که خدا به ایشان تحفه داده چشمت روشن باد ای رسول خدا و رحمت همیشگی خدا بر تو باد
اعلان عمومی ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: عقد باید در مسجد و در حضور مردم خوانده شود و مهاجر و انصار را به مسجد فراخوانده و به منبر تشریف برد و قضیه ازدواج را به عرش کشاند و از فضایل علی علیه‏السلام و ازدواج الهی او سخن به میان آورد. تمامی اینها از لطایف و ظرایف عرشیه برخوردار بود که رسول‏اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم به آنها عنایت داشت. البته ظاهر قضیه این بود که مردم مدینه و مهاجرین علاقمند بودند اولین مراسم عقد و عروسی از ناحیه رسالت آن هم دخت دردانه رسول‏اللّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم را ببینند و شرکت کنند، پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم هم به این توقع و تمایل اجتماعی پاسخ مثبت دادند و دعوت کردند و پذیرایی هم نمودند، اما در پس این ماجرا چیزهای دیگری بود که آنها را ظاهراً و در وضعیت فعلی، توده‏ی مردم متوجه نمی‏شدند.
اولاً رسول‏اللّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم با برگزاری مراسم باشکوه عروسی دخت خود،- دختر را که در جاهلیت و فرهنگ منحط جزیرةالعرب بی‏ارزش بود- عزت و آبرو بخشید و او را در زندگی در ردیف افراد عزیز خانواده قرار داد. ثانیاً به همه آنهایی که درباره‏ی حضرت فاطمه و حضرت علی علیه‏السلام سطحی فکر می‏کردند و آنان را در ردیف افراد عادی و معمولی تلقی می‏کردند تفهیم کرد که چنانکه قبلا متذکر شدم امر ازدواج فاطمه علیهاالسلام به خدا مربوط می‏باشد و می‏بایستی این مطلب را به همه مردم اعلان کند تا موضع این دو زوج ویژه مخصوصاً برای آینده نیز در میان مردم معلوم باشد. ثالثاً شخصیت و عزت و حرمت علی علیه‏السلام را در نزد خداوند به مردم اعلام نماید تا مردم بدانند که او با دیگران فرق دارد. بنابراین داستان مراسم عقد ازدواج علی و فاطمه علیهم‏السلام در مسجد، آن هم در میان انبوه جمعیت مهاجر و انصار حاوی دو نکته بود. یک طرف قضیه مردمی و اجتماعی بود، طرف دیگر. قضیه سیاسی و آموزنده.
جهیزیه و لوازم خانه حضرت زهرا
پیامبر گرامی رو به امیر مؤمنان کرد و فرمود: آیا چیزی از امکانات مالی و اقتصادی برای ازدواج در اختیار دارد؟
آن حضرت پاسخ داد: پدر و مادرم فدایت باد! به خدای سوگند شرایط اقتصادی من بر شما پوشیده نیست. همه‏ی ثروت من در حال حاضر یک شمشیر ستم سوز است و یک زره برای جهاد و یک شتر آبکش برای کسب و کار.
آری! این دارایی علی علیه‏السلام است و این تمامی امکانات مالی و اقتصادی اوست که می‏خواهد با دخت یگانه‏ی پیامبر پیمان زندگی ببندد.
پیامبر گرامی در برابر صداقت و جوانمردی وصف‏ناپذیر امیر مؤمنان در اوج کرامت و بزرگواری فرمود: علی جان! اما در مورد شمشیرت نظرم این است که شما به او نیازمندی تا بوسیله‏ی آن در راه خدا و دفاع از حقوق و امنیت انسانها به جهاد برخیزی و دشمنان تجاوز کار خدا را سر جایشان بنشانی. در مورد شترت نیز نظرم این است که آن هم وسیله‏ی کار و درآمد توست. بوسیله‏ی آن، هم نخلستانت را آب می‏دهی و برای خانواده‏ات هزینه‏ی زندگی فراهم می‏آوری و هم زاد و توشه‏ی سفرت را جابجا می‏نمایی. پس از تعیین زره‏ی حضرت علی علیه‏السلام به عنوان مهریه حضرت زهرا (س) حضرت رسول اکرم فرمودند:
اما من دخت فرزانه‏ام را به ازدواج تو در خواهم آورد و در برابر این پیمان برای زندگی مشترک و به نشان صفا و صداقت، اینک زره‏ات را بفروش و پول آن را بیاور تا ترتیب این کار را بدهم.
امیر مؤمنان به دستور پیامبر به بازار شتافت و زره مورد اشاره را به حدود پانصد درهم فروخت و پول آن را به پیشوای بزرگ توحید و آزادگی تقدیم داشت.
بعد از آنکه امیرالمؤمنین علیه‏السلام سپر جنگ خود را به پانصد درهم فروختند و مهریه حضرت زهرا قرار دادند مبلغ آنرا به رسول اکرم دادند:
امام صادق علیه‏السلام در ضمن روایتی می‏فرماید: رسول خدا درهم‏ها را در دامنش ریخت و مشتی از آن را که شصت و سه یا شصت و شش درهم می‏شد به ام‏ایمن داد تا لوازم خانه خریداری کند، مشتی دیگر را به اسماء بنت عمیس داد تا عطر و گلاب بخرد، و مشتی را به ام‏سلمه داد تا غذا تهیه کند و عمار و ابوبکر و بلال را برای خرید چیزهائی فرستاد که برای خود حضرت زهرا لازم بود، که از جمله وسائلی که برای برای حضرت خریداری شد اقلام ذیل بود:
1- یک پیراهن به هفت درهم. 2- یک روسری به چهار درهم، 3- قطیفه سیاه خیبری، 4- تختخواب با روتختی 5- دو دست رختخواب از پارچه مصری که محتوای یکی از آن دو لیف خرما و دیگری پشم گوسفند بود، 6- چهار پشتی از پشم طائف با محتوائی از گیاهی به نام اذخر، 7- پرده‏ای از پشم 8- حصیری هجری [1] 9- آسیای دستی، 10- دلوی چرمی، 11- ظرفی مسی برای درست کردن حناء، 12- کاسه‏ای برای شیر، 13- ظرفی برای آب، 14- آفتابه‏ای قیراندود، 15- سبوئی سبز رنگ، 16- دو کوزه سفالی 17- فرشی از پوست، 18- عبائی قطوانی [2] 19- مشک آب. اثاث و لوازم خانه امیرالمؤمنین در شب عروسی
1- علی علیه‏السلام می‏فرماید: دختر رسول خدا به من هدیه شد و در آن شب که به خانه من آمد، بسترمان جز یک پوست گوسفند چیزی نبود. [1]
2- در جای دیگر از آن حضرت نقل شده که فرمود: من با فاطمه در حالی ازدواج کردم که جز یک پوست گوسفند چیزی نداشتم که شب بر روی آن می‏خوابیدیم و روز علوفه شترمان را بر روی آن می‏ریختیم و خدمتگزاری در خانه نداشتیم. [2]
3- در روایتی دیگر آمده: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم به خانه ما آمد در حالی که ما بر روی خود قطیفه‏ای انداخته بودیم که اگر از طول آن به روی خود می‏کشیدیم پهلوهایمان خالی و اگر از عرض می‏انداختیم سر و پاهایمان بی‏روپوش می‏ماند. [3]
4- از ابویزید مدینی روایت شده که هنگامی که فاطمه علیهاالسلام به خانه حضرت علی علیه‏السلام رفت در خانه آن حضرت چیزی جز ریگ پهن شده، کوزه‏ای سفالین، بالش و تکیه‏گاهی و ظرفی برای آب، چیزی دیگر نیافت. [4]
5- از انس نقل شده که گوید: فاطمه علیهاالسلام نزد رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم آمده و گفت: ای رسول خدا، من و پسر عمویم جز یک پوست گوسفند چیز دیگری نداریم که هم روی آن می‏خوابیم و هم شترمان را بر روی آن علوفه می‏دهیم، حضرت فرمود: دخترم صبر کن، همانا موسی بن عمران ده سال با همسرش زندگی کرد و جز یک عبای قطوانی- یعنی عبائی سفید که نخ‏های بسیاری در حاشیه‏اش آویزان بود- نداشتند. [5]
مقدمات عروسی
از ماجرای عقد و نامزدی فاطمه مدتی- شاید چند ماه- گذشت و علی (ع) شرم داشت درباره‏ی عروسی فاطمه سخنی به میان آورد، تا سرانجام زنانی که در خانه‏ی رسول خدا (ص) بودند یا به مناسبتهایی رفت و آمد می‏کردند به فکر افتادند در این‏باره سخنی بگویند و با کسب اجازه از علی (ع) به نزد رسول خدا (ص) آمده و بحث عروسی فاطمه را به میان کشیدند.
از آن جمله نام ام‏ایمن [1] و ام‏سلمه در روایات ذکر شده که این مطلب را نزد رسول خدا (ص) عنوان کردند و سخن را از اینجا آغاز کرده که گفتند:
ای رسول خدا به راستی اگر خدیجه زنده بود با انجام مراسم عروسی فاطمه دیدگانش روشن می‏شد!
با شنیدن نام خدیجه سرشک از دیدگان پیغمبر جاری شد و به یاد آن بانوی فداکار و مهربان افتاده فرمود: خدیجه! و کجا همانند خدیجه زنی یافت می‏شود؟ در آن هنگام که مردم مرا تکذیب کردند او مرا تصدیق نمود، و در راه پیشرفت و ترویج دین خدا مرا یاری کرد و دارایی خود را در اختیار من قرار داد، و بانویی که خدای عزوجل مرا مأمور کرد تا او را مژده دهم که خانه‏ای از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد کرد...
ام‏سلمه که این سخنان را شنید و دگرگونی حال پیغمبر را دید عرضه داشت: پدر و مادر ما به قربانت! شما هر اندازه درباره‏ی خدیجه بفرمایید درست و صحیح است، جز آنکه از دنیا رفت و به سوی پروردگار خویش بازگشت و خدای تعالی ما را با او در بهترین جایگاه بهشت جای دهد.
اما موضوعی که ما به خاطر آن خدمت شما آمده‏ایم آن است که برادر و پسر عموی شما علی بن ابیطالب مایل است تا شما درباره‏اش محبتی نموده اجازه دهید همسرش فاطمه را به خانه‏ی خود ببرد و بدین ترتیب سر و سامانی به زندگی او بدهید!
پیغمبر پرسید: چرا خود علی در این باره به من مراجعه نکرده؟
عرض شد: حیا و شرم مانع او از این کار گردیده است.
ام‏ایمن از طرف رسول خدا (ص) مأمور شد، تا علی (ع) را خبر کرده به نزد آن حضرت ببرد، و چون بیامد پیش روی پیغمبر نشست و از شرم سر خود را به زیر افکند، رسول خدا (ص) بدو فرمود:
آیا مایل هستی همسرت را به خانه ببری؟
علی (ع) همچنان که سرش به زیر بود پاسخ داد:
آری پدر و مادرم به فدایت!
پیغمبر (ص) نیز با خوشحالی موافقت خود را برای انجام این کار اعلام کرده و به دنبال آن فرمود:
همین امشب یا فردا شب ترتیب این کار را خواهم داد.
علی (ع) برخاست و رسول خدا (ص) نیز به زنانی که در آنجا بودند (و شاید انتظار موافقت پیغمبر اسلام را می‏کشیدند تا هر کدام به نحوی در این جشن فرخنده کاری کرده و خدمتی انجام دهد) دستور داد مقدمات عروسی را فراهم نموده و فاطمه را زینت کنند و خوشبویش سازند و اتاقی را برای زفاف و عروسی او فرش کنند.
ولیمه‏ی عروسی
یکی از سنتهای اسلامی «ولیمه» دادن در مراسم عروسی است، یعنی مستحب است در این مراسم غذایی تهیه شود و جمعی را اطعام کنند که البته در کیفیت و مقدار تابع شئون و مقدورات افراد است که به هر نحوی ممکن است این سنت اسلامی را انجام دهند، و رسول خدا (ص) نیز که خود این سنت را تشریع فرموده بود در مراسم عروسی فاطمه دختر عزیزش این کار را انجام داد، و در اینکه آیا خود پیغمبر ترتیب این «ولیمه» را داد یا به علی (ع) دستور تهیه‏ی آن را داد و یا هر دو در تهیه‏ی آن شرکت داشتند، اختلاف است.
مطابق نقل امالی شیخ صدوق (ره) رسول خدا (ص) به علی فرمود: تهیه گوشت و نان با ما، و خرما و روغن با تو باشد [1] و بر طبق نقل مرحوم راوندی در خرایج، پیغمبر اسلام مقداری غذا و حلوا درست کرد و به علی فرمود: مردم را دعوت کن [2]
و در روایتی که مرحوم اربلی در کشف‏الغمه روایت کرده چنین است که علی (ع) گوید: رسول خدا از همان پول زره خودم که قبلاً فروخته بودم مقداری را به ام‏سلمه سپرده بود و هنگام عروسی ده درهم از آن پول را از ام‏سلمه گرفت و به من داد و فرمود: با این پول مقداری روغن و قدری خرما و کشک خریداری کن و من چنان کردم و خود آن حضرت آستین را بالا زد و سفره‏ای چرمی طلبید و آن خرما و روغن و کشک را مخلوط کرده و غذایی تهیه نمود و از مردم با همان غذا پذیرایی شد. [3]
و در نقل دیگری از آن حضرت حدیث کرده که به علی فرمود:
«یا علی لابد للعرس من ولیمة»
«علی جان! در عروسی باید ولیمه داد.»
و به دنبال آن روایت کرده که سعد گفت: من گوسفندی برای این ولیمه می‏دهم و گروه دیگری از انصار نیز هر کدام در حدود توانایی خود چیزی تهیه کردند و مراسم ولیمه انجام گردید، که این روایت را بیشتر اهل سنت نیز مانند طبری و ابن‏حجر و سیوطی و دیگران نقل کرده‏اند. [4]
به هر صورت ولیمه تهیه شد و پیغمبر خدا به علی فرمود: اکنون برخیز و هر که را می‏خواهی برای صرف غذا دعوت کن، علی (ع) گوید: من به مسجد آمدم و دیدم گروه بسیاری از اصحاب در مسجد حضور دارند خواستم برخی را دعوت کنم و برخی را نکنم حیا مانع من شد و از این رو بر بلندی بالا رفتم و با این جمله که با صدای بلند گفتم:
«اجیبوا الی ولیمة فاطمة»!
(شما را به صرف ولیمه‏ی (عروسی) فاطمه دعوت می‏کنم!)
همه را دعوت نمودم، و مردم دسته دسته به راه افتادند ولی من از زیادی مردم و کمی غذا به خجلت فرورفتم و رسول خدا این مطلب را دانست و مرا دلداری داده فرمود: علی جان (غصه مخور) من به درگاه خدای تعالی دعا می‏کنم تا در غذا برکت دهد.
و همین طور هم شد که همگی آن جمعیت بسیار از غذای اندک خوردند و سیر شدند و همه را کفایت کرد.
و در نقل دیگری است که پیغمبر فرمود: بگو مردم ده نفر ده نفر بیایند و غذا بخورند و هر دسته‏ی ده نفری که می‏آمدند رسول خدا (ص) خود برای آنها غذا می‏کشید و بدانها می‏داد و می‏خوردند و چون سیر می‏شدند از اتاق خارج شده و ده نفر دیگر می‏آمدند و بدین ترتیب همگی را غذا داد. چون مدعوین غذا خوردند رسول خدا ظرفی هم برای زنان فرستاد و ظرفی هم جداگانه برای داماد و عروس کشید و فرمود:
«هذا لفاطمة و بعلها»
(این هم مال فاطمه و شوهرش!)
و بر طبق حدیثی که ابن شهرآشوب روایت کرده دو روز این کار تکرار شد و روز سوم نیز ابوایوب انصاری ولیمه داد و مردم مهمان او بودند.
بردن عروس با شادی و سرور به خانه‏ی داماد
ابن شهرآشوب از ابن‏بابویه چنین روایت کرده است:
رسول خدا (ص) دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار را فرمود تا همراه فاطمه به خانه علی (ع) روند. و در راه شادمانی نمایند و اشعاری که نمایانگر این شادمانی است بخوانند لیکن سخنانی نباشد که خدا را خوش نیاید. آنان عروس را بر استری که شهباء نام داشت (یا بر شتری) نشاندند و به روایتی نام آن استری که عروس را بر آن سوار کردند دُلدُل بود.
سمان فارسی زمام‏دار استر بود حمزه و عقیل و جعفر و دیگر بنی‏هاشم در پس آن می‏رفتند زنان پیغمبر (ص) پیشاپیش عروس بودند و چنین می‏خواندند.
ام‏سلمه می‏خواند:
سرن بعون الله یا جاراتی
واشکرنه فی کل حالات
واذکرن ما انعم رب العلی
من کشف مکروه و آفات
فقد هدانا بعد کفر وقد
انعشنا رب السماوات
و سرن مع خیر نساء الوری
تفدی بعمات و خالات
یا بنت من فضله ذوالعلی
بالوحی منه والرسالات.[1] .
ترجمه: بروید ای هووهای من بیاری خدا و سپاس گویید خداوند تعالی را در تمام حالات و بیاد آرید که خداوند بزرگ بر ما منت نهاد بلاها و آفات را برطرف کرد. نامسلمان بودیم ما را هدایت فرمود و ضعیف بودیم ما را توانایی و نیرو بخشید و بروید همراه بهترین زنان که فدای او باد همه خویشان، عمه‏ها و خاله‏ها ای دختر آن پیغمبری که خداوند متعالی برتری داد او را بر دیگران به پیغمبری و وحی از آسمان. حفصه دختر عمر چنین می‏خواند:
فاطمه خیرالنساء البشر
و من لا وجه کوجه القمر
فضلک الله علی کل الوری
بفضل من خص بای الزمر
زوجک الله فتی فاضلاً
اعنی علیاً خیر من فی الحضر
فسرن جاراتی بها انها
کریمة بنت عظیم الخطر [2] .
ترجمه: بهترین زنان از جنس بشر است و کیست مثل فاطمه که چهره‏اش مانند ماه باشد خدایت برتری داد بر جهانیان به فضیلت پدری که مخصوص او گردانید آیات قرآن را تو را به ازدواج جوانمردی فاضل درآورد یعنی علی علیه‏السلام که بهتر است از همگان پس ببرید ای هووهای من او را که بزرگوار است و دختر بهترین پیامبران و بزرگ بزرگان مورخان از دیگر زنان و همسران پیامبر (ص) مطالبی را نقل کرده‏اند که برای پرهیز از طولانی شدن، از آوردن همه آنها خودداری نموده و فقط سرودی را که معاذه مادر سعد بن معاذ می‏خوانده نقل می‏کنیم:
آورده‏اند که معاذه نیز چنین می‏خواند:
اقول قولاً فیه ما فیه
واذکر الخیر و ابدیه
محمد خیر بنی‏آدم
ما فیه من کبر ولاتیه
بفضله عرفنا رشدنا
فالله بالخیر مجازیه
و نحن مع بنت نبی الهدی
ذی شرف قد مکنت فیه
فی ذروة شامخة اصلها
فما اری شیئاً یدانیه.[3]
سخنی جز آنکه باید نمی‏گویم،
و بجز راه نکو نمی‏پویم، نیکو می‏گویم، و نیکویی را فاش می‏نمایم.
محمد صلی الله علیه و آله بهترین فرزندان آدم است و از لاف و خودپسندی در امان است به برکت وجود آن حضرت ما راه رشد و درستکاری خود را دریافتیم خدا به نیکی پاداش می‏دهد و ما به همران دختر پیغمبر صاحب شرف، شرافت و بزرگی در وجودش ریشه دارد صاحب بزرگی و جلال است کسی که همتای او را در جهان نمی‏بینم.
نویسنده کتاب زندگانی فاطمه زهرا [4] که خود از استادان زبده است در پایان این مطالب نوشته: چنانکه نوشته شده این روایت را بدین صورت از مناقب ابن شهرآشوب آوردم و او سند خود را کتاب مولد فاطمه و روایت ابن‏بابویه که از بزرگان علمای امامیه است معرفی می‏کند اما پذیرفتن داستان بدین صورت دشوار است نخست چیزی که ما را دچار تردید می‏سازد این است که می‏گوید: زنان پیغمبر پیشاپیش استر فاطمه راه می‏رفتند. این مؤلف خود عروسی زهرا (ع) را در ذوالحجه بسال دوم هجری نوشته است در حالی که ام‏سلمه سال چهارم هجری و حفصه پس از جنگ بدر به همسری پیغمبر (ص) درآمده‏اند و در سال عروسی زهرا (س) تنها سوده و عایشه در خانه پیغمبر (ص) بسر می‏بردند... و در پایان حضور جعفر طیار برادر حضرت علی علیه‏السلام را مطرح کرده و می‏گوید: جعفر در این تاریخ در حبشه بوده است. و از کتاب سیره ابن‏هشام نقل می‏کند که جعفر در سال هفتم هجری پس از فتح خیبر به همراه همسرش اسماء بنت عمیس از حبشه به مدینه بازگشت و می‏نویسد که پیغمبر (ص) هنگام بازگشت جعفر از حبشه فرمود: به کدام یک از این دو شادمان باشم (فتح خیبر یا بازگشت جعفر) [5]
و در بحار نیز چنین می‏خوانیم:
اسماء بنت عمیس (که پس از این داستانش ذکر خواهد شد که در شب زفاف حضرت زهرا علیهاالسلام متکفل رفع نیازمندیهای عروس بوده) در زمان عروسی حضرت زهرا علیهاسلام به همراه شوهرش در حبشه بسر می‏برد و در سال هفتم هجری از حبشه به مدینه برگشته‏اند.